گروه جهاد و مقاومت مشرق: خاطره ای درباره ی دوران جنگ دارم: وقتی منزل مان در کرج بود، روزهای جمعه در نماز جمعه کرج که در مسجد جامع میدان اصلی شهر برگزار می شد، شرکت می کردیم. یک روز که از محل برگزاری نماز جمعه بیرون می آمدم، دیدم همسرم در گوشه ای ایستاده و در حالی که منتظر من بود، گریه می کند. پرسیدم: «چرا گریه می کنی؟» جواب داد: «چیزی دیدم که اشک مرا درآورد.» گفتم: «چه بود؟» گفت: «همان طور که منتظر بودم، دیدم از میان زن و مردهای روستایی که برای نماز جمعه به کرج می آیند، زنی با لباس روستایی جلو آمد، تا در صندوق های کمک به جبهه که جلوی مسجد است، پول بریزد. در این جیب و آن جیبش دست کرد و سکه هایی را بیرون آورد و شمرد، چهار تومان و پنج ریال بود. پنج ریال هم از دوستش قرض گرفت؛ شد پنج تومان و آن را در صندوق ریخت. این صحنه را که دیدم، تحت تأثیر قرار گرفتم و گفتم از ظاهر او معلوم است که آدمی نیازمند است ولی از موجودی اش گذشت و حتی قرض گرفت تا به جبهه کمک کند.»
اسرایی که در اثر جراحات وارده در جبهه یا زیر شکنجه در اردوگاه های عراق شهید می شدند، عکس اجساد مطهر آنها به همراه برگه ی دیگری که اسم قبرستان محل دفن آنها در عراق و شماره ی قبر در آن بود، از طریق صلیب سرخ برای ما می آمد.
وقتی در پاکت حاوی این مدارک را باز می کردیم و عکس لخت جسد جوان هایی را که مثل دسته گل بودند می دیدیم که در کشور غریب بدون اینکه کسی بالای سرشان باشد و آبی به دهان شان بریزد، به شهادت رسیده اند، خیلی تحت تأثیر قرار می گرفتیم و تمامی کارکنان اداره جمع می شدیم و گریه می کردیم.
حالا باید این عکس ها و مدارک را به نزدیک ترین فرد خانواده ی این افراد، یعنی به پدر، مادر، خواهر یا برادر و همسر آنها تحویل می دادیم. از نظر اداری باید افراد خانواده به اداره می آمدند و مدارک را تحویل می گرفتند و امضا می دادند. وقتی که آنها را دعوت می کردیم و به اداره می آمدند، خیلی سعی می کردیم که شوکه نشوند و سکته نکنند.
راوی: بهجت افراز
بهجت افراز در سال ۱۳۱۲در شهرستان جهرم متولد شد و از ۴ سالگی تحصیل در مکتب خانه و در ۶ سالگی تحصیلات رسمی را خود را آغاز کرد.
وی در سال ۱۳۳۰ به کسوت معلمی درآمد و موفق به دریافت دیپلم دانشسرای مقدماتی شد، سپس در سال های۱۳۴۶ در تهران در کنار تدریس به تحصیل پرداخت، و در سال ۱۳۵۰ موفق به قبولی در رشته زبان و ادبیات عرب در دانشکده علامه طباطبایی شد.
وی بعد ازپیروزی انقلاب اسلامی مدیریت مجتمع آموزشی حضرت زینب (س) در مهرشهرکرج را بر عهده گرفت و بعد از بازنشستگی نیز یک سال (۶۲-۶۱ )در سفارت جمهوری اسلامی ایران در هند به صورت افتخاری فعالیت داشت..
خانم افراز پس از بازگشت از هند از طرف مرحوم دکتر وحید دستجردی به عنوان مسوؤل اداره اسرا و مفقودین جنگ تحمیلی دعوت به همکاری شد و تا پایان سال ۱۳۸۰ در این اداره خدمت کرد.
بعد از ۱۸ سال رسیدگی به اسرا و مفقودین و نیز خانواده هایشان عنوان "ام الاسرا” را از سوی سید علی اکبر ابوترابی دریافت کرد و در زمره بانوان مبارز پیشکسوت قرار گرفت.
*سایت جامع آزادگان
اسرایی که در اثر جراحات وارده در جبهه یا زیر شکنجه در اردوگاه های عراق شهید می شدند، عکس اجساد مطهر آنها به همراه برگه ی دیگری که اسم قبرستان محل دفن آنها در عراق و شماره ی قبر در آن بود، از طریق صلیب سرخ برای ما می آمد.