سرویس سیاست مشرق- پاییز سال ۱۳۸۵ آخرین پرواز روزانه به شهر زاهدان یک میهمان ویژه داشت که خیلی آرام و بیصدا به شهر آمده بود. این چهره مرموز پس از پیاده شدن از هواپیما بهسرعت توسط یک خودروی کرایهای به شهر آمده و در یک هتل کوچک مستقر شد.
فردای آن روز انجمن اسلامی دانشگاه زاهدان که نزدیک به طیف غیرقانونی تحکیم وحدت بود روی تابلوی اعلانات خود خبر از برگزاری کارگاهی داد که هدف آن توانمندسازی زنان بلوچ بود. برگزاری این جلسه در آن روزها بسیار عجیب بود زیرا سابقه نداشت که یک تشکیلات دانشجویی رادیکال به سراغ سوژههایی برود که برایش آورده سیاسی خاصی نداشته باشد.
نکته جالب این پنل آموزشی آن بود که از هیچکدام از فعالان سرشناس شهر که سابقه حمایت و توانمندسازی بانوان بلوچ را داشتند دعوت به عمل نیامده و برگزارکننده کارگاه تأکید کرده بود که تنها برخی فعالان سیاسی بومی نزدیک به طیفهای ضدانقلاب، یک خبرنگار و تعدادی از دانشجویان در آن شرکت کنند.
با شروع جلسه مشخص شد که یکی از اعضای اصلی و گردانندگان کمپین شیرین عبادی، مدرس این جلسه است که شب قبل از آن مخفیانه به زاهدان سفرکرده است. در آن روزها شیرین عبادی پس از گرفتن جایزه سفارشی صلح نوبل با چندین پروژه براندازی نرم به ایران بازگشته و برخی عناصر ضدانقلاب را برای اجرای آن هماهنگ کرده بود.
سالها بعد و در طی بررسی اسناد مشخص شد که شیرین عبادی در ظاهر به دنبال راهاندازی پروژههای حقوق بشری در ایران بوده اما در واقعیت با کمک عناصر گروهکی مانند ملی- مذهبیها، سازمان ادوار تحکیم وحدت، گروهک نهضت آزادی و حزب مشارکت و حتی بقایای شبکه نفاق که سابقه محکومیت نیز داشتند در تدارک یک عملیات ویژه آمریکایی در داخل بود.
حالا مشخصشده بود که چرا اعضای شبکه عبادی بهصورت مویرگی اما مخفیانه و در پوشش برگزاری کارگاه آموزشی به شهرهای مختلف سفر میکنند. اما در میان این محافل سفر یک عنصر ضدانقلاب با عنوان مدرس توانمندسازی زنان به زاهدان از همه جالبتوجهتر بود زیرا پس از پایان این کارگاه این عنصر گروهکی برای دفتر مولوی عبدالحمید پیغام فرستاده بود که خواهان دیدار با رئیس مسجد مکی است.
این درخواست باعث تعجب بسیاری شده بود زیرا که شخصیتی مثل مولوی عبدالحمید با مسائل حقوق بشری چون زنان زاویه داشته و آن را به رسمیت نمیشناخت! عضو شبکه عبادی علاوه بر دیدار با سران مسجد مکی با برخی چهرههای مشکوک نیز در زاهدان دیدار کرده بود ازجمله آنها یعقوب مهرنهاد تروریست مشهور شهر زاهدان بود که به دلیل ایجاد پوشش، آن روزها زندگی عادی داشت.
پشت پرده کارگاه آموزشی تروریستها در زاهدان
دیدار فرستاده شیرین عبادی با یعقوب مهرنهاد دریکی از کافههای کوچک منتهی به خیابان دانشگاه در زاهدان برگزار میشود. در این جلسه عنصر گروهکی به مهرنهاد توصیه میکند که وبلاگ نویسی را در شهر زاهدان ترویج بدهد و با تکیهبر ایجاد یک شبکه رسانهای وبلاگی گروه جندالله را میان جوانان بلوچ تبلیغ کند؛ حالا با کنار رفتن ابرها مشخصشده بود که هدف اصلی برگزاری کلاس آموزش حقوق بشر در پوشش زنان در زاهدان چه بوده است.
یعقوب مهرنهاد مدتها در پوشش خبرنگار فعالیت کرده و حتی توانسته بود در پوشش یک NGO برخی جوانان کماطلاع را نیز جذب شبکهای بانام «جوانان صدای عدالت» کند.
در اساسنامه این موسسه آمده بود که رشد سیاسی و اجتماعی اقشار کمبضاعت از اهداف این سازمان مردمنهاد خواهد بود؛ اما در کمال تعجب مهرنهاد افرادی را که در پوشش خیریه دور خود جمع کرده بود را به گروهک تروریستی ریگی وصل میکرد، درواقع مهرنهاد برخی افراد را جذب یک سازمان تروریستی کرده بود بیآنکه آن افراد مطلع باشند که در چه دامی افتادهاند.
البته محفل پوششی مهرنهاد با رصد سربازان گمنام امام زمان (عج) در وزارت اطلاعات و نیز سازمان اطلاعات سپاه شناسایی میشود در بررسیهای فنی مشخص شد که این شخص که روابط پیچیدهای نیز دریکی از کشورهای حاشیه خلیجفارس داشته است؛ مهرنهاد دو پس از برگزاری دادگاه به اعدام محکوم میشود.
پس از اجرای حکم دادگاه، عبدالمالک ریگی در پیامی صوتی که از شبکه العربیه پخش شد اعلام کرد که انتقام اعدام مهرنهاد را خواهد گرفت. سرکرده تروریستها در این پیام از یعقوب مهرنهاد با عنوان «امیر صلاحالدین» نام برد. رادیو فردا بهعنوان ارگان خبری سازمان سیا نیز بهصورت مرتب برای مهرنهاد رپورتاژ رفته و روی عنوان روزنامهنگار بودن این شخص مانور میداد.
پس از اعدام مهرنهاد یکی از وبلاگهای نزدیک به گروهک تروریستی ریگی با انتقادی رمزگونه از موساد و سازمان سیا نوشت که آنها وظیفه داشتند تا امیر صلاحالدین را برای شبکه حفظ کرده و جانش را نجات بدهند!
فرستاده آمریکاییها به استان سیستان و بلوچستان با یک دسیسه شیطانی به زاهدان آمده بود تا شبکه رسانهای تروریستها را ساماندهی کرده و با محفل سازی برای آن خطوط رصد اطلاعاتی را پاک کند. این تلاشها درست در زمانی انجام میشد که شهید شوشتری با تکیهبر قرارگاه استانی در تلاش بود با بهرهگیری از بزرگان اهل سنت آرامش را در شهر برقرار سازد.
این عادیسازی اجتماعی در آن زمان به مذاق آمریکاییها خوش نیامده و با حمایت از گروهک ریگی در تدارک انتقال ناامنی به داخل ایران بودند. برای همین عامل میدانی عبادی به بهانه برگزاری کارگاه آموزشی به زاهدان سفرکرده بود تا شبکه ترور را در قالب مسائل اجتماعی ریخته و سرریز آن را به خطوط ناامن سازی داخلی وصل کند. این کلاسهای هیبریدی نتایج قابل تاملی هم داشت.
وبسایت روزآنلاین که از سوی منافقین در هلند اداره میشد در یادداشتی اقدامات اجتماعی و مویرگی صورت گرفته توسط ضدانقلاب در زاهدان را موتوری خواند که ریگی روشن کرده است. در بخشی از این یادداشت قابلتوجه که بانام مستعار نوشتهشده بود به این موضوع اشارهشده بود که ترورهای ریگی در کنار بهسازیهای اجتماعی صورت گرفته توسط ضدانقلاب میتواند پلی بزند که ایران را در منطقه قفل کند. در این مرحله تازه مشخصشده بود که هماهنگی و تقسیمکار موساد و سازمان سیا با چه اهدافی شکلگرفته است، درواقع این پروژه زاهدان را بهانه کرده بود تا منطقه را نشانه برود!
جهش ژنتیکی تروریستها چه معنایی دارد؟
پس از اعدام مهرنهاد و لو رفتن شبکه آمریکایی در زاهدان گروهک تروریستی جندالله (شیطان) شروع به انجام سلسله عملیاتهای تروریستی در شهرهای مرزی کرده که طی این جنایات تعدادی از مردم استان سیستان بلوچستان اعم از شیعه و سنی به شهادت رسیدند.
عملیات «انتقام گرفتن از مردم» بعد از شکل نگرفتن عملیات در داخل یکی از دستورات مهم میان سرویسی است. این پاسکاری در حال حاضر نیز پابرجاست، درواقع همانگونه که در سال ۸۵ سازمان موساد و سیا در عملیات مشترک با کمک ضدانقلاب داخلی گروهک ریگی را ارتقاء سطح دادند، امروز نیز شاهد آن هستیم که در پشت ماشین ترور بازهم صهیونیستها با هدایت آمریکاییها قرار دارند و گروهکی غیرمحلی چون جیش العدل (ظلم) با ایجاد یک جهش ژنومی تنها سرپنجههای این پروژه چندوجهی با عنوان پروکسی فعال هستند.
برآوردها نشان میدهد که پس از عملیات طوفان الاقصی رشد گروهکهای تروریستی در مرزهای کشور به طرز قابلتوجهی افزایش پیداکرده است. ازجمله بهروز شدن امکانات رزمی و رسانهای تکفیریها است که با قبل آن بههیچعنوان قابلمقایسه نیست. اما به دلیل آنکه گروهکهای تروریستی از درون سیگنال همراهی برای تولید آشوب را نمیگیرند؛ گرگهای تنها مجبور هستند تا دست به جنایت زده و از مردم شهرهای مرزی انتقام بگیرند.
آخرین عملیات تروریستی در شرق کشور را نیز باید در همین قالب تفسیر کرده و آن را پوششی برای جبران شکست بزرگ عملیات صهیونیستها یک روز پس از ناکامی در حمله موشکی به ایران دانست در واقع حمله موشکی به ایران، صرفا حمله هوایی و موشکی نبود بلکه عملیات ترکیبی بود که گروهک جیش العدل نیز قسمتی از عملیات محسوب میشد.
در ماجرای خونینشهر خاش این گزاره قابلتوجه است؛ بعد از اجرای این عملیات تروریستی دو گروهک تروریستی ناهمگون ادعا کردند که این عملیات را انجام دادهاند. هدف از این اقدام «اجتماعی کردن ترور» درگرفتن همراهی محلی با آن بود، اما واکنش عمومی مردم سیستان و بلوچستان در محکومیت این جنایت باعث شده است که درصد خشونت تروریستها بالاتر برود.
به دلیل شکست طرح مشترک آمریکاییها و رژیم اسرائیل در اجرای «پروژه نظم نوین» در منطقه این روزها خط جدیدی به تروریستها ابلاغشده است که در طی آن تلاش شده است تا برخی شهرهای مرزنشین به کانون آشوب تبدیل شود.
به عبارتی ساده در این طرح تدارک آن دیدهشده است که زاهدان به شهر درعا تبدیل شود و پسازآن یک استان مرزنشین مانند استان ادلب در سوریه به بارانداز از تروریستها تبدیل گردد، به همین ترددهای سرویسهای متخاصم در برخی کشورهای همسایه به طرز قابلتوجهی افزایشیافته و کلاسهای توجیهی کارگاه مانند برای ضدانقلاب گروهکی در حال برگزاری است، این هماهنگی نشان از یک جنگ ترکیبی در شب حمله موشکی دارد!