کد خبر 544947
تاریخ انتشار: ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۳:۳۸

به گزارش مشرق، منصور نظری مثنوی را با نام «شکوه شیعه» تقدیم کرده است به مدافعان حرم اهل‌بیت و تمامی منتظران ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالى فرجه الشريف که در زیر می خوانیم:

هلا بلبل نغمه‌پرداز عشق - نما فاش از لاله‌ها راز عشق

ز خون‌باری قتلگاه دمشق - بگو سِرُ الاسرار پرواز عشق

بخوان قصۀِ قوم آزاده را - سیه مستیِ بی می و باده را

بگو از شقایق شدن بهر یاس - دفاع از حرم را تب التماس

دلیران جنگ دمشق و حلب - به جان عاشقان شهادت‌طلب

بگو کربلا رهسپاری به خون - ز شورِ غم عشق زهرا جنون

قلم را به نام شقایق قسم - به خون شهیدان عاشق قسم

خدا را به آن ماه پنهان قسم - به مستان بگذشته از جان قسم

به آن خورده سیلی رخ بی مزار - به دل‌تنگی شیعه در انتظار

قسم بر شهیدان راه شرف - به مردان در پیش زینب به‌صف

به قوم مدافع حرم را به عشق - که از خونشان گشته گلگون دمشق

به آن بسته سربنده ها یا حسین - اَداء کرده بر فاطمه عهد و دین

به پهلوی بشکستۀ فاطمه - به قلب ز غم خستۀِ فاطمه

به قاریِ قرآنِ بر نیزه مست - به آن در ازل گفته ما را الست

به آن گشته گُم یوسف آل عشق – که جان می‌دهیم از برای دمشق

چو عباس حیدر بگیریم علم - کنیم عاشقانه دفاع از حرم

حرامی به زینب نگه بد کند؟ - جگرخون دل یاس احمد کند؟

کِشد ناکسی معجر از موی یاس؟ - دل یاس حیدر بگیرد هراس؟

حرامی جسارت به زینب کند؟ - و زهرا از این درد و غم تب کن؟

نظر بد کند کَس به ناموس عشق؟ - و لشکر سعودی کِشد بر دمشق؟

اگر سر بُرَد شیعه را جمله تیغ - به ذلت دهد تن دریغا دریغ

اگر سر تمامی به دار آوریم - دریغا که ذلت به بارآوریم

هلا ای ملک‌زادۀ مار دوش - ز خونِ شهیدان ما کرده نوش

ببین شور و غوغای ما در دمشق - به پا گشته این کربلا را ز عشق

چنین عهد و پیمان ما با علیست - که ذلت سزاوار یک شیعه نیست

حرم را کند بد حرامی نگاه؟ - و ناموس حیدر شود بی‌پناه؟

کِشد معجر زینب از سر عدو؟ - و سیلی به زینب زند کَس به رو؟

طمع کرده داعش به ناموس عشق؟ - و خواهد سعودی بگیرد دمشق؟

مگر شیعه را مرد وزن سر زنند – که این طعنه بر قوم حیدر زنند

مگر شیعه یک‌تن نباشد به‌جا - که گیرد سعودی حرم را ز ما

سعودی اگر پا نهد در دمشق - نگه چپ کند گر به بانوی عشق

قسم بر جگرخونی فاطمه - کِشیمش به خاک و به خون خاتمه

قسم بر تن غرقه خون شهید - بگیریم از او انتقامی شدید

اگر پا نهد او برون از خَطش - ز دریای خون بگذریم از عطش

چو حیدر گرفته به کف ذوالفقار - بر آریم از آل سعودی دمار

کنیم از میانش سعودی دونیم - به نام علی فتح مکه کنیم

و بت‌های در کعبه بشکسته باز - رها آوریم از طلسمش حجاز

به کاخ سعود آتش کین زنیم - و سرها از آن آل ننگین زنیم

سعودی اگر ناروایی کند- و یا دست از پا خطایی کند

سعودی اگر دست خود رو کند- اگر بر حرم بدنظر او کند

حقیرانه آن آل نیرنگ و ننگ - بکوبد اگر شیعه را طبل جنگ

کِشد لشکری او اگر بر حلب - کند جنگ ایرانیان را طلب

بخیزد ز سمت خراسان سپاه - علم کرده بیرق به رنگ سیاه

چو دریای طوفانی پرخروش - علم‌ها چو عباس حیدر به دوش

چو حیدر گرفته به کف ذوالفقار- بر آریم از آل سعودی دمار

و طومار او را به هم در تنیم - و گردن ز ضحاک تازی زنیم

حرم را به جان پاسبانی کنیم - و محشر به پا با یمانی کنیم

یمن را خراسان، عراق و دمشق - برآشفته سازیمش از شور عشق

کند صیحه ای اسمانی سپس - همه اهل عالم سراسیمه بس

و آن دم نفیری بخیزد ز دور - که یا اهل العالم نوید ظهور

شود حبس در سینه‌ها تا نفس - و در طور دل‌ها زند سر قبس

و از آسمان بر زمین بارد عشق - و بر بام کعبه ظهور آرد عشق

و از عطر نرگس جهان پر شود - و خاک زمین گوهر و دُر شود

و گلبانگ عشقِ آنا المهدی‌اش - روان لشکر عاشقی در پی‌اش

و قاسم سلیمانیِ صف‌شکن - شبیخون زند لشکر اهرمن

کمان‌ها به مردی چو آرش کشیم - و کاخ سعودی به آتش‌کشیم

علم آن درفش کیانی کنیم – به پا جنگ سوم جهانی کنیم

بهار یهودا خزان آوریم – و بر بام کعبه اذان آوریم

قسم بر قلم چون نگارد ز عشق – به خون شهیدان راه دمشق

که سر می‌رسد آخر این انتظار - و می‌گردد آخر زمستان بهار

سحر بس قریب است و شب رفتنی - و پایان رسد دورِ اهریمنی

و می‌آید آخر سحرگاه نور - و مهدی زهرا نماید ظهور


به امید ظهور حضرت یار ..

یکشنبه 16 اسفند 1394