بهترین فیلم روز اول همین فیلم مستند بود؛ من می‌خوام شاه بشم. و اگر بخواهیم فیلم‌های سینمایی را جداگانه بررسی کنیم باید از فیلم ناهید سخن گفت که ساخت و بازی‌های خوبی دارد.

گروه فرهنگی مشرق ـ از حدود یک ماه قبل وعده کرده بودند که جشنوارۀ 33 فجر با فیلم محمد رسول‌الله(ص) افتتاح خواهد شد. اما هفتۀ قبل آقای مجیدی همه را از رونمایی فیلمش در جشنوارۀ فجر، ناامید کرد.
امسال برای اولین بار، فیلم‌های بخش مستند را در سالن اصلی برج میلاد نمایش می‌دهند، یعنی در سانس دوم در ساعت 13. این البته اتفاق خجسته‌ای است تا سینمایی‌ها به فیلم‌های مستند توجه بیشتری داشته باشند. چون سینمای مستند ایران از سینمای داستانی پیش افتاده است و موضوعات بهتری را مطرح می‌کند.

امسال نیز همچون جشنوارۀ بیست‌ونهم فجر، فیلم افتتاحیه متعلق به محمدعلی طالبی بود. در آن سال فیلم باد و مه (1389) که هنوز اکران نیافته است جشنواره را آغاز کرد و امسال نیز فیلم "قول". آسمان در پنج فیلم سینمایی امروز، سراسر ابری بود البته بجز مواقعی از فیلم سیروس الوند. واقعاً فیلمسازان ما حسّ ناامیدی را در دوران دولت امید و تدبیر به بهترین نحو القاء می‌کنند.
فهرست فیلم‌های نمایش یافتۀ روز اول در برج میلاد به این ترتیب است:

قول/ محمدعلی طالبی  
مستند من می‌خوام شاه بشم/ مهدی گنجی
ناهید/ آیدا پناهنده
ارغوان/ کیوان علیمحمدی، امید بنکدار  
بوفالو/ کاوه سجادی حسینی
این سیب هم برای تو/ سیروس الوند

 
 
 به سوی قلعه رودخان
قول/ محمدعلی طالبی  

خلاصه داستان: ناپدید شدن نوجوانی به نام دانیال، همة توجهات را به سمت پوریا (مهدی حسن شیرودی) می‌کشاند که در آخرین لحظات با او بوده است. در تیتراژ آمده است که فیلمنامه را آقای حسن بیانلو بر اساس داستانی از ماریون دین بائر نوشته است. بنده هنوز اطلاعاتی از این نویسندۀ امریکایی نیافته‌ام.

فیلم قول، مهر ماه در جشنوارۀ کودک اصفهان برندۀ شش جایزه شد، از جمله بهترین فیلم بلند، بهترین فیلمنامه اقتباسی و بهترین فیلمبرداری. در بخش بین‌الملل کودک نیز حائز جوایزی برای بهترین کارگردانی و بهترین فیلم آسیایی شد. شاید فیلم قول در قحط الافلام آن جشنواره، درخشیده باشد اما در جشنوارۀ فجر، نمودی نداشت. و البته نباید فراموش کرد که وضعیت سینمای کودک و نوجوان، در بحران قرار دارد و باید برای این مخاطبان فیلم‌های خوب ساخته شود.



آسمان، در سراسر این فیلم 74 دقیقه‌ای، ابری است و مخاطبان نوجوان حس ناامیدی و غم را از این فیلم خواهند گرفت. لهذا به نظر راقم، این فیلم تلخ و غم‌انگیز مورد توجه نوجوانان قرار نخواهد گرفت. زیرا آنها فیلم‌هایی می‌خواهند که قهرمان‌محور باشد و به آنها جرأت و شجاعت بدهد. اما قصۀ این فیلم نصیحت‌گونه است؛ «اگر به حرف والدینتان گوش ندهید یا قولتان را بشکنید دچار مصیبت خواهید شد.»

بازی پوریا بازیگر نوجوان اول فیلم (مهدی حسن شیرودی)، باورپذیر و در لحظاتی درخشان است ولی بازیگر نقش دانیال (دانیال خوش‌سیما) متأسفانه بازی خوبی ارائه نکرده است. فیلمبرداری (علی‌محمد قاسمی) تا حد زیادی زیبا و چشمگیر است. لوکیشن‌های خوبی برای فیلم انتخاب شده‌اند که چشم‌نوازند. یکی از آنها قلعه رودخان است که دو نوجوان فیلم به سمت آن در حرکتند. امسال فیلم کودک دیگری نیز به نام «فرار از قلعه رودخان»! در جشنوارۀ فجر حضور دارد. عجیب است که این قلعۀ تاریخی که می‌گویند حدود 1400 سال قدمت دارد یکهو توسط فیلمسازان کشف شده است.


چند ایراد فیلم:
1.    پوریا (مهدی حسن شیرودی) راوی فیلم است اما قسمتی از فیلم در خانۀ دانیال می‌گذرد و پوریا قاعدتاً از آن خبر نداشته است. فیلمساز می‌توانست این ایراد را به این نحو برطرف کند که دانیال بعد از دیدن پوریا به ماجرای آن خانه‌ اشاره کند.
2.    دقیقۀ 63 پوریا به دروغ و خطای خود در ماجرای دانیال اعتراف می‌کند ولی عجیب است که او ملامت نمی‌شود، نه از سوی والدین خودش و نه والدین دانیال. بلکه پوریا، پدرش را خطاکار می‌خواند چون به آنها اجازه داده مسیر 14 کیلومتری تا قلعه را با دوچرخه بروند!
3.    دانیال با اینکه شنا بلد نیست، پیشنهاد شنا در رودخانه می‌دهد.

 
 غیرت زنان
مستند من می‌خواهم شاه بشم/ مهدی گنجی

خلاصه داستان: غلامعباس برزگر روستای بوانات در فارس را با کمک سنت‌های عشایری به یک منطقۀ توریستی تبدیل کرده است. اما ماجرا از آنجا جالب می‌شود که او قصد مجدداً ازدواج کند، یک ایل درست کند و خان شود.
 
عباس برزگر به عنوان کارآفرین نمونه در عرصۀ گردشگری شناخته شده است. در نیمۀ اول فیلم، ما اقبال او را می‌بینیم و هوش این مرد چهل سالۀ بی‌سواد را می‌ستاییم که با همسر و سه فرزندش و کمک برخی از اهالی روستا، توانسته است گردشگران خارجی بسیاری را به روستای خود بکشاند. از نیمۀ دوم که او ماجرای ازدواج مجدد خود و تشکیل یک ایل جدید را مطرح می‌کند و با مخالفت خانواده‌اش روبرو می‌شود نگاه مخاطب به او تغییر می‌کند. هر کس می‌تواند در جناح او بایستد یا در سمت همسر و دو دخترش. از آنجا که غیرت‌ورزی زنان طبق حکمت 124 نهج البلاغه کفر محسوب می‌شود، شجاعت این نادر مرد را باید ستود. خصوصاً که قصد او در تشکیل یک خانواده و ایل بزرگ مستحسن است.



موضوع فیلم، خیلی خوب است و کارگردان تا حد زیادی توانسته به شخصیت‌ها نزدیک شود. صحنۀ نزاع عباس با همسر و فرزندش، حس واقعیت‌گرایی خوبی دارد. فیلمبرداری در حد معمول جلوه می‌کند. حجم صدای فیلم زیاد است. به عبارتی فیلمساز باید تمهیدی می‌اندیشید تا از دیالوگ‌های فیلم کاسته شده و در عوض به کیفیت تصاویر افزوده شود.
یکی از آزاردهنده‌ترین چیزها در این شروع فیلم رخ نمود؛ صدای پیشاپیش عباس برزگر که چهار دقیقه زودتر از تصویرش می‌آید. این فیلم 70 دقیقه است و محصول مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی.

 
 فمینیسم نقابدار
 ناهید/ آیدا پناهنده

خلاصه داستان: ماجرای زنی مطلّقه به نام ناهید (ساره بیات) که هم می‌خواهد مجدداً ازدواج کند و هم حضانت فرزند 10 ساله‌اش را که در عوض بخشش مهریه به دست آورده، حفظ نماید.  
 
"ناهید" فیلم نخست خانم پناهنده، خوش‌ساخت از کار درآمده است. این فیلم به تهیه‌کنندگی بیژن امکانیان و با حمایت مالی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی ساخته شده و 113 دقیقه دارد.
مجلس ششم قانون حضانت را به نفع فمینیست‌ها تغییر داد. به این ترتیب حضانت فرزندان ذکور که تا دو سال با مادر بود، به سن هفت سال افزایش یافت. و حالا این فیلم با یک لحن ملایم می‌خواهد حضانت را بر اساس شایسته‌سالاری تعریف ‌کند. یعنی قانون تعیین نماید که بعد از هفت سال، کدام‌‌یک از والدین برای تربیت او شایسته‌ترند.



چند سال قبل خانم خسروشاهی یکی از معاونان دادگاه خانواده در مصاحبه‌ای خواسته بود که به جهت اینکه فرزندان دو هوایی نشوند مجلس شورای اسلامی تصویب کند که حضانت اطفال تا سن چهارده سالگی با مادر باشد!!! واقعاً به زنان فمینیست اگر رو داده شود آستر را نیز مطالبه می‌کنند. از آنجا که طبق شرع و عرفِ همه جای دنیا، نام خانوادگی از پدر می‌آید پس فرزند از آن پدر است. قرآن هم به این موضوع در بقره/ 233 اشاره دارد: وَ علی المولودِ لَهُ رزقُهُن و کِسوَتُهُن بالمعروف (به کلمۀ «لَهُ» دقت کنید).

چرا مخاطب در انتهای فیلم باید بفهمد که احمد (نوید محمدزاده) پسرعمۀ ناهید است؟ اگر ما این را در ابتدا می‌دانستیم خیلی از مسائل این زوج جداشده را باور نمی‌کردیم. مانند آبروریزی ناهید در خانۀ مادرشوهر سابقش که در واقع عمۀ اوست. هیچ لزومی به انتخاب این وصلت خانوادگی نبود.

 
مزقونچی
ارغوان/ کیوان علیمحمدی، امید بنکدار  

خلاصه داستان: عشق یک دختربچه به موسیقی، تحت تأثیر رابطۀ پدرش با معلم موسیقی قرار می‌گیرد.
 
بعد از شبانه (1384) و شبانه‌روز (1387)، ارغوان سومین فیلم سینمایی آقایان علیمحمدی و بنکدار محسوب می‌شود. این دو کارگردان، فیلمنامه‌هایشان را نیز مشترکاً می‌نویسند.

ارغوان، فیلمی است با موضوع «عشق به موسیقی» که البته قصه‌اش ضعیف است هرچند از کارگردانی و فیلمبرداری خوبی برخوردار است (مرتضی پورصمدی). ماجرای فیلم در دو مقطع دهۀ 1340 و دهۀ 1380 روایت می‌شود و ما قصۀ ارغوان (نیکی نصیریان) دختربچۀ 9 سالۀ کلاس موسیقی را دنبال می‌کنیم. مشکل قصه در این است که ارغوان به یک علت نه چندان مهم، برای همیشه از پدرش جدا می‌شود. به نظر راقم، این موضوع بیش از اندازه در فیلم، بزرگ شده است. به این ترتیب فیلم دارد به دختربچه‌ها آموزش غیرت‌ورزی می‌دهد، علاوه بر آنکه قصد کرده تا عشق به موسیقی را نیز در آنها نهادینه کند.


ما به طور موازی در زمان نزدیک، ماجرای آشنایی یگانه (مهدی احمدی) و آوا (مهتاب کرامتی) را می‌بینیم و در ادامه به ربط این دو قصه پی می‌بریم. از گریم و بازی بد آزاده صمدی و مرتضی اسماعیل کاشی و چرخش‌های زندگی آوا که بگذریم، از تکه‌پرانی‌های فیلم به شرعیات نمی‌توان گذشت؛ ایست بازرسی نیروی انتظامی که همچون گشت بازرسی داعش نمایش داده می‌شود، اشاره به سانسور فیلم‌های ایرانی که موضوع بی‌ربطی در صحبت‌های آوا و یگانه بود، ترویج علاقه به حیوانات خانگی مخصوصاً گربه که مسلمانان قاعدتاً از آن پرهیز دارند، و در انتها ازدواج یک مرد مسلمان با یک ارمنی.



این فیلم 110 دقیقه‌ای بیش از اندازه کشدار و خسته‌کننده به نظر می‌رسد. مضافاً که حدود 10 دقیقه از فیلم نیز به صحنه‌های اسلوموشن می‌گذشت. عمدۀ کارکرد اسلوموشن در این فیلم در دو مورد بود: اولاً به جای دیزالو (مرور زمان) و ثانیاً برای تأکید بر یک واقعۀ مهم.
 
 سر در گم
 بوفالو/ کاوه سجادی حسینی

خلاصه داستان:
شکوفه (سهیلا گلستانی) و پیمان (هومن سیدی) به شمال رفته‌اند و مرگ ناخواستۀ مرد در مرداب انزلی ماجرا فرار آنها را تغییر می‌دهد.
 
بعد از فیلم «شب، بیرون» (1392) که سال گذشته در بخش جنبی جشنواره نمایش داشت، این فیلم نیز برای بنده کسل کننده و در واقعی آزاردهنده بود. زمان 92 دقیقه‌ای فیلم با ریتم کند آن به نظر سه ساعته می‌رسید.
فیلمساز در هر دو فیلمش، به طور ناشیانه‌ای از فیلمسازان مدرن تقلید می‌کند و سعی دارد یک فرم مخصوص به خود را ابداع نماید که البته به نظر بنده ناتوان است. لااقل بنده نتوانستم با این دو فیلم آقای سجادی حسینی ارتباط چندانی برقرار کنم. قصۀ دزدی و فرار که قاعدتاً از کشش خوبی برخوردار است در دست این کارگردان به جایی رسیده که ما تقریباً در نیمۀ دوم فیلم به همین سبب اندکی انگیزه پیدا می‌کنیم که فیلم را دنبال کنیم. غرق شدن پیمان در انزلی آن هم در وقتی که او به ستون پل رسیده است مضحک و حتی غیرقابل باور است.



شخصیت‌ها همه پا در هوا هستند. به ویژه بهرام بوفالو (پرویز پرستویی) و تارا (پانته‌آ پناهی‌ها). اصلاً نمی‌توان فهمید که چرا بهرام جسد را بیرون نمی‌آورد. این کرد عاشق سینما اصلاً در انزلی چه می‌کند؟ چرا او با آن دافعۀ زیادش به دنبال شکوفه می‌آید؟ تارا (پانته‌آ پناهی‌ها) زن و کرو لال در فیلم، چه می‌کند و برای چه به داخل مرداب می‌رود؟ و غیره.

اگر تهیه کنندۀ این فیلم، آقای همایون اسعدیان نبود که به سینمای قصه‌گو و قواعد قصه‌گویی پای‌بند است بنده عطای این فیلم را به لقای نیمۀ اولش بخشیده بودم. احتمالاً اعضای هیئت انتخاب به سبب همین تهیه کننده است که فیلم را در جشنواره پذیرفته‌اند. وگرنه این فیلم باید در بخش هنر و تجربه نمایش می‌یافت آن هم نه در جشنواره فجر. برای آقای پرستویی که تهیه کنندۀ فیلم اول این کارگردان و بازیگر ناچسب این فیلم شده است متأسف شدم.

و باز هم غیرت زنان
 این سیب هم برای تو/ سیروس الوند

خلاصه داستان:
بیتا (رعنا آزادی‌ور) در عروسی دوستش شایسته (پریناز ایزدیار) متوجه می‌شود که داماد (پژمان بازغی در نقش مهرداد) نامزد قبلی او بوده است. از آن پس رقابت این دو دوست قدیمی آغاز می‌شود.
 
بنده یادم نمی‌آید که تا به حال فیلم خوبی از سیروس الوند دیده باشم. فیلمسازی که بهترین ساخته‌هایش به سطح متوسط نیز نمی‌رسند. فیلمنامۀ این فیلم توسط آقای الوند و خانم نازنین فراهانی نوشته شده است. اولین تجربۀ این خانم بازیگر در نگارش سناریو، نسخۀ اولیۀ فیلمنامۀ مهمونی کامی (1391) بود.



تهیه‌کنندۀ این فیلم، آقای محمد نشاط است که سابقاً در هدایت فیلم کار می‌کرد و چند سالی است که به تهیه‌کنندگی روی آورده است. باید پیگیری شود که چطور بنیاد فارابی از اینچنین فیلمنامۀ زیر متوسطی حمایت کرده و در آن سرمایه‌گذاری نموده است. جالب توجه اینکه آقای نشاط مقدار سهم فارابی در این فیلم را کتمان می‌کند و آن را یک مسئلۀ خصوصی می‌خواند. در حالیکه بودجه‌های دولتی مسلّماً موضوعی خصوصی نیستند.

 فیلمنامۀ این فیلم بیش از اندازه به فیلم فاصله/ کامران قدکچیان (با فیلمنامۀ قربان محمدپور) شبیه است. و عجیب آنکه در آن فیلم نیز پژمان بازغی در نقش آن مرد خائن ظاهر شده بود. در آنجا بازغی بعد از به هم زدن قول و قرارش با الناز شاکردوست به تهران می‌آید و با دختر یک سرمایه‌دار ازدواج می‌کند و شاکردوست دل پدر او (فرامرز قریبیان) را می‌رباید و باقی قضایا. بنده آن فیلم را به لحاظ استحکام فیلمنامه و کارگردانی خوب بر این فیلم ترجیح می‌دهم. هرچند که هر دو فیلم به سینمای به اصطلاح بدنه تعلق دارند.
نکتۀ قانونی جالب توجه این است که قول و قرارهای ازدواج الزام‌آور نیستند. به این معنا که هر یک از زوجین حتی بدون عذر موجه می‌توانند از ازدواج کنار بکشد و ملامتی بر او نیست.

مادۀ 1035 قانون مدنی در این خصوص می‌گوید:
وعده ازدواج، ایجاد عُلقه زوجیت نمی‌کند، اگرچه تمام یا قسمتی از مهریه که بین طرفین برای موقع ازدواج مقرّر گردیده، پرداخته شده باشد. بنابراین، هر یک از زن و مرد، مادام که عقد نکاح جاری نشده، می‌توانند از ازدواج، امتناع کند و طرف دیگر نمی‌تواند به هیچ وجه، او را مجبور به ازدواج کند و یا به دلیل امتناع از وصلت، مطالبه خسارتی نماید. مادۀ 1037 توضیح می‌دهد که در چنین مواقعی باید اموال مبادله شده بازگردانده شوند.

حال تصور کنید که این فیلم دارد برای قرارهایی که حتی چندان به ازدواج هم دلالت نداشتند قاعده و قانون می‌تراشد. واقعاً از اینکه موضوع غیرت‌ورزی زنان بیش از اندازه در حال تورم است برای اندۀ جامعه‌مان بیمناکم. و در آخر اینکه نام فیلم بسیار بد است.

امیر اهوارکی