در توصيف دشواريهاي حضور در شلمچه آن هم در مرحله آخر الي بيت المقدس نقل قولهاي بسياري شده است. اگر بخواهيم حالت رخ داده را به تصوير بكشيم، مثل قرار گرفتن واحدهايي مابين دو نيروي عمده دشمن است كه از دو طرف و حتي سه طرف رويشان آتش بود و با توجه به شرايط جغرافيايي شلمچه و نبود حفاظ طبيعي آن چناني، اين نيروها گاه مجبور ميشدند پشت جسم همرزمانشان سنگر بگيرند تا مورد اصابت آماج گلولههاي دشمن قرار نگيرند.
به عنوان يك خبرنگار دفاع مقدسي، شانس همصحبتي با رزمندگان ارتشي و سپاهي حاضر در آن مقطع زماني نصيبم شده است. يكي از آنها امير پورداراب از فرماندهان لشكر 21 حمزه بود كه آن زمان با درجه سرهنگ دومي همراه نيروهاي ارتش در شلمچه حضور يافته بود. او در شرح شدت آتش دشمن روي بچههاي حاضر در شلمچه بارها از لفظ عاشورا استفاده ميكرد. همان طور كه چند سال بعد در گفت و گو با فرمانده لشكر كربلاي سپاه، يعني حاج مرتضي قرباني، او نيز ماجراي آن روزهاي شلمچه را به كربلا تشبيه ميكرد. خصوصاً آنكه عنوان ميداشت قريب 400 نفر از بچههاي زواره در درگيريهاي شديد مرحله آخر الي بيتالمقدس به شهادت رسيده بودند. در خاطرات رزمندگان لشكر 27 نيز اشاره شده است كه يكي از سختترين شرايط را در اين مرحله از عمليات تجربه كردهاند.
اينكه اكنون ميگوييم «كربلاي شلمچه» از همين زمان رقم ميخورد. حداقل چند صد رزمنده در خاك شلمچه به شهادت رسيده يا مجروح ميشوند تا رزمندگان لشكرهايي چون عاشورا و نجف بتوانند خود را به دروازههاي خرمشهر رسانده و آن را فتح كنند. شلمچه بخشي از كيلومترها مرز مشتركمان با عراق است كه به تعبير مقام معظم رهبري قطعهاي از بهشت نام ميگيرد. در خاكهاي تفتيده آن شاهپرك شهادت خشكاندهاند و كسي نميداند به واقع زمين شلمچه گرمي پيكر چند شهيد را به خود ديده و خون چه جوانهاي پاكي را نوشيده است.
شلمچه شايد پس از فتح خرمشهر حالتي رؤيايي و افسانهاي براي رزمندگان يافت و با خاطرات شهادتهاي بسياري در هم آميخت، اما خاكهاي آن پيش از ارديبهشت و خرداد 61 و در همان اولين روزهاي هجوم دشمن پذيراي شهداي بسياري شد و حماسههاي فراواني را در دل خود محفوظ داشت. شلمچه ميعادگاه شهداي كربلاي4 و 5 و همچنين تك بزرگ دشمن پس از قبول قطعنامه نيز است. آنجا كه خاكهايش تشنه خون شهداست...
* روزنامه جوان