از سوی دیگر به دلیل اینکه قرار گاه قصد داشت لشکرهای نجف و نصر را از سرپلی که لشکر عاشورا گرفته بود عبور دهد. شهید باکری مجال تحکیم مواضع پدافندی مستحکم را پیدا نکرد.
از خط عزیمت تا خط هدف این سه یگان گفته شده یک مستطیل حدوداً 4 کیلومتر در 8 کیلومتر را تشکیل میداد که کلیه آتشهای دشمن متمرکز در آن بود و موجب میشد گردان اعزامی به خط، با استعداد گروهان به خط برسد. دود سیاه گلولههای توپ و خمپاره که پشت سر هم به زمین اصابت میکردند کل سطح زمین را پوشانده بود به نحوی که نیروها از بین دود حرکت میکردند و دید نداشتند. و این درحالی بود که جاده تدارکاتی مناسبی هم وجود نداشت و گردانهای اعزامی پیاده تا خط میرفتند.
لشکر عاشورا علیرغم تمام این مشکلات و فشارها با پایمردی شهید مهدی باکری تا دریافت دستور عقبنشینی خط خود (حدود پنج روز) را حفظ کرد.
در دوران دفاع مقدس سپاه پاسداران راویانی را برای کلیه فرماندهان لشکر به بالا گمارده بود که جلسات و فعالیتهای عملیاتی آنان را ضبط میکردند. و ده ها هزار ساعت نوار صوتی در این رابطه در مرکز اسناد دفاع مقدس سپاه موجود است. پس از خاتمه هر عملیات راویان هر رده مصاحبهای را هم با فرماندهی انجام میدادند و به همراه کالک و مدارک عملیات به مرکز اسناد تحویل میدادند.
تاریخ 29 فروردین 62 و پس از عملیات والفجر 1 در ستاد لشکر 31 عاشورا در سایت 4 و 5 با برادر مهدی باکری، فرمانده این لشکر مصاحبهای توسط راویان مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس انجام شد. ایشان مطالبی را پیرامون مأموریت واگذار شده به لشکر، نحوۀ اجرای مانور، تشریح عملیات، اقدامات گردانهای عمل کننده، وضعیت پشتیبانی و آتش خودی در حمایت از نیروها، دلایل عدم موفقیت و مسائل و مشکلات لشکر ارائه نمودند.
اگر این مصاحبه را به دقت بخوانید متوجه خواهید شد که چطور عملیات والفجر یک شهید مهدی باکری را پیر کرد و درس عبرتآموز این مصاحبه این است که هر چقدر مصاحبهگرها تلاش میکنند از زبان او حرف گلهآمیز نسبت به قرارگاه و فرماندهی و یگانهای دیگر بیرون بکشند موفق نمیشوند.
این گفت و گو توسط برادران رضا فاضل و نعمتی انجام شده است. در ذیل این مصاحبه به صورت کامل آمده است:
***
برادر رضا فاضل: لطفاً حد لشکر عاشورا را بگویید؟
برادر مهدی باکری: از شیار بجلیه تا هفت کیلومتر جلوتر از آن، حد لشکر عاشورا است.
برادر رضا فاضل: به کجا منتهی میشود؟
برادر مهدی باکری: به یک کیلومتری سمت چپ بجلیه.
برادر رضا فاضل: عمق آن چقدر است؟
برادر مهدی باکری: مرحلۀ اول، خط الرأس و خط اول دشمن میباشد و انتهای مرحله دوم اینجا است؛ در واقع چهار کیلومتر در عمق میباشد.
برادر رضا فاضل: نقاط مهم و استراتژیک این منطقه را بیان نمایید؟
برادر مهدی باکری: ارتفاع 165، شیار بجلیه و ارتفاع 135
برادر رضا فاضل: وضعیت جغرافیایی این تپهها و تپه 165 چگونه است؟
برادر مهدی باکری: این منطقه دارای تعداد زیادی تپه و ارتفاع میباشد که بلندترین آن، این است. لذا منطقهای که ارتفاع بلند داشته باشد مهم است، زیرا مناطق دیگر را زیر نظر دارد.
برادر رضا فاضل: آقا مهدی علت اینکه این منطقه را برای عملیات در نظر گرفتند چه بوده است؟
برادر مهدی باکری: فقط به ما ابلاغ میشود که این خط حد شما است و بروید و روی آن عمل کنید؛ حال اینکه چرا این منطقه را انتخاب کردند را باید از فرماندهی بپرسید زیرا انتخاب ایشان بوده است.
برادر مهدی باکری: بعد از عملیات والفجر مقدماتی بود.
برادر رضا فاضل: چرا بعد از عملیات والفجر مقدماتی به این منطقه آمدید؟
برادر نعمتی: چه کسی دستور میدهد؟
برادر مهدی باکری: باید از فرماندهی کل بپرسید چون ما نمیدانیم. البته به من مربوط نمیشود.
برادر رضا فاضل: میدانم، میخواهم استنباط شخصی خود را بگویید.
برادر مهدی باکری: به صورت شخصی استنباط نمیکنیم زیرا نظامی هستیم.
برادر رضا فاضل: بله؟
برادر مهدی باکری: نظامی هستیم، شخصی نیستیم.
برادر رضا فاضل: بعضی از چیزهای شما شخصی است.
برادر مهدی باکری: خیر.
برادر رضا فاضل: آقا مهدی چه مدتی است که این منطقه در دست شما میباشد؟ در واقع در این دو ماه بچههای اطلاعات عملیات چگونه در منطقه کار کردند؟
برادر مهدی باکری: تمام منطقه را شناسایی کردند و معابر و مسیرها مشخص شد.
برادر رضا فاضل: چند محور برای شما باز کردند؟
برادر مهدی باکری: سه محور از 143 تا 145 را باز کردند.
برادر نعمتی: آیا از هر سه محور استفاده شد؟
برادر رضا فاضل: آیا در عملیات هم از هر سه محور استفاده شد؟
برادر مهدی باکری: بله، دو محور مربوط به گردان مسلم 158 و یک محور هم مربوط به گردان حر بود.
برادر رضا فاضل: مسیر حرکت گردانها را به ترتیب بگویید که از کجا باید حرکت میکردند.
برادر مهدی باکری: البته از دیدگاه شجری حرکت کردند. گردان علیاکبر (ع) به کمینها زد. گردان از مسیر تپه 143 و گردان مسلم 158 از دو مسیر تپه 145 رفتند که پشت سر آن گردان بقیهالله (عج) بود. لذا 145 را به طرف 15 و بعد از آن گردان قدس 126 به طرف تپه 165 رفتند.
برادر رضا فاضل: بجلیه چه میشود؟
برادر مهدی باکری: آیا شیار بجلیه را میگویید؟ سپس گردان فجر 135 و گردانهای تیپ جوادالائمه (ع) احتیاط بودند و برای ادامه عملیات حضور داشتند.
برادر رضا فاضل: از تپه 165 تا بجلیه چگونه بود؟
برادر مهدی باکری: از اینجا عملیات به صورت رخنهای بود. در واقع از اینجا رخنه میشد بعد گسترش پیدا میکرد.
برادر رضا فاضل: همانطور که گفتید آخرین گردان به تپه 165 میرسید پس از 165 تا بجلیه چگونه بود؟
برادر مهدی باکری: 165 شیار بجلیه مسلط بود.
برادر نعمتی: با توجه به اینکه طرح و برنامه منحل شده بود چه کسی طرح مانور لشکر را داد؟ در ضمن چگونه برآورده شد؟
برادر مهدی باکری: طرح مانور را طرح و برنامه نمیدهد، خودمان میدهیم.
برادر نعمتی: وقتی با بچهها صحبت میکردیم میگفتند: مرتب طرح مانور عوض میشد، در واقع سه چهار طرح مانور به ما ابلاغ کردند؛ زمانی که نیرو میخواست عمل کند نمیدانست کدام طرح را مورد عمل قرار دهد.
برادر مهدی باکری: طرح مانور را به نیرو نمیگویند.
برادر نعمتی: معاونهای گردان میگفتند. چرا طرح عوض شد؟
برادر مهدی باکری: به خاطر اینکه شناساییهای بیشتری را انجام دادند و بررسیهای زیادی نمودند، لذا این طرح عوض شد.
برادر نعمتی: میزان ضرورت و عجله لشکرها در این عملیات تا چه حد بود؟ آیا این آموزشها برای عملیات کافی بود و نیروها را ورزیده کرد؟
برادر مهدی باکری: بله، در واقع توانستند خط را بشکنند و عبور کنند.
برادر نعمتی: نیروها در عملیات بیتالمقدس 15 کیلومتر پیادهروی کردند و بعد با دشمن درگیر شدند ولی بچههای اینجا میگفتند بعد از دو کیلومتر خسته شدیم، لذا نتوانستیم.
برادر مهدی باکری: آتش دشمن نیروها را خسته کرده بود.
برادر رضا فاضل: آیا از لحاظ روحی خسته بودند؟
برادر مهدی باکری: بله، از لحاظ جسمی خسته نبودند. در واقع همه بچهها پیادهروی و رزم شبانه داشتند.
برادر رضا فاضل: چگونه استعداد دشمن را قبل از عملیات شناسایی میکنید؟
برادر مهدی باکری: از رده بالا به ما میگویند. در واقع یک شناسایی در سطح داریم که جلوی خود را و هر چه دشمن هست، میبینیم اما بقیه را رده بالا به ما میگویند، مثلاً تفسیر عکس هوایی و اطلاعاتی که از منابع مختلف به دست میآوردند.
برادر رضا فاضل: در مورد وضعیت دشمن چه گفته بودند؟
برادر مهدی باکری: دشمن در حد دو تیپ نیرو دارد.
برادر رضا فاضل: دو تیپ پیاده بودند؟
برادر مهدی باکری: پیاده و مکانیزه بودند.
برادر رضا فاضل: عملیاتی که گردانها انجام دادند چطور بود؟
برادر مهدی باکری: البته نتوانستند به آن صورت گسترش پیدا کنند، در واقع عمل رخنه صورت گرفت، ولی گسترش انجام نشد.
برادر رضا فاضل: به ترتیب بگویید که مثلاً گردان علیاکبر (ع) تا کجا آمد و با چه مشکلاتی مواجه شد؟
برادر مهدی باکری: آنهایی که باید عمل رخنه را انجام میدادند همان چند گردانی بودند که در ابتدا گفتم، البته اینها کار خود را انجام دادند و هیچ مسئلهای هم وجود نداشت، بعد از قدس 126 آتش دشمن بود که سازمانمان را به هم زد و فرماندهان شهید شدند. دشمن با آتش خود سد راه ما شد و توانستیم رخنه را گسترش بدهیم.
برادر رضا فاضل: با توجه به اینکه همه لشکرها پیشبینی میکردند که اگر خط بشکند و بچهها بتوانند از روی موانع عبور نمایند به آسانی گسترش پیدا میکنند، حال با اینکه خط شکسته شد چرا نیروها نتوانستند گسترش پیدا کنند؟
برادر مهدی باکری: علت آن آتش دشمن بود.
برادر رضا فاضل: آیا فقط آتش دشمن برای بچهها کافی بود.
برادر مهدی باکری: این آتش باعث شد سازمان نیرو به هم بریزد، ضمن اینکه نیرو برای عمل سازمان میخواهد و اگر سازمان نیرو به هم بخورد نمیتواند عمل کند. در واقع هر نیرویی که میخواست به خط بیاید و عمل کند سازمان خود را از دست میداد.
برادر رضا فاضل: در رابطه با امکانات لشکر و ادغام شدن توپخانه خودی با توپخانه ارتش توضیحاتی را بیان کنید و بفرمایید استعداد آنها چه قدر است و تا چه توانستند موفق بشوند؟
برادر مهدی باکری: استعداد آنها سه آتشبار 105، یک آتشبار سه قبضهای 155 و یک آتشبار 130 و کاتیوشا بود. تقویتهای قرارگاه نجف نیز آتشبار 130 و کاتیوشا بود. و هر چه گلوله به آنها میدادند میزدند، منتها دیدبانی آنها ضعف داشت. در واقع دیدهبانی برای این عملیات لازم بود که آتشها را هدایت کند و همراه با نیرو به وسیله آتش، مانور بدهد.
برادر رضا فاضل: در مورد وضعیت موانعی که دشمن ایجاد کرده بود مثل میدانهای مین و کانالها توضیحاتی را بیان بفرمایید.
برادر مهدی باکری: نوار اول موانع دشمن شامل بشکههای فوگاز با یک رده منور، چهار رده مین والمر و تعدادی مین ضدتانک بود که عرض آن 100 تا 150 متر بود. نوار دوم دشمن نیز همین عمق را داشت. در ضمن کانالی نیز به عرض 4 تا 5 متر بود، البته در بعضی از جاها عرض کانال 10 تا 12 متر میشد. بعد سه رده مین والمر وجود داشت. سپس سیمخاردارهای توپی را به عمق 15 متر در عرض انداخته بودند – در طول نبودند- و بعد سیمخاردارهای هفت و هشتی به عرض شش تا هفت متر وجود داشت، دوباره سیمخاردار توپی گذاشته بودند که دو رشته بودند. البته جلوی مواضع خود را نیز با سنگرها و تیربار پوشانده بودند.
برادر رضا فاضل: پیشبینی که برای سد این موانع در جلوی نیروهای خودی میکردید، آیا آن مقدار، نیرو را سد کرد یا خیر؟
برادر مهدی باکری: منظور شما از پیشبینی چیست؟
برادر رضا فاضل: چه پیشبینی در مورد این موانع کردید؟ مثلاً چه قدر طول میکشد تا نیروها از موانع عبور کنند؟ آیا پیشبینیهای شما درست بود؟
برادر مهدی باکری: خیر. عبور نیروها خوب بود، در واقع باز کردن میدان مین، عبور از کانال و عبور از سیمخاردارها به خوبی انجام شد، البته در بعضی جاها تخریبچیها شهید شده بودند که تا از پشت برای آنها تخریبچی رساندیم یک مقدار وقفهای ایجاد شد، ولی در مجموع خوب بود.
برادر رضا فاضل: برای عبور از میدانهای مین و سنگرهای کمین چه زمانی را تعیین کرده بودید؟
برادر مهدی باکری: زمان خاصی را تعیین نکرده بودیم. در واقع زمان محدودی را برای آنها در نظر نگرفتیم تا هر زمانی که میتوانند عبور کنند چون حرکت در عمق نبود بلکه حرکت در سطح بود. از این نظر مسئلهای برای ما ایجاد نشد و نیروها با وجود آتش پشتیبانی این فرصت را داشتند که این کارها را انجام دهند. البته به آنها آموزش داده بودند تا با سرعت عمل این کار را انجام دهند.
برادر رضا فاضل: آیا روشن شدن هوا را مانع پیشروی نیرو نمیدانستید؟ چون وقتی با بچههای گردان قدس که برای تپه 165 میرفتند صحبت کردیم میگفتند ساعت 30: 3 حرکت کردیم، لذا بعد از اینکه هوا روشن شد رسیدیم.
برادر مهدی باکری: ساعت 30: 3 هوا روشن نیست.
برادر رضا فاضل: آتش دشمن باعث میشود که نیرو به کندی حرکت کند، لذا گفتند چون هوا روشن شد نتوانستیم برسیم.
برادر مهدی باکری: زمانی که گردان قدس میخواست به خط برسد فرمانده خود را از دست داد. در نتیجه سازمان گردان به هم ریخت که با گردان مسلم ادغام شد، بدین خاطر نتوانست عبور کند والا مسئله خاصی وجود نداشت.
برادر رضا فاضل: میتوانستند معاونی را در نظر بگیرند که اگر فرمانده شهید شد جایگزین او شود.
برادر مهدی باکری: بله، هستند ولی نمیتوانند در عمل آن تأثیر را داشته باشند.
برادر رضا فاضل: با توجه به اینکه مسئله جاده خیلی مهم است و حدود دو ماه میشود که این منطقه را به شما داده بودند، چرا به فکر جاده نبودید؟
برادر مهدی باکری: جادههایی که باید برای عبور نیروها از آنها استفاده میکردیم جادههای فرعی بودند مثلاً میتوان جادههای شنی 143، جاده 145 و جاده شیاره بجلیه را نام برد، لذا به خاطر اینکه گره عملیات باز نشد در نتیجه نتوانستیم از این جادهها استفاده کنیم و مجبور شدیم از جادههای فرعی استفاده نماییم. البته این جادههای فرعی هم در جلوی دید دشمن بودند و باید بعد از عملیات باز میشدند که صبح بعد از عملیات بلدوزر گذاشتیم و شیار را پر کردند تا رسیدیم.
برادر رضا فاضل: چرا روی جاده را قیرپاشی نکردند؟ بچهها میگفتند دشمن گرای گرد و خاک جاده را قشنگ میگرفت و ما را میزد.
برادر مهدی باکری: گرا را با گرد و خاک نمیگرفت، زیرا ارتفاعات 165 و 146 در دست دشمن بود و در نتیجه کل منطقه، جادهها و ترددهای ما را میدید و دیگر نیازی به گرد و خاک نبود و این ضعف مهندسی بود. البته ضعف مهندسی ما نبود بلکه این ضعف در سطح کلی بود. از قرارگاه خاتمالانبیا (ص) و قرارگاه نجف آمدند بازدیدهای مکرر کردند اما هیچ اقدامی در جهت آبپاشی و قیرپاشی آن نتوانستند بکنند.