کد خبر 354860
تاریخ انتشار: ۲۶ مهر ۱۳۹۳ - ۱۱:۵۲

يك روز عده‌اي از نمايندگان اكثريت تصميم گرفتند در داخل مجلس او را كتك بزنند. آنها ابتدا براي آنكه او را به خشم آورند به وي دشنام دادند؛ اما فرخي كه به نقشه‌ي آنها پي برده بود در جواب آنها سخني نگفت.

گروه تاریخ مشرق- از فرخي يزدي به عنوان يكي از غزل‌ سرايان بزرگ تاريخ معاصر ايران ياد مي‌كنند. او در 1267 متولد شد و در جريان جنبش مشروطيت از يزد به تهران آمد و با شعر و نثر و آثار ادبي خويش در مطبوعات، نهضت مشروطه را مورد حمايت قرار داد.
او قرارداد 1919 وثوق‌الدوله با انگليس را در اشعارش به باد انتقاد گرفت. كمي بعد روزنامه تندرو «طوفان» را بنيان نهاد و در آن به انتقاد از دولت پرداخت. در مجلس هفتم (مهر 1307 تا آبان 1309) به نمايندگي مردم يزد وارد مجلس شد و در رأس اقليت مخالفان رضاخان قرار گرفت. او در اكثر جلسات مجلس سياست‌هاي مستبدانه رضاشاه و حكومتش را مورد اعتراض قرار مي‌داد. اكثر نمايندگان اين دوره از عوامل رضاشاه بودند كه با تقلب و تزوير به مجلس راه يافته بودند. آنان سعي داشتند فرخي را به نحوي رنج دهند تا او خود داوطلبانه مجلس را ترك گويد. آنها آشكارا به فرخي دشنام مي‌دادند و او را با كلماتي چون «دشمن وطن» و «ضد اصلاحات» صدا مي‌‌كردند؛ اما فرخي به شيوه‌ي آزاد مردان اهانتها را تحمل مي‌كرد و حاضر نبود سنگر مجلس را ترك گويد.



يك روز عده‌اي از نمايندگان اكثريت تصميم گرفتند در داخل مجلس او را كتك بزنند. آنها ابتدا براي آنكه او را به خشم آورند به وي دشنام دادند؛ اما فرخي كه به نقشه‌ي آنها پي برده بود در جواب آنها سخني نگفت. ولي اكثريتي‌ها دست بردار نبودند. آنان با جسارت جلو رفتند و شروع به كتك زدن او كردند. فرخي سعي كرد تا حدي كه مي‌تواند از ضربات آنها خود را در امان نگه ‌دارد؛ اما آنها بي‌رحمانه او را كتك زدند به طوري كه خون از دهان و بيني او سرازير شد.
پس از پايان ماجرا فرخي با دهان خون‌آلود رو به بقيه‌ي نمايندگان كرد و گفت: وقتي در پايتخت يك مملكت، آن هم در مجلس، نماينده‌اي را اين طور كتك مي‌زنند ببينيد در بيرون مجلس چه خبر است و چه به روزگار مردم مي‌آورند!»
فرخي يزدي در پايان مجلس هفتم پس از آنكه مصونيت پارلماني‌اش خاتمه يافت، از بيم جان خود مدتي از نظرها ناپديد شد سپس بدون گذرنامه از مرزهاي شمالي به اتحاد جماهير شوروي گريخت و از آنجا به آلمان رفت و در برلين اقامت نمود.
تيمورتاش وزير دربار رضاشاه زماني در اروپا با وي ملاقات كرد و به او اطمينان داد كه در صورت بازگشت به ايران مورد رأفت و مهر ملوكانه قرار خواهد گرفت. فرخي با اين فريب به تهران بازگشت تا اينكه عده‌اي به اسم «طلبكار مالي» شكايتي عليه او طرح كردند و وي را با برنامه‌ريزي به زندان كشاندند.
فرخي در زندان يك بار اقدام به خودكشي كرد اما او را از مرگ رهانيدند تا اينكه در 25 مهر 1318 در زندان رضاخان با آمپول هوا كه توسط «پزشك احمدي» به وي تزريق شد به قتل رسيد. چهار سال بعد وقتي «پزشك احمدي» در دادگاه جنائي تهران به جرم «قتل‌هاي عمد در عصر رضاشاه» به اعدام محكوم شد، از جمله جرائم اعلام شده‌اش در دادگاه قتل فرخي يزدي بود.
پس از مرگ فرخي يزدي، غزل‌ها و اشعار پرباري كه وي در زندان سروده بود و در آنها به انتقاد از استبداد رضاشاهي پرداخته بود، كشف گرديد.

با استفاده از:
ـ هزار و يك حكايت تاريخي، محمود حكيمي،‌ج 3.
ـ شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران، نشر گفتار.