سردار شهید تاریخ می‌داند که ما هیچ چیز مادی نداریم/ لوله‌های توپ‌هایمان از بین رفت اما آتش دشمن صد برابر بودمهدی باکری در واکنش به سوالی مبنی بر اینکه "آیا از نظر قبضه در والفجر یک در مضیقه بودیم؟" گفت: تاریخ می‌داند که ما هیچ چیز نداریم، آیا تاریخ نمی‌داند که تیربار و کلاش نداریم؟

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، در عملیات والفجر1 کلیه یگان‌های قرارگاه کربلا که در جناح شمالی عملیات بودند به دلیل تصرف ناقص اهداف و عدم الحاق همان شب اول به مواضع قبلی عقب نشینی کردند. به همین دلیل فشار دشمن و آتش‌های مختلف از توپ گرفته تا هواپیما و هلی کوپتر و تانک و ... روی یگان‌های قرارگاه نجف (لشکرهای عاشورا و حضرت رسول و سیدالشهدا) متمرکز شد. علی الخصوص لشکر عاشورا که بخش قابل توجهی از اهداف خود را (ارتفاع 145 بجلیه) تصرف کرده بود و مسلط به شیار بجلیه بود تحت فشار شدید و طاقت فرسائی قرار گرفت.

از سوی دیگر به دلیل اینکه قرارگاه قصد داشت لشکرهای نجف و نصر را از سرپلی که لشکر عاشورا گرفته بود عبور دهد. شهید باکری مجال تحکیم مواضع پدافندی مستحکم را پیدا نکرد.

از خط عزیمت تا خط هدف این سه یگان گفته شده یک مستطیل حدوداً 4 کیلومتر در 8 کیلومتر را تشکیل می‌داد که کلیه آتش‌های دشمن متمرکز در آن بود و موجب می‌شد گردان اعزامی به خط، با استعداد گروهان به خط برسد. دود سیاه گلوله‌های توپ و خمپاره که پشت سر هم به زمین اصابت می‌کردند کل سطح زمین را پوشانده بود به نحوی که نیروها از بین دود حرکت می‌کردند و دید نداشتند و این درحالی بود که جاده تدارکاتی مناسبی هم وجود نداشت و گردانهای اعزامی پیاده تا خط می‌رفتند.

لشکر عاشورا علی‌رغم تمام این مشکلات و فشارها با پایمردی شهید مهدی باکری تا دریافت دستور عقب‌نشینی خط خود (حدود پنج روز) را حفظ کرد.

در دوران دفاع مقدس سپاه پاسداران راویانی را برای کلیه فرماندهان لشکر به بالا گمارده بود که جلسات و فعالیتهای عملیاتی آنان را ضبط می‌کردند. و ده ها هزار ساعت نوار صوتی در این رابطه در مرکز اسناد دفاع مقدس سپاه موجود است. پس از خاتمه هر عملیات راویان هر رده مصاحبه‌ای را هم با فرماندهی انجام می‌دادند و به همراه کالک و مدارک عملیات به مرکز اسناد تحویل می‌دادند.

تاریخ 29 فروردین 62 و پس از عملیات والفجر 1 در ستاد لشکر 31 عاشورا در سایت 4 و 5 با برادر مهدی باکری، فرمانده این لشکر مصاحبه‌ای توسط راویان مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس انجام شد. ایشان مطالبی را پیرامون مأموریت واگذار شده به لشکر، نحوۀ اجرای مانور، تشریح عملیات، اقدامات گردان‌های عمل کننده، وضعیت پشتیبانی و آتش خودی در حمایت از نیروها، دلایل عدم موفقیت و مسائل و مشکلات لشکر ارائه نمودند.

اگر این مصاحبه را به دقت بخوانید متوجه خواهید شد که چطور عملیات والفجر یک شهید مهدی باکری را پیر کرد و درس عبرت‌آموز این مصاحبه این است که هر چقدر مصاحبه‌گرها تلاش می‌کنند از زبان او حرف گله‌آمیز نسبت به قرارگاه و فرماندهی و یگان‌های دیگر بیرون بکشند موفق نمی‌شوند.

این گفت و گو توسط برادران رضا فاضل و نعمتی انجام شده است. در ذیل این مصاحبه به صورت کامل آمده است:

برای مطالعه قسمت نخست مصاحبه اینجا کلیک کنید. در ادامه بخش دوم این گفت‌و‌گو را می‌خوانید:

برادر رضا فاضل: به ترتیب حرکت هر یک از گردان را بگویید.

برادر مهدی باکری: گردان علی‌اکبر(ع) در جلو برای زدن کمین‌ها آمد.

برادر رضا فاضل: خیر، کاری را که انجام دادند بگویید، مثلاً گردان علی‌اکبر(ع) تا کجا آمد؟ بعد از آن چه گردانی بود و با چه مشکلاتی مواجه شد؟ چرا گردان قدس فرمانده خود را از دست داد؟ در مورد هر کدام از گردان‌ها توضیحاتی را ارائه دهید.

برادر مهدی باکری: گردان علی‌اکبر(ع) برای زدن کمین‌ها آمد که به صورت سه گروهان شد یک گروهان زیر 165، یک گروهان‌ها زیر 145 و یک گروهان هم زیر 143 بود و گروهان‌های خط‌شکن مسلم 158 و گردان حر پشت سر آن‌ها حضور داشتند.

برادر رضا فاضل: چگونه کار خود را انجام دادند؟

برادر مهدی باکری: همه آن‌ها کار خود را انجام دادند.

برادر رضا فاضل: درصد موفقیت آن‌ها نسبت به مأموریتشان چقدر بود؟

برادر مهدی باکری: به‌اندازه‌ای بود که توانستیم مأموریت را انجام بدهیم، البته ایده آل نیست.

برادر رضا فاضل: آیا توانستند تمیز کار کنند؟

برادر مهدی باکری: گروه‌های انصار و تخریبچی پشت سر آن‌ها آمدند و بقیه نیرو در کانال اول منتظر ماندند که ابتدا آن‌ها با دشمن درگیر شدند و باز کردن سیم‌خاردار و میدان مین را شروع کردند و بعد نیروها پشت سر آن‌ها عبور کردند و به خط دشمن زدند و گسترش پیدا کردند. سپس گردان بقیه‌الله برای ادامه کار پشت سر مسلم آمد. به دلیل اینکه گردان حر تعدادی تلفات داشت. گردان جندالله زودتر از پیش‌بینی ما وارد عمل شد. گردان قدس 126 بعد از موفقیت رخنه باید به سمت ارتفاع 165 عبور می‌کرد ولی قبل از اینکه به خط برسد فرمانده آن‌ها شهید شد، زیرا یک مقدار آتش شدید بود. البته در مسیر خود تعدادی تلفات داشت که روحیه خود را از دست داد و لذا نتوانست به بالا بیاید و گسترش پیدا کند؛ در واقع این نقص آن‌ها بود. در نتیجه وقتی صبح شد خط رخنه را داشتیم و خط گسترش پیدا نکرد و همان نیرو با چنین روحیه‌ای قادر نبود گسترش پیدا کند، زیرا آتش به‌قدری شدید بود که همه نشسته بودند و تکان نمی‌خوردند.

برادر رضا فاضل: بقیه گردان‌ها چه شدند؟

برادر مهدی باکری: برای نگهداری ارتفاع 145 از گردان فجر استفاده شد و بعد گردان کربلا را آوردیم که گردان مسلم و گردان‌های حر و بقیه‌الله (عج) را تعویض کنیم. در شب‌های بعد فشار دشمن از طرف لشکر حضرت رسول (ص) زیاد شد که آن‌ها را کنار زد و به نزدیک ما آمد، لذا مجبور شدیم گردان محرم را وارد عمل کنیم. تیپ جوادالائمه و لشکر نصر نیز مأموریت خاص خود را داشتند.

برادر رضا فاضل: چرا تیپ جوادالائمه (ع) در منطقه عاشورا وارد عمل شد؟

برادر مهدی باکری: این احتیاط برای گسترش عملیات بود، آن‌ها احتیاط ما بودند و به دلیل اینکه نیروهای ما تمام شد، این تیپ برای گسترش و ادامه مسیر وارد عمل شد.

راوی: آیا زیر نظر فرماندهی لشکر کار می‌کرد؟

برادر مهدی باکری: خیر، فقط یک گردان آن‌ها برای ما وارد عمل شد ولی در زمان عملیات، زیر نظر فرماندهی لشکر نصر بودند که با دستور آن‌ها وارد عمل شدند.

برادر رضا فاضل: آیا پنج گردان آن وارد عمل شدند؟

برادر مهدی باکری: بله، همه آن‌ها وارد عمل شدند.

برادر رضا فاضل: آیا برای این محدوده 12 تا 13 گردان وارد عمل شدند؟

برادر مهدی باکری: خیر، برای این منطقه نبود، بلکه برای گسترش عمل کردند، ولی نتوانستند و به عقب آمدند.

برادر رضا فاضل: آیا آخرین حدی که نیروهای لشکر توانستند بیاید تپه‌های 145 تا 143 بود؟

برادر مهدی باکری: بله.

برادر رضا فاضل: بین این دو تا بود؟

برادر نعمتی: با توجه به اینکه قرارگاه کربلا از سمت راست شما نیامد و لشکر حضرت رسول هم (ص) از سمت چپ شما رفته بود، دلیل مقاومت شما در این سه روز چه بود؟ آیا نمی‌دانستید بالاخره باید عقب‌نشینی کنید؟

برادر مهدی باکری: بله، نمی‌شد خط را همین‌جور نگه داشت. فقط برای اینکه خط گسترش پیدا کند حفظ می‌شد، یعنی نیروهای بعدی خیلی سریع برای گسترش به چپ و راست بیایند لذا بدین خاطر از این خط نگهداری می‌شد.

برادر رضا فاضل: آیا قرارگاه‌ها این‌طور می‌گفتند؟

برادر مهدی باکری: بله.

برادر رضا فاضل: آیا وقتی وارد عمل شدند، نتوانستند یا اینکه اقدام نکردند؟

برادر مهدی باکری: بله، لشکر نصر وارد عمل شد ولی نتوانست. قرار بود حفظ بشود تا لشکرهای امام حسین (ع) و نجف بیایند عمل کنند ولی نتوانستند نگه دارند در نتیجه سقوط کردند.

برادر رضا فاضل: در مورد پاتک‌های دشمن توضیح بدهید که چه مقدار و از کدام طرف بود؟

برادر مهدی باکری: دشمن از دو جناح خط را خورد.

برادر رضا فاضل: از روی کدام جناح بود؟

برادر مهدی باکری: از جناح‌های 145 و 143 بود.

برادر رضا فاضل: آیا فقط دو جناح بود؟

برادر مهدی باکری: بله، آتش دشمن با حرکت نیروهای پیاده، پشتیبانی هلی کوپترها و تانک‌های آن‌ها هماهنگ بود. دشمن با حجم آتش زیادی که داشت و برتری آتشی که داشت – البته فقط نیروی پیاده ما با آن‌ها مقابله کرد- توانست تلفات زیادی را از ما بگیرد و ضعف روحیه‌ای را که پیش آورد. در واقع مواضعی را که از دست داده بود در مدت چهار روز از ما گرفت.

برادر رضا فاضل: درصد موفقیت آن‌ها تا زمانی که تپه‌های را به لشکر نصر تحویل دادیم، چقدر بود؟

برادر مهدی باکری: لشکر حضرت رسول (ص) را کنار زدند و از دو جناح به لشکر عاشورا چسبیده بودند.

برادر رضا فاضل: دشمن چند تانک زد؟

برادر مهدی باکری: از صبح درگیری شروع می‌شد و تا غروب طول می‌کشید و تعداد نداشت.

راوی: زمانی که خط را به لشکر نصر تحویل دادیم آیا ارتفاعات 145 و 143 در دست ما بودند؟

برادر مهدی باکری: بله.

برادر نعمتی: این‌طور که به نظر می‌رسد، شما اظهار تأسف می‌کردید که تیپ ذوالفقار به جای شما آمده بود، یا بعد از سه، چهار ساعت آن تپه‌ها را خالی کردند یا عراق با پاتک از آن‌ها گرفت؟ با توجه به اینکه گفتید جناحین پر نشده بود چرا می‌خواستید آن‌ها را نگه دارید؟

برادر مهدی باکری: چون می‌خواستند نیروی دیگری بیاورند.

برادر رضا فاضل: نتیجه قرارگاه بعد از چهار روز مشخص شده بود که دیگر عمل نمی‌کنند.

برادر مهدی باکری: بله، صبح همان روز از قرارگاه کربلا آمدند خط را دیدند که عمل کنند.

برادر نعمتی: آیا برادر کاظمی بودند؟

برادر مهدی باکری: بله.

برادر رضا فاضل: آیا می‌توانید بگویید چرا عملیات ادامه پیدا نکرد؟

برادر مهدی باکری: بله. چون این خط‌ها را از دست دادیم، لذا باید دوباره می‌آمدیم همان کار انجام می‌دادیم، البته نیرو کم بود و ...

برادر رضا فاضل: اگر این دو تپه لو نمی‌رفت، آیا شب همان روزی که از قرارگاه کربلا به اینجا آمدند و دیدند آیا فردا آن عملیات صورت گرفت؟

برادر مهدی باکری: بله، اگر نیروهای ما از سمت چپ و راست به دشمن حمله می‌کردند و دو روز آنجا را نگه می‌داشتند آن‌ها می‌آمدند و عمل می‌کردند حال خدا می‌داند، این پیش‌بینی ما بود.

برادر رضا فاضل: مهندسی در کجا باید خاکریز می‌زد و چرا این کار را انجام نداد؟

برادر مهدی باکری: کشیده جاده، پر کردن کانال‌ها و خاکریز زدن روی 145 و 143 جزء کارهای مهندسی بودند که روی 145 خاکریز زدند و نیز تا حدودی کارهای دیگر را انجام دادند.

برادر رضا فاضل: آیا باید بین این دو خاکریز می‌زدند؟

برادر مهدی باکری: بله، باید خط‌‌ الرأس را خاکریز می‌زدند، البته کوتاه مدت بود و نفر نمی‌توانست به راحتی روی آن راه برود، لذا با این وضعیت روی 145 را خاکریز زدند ولی نتوانستند روی 143 را خاکریز بزنند.

برادر رضا فاضل: آیا قرار بود طرفین 145 و 143 را خاکریز بزنند؟

برادر مهدی باکری: کل خط را باید خاکریز می‌زدند.

برادر رضا فاضل: پس چرا خاکریز نزدند؟

برادر مهدی باکری: این‌ها قصور کردند و چون آتش‌بس دشمن زیاد بود ترسیدند. البته هماهنگ نبودند مثلاً نیروهای دیگر می‌خواستند عمل کنند ولی عمل نکردند.

برادر رضا فاضل: می‌گفتند به دلیل اینکه لشکر نصر می‌خواست در شب‌های اول و دوم در اینجا عمل کند مانع کار آن‌ها می‌شدند، لذا خاکریز نزدند.

برادر مهدی باکری: البته می‌توانستند کار کنند فقط باید فعالیت بیشتری می‌کردند.

برادر رضا فاضل: در واقع این‌ها خاکریز بزنند و آن‌ها هم عمل کنند.

برادر مهدی باکری: قبل از اینکه عملیات را شروع کنند باید خاکریز می‌زدند ولی آتش دشمن باعث شد تعادل این‌ها را از دست برود.

برادر نعمتی: آتش ما را با آتش دشمن مقایسه کنید، البته با توجه به اینکه نیروهای خودی در این عملیات آتش زیادی ریختند.

برادر مهدی باکری: نسبت یک به صد است.

برادر نعمتی: نسبت یک به صد اغراق نیست؟ آیا واقعیت است؟

برادر رضا فاضل: قرار بود زمان شروع درگیری ساعت 11 باشد، نیروها در چه ساعتی درگیر شدند؟ مثلاً ساعت شروع درگیری گردان علی‌اکبر (ع) با کمین‌ها را بیان کنید.

برادر مهدی باکری: تقریباً ساعت 30: 11 بود.

برادر رضا فاضل: آیا بعد از ساعت مقرر بود؟

برادر مهدی باکری: بله.

برادر رضا فاضل: تعداد سنگرهای کمین دشمن در منطقه خودمان چقدر بود؟

برادر مهدی باکری: در حدود دو گروهان تقویت شده بودند.

برادر رضا فاضل: سلاح‌های آن‌ها چه بودند؟

برادر مهدی باکری: سلاح‌های نفر پیاده، تیربار، آر پی جی و کلاش بودند.

برادر رضا فاضل: آیا نیروهای ما محاصره شدند؟

برادر مهدی باکری: خیر.

برادر رضا فاضل: تأثیر ادغام نیروهای لشکر را در عملیات چگونه می‌بینید؟

برادر مهدی باکری: یک کاری در سطح کلی است. البته تصمیم من نبود که بگویم.

برادر رضا فاضل: به نظر شما تأثیر ادغام در عملیات چگونه بود؟

برادر مهدی باکری: البته هم معایب و هم محاسن دارد، ولی در حال حاضر محاسن آن بیشتر است.

برادر نعمتی: با توجه به تأکید امام بر وحدت سپاه و ارتش آیا آن را گامی در این جهت می‌دانید؟

برادر مهدی باکری: بله.

برادر رضا فاضل: می‌دانستید که مأموریت بعضی از نیروهای شما تقریباً تمام است، آیا در این مورد پیش‌بینی نکرده بودید؟ گویا 15 روز قبل از عملیات مأموریت نیروها تمام است، بعد شما یک وقت 15 روزه از این‌ها می‌خواهید هنوز چهار پنج روز مانده است که عملیات شروع بشود نیرو فشار می‌آورد تا برود که از فرماندهی لشکر به این‌ها گفته می‌شود یک شب به شما مهلت می‌دهیم شب را عملیات کنید، صبح بروید. با این وعده‌ای که به نیرو داده می‌شد آیا برای آن‌ها قابل توجیه نیست که در مدت یک شب نمی‌توان عملیات را انجام داد؟

برادر مهدی باکری: وقتی نیرو عملیات را شروع می‌نماید دیگر صحبتی از رفتن نمی‌کند.

برادر رضا فاضل: مثلاً می‌گوید که عملیات یک شب طول می‌کشد و فردای آن می‌روید؟

برادر نعمتی: البته اگر عملیات موفق باشد درست است.

برادر مهدی باکری: ما نگفتیم یک شبه تمام می‌شود، این سؤال چیست که می‌پرسید؟

برادر نعمتی: نیروهای بسیجی که به عقب آمده بودند این‌ها را می‌گفتند.

برادر مهدی باکری: چه می‌گفتند؟ آیا می‌گفتند مأموریتمان تمام است؟

برادر رضا فاضل: فرمانده گردان می‌گفت تمام نیروها به من فشار می‌آوردند که مأموریتمان تمام است و باید 10 روز پیش می‌رفتیم.

برادر مهدی باکری: بله، این مورد هم وجود دارد ولی نیرو نمی‌گوید که چون آتش دشمن روی من زیاد بود ایمانم سست شد. نیرو یک مقدار تأمل داشت، همه نیروها زیر آتش دشمن گیج شده بودند و گوش‌های آن‌ها نمی‌شنید.

برادر رضا فاضل: در مورد گروه‌های انصار توضیحاتی را بفرمایید.

برادر مهدی باکری: نیروهای ویژه برای شکستن خط بودند که از نفرات داوطلب و زبده گردان‌ها انتخاب شده بودند.

برادر رضا فاضل: از چه نیروهایی تشکیل شده بودند؟

برادر مهدی باکری: تخریبچی، تیربارچی، آر پی جی زن و کلاش.

برادر رضا فاضل: آیا همه آن‌ها متعلق به گردان علی‌اکبر (ع) بودند؟

برادر مهدی باکری: خیر، تمام گردان‌های عمل کننده مثل مسلم 158 قدس 126 و حر هم داشتند.

برادر رضا فاضل: در عملیاتی که آن شب انجام دادند به مسئله پیش‌بینی نشده برخورد نکردند؟

برادر مهدی باکری: خیر، مسئله خاصی نبود.

برادر رضا فاضل: مثلاً یک دفعه با مسئله‌ای که پیش‌بینی نشده مواجه نشدند؟

برادر مهدی باکری: خیر، مسئله خاصی نبود.

برادر نعمتی: درصد ضربه‌ای که لشکر خورد چقدر بود؟

برادر مهدی باکری: در این مورد سؤال نکنید برادر سؤال‌های مربوط به مانور را بپرسید بیشترین تلفات دشمن در پاتک‌هایش بود و در شب عملیات تلفات عمده‌ای نداشت، زیرا مواضع خود را تخلیه نمود و فرار کرد.

برادر نعمتی: چقدر مهمات در این عملیات مصرف شد.

برادر مهدی باکری: به طور دقیق آمار ندارد.

برادر نعمتی: عمده‌ترین ضعف این عملیات را در چه می‌بینید؟

برادر مهدی باکری: در مورد مانور سؤال کنید.

برادر نعمتی: این عملیات را با عملیات‌های قبلی که موفقیت‌آمیز بودند مقایسه کنید.

برادر رضا فاضل: نقاط ضعف و قوت عملیات را بفرمایید.

برادر مهدی باکری: این‌ها چیزهایی است که در جلسات فرماندهی کل بررسی می‌شود در ضمن عکس و فیلم می‌گیرند، ضبط دارند و در دفتر سیاسی هم می‌باشد، هیچ مجموعه‌ای ....

برادر رضا فاضل: نظر شما را می‌خواهیم؟

برادر مهدی باکری: در آنجا نظرات خود را مطرح می‌کنیم، لذا به صورت پراکنده صحیح نیست.

برادر رضا فاضل: بالأخره این‌ها نیز به همان جا می‌رود به خانه خود که نمی‌بریم.

برادر مهدی باکری: خوب، باشد، به طور کامل در آنجا هست.

برادر رضا فاضل: اگر با زبان شما باشد بهتر است.

برادر مهدی باکری: در همان جا با زبان خودمان می‌گوییم، یکی یکی باید جواب پس بدهیم.

راوی: اگر این‌طور است سؤالی ندارم چون هر سؤالی می‌کنم شما می‌گویید در جلسات فرماندهی گفته می‌شود و یا اینکه ...

برادر مهدی باکری: بله.

برادر نعمتی: بله در آنجا گفته می‌شود ولی خوب است که در اینجا هم بگویید.

برادر رضا فاضل: در مورد اشکالات عملیات خودمان سؤال می‌کنیم مطالب لشکرهای دیگر را که نمی‌پرسیم.

برادر نعمتی: آقا مهدی آن چیزی را که در رابطه با عملیات نپرسیدیم بگویید.

برادر مهدی باکری: در مورد ترتیب، مانور لشکر و اینکه چقدر موفق شدند سؤال کنید.

برادر نعمتی: آقا مهدی! وقتی با نیروهای گردان‌ها صحبت می‌کردیم می‌گفتند آموزش نظامی برای ما کافی نبود. در واقع آموزش نظامی ضعف دارد، آیا این ضعف را از کمبود کادر می‌دانید یا از عدم هماهنگی؟ با توجه به اینکه، سه چهار ماه است که نیرو در دست شما می‌باشد، لذا می‌توانستید برای آن‌ها برنامه‌ریزی کنید.

برادر مهدی باکری: آموزش‌هایی که در رابطه با این عملیات لازم بود در طول دوره گفتیم، منظور شما از ضعف چیست؟

برادر رضا فاضل: چرا نیروهای بسیجی را از لحاظ کمی و کیفی جدا نمی‌کنید؟ چون بعضی از نیروها حتی نمی‌توانستند ضامن نارنجک را بکشند در واقع آن قدر جوان و یا پیر هستند که حتی توان ضامن کشیدن نارنجک را ندارند و جز اینکه در شب عملیات زمین‌گیر بشوند و جلوی دست و پای بچه‌ها را بگیرند کاری نمی‌توانند بکنند.

برادر مهدی باکری: عموماٌ جدا می‌کنیم.

برادر رضا فاضل: چرا تعاون شما به خوبی نتوانست عمل کند و شهدایی را که بر سر راه بودند جمع نماید؟ و هر گردانی که می‌خواست به جلو بیاید تمام روحیه خود را از دست می‌داد.

برادر مهدی باکری: کار کردن زیر آتش مشکل بود، لذا دوباره ما را زیر فشار گذاشتند. البته آن‌ها هم تلاش می‌کردند ولی مشکل بود و در واقع وقتی تعاون می‌رفت شهید بیاورد، تلفات می‌داد.

برادر رضا فاضل: نیروها می‌گفتند تقریباً دو روز به آن‌ها غذا ندادند، چرا به نیرو جیره نداده بودید؟

برادر مهدی باکری: همه نیروها جیره داشتند. هر نیرویی کوله دارد که در کوله خود فشنگ دارد، کمپوت، کشمش و قمقمه آب دارد. در واقع هر گردانی قبل از حرکت، برای 24 ساعت خود جیره جنگی می‌برد.

برادر رضا فاضل: بعضی از نیروهای شما چهار، پنج روز در خط بودند ولی به آن‌ها غذا و آب نمی‌رساندند.

برادر مهدی باکری: خیر، چهار تا پنج روز نبود که غذا و آب نداشته باشند.

برادر رضا فاضل: چهار، پنج روز در خط بودند که یکی دو روز جیره داشتند ولی بقیه روزها به آن‌ها آب و غذا نرسید.

برادر مهدی باکری: همان روز اول بود که جیره نداشتند. از آن به بعد هم آب بالا رفت و برای آن‌ها جاده زدند. منتها طوری بود که حالش را نداشتند بیایند که از 100 تا 200 متری بردارند. البته آتش زیاد، مانع بود و مشکلات داشت لذا مثل همیشه نمی‌توانستیم به راحتی تدارک کنیم. اگر کسی یک مرتبه به خط می‌رفت می‌دید که چقدر مهمات، آب، کمپوت و کنسرو در آنجا ریخته است.

برادر رضا فاضل: لشکر نصر آمد در منطقه ما عمل کرد، اگر ادامه عملیات در دست خودمان می‌ماند بهتر بود یا اینکه لشکر نصر می‌رفت؟

برادر مهدی باکری: دیگر توان نداشتیم زیرا کادر خود را از دست دادیم لذا توانمان کم شد.

برادر رضا فاضل: خیلی ممنون.

برادر نعمتی: آقا مهدی! مطالبی را که به نظرتان می‌رسد و ما نگفتیم را بیان کنید.

برادر مهدی باکری: والله همه را گفتیم.

برادر نعمتی: چه تجربه‌ای از این عملیات به دست آوردید؟

برادر مهدی باکری: آتش دشمن و ... باعث شد که در این عملیات موفق نشدیم.

برادر رضا فاضل: آیا آتش دشمن را این‌گونه پیش‌بینی می‌کردید؟ آقا مهدی! ان‌شاءالله در عملیات‌های دیگر می‌توانیم موفق شویم؟ می‌گفتند آتش در این عملیات بی‌اندازه زیاد بود و در واقع بی‌سابقه بوده است.

برادر مهدی باکری: بله، آتش دشمن زیاد بود، ولی با این وجود نمی‌توانست جوابگو باشد.

برادر رضا فاضل: آیا توپخانه‌ها تدارک شدند.

برادر مهدی باکری: بله، توپخانه‌ها تدارک شدند.

برادر رضا فاضل: آیا در مضیقه بودند که نمی‌توانستند بیشتر بزنند.

برادر مهدی باکری: خیر، آنقدر زده بودند که لوله‌های توپ‌هایشان از بین رفته بود.

برادر رضا فاضل: آیا از نظر قبضه در مضیقه بودند؟

برادر مهدی باکری: بله، در مورد چه چیزهایی سؤال می‌کنید؟! آیا تانک کم دارید؟! آیا توپ کم دارید؟! خوب معلوم است.

برادر رضا فاضل: آقا مهدی! جواب این سؤال برای من و شما روشن است اما می‌خواهند در تاریخ ثبت کنند و در آینده مورد بررسی قرار دهند.

برادر مهدی باکری: تاریخ می‌داند که ما هیچ چیز نداریم، آیا تاریخ نمی‌داند که تیربار و کلاش نداریم؟

برادر رضا فاضل: آقا التماس دعا داریم. ان‌شاءالله که موفق باشید.
منبع: دفاع پرس