«غلام عباس محمد حسنی» اسیر شماره 3079 اردوگاههای عراق بود که از دوم فروردین سال 1361 در عملیات فتحالمبین تا 27 مرداد سال 1369 را در اسارت سپری کرد. او 18 ساله بود که اسیر شد. واکنشهای تند او نسبت به عراقیها، سبب تجربه اردوگاههای متعدد و تحمیل هزینههایی بر او و سایر اسیران میشود.
در پشت جلد یازدهمین کتاب «دوره درهای بسته» میخوانیم: «برای عراقیها شرط گذاشتیم که اگر دوربین فیلمبرداری نباشد، میرویم زیارت. قبول کردند. گفتند دستور صدام حسین است. هرطور شده باید اجرا شود. چهار گروه چهارصد نفری شدیم. هر گروه را یک روز میبردند. گفتند غذایتان را هم باید با خودتان بیاورید. از شب قبل سیبزمینی آبپز کردیم و سهمیهی هر کس را دادیم دستش. گروه اول که برگشتند گفتند خوب بود. کاری به کارمان نداشتند. اسرا از اتوبوس که پیاده شده بودند خودشان سینهخیز و گریهکنان تا حرم رفته بودند. زیارت کرده بودند و برگشته بودند. روز دوم و سوم راه و چاه را یاد گرفتیم. بچهها روی کاغذهای کوچک شعار «لبیک یا امام الخمینی» نوشتند و اطراف حرم بدون آنکه عراقیها بفهمند پخش کرده بودند. سینهزنی کرده بودند و شعار داده بودند «ابوالفضل علمدار/ خمینی را نگهدار». میگفتند مردم عراقی اطراف حرم، ما را که میدیدند، گریه میکردند.»
بودن در اردوگاههای مختلف محمد حسنی جوان را با تجربهها و گروهای مختلفی آشنا میکند که خاطرات او را برای مخاطب جذاب کرده است. مهمترین تجربه او آشنایی با مرحوم حجتالاسلام والمسلمین ابوترابی است. محمد حسنی، در کنار مرحوم ابوترابی میآموزد چگونه با برنامهریزی دوران اسارت خود را زمینهای برای آموختن قرآن و زبان خارجی کند. او در این دوران حافظ کل قرآن کریم میشود.
در صفحه 87 کتاب یازدهم «دورهی درهای بسته» آمده است: «اول صبح، بعد از شمارش فرماندهی عراقی با سربازهایش آمد تو آسایشگاه. یک برگ کاغذ دستش بود. گفت این پشت پنجره شما پیدا شده. کی آن را نوشته؟ نوشته بود «الموت لصدام» مسئول آسایشگاه کنارش ایستاده بود و ترجمه میکرد. گفت اینها میگویند این را پیدا کردهاند. شما که این کار را نکردید. ولی اینها میگویند هر کس نوشته بلند شود و بگوید. با اشاره و لحن حرف زدنش فهماند که هیچکس گردن نگیرد. عراقیها عصبانی بودند و فریاد میزدند که به بزرگترین مرد عرب توهین کردهاید. معلوم بود هرکس از جایش بلند میشد، حتما او را زیر کتک میکشتند. کار ما هم نبود. چند سال از اسارت گذشته بود و یاد گرفته بودیم کاری که فایده ندارد انجام ندهیم. نوشتن چنین شعاری نتیجهاش کتک خوردن و شکنجه تا حد مرگ بود. حاج آقا گفته بود کاری به کار عراقیها نداشته باشید و سعی کنید سالم زندگی کنید...»
بنا بر تعریف انتشارات روایت فتح، مجموعه «دورهی درهای بسته» به روایت خاطرات آزادگان ایران اسلامی از دوران اسارت در زندان های رژیم بعث عراق میپردازد و بنا دارد، مخاطب را بی واسطه و بدون دخل و تصرف با هر آن چه بر آزادگان ایران اسلامی گذشته است، آشنا کند.
جلد یازدهم کتاب «دوره درهای بسته» را انتشارات روایت فتح با شمارگان یکهزار و صد نسخه، 107 صفحه قطع پالتویی و به بهای 55 هزار ریال روانه بازار نشر کرده است.
*ایبنا