بيوگرافي تمامي غول‌هاي وال استريت در آن دوره، يعني جان دي راكفلر، جي پي مورگان، برنارد بروك و غيره نشان مي‌دهد كه آنها درست پيش از ورشكستگي از بازار سهام خارج شدند و تمامي دارايي‌هاي خود را تبديل به پول و طلا كردند از سوی دیگر خزانه فدرال بين سال‌هاي 1929 و 1933 به جاي اينكه با پايين آوردن سريع نرخ بهره به اقتصاد كمك كرده و باعث رشد آن شود، عرضه پول را به صورت وحشيانه محدودتر كرده و باعث عميق‌تر شدن ركود شد.

گروه جنگ نرم مشرق- موضوع اصلی این مستند که قسمت‌های اول، دوم، سوم و چهارم آن را قبلا از نظر گذراندید، بطور خلاصه بررسی جنبه‌های تاریخی و راهبردی چگونگی نفوذ و قدرت‌یابی بانکداران بین‌المللی در پشت پردۀ صحنۀ سیاسی و اقتصادی کلان آمریکاست و اینکه چگونه و از کجا این نفوذ آغاز شده است؟ هرچند که این مستند قدری قدیمی است اما اینطور که به نظر می‌رسد پیشگویی‌های درستی در این مستند وجود دارد؛ از جمله رکود بزرگی که امروز در اقتصاد آمریکا شاهد آنیم. در این مستند خواهیم دید که چگونه بانکداران بین‌المللی در راهبری سیاست‌های کلان آمریکا دخیل‌اند و چطور قادر به کنترل پادشاه‌ها و دولت‌های دست نشاندۀ خود در جهان غرب هستند و جنگ‌ها و رکودها را باعث می‌شوند.

چرا قانون ماليات بر درآمد مهم بود؟

زيرا بانكداران در نهايت سيستمي را مستقر مي‌كردند كه عملا بدهي نا محدود فدرال را بوجود مي‌ آورد. چگونه بدون توجه به سرمايه، بهره اين بدهي بايد بازپرداخت مي‌شد؟ سرمايه يك بانك مركزي از هيچ به وجود مي‌آيد.

درست مثل بانك مركزي انگلستان، پرداخت سود بايد توسط ماليات مستقيم مردم تضمين مي‌شد. صرافها مي‌دانستند كه اگر قرار باشد به كمك‌هاي ايالاتي اتكا كنند، سرانجام قانون‌گذاران ايالتي سر به شورش برداشته و يا حاضر به پرداخت بهره پول خود نخواهند بود، يا دست كم با آوردن فشار سياسي سعي در كوچك نگهداشتن بدهي‌ها خواهند داشت.

در سال 1895 ديوان عالي آمریکا يك قانون ماليات بر درآمد مشابه را خلاف قانون اساسي تشخيص داده بود. ديوان عالي كشور حتي قانون ماليات بر درآمد شركت ها را در سال 1909 نيز خلاف قانون اساسي اعلام كرده بود.

در نتيجه، سناتور آلدريج لايحه‌اي را براي اصلاح قانون اساسي كه قانون ماليات بر درآمد را مجاز مي‌كرد، به كنگره تحميل كرد. متمم شانزدهم براي قانون اساسي پيشنهاد شد و براي تصويب نزد قانون‌گذاران ايالتي فرستاده شد، اما برخي منتقدان ادعا مي‌كنند كه متتم شانزدهم هيچگاه توسط سه چهارم ايالات تصويب نشد. به عبارت ديگر، متمم شانزدهم ممكن است قانوني نباشد اما بررسي نكات ظريف از حوصله صرافها خارج بود.

در اكتبر سال 1913، سناتور آلدريج لايحه ماليات بر درآمد را به كنگره تحميل كرد. لايحه خزانه فدرال بدون داشتن قدرت ماليات گرفتن از مردم به طور مستقيم و دور زدن ايالات، به مراتب كمتر براي كساني كه مي‌خواستند آمريكا را عميقا به خود مقروض كنند، مفيد بود. يكسال پس از تصويب لايحه فدرال، نماينده كنگره ليندبرگ توضيح داد كه چگونه خزانه فدرال آنچه را كه ما چرخه كسب و كار مي‌ناميم، ايجاد كرد. و چگونه از آن به نفع خود استفاده مي‌كنند:

آنچه او درك نكرد اين بود كه اكثر كشورهاي اروپايي دهها سال يا قرن‌ها قبل طعمه بانك‌هاي مركزي شده بودند. اما او همچنين اين واقعيت جالب توجه را يادآور مي‌شود. كه تنها يكسال بعد، خزانه فدرال بازار طلا را در دست گرفته بود:

در نهايت، صرافها يعني آنها كه با دستكاري پول در گردش نفع مي‌برند، بار ديگر بانك مركزي خصوصي خود را در امريكا تاسيس كردند. روزنامه‌هاي اصلي از تصويب قانون خزانه فدرال در سال 1913 استقبال كردند و به عموم مردم گفتند كه: حال مي‌توان به صورت علمي جلوگيري كرد، حقيقت ماجرا اين بود كه در حال حاضر ركود مي‌توانست به صورت علمي ايجاد شود.

زمان جنگ جهاني اول قدرت تا حد زيادي متمركز شده بود. مسائل سياسي جنگ تقريبا به همان اندازه پتانسيل سود، براي بانكداران بانك مركزي مهم نيست و هيچ چيز مانند جنگ باعث به وجود آمدن بدهي نمي‌شود. انگلستان بهترين نمونه در آن زمان بود در طول 119 سالي كه بين تاسيس بانك مركزي انگلستان و شكست ناپلئون در واترلو سپري شد، انگلستان به مدت 56 سال در جنگ بود. و بيشتر زمان باقيمانده را نيز براي جنگ آماده مي‌شد.

در جنگ جهاني اول، راتچايلدهاي آلماني به آلمان پول قرض دادند. راتچايلدهاي انگليسي به بريتانيا پول قرض دادند، راتچايلدهاي فرانسه به فرانسه پول قرض دادند. در آمريكا جي پي مورگان عامل روش تجهيزات جنگي به دولت‌هاي بريتانيا و فرانسه بود در واقع، شش ماه پيش از جنگ، مورگان با صرف 10 ميليون دلار در روز به بزرگترين مصرف كننده روي زمين تبديل شد. دفاتر او اينجا در خيايبان بيست و سوم وال استريت مملو از كارگزاران و فروشندگاني بود كه در تلاش براي انجام معامه بودند آنقدر اوضاع خراب بود كه بانك مجبور شد بر هر دري و همچنين بر درب خانه‌هاي شركا نگهبان بگذارد. بسياري ديگر از بانكداران نيويورك به خوبي از جنگ بهره بردند.

چرا برخي از ثروتمندترين مردان جهان به لحاظ مالي از كمونيسم حمايت مي‌كنند؟ سيستمي كه آشكارا كمر به نابودي به اصطلاح كاپيتاليسم(سرمايه‌داري) كه باعث ثروتمند شدن آنها شده بود، بسته بودند؟

پژوهشگري به نام كري آلن به اين ترتيب توضيح داد:

چه كسي در پشت قضيه بود؟

مك فادن، رئيس نماينده‌اي به نام لويي تي كميته بانكداري مجلس و ارز طي دهه20، و در سال‌هاي ركود بزرگ در دهه 30، اينگونه توضيح داد:

اگر فكر مي‌كنيد اين احتمال وجود داشت كه صرافها كمونيسم را رواج داده و سپس كنترل را از دست دهند، بدانيد كه در سال 1992، واشنگتن تايمز گزارش داد كه رئيس جمهور روسيه، بوريس يلتسين از اين موضوع ناراحت بود كه بيشتر كمك‌هاي خارجي ورودي صرف موارد ديگر مي‌شدند مستقيما به خزانه بانك‌هاي غربي در سازمان بدهي برگردانده مي‌شدند.

هيچ عقل سليمي باور ندارد كه جنگي به بزرگي جنگ جهاني اول تنها يك علت واحد داشته باشد. جنگ‌ها پيچيده هستند و عوامل بسياري دارند. اما به همان اندازه احمقانه است كه به عنوان عامل اوليه جنگ جهاني اول، افرادي را ناديده بگيريم كه بيش از همه از جنگ سود مي‌برند. نقش صراف‌ها تئوري توطئه غير‌معمولي نيست. آنها يك انگيزه كوتاه مدت و به نفع خود و همچنين يك انگيزه بلند مدت و سياسي داشتند، كه باعث رشد دولت‌هاي ديكتاتوري مي‌شد. در حالي كه صرافها نفوذ مالي خود را براي كنترل هرآنچه كه سياستمداران به عنوان رهبران ممكن بود بروز دهند، حفظ كنند بعد خواهيم ديد كه هدف نهايي سياسي صرافها براي جهان چيست.

مدت كوتاهي بعد از جنگ جهاني اول، برنامه كلي سياسي صراف ها آشكار شد. حال كه آنها به تنهايي اقتصادهاي ملي را كنترل مي‌كردند، گام بعد شكل نهايي اتحاد بود يعني پيشنهاد يك دولت جهاني در كنفرانس صلح پاريس بعد از دولت جديد جنگ جهاني اول در اولويت اول قرار گرفت نام جامعه ملل را بر آن نهادند، اما براي پل واربرگ و برنارد بروك كه با رئيس جمهور ويلسون در كنفرانس صلح شركت داشتند، جاي تعجب داشت كه دنيا آمادگي برداشتن مرزهاي كشورها را نداشت.

لرد كرزان، وزير امور خارجه انگليس، جامعه ملل را مسخره مي‌دانست، هر چند كه سياست دولت انگليس حمايت از آن بود براي تحقير رئيس جمهور ويلسون، كنگره ايالات متحده جامعه ملل را به تصويب نرساند. بسياري از ديگر كشورها آن را به تصويب رسانده بودند. بدون اينكه خزانه ايالات متحده پولي بپردازد، جامعه ملل افول كرد، بعد از جنگ جهاني اول، مردم آمريكا از سياست‌هاي بين‌المللي وودرو ويلسون دموكرات خسته شده بودند. در انتخابات رئاست جمهوري در سال 1920، وارن هاردينك جمهوري‌خواه با اكثريت آرا كه به بيش از 60% مي‌رسيد، به پيروزي رسيد.

درست يك روز قبل، در نيويورك تايمز، شهردار نيويورك جان هايلند از روزولت نقل قول كرده و كساني را كه مي‌ديد كنترل آمريكا، تشكيلات سياسي و مطبوعاتش را در دست گرفته‌اند، كوبيد:

چرا مردم به چنين هشدارهاي شديدي گوش نمي‌سپارند، و درخواست نمي‌كنند كه كنگره تصويب قانون خزانه فدرالش را در سال 1913، كنار گذارد؟ به خاطر داشته باشيد كه در دهه 20 بود كه اندكي افزايش در وام‌هاي بانكي منجر به ترقي بازار شد. در زمان رونق هيچ‌كس نمي‌خواهد نگران مسائل اقتصادي باشد، اما اين موفقيت يك روي تاريك نيز داشت. كسب‌و‌كارها گسترش يافتند و متكي بر اعتبار شدند. سفته بازي بر بازار پررونق سهام حاكم بود. اگر چه همه چيز به نظر خوب مي‌رسيد، اما همه اينها واهي بودند، وقتي همه چيز در آوريل 1929، آماده بود، پل واربرگ، پايه‌گذارخزانه فدرال يك مشاور مخفي را گسيل داشت تا به دوستانش در مورد اين موضوع هشدار دهد كه قطعا يك ركود و فروپاشي در سراسر كشور رخ خواهد داد. در اوت 1929، خزانه فدرال شروع به محدود كردن پول كرد، كه بيوگرافي تمامي غول‌هاي وال استريت در آن دوره، يعني جان دي راكفلر، جي پي مورگان، برنارد بروك و غيره نشان مي‌دهد كه آنها درست پيش از ورشكستگي از بازار سهام خارج شدند و تمامي دارايي‌هاي خود را تبديل به پول و طلا كردند در بيست‌و چهارم اكتبر سال1929، بانكداران بزرگ نيويورك كارگزاران 24 ساعته وام‌هاي خود را فراخواندند اين بدان معنا بود كه هم دلالان سهام و هم مشتريان مجبور بودند براي پوشش دادن وام‌هايشان، سهامشان را در بازار واگذار كنند و مهم نبود به چه قيمتي اين سهام را مي‌فروختند در نتيجه بازار دچار آشفتگي شد و به آن روز، پنجشنبه سياه مي‌گويند.

در طي چند هفته، 3 ميليارد دلار ثروت به راحتي ناپديد شد، در طول يكسال، 40 ميليارد دلار گم شده بود، اما آيا واقعا اين پول‌ها ناپديد شده بودند؟ يا در دست افراد محدودي قرار گرفته بودند؟ و خزانه فدرال چه كرد؟

خزانه فدرال به جاي اينكه با پايين آوردن سريع نرخ بهره به اقتصاد كمك كرده و باعث رشد آن شود، عرضه پول را به صورت وحشيانه محدودتر كرده و باعث عميق‌تر شدن ركود شد بين سال‌هاي 1929 و 1933، خزانه فدرال عرضه پول را تا 33% كاهش داد، اگر چه بسياري از آمريكايي‌ها تابحال نمي‌دانسته‌اند كه خزانه فدرال مسبب ركود بوده اما اقتصاددانان برتر اين را به خوبي مي‌دانند.

ميلتون فريدمن، اقتصاددان برنده جايزه صلح نوبل، كه در حال حاضر در دانشگاه استانفورد تدريس مي‌كند، در ژانويه سال 1996 در يك مصاحبه راديويي كه در سراسر كشور پخش اين را گفت:

فرانكلين دي روزولت در انتخابات رياست جمهوري سال 1932 بر سر كار آمد البته زماني كه روزولت بر سر كار بود، اقدامات اضطراري بانكداران بلافاصله اعلام شدند كه فايده اي جز افزايش قدرت خزانه فدرال در عرضه پول نداشت تنها در آن زمان بود كه عاقبت خزانه فدرال شروع به شل كردن سر كيسه كرده و پول‌هاي جديد به مردم فقير آمريكا تزريق كرد.

ادامه دارد...