در تاریخ تشیع از زمان حضور اهل‌بیت علیهم‌السلام تا عصر غیبت و تا به امروز، اصل و قاعده، مخالفت علما و فقها و متکلمان شیعه با فلسفه و عرفان یونانی که به غلط نام فلسفه اسلامی گرفته، بوده است و دفاع از این فلسفه و عرفان در ساحت تشیع، استثناء به شمار می‌رفته است.

854

به گزارش مشرق، مهدی نصیری روزنامه‌نگار، نویسنده و پژوهشگر علوم دینی در کانال تلگرامی‌اش درباره ویژگی‌های علامه مجلسی و همچنین مخالفت با رواج عرفان یونانی در اسلام، نوشت:

اسلام‌شناسی (شیعی) معاصر که مبدأ آن سید جمال‌الدین اسدآبادی است و تا به امروز ادامه یافته است، با همه نقاط قوت و خدماتی که داشته است، حاوی نقایص و کاستی‌هایی نیز هست.

مهم‌ترین کاستی آن عدم مراجعه تام و جامع به دین که متجلی در قران و عترت است، است. این اسلام‌شناسی ترکیبی از بخش‌هایی از قران و عترت بعلاوه فلسفه و عرفان یونانی و نیز تأثیرپذیری از تجدد و ایدئولوژی‌های مدرن چپ و راست است. البته تأثیر فلسفه و عرفان یونانی در اسلام‌شناسی معاصر ریشه در سه چهار قرن اخیر دارد اما تأثیر تجدد و ایدئولوژی‌های مدرن چپ و راست مربوط به یک قرن اخیر است.

آنچه مجلسی را برای حقیر جذاب کرده است، مراجعه نسبتاً جامع او به همه ابعاد و بخش‌های دین فارغ از امتزاج‌ها و التقاط‌هایی است که اسلام‌شناسی رایج و غالب امروز بدان دچار است. مجلسی در آثار علمی خود به‌ویژه جامع حدیثی بحارالانوار تقریباً همه دین و تشیع را با ارائه آیات قران و روایات اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام به‌گونه‌ای موضوعی و باب بندی شده، عرضه می‌کند.

مجلسی بحارالانوار را از این باب که صرفاً دائرة‌المعارفی قرانی و حدیثی عرضه کرده باشد، تحقیق و تدوین نکرده است بلکه او خواسته با ارائه این دریای معارف وحیانی راهنمای نظر و عمل را برای عالمان و پژوهشگران شیعه فراهم کرده باشد. مجلسی فارغ از پیش‌فرض‌های غیرمنطقی و شکل‌گرفته از مکاتب و مدرسه‌های غیر وحیانی، مستقیماً به سراغ چشمه زلال معارف اسلامی یعنی قران و عترت رفته است. البته او از این مکاتب و مدارس بی‌اطلاع نبوده است و به گفته خود، آن‌ها را آموخته بوده است اما عطش معرفت‌جویی و حقیقت‌یابی‌اش را پاسخگو نبوده‌اند لذا با رها کردن آنان به سرچشمه‌ای که از آلودگی‌ها پاک است، یعنی قران و عترت می‌رود.

در تاریخ تشیع، علما و فقها و متکلمان شیعه با رواج فلسفه و عرفان یونانی مخالف بودند

در تاریخ تشیع از زمان حضور اهل‌بیت علیهم‌السلام تا عصر غیبت و تا به امروز، اصل و قاعده، مخالفت علما و فقها و متکلمان شیعه با فلسفه و عرفان یونانی که به غلط نام فلسفه اسلامی گرفته، بوده است و دفاع از این فلسفه و عرفان در ساحت تشیع، استثناء به شمار می‌رفته است. حتی همین امروز که جریان مدافع فلسفه و به‌ویژه مدافعان فلسفه ملاصدرا، سیطره رسانه‌ای گسترده‌ای دارند، باز اکثریت قاطع مراجع تقلید و فقهای نامدار، مخالف فلسفه و عرفان مصطلح که عین تصوف است، به شمار می‌روند.

ابن عربی، عارف و صوفی به معنی واقعی کلمه است و به لوازم مبانی عرفانی خود پایبند است. او تقابل حق و باطل و کفر و ایمان و شرک و توحید را منکر می‌شود و به غلیظ‌ترین پلورالیسم عقیدتی ملتزم می‌شود؛ او حتی از گوساله‌پرستی قوم موسی دفاع می‌کند و هارون پیامبر را متهم به فقدان سعه‌صدر در برابر این عمل قوم موسی که از نظر ابن عربی عین خداپرستی است، می‌کند! او هیچ تفاوتی بین «موسی و فرعون» و «ابراهیم و نمرود» و «شیطان و نبی» نمی‌بیند و بر اساس نظریه غیرعقلانی وحدت وجودش همه موجودات را حصص و مراتب و رشحه‌هایی از ذات خداوند می‌داند! به تعبیر دیگر او به عینیت خالق و مخلوق قائل است و دوگانگی بین خدا و خلق را که اساس ادیان و شرایع آسمانی است انکار می‌کند و با انکار آن اساساً دین و شریعت بلا موضوع می‌شوند.

ابن عربی در کتاب فتوحات بااینکه اعتراف می‌کند نظریه وحدت وجودش غیرعقلانی و مستلزم قول به اجتماع ضدین و نقیضین است، باز بر اعتقاد به آن تأکید می‌کند و می‌گوید اگرچه این نظریه برخلاف عقل است اما از منظر شرع آن را اثبات می‌کنیم! هیچ عالم و متکلم شیعه تاکنون تفوه به این مسئله نکرده است که شریعت می‌تواند یک امر خلاف بداهت عقلی و آن هم خلاف اصل الاصول عقلی یعنی امتناع اجتماع ضدین و نقیضین را تأیید و اثبات کند.

در تاریخ تشیع، شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی، ابوالصلاح حلبی، علامه حلی، علامه مجلسی و عموم فقها و متکلمان شیعه مبانی فلسفی را رد می‌کردند و از موضع کلام عقلی و برهانی شیعه به تبیین اصول عقاید می‌پرداختند. به‌ویژه علامه حلی که نسبت به فلسفه موضع سختی داشت. فقط در دو مقطع تاریخ، فلسفه در حوزه‌های علمیه تشیع رواج پیدا می‌کند. یکی مقطع صفویه با ظهور چهره‌هایی مثل میرداماد و ملاصدرا بود که البته در همان مقطع نیز جبهه مخالف، مقاومت و مخالفت بسیاری می‌کند که ازجمله عالمان جبهه مخالف در این مقطع مرحوم علامه مجلسی و ملأ محمد طاهر مؤمن قمی بودند. بعدازآن مقطع هم تا دوران ما در حوزه‌های تشیع ردیه‌های فراوانی بر فلسفه ملاصدرا نوشته می‌شود اگرچه خیلی از این رساله‌ها تجدید چاپ نشده ولی به‌هرحال نسخ خطی و یا چاپ قدیم آن‌ها در کتابخانه‌ها موجود است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 13
  • در انتظار بررسی: 3
  • غیر قابل انتشار: 8
  • مجتبی ۱۸:۵۴ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۹
    0 0
    آدرس کانال تلگرامی ایشون چیه؟ لطفا...
  • ۱۹:۰۰ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۹
    3 0
    حقیقت؛ حقیقت است و از آغاز تاریخ خداوند انسان ها را با روش های گوناگون با حقایق آشنا ساخته مانند آشنا ساختن قابیل(اولین قاتل تاریخ) با چگونگی دفن برادرمقتولش.مثلاًنمی توان گفت هندسه اقلیدسی چون از یونان آمده غیراسلامی است.وقتی پیامبر می فرماید علم را بیاموزید ولو دز چین.منظور حضرت این است که علوم ملک مشاع بشریت است و کسی حق خصوصی سازی آن را ندارد.فلسفه بکی از رشته های علوم عقلی و تلاشی برای این است که هستی چیست؟ و علوم دیگردر پی این که انسان کیست؟ عقل انسان ها نیز در تمام زمان ها و مکان ها یکی و به سوی حقایق الهی دعوت میکند. البته این که وحی وعقل معصوم در فراز عقول بشر قرار دارد و خطاهای عمدی و سهوی آن ها را برملا و اصلاح میکند اساس حقایق است.عقل حجت خداست که با آن ما توحید و نبوت و...را ادراک و تصدیق میکنیم یعنی قبل از شریعت وجود دارد و دین و دعوت حق و حقیقی به آن شناخته میشود.فیلسوفان مسلمان در عصر حاضر مانند امام خمینی و علامه طباطبایی و مطهری و مصباح و جوادی آملی و رهبری در راَس دین داران عصر معاصر قرار دارند.نفی فلسفه اثبات دین و اکرام ائمه اطهار نیست بلکه تحقیر و تضعیف یکی از بزرگترین آیات و حجت های خدا به نام عقل است
  • مصطفی ح ۱۹:۰۴ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۹
    1 0
    به ادعاهای آقای نصیری که راست و غلط و مشتبه را به هم می بافد، اهل فن بارها پاسخ داده اند. تا کنون حداقل سه جلد کتاب وزین و متقن هم در نقد ادعاهای ایشان و همفکران ایشان از طرف اساتید منتشر شده! اما ایشان ظاهرا دست بردار نیست! نمیدانم مشرق چه طور عاشق این باب شده! یعنی امام و رهبری و علامه طباطبایی همه اشتباه میکنند شماها درست میگید؟
  • ۱۹:۱۵ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۹
    0 0
    https://telegram.me/nasiri42
  • حسین ۲۰:۰۷ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۹
    0 0
    اول اندیشه ، وانگهی گفتار ----- پایبست آمده است پس دیوار اگه کمی تحقیق کنی متوجه میشی که این اختلاف نظر قرن هاست که در حوزه های علمیه وجود داره و در هر طرف هم افراد صاحب نامی قرار دارند. توصیه می کنم برای فهم مطالب علمی تحت تاثیر نام های بزرگ قرار نگیرید و اون مطالب رو با تحقیق و عقل خودتون فهم کنید. تعصب داشتم بر شخصیت های صاحب نام در فهم مطالب علمی چشم عقل را کور می کند. التماس دعا
  • ۲۰:۲۸ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۹
    0 0
    وقتی امیر مومنان (ع)سلام مورد ترور قرار گرفت امام حسن و حسین (علیهما السلام)پزشکی یهودی بر بالین آن حضرت آوردند.آیا آن دو امام بزرگ قواعد طب اسلامی را نمی شناختند یا چنین طبی وجود ندارد و به فرموده امام خمینی شاٌن انبیا آموزش خیاطی و طباخی و طبابت نیست. بشر از راه تجربه؛تفکر؛تعقل؛وبالاتر از همه دریافت وحی تحت تربیت خدا است.وحی که در راُس همه قرار دارد برای آموزش های پزشکی و کشاورزی و دامداری نیست و اگر اشاره ای به این موارد دارد تذکر نعمت های الهی و نظم عالم است.کار وحی این است از طریق ولایت و امامت الهی که کمال دین و تمام کننده نعمت هاست جهت گیری همه علوم را بهسمت خدا و آخرت تنظیم کند.
  • ۲۰:۳۶ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۹
    0 0
    کل رسانه ها و صداسیما دست دوستهای شماست تحمل نداری نیا مشرق
  • مهدی ۲۱:۰۱ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۹
    0 0
    یکی از این استثنائها حضرت امام و مقام معظم رهبری بوده اند که همواره بر ترویج همین فلسفه اسلامی تاکید داشته اند و عجیب است که سایت مشرق در بنیادی ترین مسائل خلاف نظرات صریح امام و رهبری آن هم در این شرایط حساس مطلب می گذارد. این خیلی درد آور تر از این است که سایت های اصلاح طلب در مسائل سیاسی آن هم در لفافه مخالفت می کنند. ...
  • ۲۲:۰۶ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۹
    0 0
    آقای حسین که دعوت به فکر و آنگاه مینمادی توجه ندارد که خود آقای نصیری ادعای اکثریت علمای سابق در مقابل علمای حاضر به عنوان دلیل استفاده کرده و نه از آیات محکم و روایات متواتر. یعنی ایشان پشتوانه صحت ادعای خود را نه اصل حقیقت که کثرت علمای سلف قرار داده. در کل دلایل رد فلسفه خود از جنس دلایل فلسفی است و این دیگر آخر مخالفت خطا گونه است.
  • مصطفی ح ۲۳:۰۶ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۹
    0 0
    جناب حسین خان! بنده تحت تأثیر عناوین نیستم! گفتم که کتابهایی در نقد افکار ایشون منتشر شده! بنده میتونم به بحث های ایشون پاسخ علمی بدم! اما چون اینجا فرصت بحث علمی نیست، از طریق جدل پاسخ دادم! و ظاهرا شما به این جدل نیز پاسخی ندارید جز این که تحت تأثیر بزرگان قرار نگیرم! خوب آیا بزرگی این بزرگان هیچ ربطی به فلسفه و عرفان نداشته؟ و آقای نصیری که انحراف فلسفه و عرفان را شناخته اند چرا مقامات و بزرگی آن بزرگان را ندارند؟
  • ۲۳:۴۵ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۹
    0 0
    آقای نصیری شما بدرد ژورنالیستی روزنامه میخوری و این بحث ها در قد و قواره شما نیست شما نه اشکال رو میفهمی نه جواب اشکال رو .جواب اینها هزار بار توسط اهلش داده شده و حرفهای شما تکرار مکرراته.
  • صدرا ۱۷:۲۱ - ۱۳۹۵/۰۱/۲۰
    0 0
    آقای نصیری عزیز، نمی شود جایگاه فلسفه اسلامی (صدرایی) را که مبتنی بر بدیهیات عقلی و قیاسات منطقی است انکار نمود. در همین گفتار شما انواع قیاس های منطقی (درست یا غلط) به کار رفته شده است. اگر یک فرد انقلابی ملتزم به صحبت های شما شود با یک تناقض مواجه می شود اول می بیند که بزرگ رهبر انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خود یک فیلسوف صدرایی بوده است که سالیان زیادی به تدریس فلسفه در حوزه علمیه اشتغال داشته است و در کتب متعدد از جمله چهل حدیث (ص456و ...) از جناب ملاصدرا با عظمت یاد می کند و هم ایشان در عرفانی که شما یونانی نامیده اید آنچنان غور نموده اند که در نامه به گورباچوف رئیس جمهور جماهیر شوروی از اشخاصی مانند ابن عربی یاد می کنند و خود کتبی مهم بر طبق روش اهل عرفان مانند مصباح الهدایه را می نویسند که عمیق ترین مطالب عرفانی (به قول شما متصوفه) را در خود جای داده است و بعد می بیند که رهبر معظم انقلاب در فرمایشاتی از فلسفه رایج به عنوان فقه اکبر یاد می کنند و برادر بزروارشان (سید محمد) همت خود را صرف انتشار افکار و آرای ملاصدرا در بنیاد ملی حکمت صدرا می نمایند و از طرفی باید بپذیرد که ای بزرگواران اشتباه نموده اند!!!! آقای نصیری عزیز گیرم شما با تحقیق به این مطالب رسیده اید ولی سئوال اینجاست چرا در مناظراتی که من باب نمونه در همین سایت مشرق (با تشکر فراوان بابت چاپ منظره آقایان محمدجسن وکیلی و نصیری) صورت گرفت با دست خالی وارد می شوید و پاسخی همطراز ادعای خود ارائه نمی دهید؟! امیدوارم این مصاحبه مجدداً مجال گفتگوی بیشتر بین آقای نصیری با سایر کارشناسان آگاه را فراهم آورد
  • عبدالله ۲۳:۴۸ - ۱۳۹۵/۰۱/۲۰
    0 0
    از اشکالات محتوایی و فنی کلام جناب آقای نصیری که بگذریم, ادعای ایشان که بزرگانی مثل علامه حلی مخالف فلسفه بودند برداشتی نادرست از کلمات ایشان است. شیخ بهایی وقتی زمانی که می گفت تا کی زشفاش شفا طلبی, همان زمان شفای بوعلی را تدریس می کرد یعنی از هر علمی به اندازه همان علم انتظار داشته باشید. اگر علامه حلی در جایی نفی فلسفه کرد اما خودش در شرحی دقیق بر تجرید خواجه نصیر بنام کشف المراد بیشتر آن در باب فلسفه است همان مباحثی که آقای نصیری و دیگران یونانی می دانند آیا مباحث مطرح در اسرار الخفیه علامه حلی همان مباحث فلسفی فیلسوفان نیست. لذا باید دقت کرد. فهم کلام بزرگان نیاز به دقت و وسعت اطلاعات دارد.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس