2. جامع حدیثی "بحار الانوار" مهمترین اثر علامه مجلسی است. هر کس که با کار تالیف و نگارش آشنا باشد، تصدیق می کند که انجام چنین کاری در چند قرن پیش، مرهون همتی سترگ و والا و بلکه تاییدات الهی بوده است. بحارالانوار حاوی بخش عظیمی از روایات و احادیث شیعه است که به صورت موضوعی تدوین شده است. ضمن آنکه حاوی آیات قران عظیم، به صورت موضوعی در صدر روایات هر فصل و باب است.
3. بحارالانوار قربانی یک ذهنیت مشهور و غلط در بین بسیاری از خواص و عوام است و آن این که مرحوم مجلسی در این مجموعه و موسوعه حدیثی صرفا در صدد جمع آوری روایات بوده است و هر آنچه را به دستش رسیده است اعم از غثّ و سمین و صحیح و غلط در بحار گرد آورده است و عجیب این که گفته می شود خود مجلسی معترف و مذعن به این امر بوده است و عجیب تر این که دلیل این امر را انتخاب نام بحار برای این مجموعه می دانند که چون دریا حاوی گوهر و خزف هر دو است.
از جمله کسانی که چنین نسبتی را به مجلسی داده است، مرحوم استاد سید جعفر شهیدی است. وی در مقاله ای می نویسد: «غرض مجلسی از گرد آوردن بحار نگه داشتن این حدیث هاست نه بیان درستی و نادرستی آن ها، بدین رو آن ها را بحار نامیده است. دریا چنان که درّ و گوهر را در خود دارد، از خزف نیز تهی نیست و این گوهر شناس است که باید درّ را از خزف جدا سازد.» (علامه مجلسی و فهم حدیث، ص 283 به نقل از یاد نامه علامه مجلسی، ج 2، ص 79)
تعجب از مرحوم شهیدی این است که چگونه دقت نکرده اند که اسم اثر حدیثی مجلسی بحار نیست تا ایشان استدلال کنند که بحار درّ و خزف با هم دارد، بلکه اسم کامل آن چنین است: «بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار» (دریاهای نور حاوی گوهرهای حدیثی امامان معصوم)
البته مرحوم شهیدی در همان مقاله در ادامه می گویند: «ناگفته نماند که خزف های این مجموعه برابر درّها اندک بلکه ناچیز است» (همان منبع)
حقیت این است که انتساب این حرف به خود مجلسی هیچ سندی ندارد بلکه بر عکس، وی بر اتقان و صحت و دقت کار خود در تدوین بحار الانوار در مقدمه بحار تصریح کرده است. وی در مقدمه می نویسد:
«اى برادران دينى من و اى دوستان ائمه طاهرينعليهم السّلام! اگر شما در اظهار دوستى خود صادق هستيد، بشتابيد به جانب خوانى كه من گستردهام، با دستهاى اعتراف و يقين آن را بگيريد، با وثوق و اطمينان به آن چنگ زنيد ...
برادران من! به شما مژده ميدهم به كتابى كه جامع مقاصد و داراى نكات بىنظيرى است كه روزگار به خوبى و روشنى آنها نياورده است، و ستارگانى است كه از افق غيب درخشيده و چشم بندگان به روشنى و درخشندگى آنها نديده است؛ رفيق شفيقى است كه پيش از اين كسى در صداقت و وفا، مانند آن را ياد ندارد.... من نظر به اينكه اين كتاب مشتمل بر انواع علوم و حكمتها و اسرار است و از مراجعه به تمام كتب بىنيازكننده مىباشد، آن را «بحار الانوار»، (درياهاى نور) جامع گوهرهاى اخبار ائمه اطهار علیهم السلام، ناميدم.» (بحار الانوار جلد 1 ص 5)
بر این اساس، نادرستی این پندار که خود مجلسی نیز معترف به عدم اعتبار بحار و مخلوط بودن آن از احادیث و روایات درست و نادرست است، روشن می شود.
در مجلدات بحار مطالبی یافت می شود که حاکی از نقد و انتقاد مجلسی بر برخی از احادیث و بی اعتمادی او به برخی کتب روایی است. به عنوان مثال در همین مقدمه در باره کتاب مصباح الشریعه می نویسد:
«در کتاب مصباح الشریعه مطالبی وجود دارد که خردمند ماهر را به شک می اندازد. اسلوب آن شبیه سایر کلمات و احادیث و آثار اهل بیت علیهم السلام نیست. شیخ طوسی در کتاب مجالس خود بعضی از روایات مصباح الشریعه را چنین نقل می کند: روایت کرده اند برای ما جماعتی از ابی مفضل شیبانی با اسنادش از شقیق بلخی از فردی از اهل علم که برای او روایت کرده است. این نحوه نقل روایت بیانگر این است که مصباح الشریعه نزد شیخ و در عصر او موجود بوده و از آن روایت می کرده اما اطمینان کاملی به آن نداشته است و نزد او انتساب روایات آن به امام صادق علیه السلام ثابت نبوده چون سند آن به صوفیه (شقیق بلخی) منتهی می شود و از این رو مشتمل بر اصطلاحات و تعابیر صوفیان و مبتنی بر روایت از مشایخ آنان و کسانی که صوفیان در روایاتشان بدانان اعتماد دارند، می باشد.» (بحار الانوار جلد 1 ص 32)
به عنوان نمونه دیگر، مجلسی در مورد دو کتاب حافظ رجب برسی با عنوان مشارق انوار الیقین و الفین در مقدمه بحار می نویسد: «من اعتمادی به آنچه که فقط در این دو کتاب نقل می شود (و در کتب دیگر روایی نیامده است) ندارم زیرا این دو کتاب برسی مشتمل بر روایاتی است که موهم خبط و خلط و غلو است و به همین دلیل ما تنها روایاتی از این دو کتاب را در بحار نقل کرده ایم که با روایات برگرفته شده از اصول و منابع حدیثی معتبر موافقت دارند.» (بحار الانوار جلد 1 ص 10)
پس مجلسی نه محدثی ساده نگر و سطحی و صرفا روایتگر، بلکه عالمی نقاد و حدیث شناس و جدا کننده سره از ناسره است.
با این حال این سئوال را می توان مطرح کرد که آیا هر آنچه از احادیث و روایات در بحار آمده است معتبر و صحیح است؟ پاسخ این سئوال بدون شک منفی است و نمی توان منکر وجود برخی احادیث ضعیف (مقصود از صحیح و ضعیف در اینجا صحیح و ضعیف در اصطلاح برخی از متاخرین نیست بلکه مقصود از این دو عنوان در اصطلاح متقدمین است) در موسوعه عظیم بحار شد و این به دلایلی چند می تواند باشد:
الف. عدم دقت کافی در برخی موارد از سوی مرحوم مجلسی در جمع آوری احادیث موجب ورود برخی احادیث ضعیف و غیر معتبر به بحار شده باشد.
ب. بسیاری از محدثان بر اساس رهنمودهایی از اهل بیت علیهم السلام در مورد عدم رد و طرد احادیث منقول از آنان به صرف استبعاد ذهنی و جور در نیامدن با اندیشه ها و آرای شخصی، روایاتی را که به راحتی نمی توان حکم به صحت مضمون آنها نمود اما قطع و اطمینان به ضعف و بطلان آنها نیز نمی توان پیدا کرد و احتمال معنایی درست در مورد محتوای آنها می دهند، در کتب خود روایت می کنند و علم در مورد آن را به خداوند و خود اهل بیت علیهم السلام واگذار می کنند. از این رو روایاتی از این قبیل در بحار یافت می شود که بسیاری مضمون آنها را نمی پسندند و صدور آن را از معصوم علیه السلام بعید می شمارند اما به دلیلی که گفتیم مجلسی آنها را در بحار آورده است.
ج. در پاره ای از موارد ممکن است روایتی بر اساس اجتهاد و مبانی فقه الحدیثی متکلم، فقیه و محدثی، ضعیف و غیر معتبر قلمداد شود اما بر اساس اجتهاد و مبانی عالمی دیگر صحیح و قابل اعتماد باشد. در مورد برخی از روایات بحار نیز چنین موضوعی مطرح است.
اساسا شاید در باره کمتر کتاب حدیثی ای بتوان گفت همه احادیث آن معتبر و غیر قابل خدشه و بحث است اما باید توجه داشت که کتب حدیثی شیعه از سوی محدثان متقدم شیعه مانند صدوق و کلینی و شیخ طوسی و طبرسی و ... و قبل از آنها از سوی راویانی که دسترسی به اهل بیت علیهم السلام داشته اند، تا حد بسیار زیادی پیراسته از جعلیات شده است و حجم چنین احادیثی در مقیاس میراث عظیم روایی شیعه بسیار اندک است.
4. از جمله عوامل غبار گرفتگی چهره علامه مجلسی برخوردی است که مرحوم دکتر شریعتی در نقد وی داشته است.
شریعتی، مجلسی را به دلیل همکاری و نزدیکی اش با حکومت صفوی مورد شماتت قرار می دهد و بحار الانوار را به دلیل نقل روایاتی که حاکی از سازش و کوتاه آمدن و سکوت اهل بیت علیهم السلام در مقاطعی، در برابر خلفای ظالم و غاصب است، تخطئه می کند.
این نحوه برخورد با مجلسی بدون شک ناشی از عدم احاطه شریعتی به همه ابواب و موضوعات اسلامی همراه با تاثیر پذیری او از فضای مبارزاتی چپ روانه دهه های چهل و پنجاه و شصت است.
شریعتی اگر مراجعه تام و تمام به دین و قران و عترت داشت و تنها فی المثل به آموزه های دینی جهاد و شهادت و قیام در برابر ظلم و ظالم بسنده نمی کرد و علاوه بر سیره امام حسین علیه السلام در برابر حکومت یزید، به سیره های دیگر اهل بیت علیهم السلام نیز توجه می کرد و موارد متعددی از مداهنه و مدارا و تقیه در برابر حاکمان جور را می دید و در می یافت که رمز ماندگاری شیعه تا به امروز در برابر مکتب سقیفه و خلفای اموی و عباسی که کمر به هدم اسلام ناب محمدی و علوی بسته بودند، در کنار نهضت عاشورا همین سیاست ورزی ها و رفتارهای عقلانی مدارا و تقیه بوده است، هرگز این گونه بی پروا و احساساتی، گاندی به تعبیر خودش آتش پرست و احمد بن حنبل پدر فکری و فقهی وهابیت و داعشیان را بر علامه مجلسی و بسیاری دیگر از عالمان خردمند شیعی ترجیح نمی داد. (مجموعه آثار جلد 1 ص 12 و 3 (1
در اینجا باید از دفاع امام خمینی (ره) در برابر این نحوه برخورد با مجلسی یاد کنیم که نقشی مهم در جلوگیری از به محاق رفتن بیشتر مجلسی داشت. ایشان در باره ارتباط روحانیت در مقاطعی از تاریخ با حکومتها می گویند:
«در باب امور سیاسی... یك طایفه از علما، اینها گذشت كردهاند از یك مقاماتی و متصل شدند به یك سلاطین، با اینكه میدیدند كه مردم مخالفند، لكن برای ترویج دیانت و ترویج تشیع اسلامی و ترویج مذهب حق، اینها متصل شدند به یك سلاطین و این سلاطین را وادار كردند خواهی نخواهی برای ترویج مذهب، مذهب تشیع، اینها آخوند درباری نبودند. این اشتباهی است كه بعضی نویسندگان ما میكنند. سلاطین، اطرافیان این آقایان بودند. اینها اغراض سیاسی داشتند، اغراض دینی داشتند، نباید تا كسی به گوشش خورد كه مثلا مجلسی ـ رضوان الله علیه ـ، محقق ثانی ـ رضوان الله علیه ـ، شیخ بهائی ـ رضوان الله علیه ـ، با اینها روابط داشتند، میرفتند سراغ اینها، همراهیشان میكردند... خیال كند كه اینها مانده بودند برای جاه و عزت، و احتیاج داشتند به اینكه شاه سلطان حسین، یا شاه عباس به آنها عنایتی بكنند، این حرفها نبوده در كار. آنها گذشت كردند، یك مجاهده نفسانی كردند، برای اینكه مذهب را به وسیله آنها، به دست آنها ترویج كنند، وقتی جلوگیری از سب حضرت امیر میخواستند بكنند: در یكی از بلاد ایران شنیدم اجازه خواستند كه خوب، شش ماه دیگر صبر كنید ما سباش كنیم!اینها در یك همچو محیطی كه سبّ امیر این طورها بوده و رایج بود و از مذهب تشیع هیچ خبری نبود و هیچ اسمی نبود، اینها رفتهاند، مجاهده كردهاند. خودشان را پیش مردم، مردم آن عصر شاید اشكال به آنها داشتند از باب نفهمی، چنانچه حالا هم اگر كسی اشكال كند نمیداند قضیه را، غرض ندارد، نمیداند قضیه را.» (صحیفه نور ج1، ص258 و 259)
5. برخورد مغرضانه همراه با دروغپردازی برخی از مستشرقین با علامه مجلسی نیز قابل تامل است و می تواند شاهدی گویا بر نقش مهم و موثر مجلسی در خدمت به اسلام و تشیع باشد. سرجان ملکم و سرپرسی سایکس و ادوارد براون ـ که هر سه انگلیسی هستند ـ از جمله این مستشرقان هستند. (رجوع کنید به مقاله حامد الگار با عنوان علامه مجلسی از نگاه خاورشناسان)
6. مجلسی را در زمره اخباریان دانستن نیز از خطاهای رایج است. مجلسی در آرای مختص به اخباری ها با آنها اختلاف و مرزبندی دارد، از جمله این که:
ـ حجیت ظواهر قرآن را قبول داشته و استناد به آیات قرآن را به طور مطلق، مشروط به وجود احادیث و روایات مفسره آیات نمیکند.
ـ در شبهات تحریمیه، اصل را بر برائت میداند، بر خلاف اخباریها که اصل احتیاط را جاری می دانند.
ـ مجلسی در مباحث عقیدتی با کلام عقلی سر ناسازگاری نداشته و در بحار الانوار مفصل در بحث حدوث و قدم عالم، به عنوان یک متکلم ماهر وارد بحثهای عقلی با فلاسفه قائل به قدم عالم میشود.
همچنین مجلسی ذیل دعای عرفه را که بسیار مورد پسند اهل عرفان مصطلح است و مرحوم شیخ عباس قمی هم در مفاتیح الجنان آورده است، به دلیل تعارضش با محکمات مباحث توحیدی قرآن و هل بیت مورد خدشه محتوایی و سندی قرار میدهد.
ـ مجلسی در کتاب مرآة العقول طبق مسلک اصولی ها ـ که از این جهت موردانتقاد شدید ملا امین استرآبادی سلسله جنبان اخباریها قرار دارند ـ احادیث را بر اساس تنویع چهارگانه صحیح و حسن و موثق و ضعیف و نیز مرسل و مسند دسته بندی میکند. (البته مجلسی هیچ حدیثی را به صرف ضعف سند رد نمیکند.) همه اینها بیانگر آن است که مجلسی را نباید در سلک اخباریون دانست.
ـ در مبحث الفاظ علم اصول در موضوع مفاهیم، بر خلاف اخباریان که هیچ مفهومی را حجت نمیدانند، مجلسی همچون اصولیان آنها را حجت میداند. (بحارالانوار ج ۷۷ ص ۳۶۱)
ـ اخباریون اجماع را از مخترعات اهل تسنن میدانند ولی مجلسی مانند اصولیان آن را حجت میداند اگر چه وقوع آن را نادر و بلکه غیرممکن میداند. (بحارالانوار، ج ۸۶، ص ۲۲۲)
7. غرض از نوشتن این سطور، بت سازی و اسطوره سازی از یک عالم دینی و شیعی نیست. مجلسی مثل همه عالمان بزرگ دیگر شیعی می تواند مورد نقد و ایراد متفکران و دیگر عالمان قرار بگیرد و هر منتقدی می تواند به میزان صحت و استحکام ادله اش در نقد مجلسی و هر عالم بزرگ دیگر محق باشد. از افتخار آمیزترین ویژگی های تشیع این است که تنها انبیاء و امامان معصوم علیهم السلام را غیر قابل نقد می داند و از مطلق کردن هر غیر معصومی هر چند بزرگ و مشهور باشد، می پرهیزد و مفتوح بودن باب اجتهاد در شیعه یعنی همین.
*مهدی نصیری