گروه فرهنگی مشرق - دکتر حسن بنیانیان را همه با ریاست حوزه هنری می‌شناسند. ایشان هشت سال ریاست حوزه هنری را بر عهده داشت و طی این سال‌ها این سازمان به رشد قابل قبولی دست پیدا کرد. پس از حوزه هنری، وی بیشترین فعالیت خود را در شورای عالی انقلاب فرهنگی متمرکز کردند و ریاست کمیسیون فرهنگی-اجتماعی این شورا را عهده‌دار شدند.

مهم‌ترین دغدغه دکتر بنیانیان، بحث مهندسی فرهنگی و پیوست‌نگاری فرهنگی است و در این زمینه مقالات و کتب متعددی را تألیف کرده‌اند و از اساتید فعال این حوزه به شمار می‌روند.

وقتی برای ارزیابی عملکرد مهندس ضرغامی با ایشان تماس گرفتیم، قرار شد بیش از آنکه به عملکرد مهندس ضرغامی بپردازیم، نگاهی به آینده داشته باشیم و پیشنهادهایی را برای مدیر آینده صدا و سیما مطرح کنیم. به همین منظور، در یک روز پاییزی به دفتر ایشان در خیابان طالقانی رفتیم و حدود یک ساعت به گپ و گفت در این باره پرداختیم.


** اگر بخواهید فهرستی از نقاط قوت و ضعف عملکرد ده‌سالۀ صدا و سیما ارائه دهید، به چه مواردی اشاره می‌کنید؟

مدیریت رسانه ملی در نظام مقدس جمهوری اسلامی به واسطه تنوع انتظاراتی که از این سازمان دارند، امر بسیار پیچیده و سختی است. طبیعتاً در مجموع باید از تلاش‌های آقای ضرغامی در این مدت تشکر و قدردانی شود و گفت که کارکرد ایشان به دلیل حجم تلاش‌ها و زحمات و داشتن کمترین مسئله برای نظام اسلامی، مثبت ارزیابی می‌شود.

باید از تجربیات مختلف و متنوعی که ایشان داشتند به‌خوبی استفاده شود. به‌ویژه اینکه، در صدا و سیما یک طرف قضیه، هنرمندان قرار دارند و مدیریت‌پذیری این افراد بسیار سخت است، زیرا آن‌ها تلاششان این است که مخاطب را جذب کنند و افکار خودشان را محور قرار بدهند و کمتر به مدیریت‌های بالادستی توجه می‌کنند و ابزار پول و دستمزد در محتوای تولید آثار هنری، خیلی نقش زیادی ایفا نمی‌کند. از طرف دیگر، جامعه ما در یک شرایط نسبتاً متحول قرار دارد و تحولات جهانی نیز با سرعت زیاد در حال اثرگذاری در ابعاد مختلف است؛ در این حالت، رسانه ملی باید هم مردم را در داخل راضی نگه دارد و هم پیام انقلاب را به بیرون منتقل کند. با توجه به همۀ این شرایط، باید بگوییم که خدمات مهندس ضرغامی بسیار ارزشمند است و توانسته با وسعت‌بخشیدن کمی به فعالیت‌ها، بخشی از نیازهای متنوع مخاطبین را پاسخ دهد.

اگر انتظاری هم وجود دارد و نقدی می‌شود، به دلیل عدم تناسب سرعت بهبود کیفیت نسبت به افزایش کمیت است که بخشی از این مسئله به شیوه مدیریت صدا و سیما برمی‌گردد. درست مثل اینکه وقتی شما می‌خواهید به تیم ملی انتقاد کنید، تا اندازه‌ای مربی تیم ملی می‌تواند بُرد تیم ملی را تضمین کند، اما بستر عمومی جامعه نیز باید آماده باشد تا بازیکنان توانمندی در آن رشته ورزشی تربیت شود و آن مربی بتواند بهترین افراد را انتخاب کند. اگر در بستر عمومی جامعه رویکرد مناسبی نسبت به آن ورزش وجود نداشته نباشد، مربی نیز حق انتخاب زیادی ندارد. درباره صدا و سیما نیز همین بحث وجود دارد؛ یعنی، به دلیل اینکه تحلیل جامع و روشنی از وضعیت فرهنگی کشور وجود ندارد و تفاوت نظرات و دیدگاه در مسائلی مثل ماهیت فرهنگ، نقش حکومت ها در فرهنگ، محدوده دخالت دولت در فرهنگ مورد تفاهم نیست و از طرف دیگر، مقوله هنر همچنان بین اقشار مذهبی مورد استقبال نیست و ما نتوانستیم در بدنه جامعه یک جریان تولید هنر دینی به صورت گسترده فراهم کنیم، رئیس صدا و سیما که باید از یکطرف قوی ترین صاحب نظران فرهنگ شناس، سیاست فهم، اقتصاددان، جامعه شناس و دین شناس را گرد خود جمع کند و از طرف دیگر، هنرمندان متعهد و برجسته را گلچین نماید و بهترین‌ها را انتخاب کند، دستش باز نیست و انتخاب‌های زیادی برای تولید برنامه ندارد. کسانی که نسبت به عملکرد مهندس ضرغامی گله‌مندند باید به این مسائل هم توجه کنند، ولی به هر حال در شرایط موجود این مشکل وجود دارد که رشد کیفی ما به اندازه رشد کمیت نبوده است.

نکته مهم این است که از آنجا که ما یک جامعه اسلامی هستیم و یک نعمت الهی به نام انقلاب اسلامی را در اختیار داریم و نسبت به این نعمت نیز مسئولیت داریم، صدا و سیمای آرمانی ما باید خیلی متفاوت از صدا و سیمای موجود باشد و این مسئله بایستی به سرعت در بین نخبگان مورد بحث قرار بگیرد، البته باید فضایی ایجاد شود که به مدیریت رسانه ملی کمک کند و هر کسی فکر نماید که چه کمکی می‌تواند در بهبود کیفیت رسانه ملی انجام دهد و مدیریت رسانه ملی نیز فضا را برای همکاری نخبگان باز نماید و برای این امر یک سازماندهی کارآمد ادامه دار پیدا نماید.


** صدا و سیما مطلوب به نظر شما، باید چه شاخص‌هایی داشته باشد؟

رسانه ملی به واسطه اینکه رسانه است و مخاطب نیز حق انتخاب دارد، به‌ناچار اولین مسئله ذهنی مدیر رسانه، وجود جاذبه برای مخاطب است و اینکه یک جریان قدرتمند مخاطب‌شناسی همواره رصد کند و ببیند که آیا مخاطبان رسانه راضی هستند یا خیر؟ خطرناک‌ترین اتفاق نیز این است که به خاطر اینکه رسانه ملی از منابع دولتی استفاده می‌کند و مدیر آن منصوب حاکمیت است، بیش از آنکه دنبال رضایت مخاطب باشد، توجه خود را معطوف به رضایت دولت‌ها یا رضایت حاکمیت کند؛ معنای این حرف مرگ تدریجی یک رسانه است. در این صورت، وقتی بهترین پیام‌ها را هم بدهد، اما مخاطب نداشته باشد، فایده‌ای ندارد. این را به این دلیل می‌گویم که برخی خودشان را مرکز جامعه می‌دانند و می‌گویند چیزی پخش کنید که ما راضی باشیم؛ توجه ندارند که مدیر رسانه قرار نیست فقط مقامات بالا دستی را راضی نگه دارد یا اینکه چون دولت بودجه صدا و سیما را پرداخت می‌کند، انتظار داشته باشند که تمام برنامه‌های این رسانه به حمایت از عملکرد دولت بپردازند. رسانه ملی یک محدوده بهینه دارد که در این محدوده، باید هم رضایت مخاطب را داشته باشد، هم مصالح اسلام، انقلاب و شرایط ایران را مدنظر قرار دهد، هم به نقش خود در تمدن سازی اسلامی کمک نماید. اما با این محوریت که رسانه ملی اساساً با مخاطبش تعریف می‌شود، باقی بحث‌های مربوط به رسانه ملی، تکنولوژی است. هر کسی می‌خواهد هر ایده‌ای را تعریف کند، باید رسانه را با این نگاه بفهمد که یکسری افراد و تکنولوژی و ابزار هستند به‌علاوه مخاطبینی که در منزل آن را نگاه می‌کنند؛ مجموع این‌ها رسانه می‌شود. نه آن قسمت اول که ابزار و امکانات است، و نه مخاطبین به تنهایی. مثلا، برخی از مسئولین هزینه‌های می‌کنند تا خدمات خود را نشان دهند، اما اگر بدانند با وجود این هزینه‌ها کسی برنامه‌های آن‌ها را نمی‌بیند، مثل این است که آن پول را در چاه ریختید.

مسئله بعدی این است که رسانه‌ای که در نظام مقدس جمهوری اسلامی است اولویتش باید شکل‌گیری تمدن اسلامی باشد؛ تمدن اسلامی به این معنی است که اعتقادات و باورهای دینی ما زیربنای ارزش‌های اخلاقی شود و رفتارهای و نمادهای جامعه را هدایت کند و حضور ارزش ها، رفتارها و احکام دین مبین اسلام را در همه عرصه های سیاسی، اقتصادی، معماری، شهرسازی و سبک زندگی مشاهده کنیم و بوی عطر اسلام را در همۀ ابعاد زندگی حس نمائیم. مثلا، وقتی به بازار مسلمین می‌روید احساس کنید که همه راست می‌گویند و در کارشان دوز و کلک نیست. (وضعیت ما آنقدر به لحاظ اخلاقی بد شده است که گفتن این جملات را نوعی شعاردادن تلقی می‌کنند و تا می‌گوییم که در بازار مسلمین نباید دروغ باشد، می‌گویند شعار نده. در واقع، معتقدند که دروغ برای برخی کارها اجتناب‌ناپذیر است.)


** با این مقدماتی که شما فرمودید، مدیریت صدا و سیما بایستی چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟

با توجه به رسالت صدا و سیما در نظام جمهوری اسلامی که انتقال‌دهندۀ اعتقادات و باورها به لایه ارزش‌ها و الگوهای رفتاری و نمادهای جامعه است، مدیریت این سازمان نمی‌تواند با فکر یک نفر اداره شود؛ یعنی، باید صدا و سیما با مدل هیئت‌رئیسه‌ای اداره شود. باید مدنظر داشت که مدیرعامل صدا و سیما به طور طبیعی، مطالعات و تجربیاتی دارد و بر مسائلی نیز احاطه دارد، اما او نمی‌تواند همۀ ابعاد نیاز جامعه را پوشش دهد. حتماً باید یک تیم 5 یا 6 نفره همدل که از زوایای مختلف نسبت به مسائل جامعه اشراف و تجربه و تسلط دارند به این فرد کمک کنند، اما رئیس باید به عنوان سخنگو و محور در جامعه مطرح ‌شود. این گروه باید به‌گونه‌ای سازماندهی شوند که رئیس ناچار شود با آن‌ها تعامل داشته باشد و این چند نفر نیز باید افراد شجاعی باشند که در فضای تملق غالب در روابط جامعه ما گیر نکنند و مدیر هم به راحتی نتواند آن‌ها را تغییر دهد. این مدل در گذشته در سازمان‌های حساس و پرنفوذ در ایران تجربه شده است و آن مدل هم اینگونه بوده که رئیس سازمان باید آن تیم مدیریتی را برای سیاستگذاری‌های کلان در یک موضوع قانع می‌کرد. تصور کنید که هر کدام از معاونان در کاری مسلط است؛ یکی بر مسائل اقتصادی مسلط است، یکی بر مسائل سیاسی تسلط دارد، یکی در مسائل فرهنگی و اجتماعی مسلط است، شخصی بر مسائل حقوقی مسلط است. در این صورت، وقتی می‌خواهند سیاستگذاری کنند یا مثلا، یک شبکه اختصاصی تأسیس کنند، این تسلط به ابعاد مختلف، آن تصمیم را پخته می‌کند.

حال اگر این الگو امکان پذیر نشد، لااقل مدیر رسانه باید یک اتاق فکر مناسب برای همفکری ایجاد کند تا ظرفیت مدیریتی این سازمان حساس تقویت شود. اعضای این اتاق فکر حتماً باید نماینده گرایش های مختلف موجود در جامعه باشند که ذیل اصول و مبانی نظام تضارب آراء جدی صورت گیرد.


** یکی از وظایف صدا و سیما شناسایی اثرات فرهنگی مثبت و منفی اقدامات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی دیگر سازمان‌ها و نهادهاست، نظر شما درباره این وظیفه صدا و سیما چیست؟

وقتی بحث مهندسی فرهنگی از سوی مقام معظم رهبری مطرح شد، صاحب نظران در این باره دو محور باز کردند. یکی اثربخش کردن فعالیت‌های فرهنگی مستقیم و محور دوم که در حال حاضر تخمین زده می شود بیش از 70 درصد تغییرات فرهنگی کشور ما را رقم می زند، اصلاح آثار و پیامدهای فرهنگی فعالیت‌های سیاسی، اقتصادی، قضایی، نظامی و ... بود، چرا که مجموعه فعالیت‌های مستقیم فرهنگی و پیامدهای فرهنگی سایر فعالیت هاست که جو فرهنگی جامعه را می‌سازد. برای مثال، کمتر کسی به این موضوع توجه می‌کند که در کنار القائات دشمنان انقلاب، این مانکن‌ها معرفی کننده لباس در ویترین‌های مغازه‌ها بدحجابی را عادی‌سازی می‌کند. ظاهر کار این است که مغازه‌ها کار فرهنگی نمی‌کنند و مغازه‌دارها جزیی از بخش اقتصادی جامعه هستند، اما باید توجه داشت که در کنار سایر کاستی‌ها در حوزه فرهنگ موضوع بدحجابی را زمینه‌سازی میکند.

از طرف دیگر، صدا و سیما به عنوان رسانه می‌تواند نقش مطالبه‌گری هم داشته باشد، به صورت مستقیم و غیرمستقیم در مسئله اجرای نقشه مهندسی فرهنگی نقش ایفا کند. مثلا، از وزارت صنایع و معادن و بازرگانی مطالبه کند که چگونه نقش خود را در تحولات فرهنگ جامعه شناسایی می‌کند و فهرست مداخلات و تأثیرگذاری خود را در فرهنگ مشخص می‌نماید، چطور از طریق تجارت و از طریق واحدهای مختلف تولیدی، در فرهنگ مداخله می‌کند. طبیعی است که وزارت صنایع باید چند فرد متفکر را دعوت کند و یا سازوکاری ایجاد کند تا این تأثیرگذاری‌ها را شناسایی کند و ارزیابی نماید و به دنبال آن، در صدد اصلاح نقش خود در تحولات فرهنگی جامعه باشد. اینها از پیش نیازهای قطعی اجرای نقشه مهندسی فرهنگی است.

اگر این حرکت شروع شد، بطور طبیعی، اقدامات مثبت دستگاه های مختلف را می‌توان از جهت تأثیر در فرهنگ عمومی در صدا و سیما اعلام کرد و اقدامات منفی را هم نقد کرد تا کارکرد آن وزارتخانه یا سازمان ها در فرهنگ اصلاح شود. این محور را می‌توان به حرکت درآوردن دستگاه‌های اجرایی کشور در راستای تمدن سازی اسلامی نامید که البته اگر صدا و سیما کمک نکند، کار خیلی کُند و نامناسب پیش خواهد رفت. در یک بیان خلاصه، مهندسی فرهنگی لازمه تمدن سازی اسلامی است و تحقق این امر، مستلزم فعال شدن همه سازمان‌ها و نهادهای کشور اعم از سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در اصلاح فرهنگ جامعه است و صدا و سیما نقش مطالبه‌گری در این موضوع را دارد.

** صدا و سیما چگونه می‌تواند از نیروهای مردمی و جوان در تولید برنامه‌هایش استفاده کند؟

باید توجه داشت که جریانات مردمی زیادی در کشور مشغول انجام کار فرهنگی هستند، ولی بازدهی و اثربخشی این کارهای فرهنگی متناسب با شرایط زمان نیست و اگر تحولی در کیفیت فعالیت و اقدامات آن‌ها رخ ندهد در بلندمدت جواب نمی‌دهد و صداوسیما باید در یک فرایند طبیعی، نوآوری‌های این‌ تشکل‌ها را تکثیر کند. مثلا، فرض کنید گروه جوانی که در یکی از مساجد بوشهر کار هنری زیبایی تولید کرده‌اند، ولی چون امکانات آن‌ها کم بوده، نتوانسته‌اند ایده خود را به خوبی عرضه کنند، صدا و سیما باید آن ایده را بگیرد و بازسازی کند و در تلویزیون منتشر کند. در این صورت، هم برنامه‌ای جذاب تولید شده و هم جوان‌ها تشویق می‌شوند که اگر به مسجد رفتند و کار هنری زیبایی کردند در تلویزیون سراسری کشور دیده خواهند شد و تلویزیون فقط جایگاه از ما بهتران و خواص نیست. این بحث اگر شروع شود و چند سالی بگذرد، برنامه‌های صدا و سیما به جای تکیه بر گروه‌های بسیار محدود، با هزینه‌های بسیار بالا و با ناراحتی‌های زیاد، تبدیل به استفاده از نیروهای مردمیِ چابکِ کم‎‌هزینه می‌شود. مثل این می‌ماند که شما در محلات فوتبال برگزار کنید و از بین آنان، بازیکنان مناسب را برای تیم های دسته یک و بعداً برای تیم ملی گلچین کنید. در این صورت، تیم ملی بسیار قوی و مردمی خواهد بود.

خوشبختانه جوان‌های حزب الهی زیادی در کشور وجود دارد، چه در جریاناتی مثل بسیج یا کانون‌های فرهنگی مساجد یا جریانات خودجوش در درون دانشگاه‌ها یا هیئت‌ها و به برکت انقلاب اسلامی این افراد با سواد شده اند و از طریق ارتباطات مجازی ایده‌هایشان رشد کرده است. مشکل اصلی این افراد، نداشتن امکانات و منابع است وگرنه ایده‌های بسیار زیبا و قشنگی دارند. یکی از بهترین ظرفیت‌ها برای نشان دادن نیروهای جوان و مردمی شبکه‌های استانی است. صدا و سیما می‌تواند از طریق شبکه‌های استانی، نوعی سرمایه‌گذاری بلندمدت انجام دهد که نتیجه آن طی چند سال، به رسانه ملی برمی‌گردد.

بنده تأکید می‌کنم که ما آنقدر ظرفیت بالقوه در این کشور داریم که در یک برنامه پنج‌ساله می‌توانیم خوراک رسانه‌های کشورهای اسلامی و بسیاری از کشورهای در حال توسعه را تأمین کنیم. ما حتی می‌توانیم برای کشورهای آمریکای جنوبی که فرهنگشان از ما فاصله دارد، برنامه تولید کنیم؛ به این صورت که وقتی افراد حرفه‌ای شدند، یک سفر که به آنجا بروند و مطالعه کنند، می‌توانند برگردند و سریال‌های خوبی بسازند. مثل کره‌ای‌ها که برای ما سریال می‌آورند و ما با اشتیاق با آن ارتباط برقرار می‌کنیم.


** به نظر شما، صدا و سیما در حوزه ساختار و نیروی انسانی چه مشکلات و ضعف‌هایی دارد؟

مشکلی که صدا و سیما در این زمینه، با آن رو به روست این است که به تدریج به یک سازمان بسیار بزرگ و پرهزینه تبدیل شده است که بخش زیادی از نیروهایش با مدیریت آنجا هم‌فکر نیستند، البته این مشکل در تمام وزارتخانه‌ها و سازمان‌های کشور وجود دارد، اما دیگر دستگاه‌ها کشور چون کار اجرایی می‌کنند، اختلاف نگاهشان تأثیر زیادی در انجام کارشان ندارد. مثلا، مهندسی می‌تواند در ذهن خود با نظام جمهوری اسلامی مسئله داشته باشد، ولی سد بسازد و حقوق بگیرد، اما در رسانه ملی این اختلاف نظر خودش را در برنامه‌ها منعکس می‌کند یا انگیزه‌ها را از بین می‌برد و آثار مخرب فرهنگی به جا می‌گذارد؛ یعنی، همان بازیگری که در فیلم باحجاب مناسب بازی می‌کند، وقتی اسم او را در موتور جستجو می‌زنید، با چهرۀ دیگری از او مواجه می‌شوید و همین امر، تأثیرگذاری‌های مثبتی که آن سریال بر مخاطب داشته را از بین می‌برد و مخاطب حس می‌کند که بحث حجاب یک بحث تصنعی، سنتی و تاریخی است و بازیگران در دنیای واقعی به شکل دیگری زندگی می‌کنند.

به هر حال، مدیریت صدا و سیما باید دیوارهای رسانه ملی را که خیلی هم بلند شده است و باعث می‌شود هر کسی به رسانه ملی دسترسی پیدا نکند، با سرعت فرو بریزد. به‌گونه‌ای که اگر کسی در هر گوشه‌ای از این کشور کار قابل عرضه‌ای داشت، حس کند که کارش در صدا و سیما استان و یا شبکه‎‌های سراسری به خوبی استفاده می‌شود، اما الان حس عمومی این است که صدا و سیما بیش از اینکه فرهنگی باشد، یک نهاد سیاسی حاکمیتی است و یک سلیقه بیشتر در آن انعکاس پیدا نمی‌کند و هر کسی به راحتی نمی تواند در این سازمان راه پیدا کند.

** رابطه دولت با صدا و سیما همیشه یک رابطه جنجال‌برانگیز بوده است و طی سالیان اخیر اغلب دولت‌ها بودجه‌ صدا و سیما را به صورت کامل پرداخت نمی‌کنند و انتظار دارند صدا و سیما هیچ انتقادی به آنان نکند، به نظر شما، صدا و سیما چگونه می‌تواند با دولت‌ها رابطه برقرار کند؟

یکی از مشکلاتی که مدیر صدا و سیما با آن روبروست و باید برای آن راه‌حلی پیدا شود، این است که صدا و سیما جمهوری اسلامی باید رابط بین مردم و حاکمیت باشد، اما دولت‌ها به دلیل نقاط ضعف اجرایی که در عمل با آن روبرو هستند، کوچک‌ترین انتقاد را برنمی‌تابند و چون بودجه صدا و سیما از دولت می‌آید، سر این قضیه اختلافات زیادی بین صدا و سیما و دولت‌ها به وجود می‌آید و صدا و سیما نمی‌تواند وظیفه اصلی خود را انجام دهد؛ این امر در بلندمدت خیلی به انقلاب ضربه می‌زند، چون صدا و سیما یک رقیب قوی به نام ماهواره دارد و اگر نتواند سخنگوی مشکلات واقعی مردم باشد و البته نتواند در محدوده منطقی خدمات دولت را تبلیغ کند، طبیعتاً، مخاطب خود را از دست می‌دهد.

نکته دیگر اینکه خیلی‌ از شخصیت ها و گروه ها دوست دارند رئیس صدا و سیما مطابق سلیقه آنها عمل کند و بابت این قضیه نمی‌گذارند ظرفیت سیاست گذاری بلندمدت در مدیریت صدا و سیما شکل بگیرد. این افراد در همۀ خسارت‌هایی که این قضیه ایجاد می‌کند، مقصر هستند. نخبگان جامعه باید کمک کنند که رئیس صدا و سیما با بهره گیری از نخبگان فاضل در عرصه ارتباطات، فرهنگ، سیاست و اقتصاد و با هدایت مقام ولایت، برنامه‌ای جامع و بلندمدت تهیه نماید. این نکته را که می‌گوییم با هدایت مقام ولایت، مبنای شرعی و حقوقی دارد، چون مقام معظم رهبری ضمن اینکه جامع‌ترین و کامل‌ترین تحلیل‌ها و اطلاعات را در اختیار دارند، به عنوان فقیهی جامع‌الشرایط، رئیس صدا و سیما می‌تواند به رهنمودهای ایشان تکیه کند. و برای خود حجت شرعی داشته باشد.

** با توجه به مشکلاتی که اشاره کردید، به نظر شما، بهترین راهکار در عرصه رسانه‌ای برای جمهوری اسلامی چیست؟

واقعیت این است که ما یک رسانۀ اصیل در گذشته داشته‌ایم که بسیار اثرگذار بوده‌ و آن هم شبکه مساجد و روحانیون فعال فرهنگی بوده است. یکی از کارکردهای طبیعی اما مخرب رسانه‌های مدرن این است که این شبکه‌ها را آرام‌آرام تعطیل می‌کنند و تعطیلی این‌ها برای انقلاب اسلامی بسیار خطرناک است. از طرف دیگر باید این نکته را در نظر داشت که چه بخواهیم و چه نخواهیم، نقش رسانه ملی لحظه به لحظه کم‌رنگ‌تر می‌شود و اقدامات ما برای این است که سرعت این کمرنگ‌شدن را کم کنیم. این بحث مختص ایران نیست و در همۀ دنیا، به دلیل تنوع ارتباطات، نقش رسانه‌های یکطرفه بسیار کمرنگ شده و این رسانه‌ها مخاطبان زیادی ندارند؛ در دنیا آن رسانه‌هایی مخاطب دارند که هیجانات و هوس مخاطب را تأمین می‌کنند و به صورت تعاملی عمل می کنند، حال یکی تلویزیون کابلی دارد و دیگری از طریق اینترنت این کار را انجام می‌دهد. پس، این واقعیت تلخ را باید پذیرفت و با درک این واقعیت، از فرصتی که در اختیار داریم باید نهایت استفاده را بکنیم و رسانه اصیل و دینی خود را باز تولید کنیم.

ما باید در دل هر محله‌ای یکی از زیباترین مکان‌ها و ساختمان‌هایمان مسجد باشد؛ مسجدی که از 8 صبح تا 10 شب یک روحانی مدیریت آن را انجام ‌دهد و چندین روحانی و اندیشمند دانشگاهی آموزش‌دیده برای دادن انواع مشاوره‌ها به جوان‌ها و برگزاری کلاس‌های هنری، آموزشی و ورزشی مستقر باشند؛ یعنی، به طور طبیعی، جوان وقتی از خانه بیرون می‌آید، به سمت مسجد بیاید و به جایی برود که روحانی محور آن است، نه اینکه الزاماً پای منبر روحانی بنشیند، بلکه حتی اگر در کلاس زبان هم می‌نشیند، زیر نظر مسجد محله باشد تا آسیب‌های فرهنگی کمتری متوجه او ‌شود. هیچ کشوری در تاریخ این شبکه را نداشته است. دلیل اینکه انقلاب مصر شکست خورد نیز همین بود؛ یعنی، آن شبکه روحانیت مردمی در کشورشان نبود، اما امام خمینی (ره) وقتی وارد کشور شد و اطلاعیه داد که در مساجد، کمیته‌ها به رهبری روحانیت و با کمک جوانان تشکیل شود، همین کمیته ها توانستند جانشین ارتش منحل شده شاهنشاهی شود و سپس، ارتش بازسازی شود.

بعد از انقلاب ما به این نظام فرهنگ ساز و این رسانه مردمی بی توجهی کردیم و در کنار مساجد، حسینیه، صادقیه، زینبیه و مهدیه ساختیم، شهرداری‌ها فرهنگسرا تأسیس کردند، سرای محله راه‌اندازی شد و بسیاری سازمان دیگر، بدون توجه به اینکه این اقدامات اثرگذاری مساجد را کم می کند. در این سازمان‌های جدید، کارشناسان مدرن امروزی را گذاشتند تا آموزش‌های ناقص نظام دانشگاهی و ناهماهنگ با فرهنگ جامعه را به مردم منتقل کنند و به موازات این کم توجهی ها، چند روحانی خوش‌فکر را وارد تلویزیون شدند که این حضور محدود چند روحانی، احساس کاذب مداخله روحانیون را گسترش داد، زیرا حضور واقعی کارشناسان اسلامی در روابط فرهنگی جامعه، وقتی است که جوان به مسجد می‌رود و مشکلات خود را با کارشناس اسلام شناس در میان می‌گذارد و از او مشورت می‌گیرد.

رسانه ملی ناخواسته در کاهش نقش اصیل روحانیت و تعطیلی و کم‌رنگ شدن مساجد نقش ایفا کرده است و قطعاً یکی از رسالت‌های محوری این سازمان این است که طی یک برنامه 10 ساله کمک کند تا نقش اصیل عالمان دینی را احیا کند، البته در حوزه‌های علمیه هم باید تغییراتی صورت پذیرد و کارشناسان مناسب را برای مشاوره دادن در عرصه های مختلف تربیت کند. باید توجه کنیم جریان محرم، اعتقادات ما را تقویت می‌کند، اما فرصت رفتارسازی پیدا نمی شود. برای تبدیل به رفتار شدن باور و عشقی که به امام حسین (ع) و روز عاشورا داریم، در طول سال باید کار فرهنگی توسط روحانیون انجام شود تا فردی که در روز عاشورا مغازه خود را بسته و مشغول زنجیرزنی و عزاداری است و با اعتقاد هم زنجیر می‌زند، این اعتقادش روز بعد تبدیل به درستکاری، راستگویی و معامله در چهارچوب شرع شود. این کار با استفاده از فعالیت عزیزان مداح صورت نمی‌گیرد، بلکه جریان فرهنگی خاص خود را می‌طلبد که همان مسجدی بوده است که در طول تاریخ تأثیرگذار بوده و لازم است متناسب با شرایط زمان اصلاح شود، امثال ما انتظار داریم رسانه ملی در ایجاد این تحول نقش فعالی را ایفا کند تا مربع تربیت ساز خانواده، مسجد، مدرسه و رسانه امکان مقابله با تهاجم فرهنگی را فراهم سازد.

** چه توصیه‌ها و نکاتی برای رئیس جدید صدا و سیما دارید؟

نکته‌ای که برای پیشنهاد به رئیس جدید می توان مطرح کرد این است که چون مدیریت در صدا و سیما خیلی سخت و پیچیده است، معمولاً افراد در اوایل مسئولیت عجله می‌کنند و سعی می‌کنند که سریع تیم خود را انتخاب کنند و بر همین اساس، در اطراف خود دنبال افرادی برای این کار می‌گردند، (البته این مشکل در همۀ سازمان‌ها و وزارتخانه‌های کشور ما وجود دارد و ما از کمتر از 30 درصد ظرفیت نیروی انسانی کشورمان در مدیریت استفاده می‌کنیم) علت این عجله هم عدم اشراف اولیه و قدرت ناکافی مدیران است که در این فضا اعتمادکردن حرف اول را می زند و مدیر جدید سعی می‌کند از یک سری نیروی خاص در کنار خود استفاده کند. این امر تبدیل به فرهنگ شده و متأسفانه همه نیز آن را پذیرفته‌اند. به نظر بنده، باید نخبگان جامعه به مدیر جدید معرفی شوند و مدیر نیز عجله‌ای برای بکارگیری نیروها و مدیرانش نداشته باشد؛ باید چند ماهی صبر کند، با افراد مختلف آشنا شود، به چهره های جدید اعتماد کند و تیم قدرتمندی تشکیل دهد که بتواند انتظارات را برآورده کند. اگر این اتفاق رخ ندهد، یک‌مرتبه صدا و سیما دچار افت می‌شود و رسانه ملی هم اگر افت کند، دیگر نمی‌تواند بلند شود، برای اینکه به سرعت مخاطبی را که از دست می‌دهد، رسانه‌های رقیب او را جذب می‌کنند.

البته این زمان نباید زیاد طول بکشد، چون این انتظار از صدا و سیما وجود دارد که ظرف دو یا سه ماه علائم بهبود کیفیت ظاهر شود تا مردم بتوانند با مدیر جدید ارتباط برقرار کنند. دقت داشته باشید که دشمنان و رقیبان صدا و سیما تجربه 400 ساله مطالعات شرق شناسی دارند و همۀ علم و تکنولوژی و هنر جدید را به خدمت گرفته‌اند. آنها با پول و قدرت صهیونیست‌ها، کارزاری کاملا شبیه کارزار جنگ درست کرده‌اند که ما در آن، تنها امکانات اولیه و اسلحه‌های ابتدایی داریم و دشمن با اسلحه‌های مدرن دنیا به جنگ آمده است و تمام تکنیک‌هایی را که مجهز به آخرین علم روز دنیا در بحث ارتباطات است به کار گرفته تا نقطه ضعف ما را کشف کند و بر روی آن‌ها متمرکز شود، اما باید توجه داشت که محور فعالیت‌های دشمن شیطان و استفاده از هوس است و ما در مقابل این رسانه‌ها این مزیت را داریم که اگر به دین الهی وصل شویم و از ذخایر ناشناخته دین الهی استفاده کنیم، حتماً پیروز می‌شویم، اما شرط اصلی، همان اتصال به دین است؛ این اتصال به خوبی ایجاد نشده و مدیر جدید باید یکی از کارهایش تقویت استفاده از ذخائر دینی و معارف الهی باشد و با کمک به جریانات فرهنگی و هنری مردمی برای خودش پشتوانه درست کند.

** به نظر شما، صدا و سیما در تبیین الگوی اسلامی- ایرانی چه برنامه‌هایی می‌تواند داشته باشد؟

وقتی به فرمایشات مقام معظم رهبری نگاه کنید یک منظومه زیبایی را می‌بینید که یکی از آن‌ها الگوی اسلامی - ایرانی است، یکی دیگر مهندسی فرهنگی و دیگری تحول بنیادین در آموزش و پرورش است، دیگری اسلامی‌شدن دانشگاه‌ها و تولید علوم انسانی بومی است، یکی دیگر از آن‌ها، داشتن پیوست فرهنگی برای طرح‌های مهم است. مواردی مثل طراحی الگوی مهندسی فرهنگی، خطابش به نخبگان جامعه و نظریه‌پردازان است و باید بر روی این مسائل فکر کنند و سعی کنند این مباحث را در نظام‌سازی و سیاستگذاری‌های دخالت دهند. مثلا، در بحث سند بنیادین تعلیم و تربیت، آموزش و پرورش باید تلاش کند که اهداف خود را در خدمت اسلام قرار دهد یا مثلا آنجایی که بحث مهندسی فرهنگی مطرح است، وزیر صنعت، معدن و تجارت باید هفته‌ای چند ساعت وقت بگذارد برای اینکه ببیند چگونه می‌تواند سبک زندگی ایرانیان را با تصمیمات خود اصلاح کند یا حتی در جایی که مدیری در یک استان می‌خواهد به یک مرکز خرید مجوز دهد، باید پیوست فرهنگی این کار را تهیه نمایند و به اثرات مثبت و منفی فرهنگی آن توجه کند. از سوی دیگر، می‌توان گفت که خطاب مقام معظم رهبری در بحث سبک زندگی، به آحاد جامعه است و حتی زنان خانه‌دار، که نقش زیادی در شکل زندگی ما و تربیت فرزندان ما دارند نیز باید توجه داشته باشند که چه مقدار از منابع داخلی استفاده می‌کند و چه قدر به سنت‌های اصیل اسلامی ایرانی متصل هستند.

در تحقق همۀ این رهنمودها، صدا و سیما مسئولیت جدی دارد و باید برای هریک از این موارد گروه کاری مناسبی تشکیل دهد و با همکاری نهادهای مرتبط برنامه های جذابی برای جلب مخاطبان آن تهیه و پخش نماید. برای مثال اگر نهاد طراحی الگوی پیشرفت اسلامی- ایرانی دنبال مشارکت فعال نخبگان در طراحی این الگو هستند. رسانه ملی تلاش نماید به تحقق این مشارکت کمک نماید. اگر در مهندسی فرهنگی، آگاه سازی مدیران ارشد همه وزارتخانه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نسبت به اهمیت فرهنگ و توجه به کارکردهای فرهنگی آنها ضرورت دارد با تولید برنامه های خاص، گفتمان لازم را در فضای اجرایی کشور زمینه سازی نماید. اگر در تحقق طرح تحول بنیادین آموزش و پرورش باید همکاری خانواده ها با آموزش و پرورش جذب شود، جایگاه معلم در افکار عمومی ارتقاء پیدا می کند. صدا و سیما باید در این زمینه ها مشارکت داشته باشد، اگر در بحث اصلاح سبک زندگی ضرورت دارد که الگوهای مناسب در همه عرصه های گوناگون زندگی معرفی شود، صدا و سیما وظیفه دارد این الگوها را شناسایی و به صورت مستقیم و غیر مستقیم به مردم معرفی نماید.

اما نکته ای که باید بدان توجه کرد، نباید انتظار داشته باشیم، برنامه‌های صدا و سیما پر شود از بحث های کارشناسی نشسته برای طرح این مطالب. بلکه باید یک نظام آموزشی علمی برای همه مدیران، کارشناسان، تولیدکنندگان و فیلم نامه نویسان صدا و سیما تدارک شود و آنها را با محتوای این طرح‌ها آشنا کنند و آنها با درک محتوای این طرح‌ها، سعی کنند با جاذبه لازم در محتوای ظاهر و پنهان برنامه‌ها نکات محوری این طرح‌ها را در عرضه آثار هنری بگنجانند.

با تشکر از وقتی که در اختیار مشرق گذاشتید.