باستانی و همکارانش در «صبح امروز» به این نتیجه رسیدند که می‌توانند دولت تعیین کنند و هر کاری از دست‌شان برمی‌آید. خط کوبیدن هاشمی هم از همان‌جا صادر شد و به گفته او، اصلاح‌طلبان در آن برهه، تخریب هاشمی را رمز قبضه مجلس ششم می‌دانستند.

گروه سیاسی مشرق - حسین باستانی متولد 1350 در تهران، دانش آموخته رشته کامپیوتر و کارمند ارشد بخش فارسی بی‌بی‌سی است. باستانی به لحاظ سبک نگارش و شیوه تحلیل، یک سر و گردن از سایر روزنامه‌نگاران شاغل در رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور بالاتر است و به دلیل نقشی که در راه‌اندازی و مدیریت این‌گونه رسانه‌ها داشته، چهره شاخصی در میان دست‌اندرکاران رسانه‌ای خارج از کشور به حساب می‌آید. این جایگاه، البته اتفاقی به دست نیامده و ربط مستقیمی به سوابق کار خبری او در داخل کشور دارد.



حسین باستانی از سال 1376، با تأسیس اولین روزنامه از سری مطبوعاتی که بعدها به مطبوعات دوم خردادی و زنجیره‌ای معروف شدند، پای در این عرصه گذاشت. با تأسیس روزنامه جامعه در بهمن 1376، توسط تیم سازگارا، گنجی، جلایی پور و شمس الواعظین، باستانی جوان با تأیید علیرضا رجایی، دبیر سرویس سیاسی، پای به تحریریه این روزنامه گذاشت و بعد از مدتی کوتاه، تبدیل به چهره‌ای کلیدی در تقریبا تمام روزنامه‌های دوم خردادی در دوران اصلاحات شد. جامعه، نشاط، صبح امروز، دوران، نوروز، بنیان، بیان، آینه، وقایع اتفاقیه و ...نام‌های آشنایی در دوران اصلاحات بودند که در همه آن‌ها، باستانی جوان جزو اعضای ثابت تحریریه، تیم سردبیری و سیاستگذاری آن‌ها بود.

اما خود باستانی، نقطه عطف فعالیت خود را کار در روزنامه «صبح امروز»، موسوم به توپخانه دوم خرداد، به مدیریت سعید حجاریان و احمد ستاری می‌داند. او معتقد است که روزنامه صبح امروز، به دلیل حضور شخص حجاریان و چهره‌های دیگر جناح چپ، و کمک‌های فکری و اطلاعاتی آن‌ها، نقشی کلیدی در تعیین دستور کار برای دولت اصلاحات، و البته جریا‌ن‌سازی‌های سیاسی و اجتماعی از 1376 تا 1379 داشت:

«در مورد «صبح امروز»، حداقل تصوری که در مورد آن وجود داشت، تصور خیلی جالبی بود. مثلا یادم می‌آید که این صحبت یا توهم یا هر چیزی اسمش را بگذاریم، بین روزنامه‌نگاران وجود داشت که به صبح امروز نمی‌شود دست زد! شاید چون آقای حجاریان نقشی در تأسیس وزارت اطلاعات ایران داشت، همه فکر می‌کردند که انگار یک اطلاعاتی جایی پنهان‌شده که اگر [جمهوری اسلامی] دست به صبح امروز بزند ممکن است منتشر شود، چیزی مثل ویکی لیکس و این جور صحبت‌ها.»

باستانی و همکارانش در «صبح امروز» به این نتیجه رسیده بودند که می‌توانند دولت تعیین کنند و هر کاری از دست آن‌ها بر می‌آید. او خود از جلسات سردبیری و شورای تیتر این روزنامه خبر می‌دهد که در آن بیشتر چهره‌های بلندپایه جبهه دوم خرداد شرکت می‌کردند و برای جریان‌سازی در صحنه سیاسی تبادل نظر می‌کردند. اوج قدرت نمایی دوم خردادی‌ها در ماه‌های منتهی به انتخابات مجلس ششم بود که دفتر صبح امروز را به اتاق فکر مهره‌چینی برای انتخابات تبدیل کرده بود. بسیاری از خطوط اصلی فعالیت مطبوعات کشور از همین دفتر می‌آمد. مثلا خط کوبیدن هاشمی رفسنجانی از همان جا صادر شد و به گفته او، اصلاح‌طلبان تندرو در آن برهه، تخریب هاشمی را رمز قبضه مجلس ششم می‌دانستند. این برنامه جواب داد، و مجلس ششم در تسلط طیف مشارکت و مجاهدین انقلاب قرار گرفت:

«فضای صبح امروز بعد از انتخابات (مجلس ششم)، یک فضای متفاوتی شد. ما احساس می‌کردیم که انگار مجلس را ما تعیین کردیم

گویی در این مقطع، حسین باستانی در ارتباط نزدیک با حجاریان قرار می‌گیرد، و اطلاعاتی به دست می‌آورد که در تعیین جایگاه او به عنوان یکی از روزنامه‌نگاران مهم اصلاح‌طلبان نقشی تعیین‌کننده داشته است:

«گذشته از جلسات روزنامه‌نگاری، چهارشنبه به چهارشنبه جلسات توجیهی برگزار می‌شد، با حضور شخص آقای حجاریان. در آن جلسات، اطلاعات واقعا قابل توجهی رد و بدل می شد. این جلسات نقش خیلی مهمی داشت در این که ما ببینیم یک جناح چگونه برای فعالیت سیاسی برنامه‌ریزی می‌کند.»

باستانی و همکارانش در این مقطع در اوج احساس پیروزی و قدرت بودند و خیال داشتند با در دست داشتن دولت و مجلس، کارهای بزرگ‌تری صورت دهند. خود او اذعان دارد که محیط روزنامه‌های اصلاح‌طلب در آن زمان، بیش از آن که یک محیط خبری باشد، محیطی سیاسی بود:

«در یک چنین فضایی بعد از انتخابات مجلس ششم، ما یک احساس پیروزی داشتیم. گویی همه کار می‌توانیم بکنیم. دولت را داریم، حالا که مجلس را داریم، خب طبیعتا فکر می‌کردیم دو برابر می‌توانیم پیش برویم


معروف‌ترین تصویری که از مجلس ششم در ذهن جامعه ایران ماندگار شده است، تصویر استعفای دسته‌جمعی نمایندگان این دوره پرحاشیه از مجلس است.

از این جا معلوم می‌شود که اصلاح‌طلبان افراطی، با شعار آزادی و مشارکت و جامعه مدنی، برنامه قبضه تمام قدرت سیاسی را در سر داشتند. به ویژه وقتی نظریه معروف سعید حجاریان در آن مقطع، «فتح سنگر به سنگر تا آخرین سنگر» را در کنار فعالیت مطبوعات دوم خردادی قرار دهیم، تا حدی منظور از پیشروی دو برابر در صحبت‌های باستانی آشکارتر می‌گردد.

افشاگری در باب قتل‌های زنجیره‌ای، بهترین فرصت برای روزنامه صبح امروز بود تا جایگاه خود را به عنوان ستاد فرماندهی اصلاحات تثبیت کند. با فرماندهی تیم حجاریان در صبح امروز، و پشتیبانی خرداد و نشاط، برنامه تضعیف و تسویه حساب با وزارت اطلاعات کشور کلید خورد:

«شاید روزنامه‌ای افشاگری که رفت در شکم وزارت اطلاعات صبح امروز بود. واقعا افشاگری‌هایی شد در زمینه مسایل مربوط به سازمان امنیت کشور که سابقه نداشت، شاید در خیلی از کشورهای دیگر هم به این صورت سابقه نداشت....آن فضای قتل‌های زنجیره‌ای یک فضای پیروزی به وجود آورده بود.»

و امروز که بسیاری از پرده‌ها درباره بسیاری از وقایع آن دوره کنار رفت، کیست که نداند که سرمایه‌گذاری مطبوعات اصلاح طلب (به فرماندهی صبح امروز)، روی مساله قتل‌های زنجیره‌ای و کوبیدن وزارت اطلاعات، دقیقا در امتداد همان تئوری فتح سنگر به سنگر، قرار داشت و هدف نهایی آن نه تضعیف وزارت اطلاعات، که تخریب جایگاه رهبری نظام بود.

حسین باستانی، تقریبا در هر روزنامه اصلاح‌طلبی که در آن دوران منتشر شد، نقشی کلیدی ایفاء می‌کرد. به نحوی که گاه همزمان در سه روزنامه ستون ثابت، تحلیل یا گزارش داشت. مهم‌ترین بخش کار روزنامه‌نگاری او در این دوره، ستون ثابتی به نام «بدون قضاوت» در روزنامه نوروز (ارگان حزب مشارکت) بود که پرخواننده‌ترین ستون آن روزنامه محسوب می‌شد. او بابت همین ستون، جایزه اول جشنواره مطبوعات در سال 78 را به خود اختصاص داد. او در همین برهه، به ادعای خودش، آرشیوی از فکت‌های اطلاعاتی فراهم کرد:

«فکت‌های اطلاعاتی پر و پیمانی جور کرده بودم راجع به تمام نهادها، تمام ارگان‌ها، تمام وقایع، راجع به تمام این‌ها آرشیوهای جدای اطلاعاتی جور کرده بودم.»

ظاهرا او این آرشیو خود را برای حمله به هر موضع‌گیری مهمی در درون جناح اصولگرا، به کار می‌گرفت، از رییس قوه قضاییه تا آیت الله مصباح و حسین شریعتمداری و فرمانده سپاه:

«هر کسی صحبت مهمی می‌کرد، من یک کمی وقت داشتم که در بین این فکت‌هایم بگردم و یک مجموعه‌ای درست کنم که البته در آن یک کلمه تحلیل هم نبود. باید این فکت‌ها را کنار هم می‌گذاشتم و اثبات می‌کردم که او چرا دروغ می‌گوید. این آرشیوهای اطلاعاتی آن قدر منظم بود که همین وقت کم کفایت می‌کرد تا گاه ده یا بیست تا فکت کت و کلفت از سال‌های گذشته، از اظهارنظرهای قبلی و گفته‌های قبلی کنار هم بگذارم.»

معلوم نیست که روزنامه‌نگار جوانی چون باستانی، که تا پیش از آن هیچ سابقه‌ای در نهادهای حکومتی حساس نداشته، به چه طریقی چنین آرشیو اطلاعاتی دقیقی درباره نهادها و اشخاص فراهم کرده بود. البته می‌توان این احتمال را داد که «آرشیو فکت‌های اطلاعاتی» نام مستعار خبرها و اطلاعات حساسی است که برخی چهره‌های امنیتی وابسته به جناح اصلاحات، برای تسویه حساب با شخصیت‌ها و نهادهای منتقد اصلاحات در اختیار باستانی و شاید باستانی‌های دیگر قرار می‌دادند. به خصوص این که خود باستانی از آن جلسات حساس چهارشنبه‌های روزنامه صبح امروز سخن می‌گوید.

با تعطیلی یا توقیف هر روزنامه، در روزنامه بعدی، باز هم حسین باستانی از چهره‌های کلیدی است. برای مثال، با تأسیس یاس نو به جای نوروز، او به همراه سعید رضوی فقیه و احمد شیرزاد، کمیته سه نفره‌ای هستند که مطالب را برای چاپ تأیید می‌کنند. او در یاس نو هم عضو شورای سردبیری بود و هم ستون ثابت خود را داشت. جالب این است که بدانیم کار شبکه‌سازی و ارتباطات گسترده او با روزنامه‌نگاران اصلاح‌طلب، که امروزه در خارج از کشور تخصص اصلی اوست، از همین روزنامه یاس نو آغاز شد. در این روزنامه جدای از همه مسؤولیت‌هایش، او چهار صفحه را در اختیار داشت که برای پر کردن آن‌ها وارد ارتباط با روزنامه‌نگارانی عمدتا از طیف‌های منتقد جمهوری اسلامی شد.

«من با طیف خیلی وسیعی از روزنامه‌نگاران با خط سیرهای فکری مختلف تماس برقرار کردم. روزنامه‌نگارانی که در زمینه خودشان حرفه‌ای‌ترین‌ها بودند و با روزنامه‌های مختلف کار می‌کردند. به آن‌ها سفارش مطلب می‌دادم. یعنی با آن‌ها وارد یک صحبت اولیه می‌شدیم، به توافق ثابت می‌رسیدیم. البته این توافق ثابت با افراد خیلی کمی ایجاد شد.»

دو تا از همین افراد خیلی کم، شادی صدر و مرتضی کاظمیان بودند. شادی صدر از فمینیست‌های افراطی و مرتضی کاظمیان از طیف ملی-مذهبی و از افراد نزدیک به حبیب الله پیمان. نکته قابل تأمل این که، بخشی از افراط کاری‌های در مطبوعات دوران اصلاحات، از همین جا، و به واسطه مواضع روزنامه‌نگاران این چنینی رقم خورد که توسط باستانی وارد حلقه شدند. مثلا غلظت مطالب ضد ارزشی شادی صدر به قدری زیاد بود که گویی صدای شخصیت‌های تندروی مشارکت را هم درآورد.

حسین باستانی در تیرماه سال 82، در جریان ناآرامی‌های خوابگاه‌های دانشجویی در تهران، به جرم تحریک دانشجویان بازداشت شد. او خود قبول دارد که در این مقطع مطالبی که می‌نوشت بسیار تند و همچنین دفتر روزنامه یاس نو محل تجمع اغتشاش‌گران بود:

«واقعیتش این بود که مطالب من چه در نوروز و چه در یاس نو خیلی تند شده بود. مثلا مستقیم می‌رفت سر وقت رییس قوه قضاییه یا مستقیم می‌رفت در حوزه افشاگری، و یا علیه شخص آقای مصباح یا سپاه بود.»

با جنجال بر سر مرگ مشکوک خانم زهرا کاظمی و در پی نطق معروف محسن آرمین، که در آن مستقیما از روزنامه‌نگاران بازداشتی از جمله باستانی نام برده شد، او و همکارانش بعد از مدتی کوتاه آزاد شدند.


فعالیت در تیم رسانه‌ای ریاست جمهوری

باستانی از سال 78 کار خود را با تیم رسانه‌ای رییس دولت اصلاحات آغاز کرد. آن‌ها وظیفه داشتند هر روز صبح تا قبل از ساعت 7.5 بولتنی برای مطالعه آقای خاتمی درست کنند. بولتنی که مختص رییس جمهور نبود و به مرور برای هیئت دولت، رییس مجلس و سایر چهره‌های کلیدی اصلاحات هم فرستاده می‌شد. او بعد از مدتی کوتاه، علاوه بر این مسؤولیت، به عنوان مسؤول اداره بررسی رسانه‌های ریاست جمهوری هم برگزیده شد که محل آن در همان دفتر ریاست جمهوری در پاستور بود. در این، مسؤولیت، او و تیم زیردستش وظیفه داشتند مطالب مهم مطبوعات داخلی و خارجی را که رییس جمهور باید خیلی زود روی آن‌ها تصمیم می‌گرفت، جدا و خلاصه کنند و به صورت یک جزوه در اختیار رییس جمهور قرار دهند. اهمیت این کار از این رو بود که تیم بررسی رسانه‌ای، با اولویت‌بندی‌های خود، و برجسته‌سازی موضوعات مختلف، می‌توانستند روی دستور کار رییس جمهور تأثیرات قابل ملاحظه‌ای بگذارند:

«این مطالب مختلف بود، از نامه یک مادر به رییس جمهور، تا نوشته یک اقتصاددان درباره بودجه اقتصادی سال آینده، تا ترجمه یک نشریه آمریکایی که گفته بود نیروهای سپاه پاسداران متهم هستند که چنین کاری را در فلان کشور انجام دادند. چیزهایی که به هر نحوی رییس جمهور باید روی آن‌ها دستور صادر می‌کرد.»

در این مقطع، سر باستانی بسیار شلوغ بود به نحوی که از 5 تا 7.5 صبح به کار بولتن، از 7.5 تا 4 بعد از ظهر در اداره بررسی رسانه‌های ریاست جمهوری و از 4 بعد از ظهر تا 11 شب در روزنامه یاس نو و روزنامه‌های دیگر مشغول به کار بود. او در همین سا‌ل‌ها دبیر تشکیلاتی موسوم به «انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران» به ریاست رجبعلی مزروعی هم بود.


خروج از ایران

باستانی در سال آخر ریاست جمهوری محمد خاتمی، به گفته خود به طور موقت از ایران خارج شد و به فرانسه رفت. در این مدت به نوشتن مطلب برای روزنامه‌های داخلی ادامه داد (به طور خاص روزنامه اقبال) تا این که با انتخاب محمود احمدی‌نژاد به ریاست جمهوری، تصمیم به ادامه اقامت در خارج از کشور گرفت. البته بعدا معلوم می‌شود که او کاملا با قصد و برنامه قبلی از ایران خارج شده بود و اقامت او هم اصلا موقتی نبوده است. او خود اذعان می‌کند که به فاصله دو هفته از خروجش از ایران، شروع به کار کردن روی تأسیس یک روزنامه آنلاین کرد. او در فاصله کم تر از یک سال بعد از خروجش از ایران، توانست برای ایده اش اسپانسر پیدا کند:

«برای این قضیه تیمی از بهترین روزنامه‌نگارانی که آن سال‌ها از ایران خارج شده بودند، دور هم جمع شدیم. تصمیم گرفتیم این کار را انجام دهیم. تقسیم کار کردیم. تأمین مالی پروژه با من بود


(از سمت راست تصویر): نوشابه امیری، مسعود بهنود، ابراهیم نبوی و حسین باستانی
این افراد از جمله بنیانگذاران شبکه‌ رسانه‌ای فارسی‌زبان خارج از کشور بودند

این روزنامه‌نگاران مورد اشاره هوشنگ اسدی، نوشابه امیری، مسعود بهنود، ابراهیم نبوی، فرناز قاضی زاده، امید معماریان و نیک آهنگ کوثر بودند. باستانی مدیرعامل، عضو شورای سردبیری شرکت «روز» است و در واقع، به واسطه تأمین بودجه این مجموعه همه‌کاره این مجموعه به حساب می‌آید (گرچه خود مدعی است که از زمان عضویت رسمی در بی‌بی‌سی از «روز» استعفا داده است). در طرح اصلی، بنا بود که باستانی، همزمان با وبسایت، یک شبکه ماهواره‌ای هم به راه بیاندازد که بنا به دلایلی نشد. حال این که چگونه او در این مدت کوتاه موفق به یافتن اسپانسر برای ایده‌های ذهنی‌اش شد، به یک ارتباط از دوران دبیری انجمن صنفی روزنامه‌نگاران بازمی‌گردد. فرح کریمی، نماینده ایرانی الاصل پارلمان هلند از حزب سبزها، واسطه پیوند باستانی با حکومت هلند و بنیادی پوششی به نام «هیفوس» شد:

«من از وقتی که در ایران بودم با یک NGO هلندی به نام هیفوس آشنا شدم. آن‌ها به ایران آمده بودند و ما هم را دیده بودیم. خانم فرح کریمی، که نماینده ایرانی الاصل پارلمان هلند بودند، نماینده بسیار مشهور و فعالی هم بودند در آن‌جا، ایشان را هم در ایران دیده بودم. زمانی که ایران را ترک کردم، با آن ها تماس گرفتم.»

طرح جاه‌طلبانه راه‌اندازی تلویزیون ماهواره‌ای در هلند، با لابی‌گری بنیاد هیفوس و شخص فرح کریمی، خیلی زود به نتیجه رسید و در پارلمان هلند با رای بالا تصویب شد.

«در کمال تعجب این طرح (تلویزیون ماهواره‌ای)خیلی زود پیش رفت. دسامبر 2004 بود که خانم کریمی خبر داد که پارلمان با اکثریت مطلق به این طرح رای داد. پانزده میلیون یورو هم سالانه برای چنین پروژه‌ای تصویب شد. برای ما خیلی باورنکردنی بود.»

هلندی‌ها، بلافاصله تیم روزآنلاین را برای گرفتن دستورات کاری و آموزش‌های لازم، به آمستردام و لاهه فرستادند. اسدی، امیری، بهنود، نبوی و خود باستانی در این سفر حضور داشتند و به خوبی برای کاری که در پیش داشتند توجیه شدند. همه چیز برای راه‌اندازی ماهواره خوب پیش می‌رفت، که با موضع‌گیری سفت و سخت دستگاه دیپلماسی ایران، و هشدار نسبت به تأسیس ماهواره اپوزیسیون در کشور هلند، دولت هلند پا پس کشید و از صرافت تأسیس تلویزیون افتاد. منتهی آن بودجه 15 میلیون دلاری از طریق بنیاد هیفوس و چند اسپانسر هلندی و فرانسوی دیگر در اختیار باستانی و تیم او قرار گرفت.

این که این اسپانسرهای هلندی و فرانسوی چه ماهیتی دارند و به کجا وصل هستند و چه نفعی از حمایت‌های میلیون دلاری از اپوزیسیون سابقا اصلاح‌طلب ایرانی می‌برند، نیاز به تفکر و گمانه‌زنی چندانی ندارد. مسلما پارلمان و دولت هلند و فرح کریمی، یک شبه خواب‌نما نشدند که با خروج باستانی بودجه و امکانات در اختیار او بگذارند. تردیدی نیست که سرمایه‌گذاری روی عناصری چون باستانی از مدت‌ها قبل از آن شروع و ارتباطات با خارج از کشور، مدت‌ها قبل از خروج او از ایران آغاز شده بود. باستانی، شرایط لازم برای این سرمایه‌گذاری را داشت و کاملا مهره مناسبی برای این برنامه بود. او قلم خوبی دارد، روزنامه‌نگاری را بلد است، در نهاد ریاست جمهوری ایران کار کرده است، با چهره‌های مهمی (با «فکت‌های اطلاعاتی خوب») در تماس بوده است، و از همه مهم‌تر به واسطه حضور دائمی‌اش در روزنامه‌های دوم خردادی، از ارتباطات و پیوندهای وسیعی با روزنامه‌نگاران اصلاح‌طلب برخوردار است.

باستانی علاقه ویژه‌ای دارد که خود را صاحب آگاهی از حقایقی پشت پرده درباره نظام جمهوری اسلامی نشان دهد. به ویژه اگر به تحلیل‌های او در روزآنلاین، گویا و بی‌بی‌سی نگاهی بیاندازیم، همواره سعی کرده است تا درباره نهادهای حساس داخل کشور چون نهاد رهبری و سپاه پاسداران تحلیل ارایه دهد. البته این احتمال وجود دارد که او هنوز برخی از ارتباطات قبلی خود را در درون ایران حفظ کرده باشد، به ویژه این که برخی از اهالی رسانه‌های خاص، که به باستانی (در کنار بهنود) به چشم عناصر تاثیرگذار بی‌بی‌سی و روز نگاه می‌کنند، به هوای رفتن به خارج از کشور و یافتن جای پایی در آن سوی آب، با این عنصر مشکوک و مرموز در ارتباط باشند.

حسین باستانی از سال 2010 رسما به بی‌بی‌سی فارسی پیوست و به ادعای خودش، به دلیل ضوابط سختگیرانه بی‌بی‌سی درباره کار کردن کارمندانش با سایر رسانه‌ها از مسؤولیت‌هایش در شرکت «روز» استعفا داده است. با این حال همچنان او را فرد کلیدی پشت مجموعه روزآنلاین می‌دانند. او در اوایل همکاری با بی‌بی‌سی از محل اقامت خود در پاریس به این شبکه سرویس می‌داد، لیکن بعد از مدتی کوتاه، به دلیل اصرار مسؤولین بخش فارسی به لندن نقل مکان کرده است و به یکی از کارمندان ارشد بخش فارسی تبدیل شده است (البته می‌توان گفت که سطح کار باستانی به طرز محسوسی نسبت به سایر خبرنگاران و مفسران بی‌بی‌سی که گاف‌های متعدد می‌دهند، بالاتر است). او هر از چندی به عنوان تحلیل‌گر مهمان در سرویس جهانی بی‌بی‌سی هم ظاهر می‌شود.

یکی از خطوطی که حسین باستانی تقریبا به طور ثابت (ولی بسیار نرم) در تحلیل‌هایش در بخش فارسی و جهانی بی‌بی‌سی پی می‌گیرد، مطرح کردن این بحث است که حکومت ایران قابل اصلاح و قابل اعتماد نیست، و تنها راه مقابله با ایران افزایش تحریم‌هاست. او پیش از حصول توافق وین، همواره می‌گفت که من به حصول توافق خوشبین نیستم و رهبران ایران قابل اعتماد نیستند و قصد انعطاف ندارند‌ (به تحلیل او درباره مانور نظامی سپاه در خلیج فارس در مصاحبه بی‌بی‌سی ورلد توجه کنید):


باستانی؛ پیوند اتاق فکر لندن با اتاق عملیات تهران

باستانی هرچند از روزآنلاین در ظاهر اعلام استعفا کرد، اما بطور مداوم تحلیل‌های وی با همان دستمایه افشاگری (هرچند دیگر اطلاعات دست اول و موثق چندانی برای خرج کردن ندارد) در این وبسایت منتشر می‌شود. از جمله، مطالب وی پیش از انتخابات 88 و ادبیات آن برای خط دهی به سایر رسانه‌ها و عوامل میدانی است که قدم به قدم برنامه این جریان برای حوادث پس از انتخابات را تشریح کرده است. 


روز‌آنلاین همانند بی‌بی‌سی فارسی و چند سایت دیگر اصولا جایی است که سند آن به نام افرادی چون باستانی، بهنود، اسدی و امثالهم خورده است و به قول داریوش سجادی مشاور سابق کروبی و فعال اصلاح‌طلب مقیم آمریکا « اگر بی‌بی‌سی فارسی و صدای آمریکا [اضافه کنید روزآنلاین و گویانیوز و رادیو زمانه] نبودند، همه اینها [خبرنگاران فراری] باید گدایی می‌کردند.»

باستانی آمادگی اتاق‌فکر رسانه‌های مورد اشاره برای انتخابات 88 را در مهر سال قبل مطرح کرد و در گزارشی که آن زمان تنها رنگ و بوی گمانه‌زنی و تحلیل [به گفته خود باستانی خیالپردازی، سیاه و ناشایست] داشت، بعدها مشخص شد که بر مبنای برنامه‌ای دقیق و با هماهنگی کامل با تهران تهیه و به تدریج در رسانه‌ها و فضای مجازی منتشر می‌شود.

باستانی در گزارش مهر 87 خود، از «فردای انتخابات 88» می‌گوید:

«بگذاريد در بحبوحه بحث هاي داغ انتخاباتي، اتفاقات پس از برگزاري انتخابات را با هم مجسم کنيم. اين کار، حتي اگر ‏تنها يک خيالپردازي باشد، احتمالا ضرري نخواهد داشت. با عرض پوزش از تمام دوستاني که اين خيالپرداري را، ‏زشت، ناشايست يا سياه خواهند يافت...

فرض کنيد شمارش آراي کانديداهاي رياست جمهوري رو به پايان است. از ميان نشريات اصلاح طلب، 2 – 3 تايي که ‏باقي مانده اند، هشدارهاي پياپي شخصيت هاي سياسي را در مورد اهميت "سلامت انتخابات" بازتاب مي دهند. سايت ‏هاي داخل کشور، اندکي بي پرواتر از روزنامه ها، پر شده اند از اخبار مشخص تر در مورد تخلفات انتخاباتي. سايت ‏هاي خارج کشور، علاوه بر انعکاس اخبار رسيده از داخل، مطالبي پياپي را نيز در مورد مخدوش بودن اصل انتخابات ‏به چاپ مي رسانند...

در کنار همه اينها، وزارت کشور ايران اعلام مي کند که انتخابات با مشارکت بالاي شهروندان (مثلاً 62 مميز 37 دهم ‏درصد) برگزار شده؛ که چند مورد شکايت کانديداها به نحوه شمارش آرا در اين يا آن شهر وجود داشته که رسيدگي شده ‏و مورد خاصي نبوده؛ که سرانجام، آقاي ‏X‏ (آقاي احمدي نژاد يا فرد ديگري مانند ايشان) با ‏Y‏ ميليون راي، رقيب خود ‏را با اختلاف ‏Z‏ راي شکست داده و در اين ميان، درصد مختصري هم راي مخدوش هم وجود داشته است...»



باستانی در این تحلیل به قول خود «خیالپردازانه و ناشایست» قدم به قدم واکنش‌های رسانه‌ها در داخل و خارج و حرکت‌ کاندیداهای اصلاح‌طلب را [در لابه‌لای تحلیل‌هایی از  رفتار رسانه ملی و نامزدهای اصولگرا] مطرح می‌کند و در نهایت با این فرمول سلامت نتیجه انتخابات را زیر سؤال می‌برد؛ فرمول آشنایی که در 88 و پس از آن به عنوان تنها شاهد معترضان به نتیجه انتخابات دستمایه 8 ماه آشوب شد:

«سوال 2: در صورت وقوع تخلفات گسترده در انتخابات رياست جمهوري، اصلاح طلبان حاضر در رقابت (اعم از ‏طرفداران آقايان نوري، خاتمي، کروبي يا... ) چه خواهند کرد؟ طرفداران هر (يا تنها) کانديداي اصلاح طلب، اساساً ‏چگونه ثابت خواهند کرد که تقلب اتفاق افتاده؟ به عنوان نمونه، در شرايطي که شمارش آرا به صورت متمرکز و در ‏ساختمان وزارت کشور (که توسط آقاي کردان يا مشابه ايشان اداره مي شود) و نه در حوزه هاي انتخاباتي صورت ‏بگيرد و اجازه نظارت ناظران کانديداها بر نحوه شمارش آرا هم داده نشود، و بعد اعلام شود که آقايان ‏X ‎‏ و ‏Y‏ از جناح ‏محافظه کار، از باب مثال با 7 و 5.5 ميليون رأي به مرحله دوم راه يافته اند و آقاي ‏Z‏ از جناح اصلاح طلب يا شبه ‏اصلاح طلب فرضا با 5 ميليون رأي در جايگاه سوم و چهارم قرار گرفته اند، براي اصلاح طلبان چه امکاني وجود ‏خواهد داشت براي اثبات اين که مثلا رأي اقايان ‏X‏ و ‏Y‏ در واقع 5 و 4.5 بوده و آقاي ‏Z‏ در واقع 8 ميليون رأي آورده؟ ‏...»


اما باستانی در انتهای تحلیل خود راه‌حلی را ارائه می‌دهد که چند ماه بعد از آن، با عنوان «کمیته صیانت از آراء» دو نامزد اصلاحات در داخل کشور مطرح می‌شود تا بتدریج پایه‌های شائبه در صحت نتیجه انتخابات و شمارش آراء که باستانی هم صراحتا به آن اشاره کرده بود، نهادینه شود:

«خلاصه کنيم: در انتخابات آينده، اگر گروه هاي سياسي بتوانند با بسيج نيروهاي خود، يک درصد بر ميزان شفافيت ‏انتخابات تأثير بگذارند، کاري بزرگ را انجام داده اند. و اگر در غياب چنين تأثيرگذاريي، جريانات هوادار شرکت يا ‏تحريم در انتخابات يا کانديداهاي اصلاح طلب رقيب را "منهدم" هم بکنند، تنها دستاوردشان ايجاد اندکي کينه بيشتر در ‏مقايسه با گذشته بوده است...‏

بترسيم از روزي که در شرايط در گير بودن اصلاح طلبان و تحول‌خواهان به زدن يکديگر، فضاي انتخابات به جايي ‏برسد که ارقامي چون "درصد مشارکت" يا "درصد آراي کانديداها" در آن، بدون هيچ هزينه‌اي براي مجريان و ‏ناظران انتخابات، قابل تعيين باشند...»

باستانی پس از انتخابات (هفتم مردادماه 88) هم برخی دیگر از تصمیمات اتاق فکر لندن را برای تهران تشریح کرد تا در این خط را در مطالبات خود بگنجانند؛ استعفا یا برکناری رئیس جمهور منتخب، ابطال انتخابات و برگزاری مجدد آن با نظارت‌های فراقانونی یا حتی بین‌المللی:

«آیت الله خامنه ای می تواند با ملاحظه وضعیت روانی ویژه آقای احمدی نژاد، به همان شیوه که در مورد مشایی عمل کرد، از رییس جمهور بخواهد که برای مصالح عالی نظام از پست ریاست جمهوری استعفا دهد. این تصمیمی است که با توجه به تنش های بی سابقه ای که آقای احمدی نژاد با نهادهای نظام ایجاد کرده، امکان توافق بر سر آن در سطح حکومت، کاملاً وجود دارد. با استعفای محمود احمدی نژاد، بدون آن که رهبر مجبور به اذعان به تقلب در 22 خرداد شود، انتخابات ریاست جمهوری خود به خود تجدید خواهد شد...

در چنین شرایطی، برگزاری انتخاباتی مجدد – و این بار تحت نظارت واقعی نمایندگان افکار عمومی تا کار به تنشی عظیم تر پس از انتخابات نکشد - می توان کشور را از بحرانی که از 22 خرداد تاکنون دچار آن شده است نجات دهد؛ اگر هنوز عزمی برای حل عقلانی مشکلات وجود داشته باشد...»


در گزارش‌های بعدی دیگر اعضای این اتاق فکر متصل به جریان رسانه‌ای داخل کشور را معرفی و بررسی خواهیم کرد...