گروه بینالملل مشرق - در قسمتهای قبلی این نوشتار (که ترجمهای است از سفرنامهی فهمی هویدی به افغانستان طالبان در سال 1377 شمسی با عنوان «طالبان، سپاهیان خدا در نبردی اشتباهی!») ماجرای چگونگی آغاز سفر نویسنده به افغانستان را خواندیم. همچنین دیدیم که نویسنده چطور خود را به پاکستان رساند و از آنجا چطور برای وارد شدن به افغانستان به سمت مرز حرکت کرد. ماجرای مواجه شدن با اولین نیروی طالبان و آخرین نیروی طالبان هم ذکر شد.
وضعیت منطقهی مرزی بین افغانستان و پاکستان و اوضاع قاچاق کالا و وضع سلاح و مواد مخدر در آن، داستان گرفتن مجوز ورود به افغانستان از مأمورین طالبان، و وضعیت فاجعهآمیز راههای افغانستان (که هم خندهدار بود و هم گریهدار) از دیگر مطالبی بود که ذکر شد. همچنین مشاهدات راوی از وضعیت کابل پیش از شروع جنگهای داخلی و وضعیت شبهویرانهاش پس از این جنگها را هم خواندیم. پس از آن گزارش فهمی هویدی از وضعیت اقتصادی اجتماعی کابل طبق مشاهداتش را مرور کردیم و نکاتی که دربارهی بحث ریش مردان و چادر زنان و نگاه غربیها به این موضوع و حقیقت داستان در خود افغانستان ذکر شد.
در کنار اینها، خواندیم که چطور برخی از نیروهای طالبان ناگهان به دستور ملا عمر وزیر شدهاند در حالیکه خودشان هم چنین انتظاری نداشتهاند و اینکه اساسا در وزیر شدن وزرا، تخصص نقش خاصی ایفا نمیکند. همچنین مطالبی درباره ساختار حکومتی طالبان از زبان برخی دستاندرکارانش مورد اشاره قرار گرفت. از دیگر مطالب مطرح شده در این سفرنامه، بررسی خاستگاه جغرافیایی و قومیتی نیروهای طالبان و نحوهی نگاه وزرا و مسئولین این حکومت به مناصب دولتیشان و همچنین بحثی با یکی از سران حکومت طالبان دربارهی هنر و بحث رادیو و تلویزیون و ممنوعیت تصویر در افغانستان طالبان بود.
همچنین نویسنده به سه حقیقت مهم برای فهم کیفیت زندگی در کابل طالبانی اشاره کرده بود (تازه آشنا شدن نیروهای طالبان با زندگی شهری، برخاستن اکثر آنان از سه استان همجوار در جنوب افغانستان، و وجود مفاسد پیش از بروز طالبان و تلاش طالبان برای مبارزه با این مفاسد) و در ادامه پرداخته بود به دستورالعمل 16گانهای پرداخته بود که طالبان پس از به قدرت رسیدن منتشر کرده و کارهای ممنوع را در آن مشخص کرده بودند. در قسمت قبل دو مورد از این 16 مورد را خواندیم، و حالا ادامه این فهرست را مرور میکنیم:
3-ممنوعیت تراشیدن ریش: از یک ماه و نیم بعد از صدور این اعلامیه، هر کس ریشش را بتراشد یا کوتاهش کند دستگیر خواهد شد، و در بازداشت نگاه داشته خواهد شد تا ریشش رشد کند.
4-خواندن نماز در مساجد: هنگام که اذان نمازها بلند شود، بر همه لازم است برای انجام فریضه واجب به مساجد بروند. و باید مغازهها و داد و ستد پانزده دقیقه پیش از وقت اذان قطع شود. و اگر کسی [در این زمان] در مغازهاش پیدا شود، زندانی خواهد شد و وقتی آزاد خواهد گردید که پنج نفر ضامن او شوند وگرنه بازداشتش ده روز ادامه خواهد یافت.
5-پرورش کبوتر و پرنده بازی ممنوع است و بعد از ده روز هر کس از این دستور تخطی کند، خودش زندانی و پرندگانش ذبح خواهند شد.
6 -ممنوعیت استفاده از مواد مخدر: اگر مصرفکنندهی مواد مخدر دستگیر شود، به زندان خواهد افتاد و بعد جستجو برای یافتن کسی که مواد مخدر را از او گرفته ادامه خواهد یافت و فروشنده هم مجازات خواهد شد و مغازهاش تعطیل خواهد گردید.
7-بازی با بادبادک یا شرطبندی روی آنها ممنوع است؛ به دلیل مشکلاتی که برای بچهها ایجاد میکند و آنها را از درسشان میاندازد. و مغازههایی که این بادبادکها را میفروشند باید تبلیغ آن را متوقف کنند.
8-ساختن بت: مغازهدارها و هتلدارها و رانندگان ماشین باید هرگونه مجسمه یا تصاویر اشخاص را بردارند، و هر کس تخطی کند خود را در معرض مجازات قرار داده است.
9-قمار بازی ممنوع است: و هر کس در حال قماربازی دستگیر شود یک ماه زندانی خواهد شد.
10- بلند کردن مو به مدل انگلیسی یا آمریکایی ممنوع است، و هر کس از این دستور تخطی کند بازداشت خواهد شد و مسئولین امر به معروف و نهی از منکر وظیفه دارند مویش را بتراشند و از او دستمزد تراشیدن مویش را هم بگیرند.
11-گرفتن سود از قرض یا هر معامله مالی دیگری ممنوع است، چرا که این مسئله مخالفت با دستورات صریح اسلامی است و هر کس از این دستور تخطی کند، مدت زمانی طولانی زندانی خواهد شد.
12-شستن لباسها در کنارهی رودخانهها توسط زنها ممنوع است و هر زنی که از این دستور تخطی کند با رعایت احترام متناسب با اخلاق اسلامی به منزلش بازگردانده خواهد شد، اما همسرش یا ولیاش به شدت مجازات خواهد گردید.
13-استفاده از موسیقی یا رقصیدن در مجالس عروسی ممنوع است و در صورت تخطی، بزرگ خانواده دستگیر و مجازات خواهد شد.
14-استفاده از موسیقی طبل [و سازهای سنتی کوبهای]ممنوع است و هر کس تخطی کند، علما چگونگی رفتار با او را تعیین خواهند کرد.
15-دوختن لباس زنانه توسط مردها و اندازهگیری بدن زنان توسط خیاط مرد، ممنوع است و تخطیکننده به زندان خواهد افتاد.
16-فعالیت در کار رمالی ممنوع است. و رمالها به زندان خواهند افتاد تا توبه کنند، و کتابهای [مرتبط با کار]شان آتش زده خواهد شد.
وقتی این اعلامیه را خواندم و بعد نگاهی به واقعیتهای جاری در کابل (دو سال پس از صدور این اعلامیه) انداختم، فهمیدم که این اعلامیه به نوعی بیشتر «اعلام نیت» بوده تا یک سری دستورالعمل قاطع برای تغییر کیفیت زندگی در پایتخت، نه فقط به این دلیل که در اعلامیه، تخلفها را به مجازاتهای نامشخص تهدید کرده بود، بلکه همچنین به دلیل این که بسیاری از این دستورات یا اجرایش از نظر عملی ممکن نبوده و یا آنکه در جریان اجرایش سستی به وجود آمده است.
از جمله دستوراتی که اجرایش عملا ممکن نبوده، یکی دستور توقف زندگی و حرکت در شهر در مواقع نماز است. البته این مسئله عملا چند وقتی رخ داد، وقتی که در راههای اصلی با پستهای حکومتی بسته میشد و مغازهها [اجبارا] تعطیل میگردید. اما در نتیجهی سختیهای عملیای که به این دلیل حادث شد، بستن راهها و مغازهها [توسط طالبان] متوقف گردید و اجازه داده شد تا مردم خودشان بدون فشار زیادی به نماز جماعت ملحق شوند.
و از جمله دستورهایی که در اجرایش سستی به وجود آمد، مسئله ممنوعیت بیرون آمدن زنان از خانه بدون حضور یک محرم در کنارشان بود، یا مثلا دستور ممنوعیت خیاطی زنانه توسط مردان، یا دستورالعمل مدل موی سر مردان.
از این مهمتر، وقتی نیروهای جماعت طالبان وارد شهر شدند (بعد از خرابیهایی که بر سر شهر آمده بود) مشکلات بزرگ شهر را ندیدند و حواسشان به این جزئیات جلب شد، در نتیجه دروازهای که برای شروع اصلاحات در نظر گرفتند جهتدهی و تربیت و صبر فراوان [برای تغییر آرام اجتماعی] نبود، بلکه اجبار بوده و ممنوعیت و تهدید به مجازات. نتیجه هم آن شد که رفتند سراغ مشکلات کوچک و [برای آن مشکلات] راهحلها سادهتر زورمدارانه را انتخاب کردند.
وقتی انسان پسزمینههایی که پیشتر به آنها اشاره کردیم را هم در نظر بگیرد، آن وقت خواهد فهمید که ای بسا نیروهای طالبان معذور بودهاند چون توانشان و تجربهشان به چیزی بیش از این قد نمیداد.
اما همهی اینها [که ذکر شد] در یک کفته قرار میگیرد، و چیزی که در ادامه میگویم [به تنهایی] در کفهی دیگر.
وضعیت منطقهی مرزی بین افغانستان و پاکستان و اوضاع قاچاق کالا و وضع سلاح و مواد مخدر در آن، داستان گرفتن مجوز ورود به افغانستان از مأمورین طالبان، و وضعیت فاجعهآمیز راههای افغانستان (که هم خندهدار بود و هم گریهدار) از دیگر مطالبی بود که ذکر شد. همچنین مشاهدات راوی از وضعیت کابل پیش از شروع جنگهای داخلی و وضعیت شبهویرانهاش پس از این جنگها را هم خواندیم. پس از آن گزارش فهمی هویدی از وضعیت اقتصادی اجتماعی کابل طبق مشاهداتش را مرور کردیم و نکاتی که دربارهی بحث ریش مردان و چادر زنان و نگاه غربیها به این موضوع و حقیقت داستان در خود افغانستان ذکر شد.
در کنار اینها، خواندیم که چطور برخی از نیروهای طالبان ناگهان به دستور ملا عمر وزیر شدهاند در حالیکه خودشان هم چنین انتظاری نداشتهاند و اینکه اساسا در وزیر شدن وزرا، تخصص نقش خاصی ایفا نمیکند. همچنین مطالبی درباره ساختار حکومتی طالبان از زبان برخی دستاندرکارانش مورد اشاره قرار گرفت. از دیگر مطالب مطرح شده در این سفرنامه، بررسی خاستگاه جغرافیایی و قومیتی نیروهای طالبان و نحوهی نگاه وزرا و مسئولین این حکومت به مناصب دولتیشان و همچنین بحثی با یکی از سران حکومت طالبان دربارهی هنر و بحث رادیو و تلویزیون و ممنوعیت تصویر در افغانستان طالبان بود.
همچنین نویسنده به سه حقیقت مهم برای فهم کیفیت زندگی در کابل طالبانی اشاره کرده بود (تازه آشنا شدن نیروهای طالبان با زندگی شهری، برخاستن اکثر آنان از سه استان همجوار در جنوب افغانستان، و وجود مفاسد پیش از بروز طالبان و تلاش طالبان برای مبارزه با این مفاسد) و در ادامه پرداخته بود به دستورالعمل 16گانهای پرداخته بود که طالبان پس از به قدرت رسیدن منتشر کرده و کارهای ممنوع را در آن مشخص کرده بودند. در قسمت قبل دو مورد از این 16 مورد را خواندیم، و حالا ادامه این فهرست را مرور میکنیم:
3-ممنوعیت تراشیدن ریش: از یک ماه و نیم بعد از صدور این اعلامیه، هر کس ریشش را بتراشد یا کوتاهش کند دستگیر خواهد شد، و در بازداشت نگاه داشته خواهد شد تا ریشش رشد کند.
4-خواندن نماز در مساجد: هنگام که اذان نمازها بلند شود، بر همه لازم است برای انجام فریضه واجب به مساجد بروند. و باید مغازهها و داد و ستد پانزده دقیقه پیش از وقت اذان قطع شود. و اگر کسی [در این زمان] در مغازهاش پیدا شود، زندانی خواهد شد و وقتی آزاد خواهد گردید که پنج نفر ضامن او شوند وگرنه بازداشتش ده روز ادامه خواهد یافت.
5-پرورش کبوتر و پرنده بازی ممنوع است و بعد از ده روز هر کس از این دستور تخطی کند، خودش زندانی و پرندگانش ذبح خواهند شد.
6
7-بازی با بادبادک یا شرطبندی روی آنها ممنوع است؛ به دلیل مشکلاتی که برای بچهها ایجاد میکند و آنها را از درسشان میاندازد. و مغازههایی که این بادبادکها را میفروشند باید تبلیغ آن را متوقف کنند.
8-ساختن بت: مغازهدارها و هتلدارها و رانندگان ماشین باید هرگونه مجسمه یا تصاویر اشخاص را بردارند، و هر کس تخطی کند خود را در معرض مجازات قرار داده است.
9-قمار بازی ممنوع است: و هر کس در حال قماربازی دستگیر شود یک ماه زندانی خواهد شد.
10- بلند کردن مو به مدل انگلیسی یا آمریکایی ممنوع است، و هر کس از این دستور تخطی کند بازداشت خواهد شد و مسئولین امر به معروف و نهی از منکر وظیفه دارند مویش را بتراشند و از او دستمزد تراشیدن مویش را هم بگیرند.
11-گرفتن سود از قرض یا هر معامله مالی دیگری ممنوع است، چرا که این مسئله مخالفت با دستورات صریح اسلامی است و هر کس از این دستور تخطی کند، مدت زمانی طولانی زندانی خواهد شد.
12-شستن لباسها در کنارهی رودخانهها توسط زنها ممنوع است و هر زنی که از این دستور تخطی کند با رعایت احترام متناسب با اخلاق اسلامی به منزلش بازگردانده خواهد شد، اما همسرش یا ولیاش به شدت مجازات خواهد گردید.
13-استفاده از موسیقی یا رقصیدن در مجالس عروسی ممنوع است و در صورت تخطی، بزرگ خانواده دستگیر و مجازات خواهد شد.
14-استفاده از موسیقی طبل [و سازهای سنتی کوبهای]ممنوع است و هر کس تخطی کند، علما چگونگی رفتار با او را تعیین خواهند کرد.
15-دوختن لباس زنانه توسط مردها و اندازهگیری بدن زنان توسط خیاط مرد، ممنوع است و تخطیکننده به زندان خواهد افتاد.
16-فعالیت در کار رمالی ممنوع است. و رمالها به زندان خواهند افتاد تا توبه کنند، و کتابهای [مرتبط با کار]شان آتش زده خواهد شد.
وقتی این اعلامیه را خواندم و بعد نگاهی به واقعیتهای جاری در کابل (دو سال پس از صدور این اعلامیه) انداختم، فهمیدم که این اعلامیه به نوعی بیشتر «اعلام نیت» بوده تا یک سری دستورالعمل قاطع برای تغییر کیفیت زندگی در پایتخت، نه فقط به این دلیل که در اعلامیه، تخلفها را به مجازاتهای نامشخص تهدید کرده بود، بلکه همچنین به دلیل این که بسیاری از این دستورات یا اجرایش از نظر عملی ممکن نبوده و یا آنکه در جریان اجرایش سستی به وجود آمده است.
از جمله دستوراتی که اجرایش عملا ممکن نبوده، یکی دستور توقف زندگی و حرکت در شهر در مواقع نماز است. البته این مسئله عملا چند وقتی رخ داد، وقتی که در راههای اصلی با پستهای حکومتی بسته میشد و مغازهها [اجبارا] تعطیل میگردید. اما در نتیجهی سختیهای عملیای که به این دلیل حادث شد، بستن راهها و مغازهها [توسط طالبان] متوقف گردید و اجازه داده شد تا مردم خودشان بدون فشار زیادی به نماز جماعت ملحق شوند.
از این مهمتر، وقتی نیروهای جماعت طالبان وارد شهر شدند (بعد از خرابیهایی که بر سر شهر آمده بود) مشکلات بزرگ شهر را ندیدند و حواسشان به این جزئیات جلب شد، در نتیجه دروازهای که برای شروع اصلاحات در نظر گرفتند جهتدهی و تربیت و صبر فراوان [برای تغییر آرام اجتماعی] نبود، بلکه اجبار بوده و ممنوعیت و تهدید به مجازات. نتیجه هم آن شد که رفتند سراغ مشکلات کوچک و [برای آن مشکلات] راهحلها سادهتر زورمدارانه را انتخاب کردند.
وقتی انسان پسزمینههایی که پیشتر به آنها اشاره کردیم را هم در نظر بگیرد، آن وقت خواهد فهمید که ای بسا نیروهای طالبان معذور بودهاند چون توانشان و تجربهشان به چیزی بیش از این قد نمیداد.
اما همهی اینها [که ذکر شد] در یک کفته قرار میگیرد، و چیزی که در ادامه میگویم [به تنهایی] در کفهی دیگر.
***
«درس خواندن دخترها نیازمند فتوایی است که مسیر و چارچوب و مرزهای آن را مشخص کند. اما در موضوع کار کردن زنان در بیرون خانه، نص واضحی داریم و کار یکسره است، وقتی قرآن میفرماید «و قرن فی بیوتکنّ» [احزاب: 33]، مسئله دیگر به توضیح بیشتر احتیاج ندارد و ما کاری نخواهیم داشت جز اطاعت و گوش کردن.»
این حرفی بود که از مولوی سعید شهید خیل (معاون وزیر آموزش) شنیدم (موقعی که در کابل بودم، میدیدم که وظایف وزیر را او انجام میدهد چون خود وزیر، که مولوی غیاث الدین نام داشت، جزو مجموعه مسئولینی بود که «امیرالمومنین» به شهر مزار شریف فرستاده بود تا در آنجا، که نیروهای طالبان واردش شدهاند، بر جمعآوری سلاح [از دست مردم] نظارت کنند و اوضاع را سر و سامان دهند.) حتی میتوان گفت مولوی غیاثالدین در رأس آن گروه از وزرا قرار داشت، چون تنها وزیر ازبک حکومت طالبان بود و ساکنین استان شمالی بلخ (که مرکزش شهر مزار شریف است) هم ازبک هستند.
متوجه شدم مولوی سعید شهید خیل 29 ساله، به زبان عربی مسلط است و جزو معدود کسانی است که دروس دینیشان را به اتمام رساندهاند. اصرار داشت به من بگوید که او درس صحاح سته [6 کتاب اصلی حدیثی اهل سنت] را تمام کرده. و این تنها توانمندی او نبود، بلکه وقتی داشت دربارهی خودش صحبت میکرد اضافه کرد که او جزو یک از خانوادههای شهداست که خیلی چیزها در دورهی مبارزه با شوروی یا به قول او «کمونیستها» تقدیم کردهاند. در آن مرحله پدرش شهید شد، همچنین دو عمویش، و یک پسر عمویش و پنج نفر دیگر از نزدیکانش، کما اینکه نیروهای شوروی منزل خانوادهاش را هم به آتش کشیدند. اما در جنگ بین مجاهدین [بعد از خروج شوروی]، که او آن را جنگ بین یزید و حجاج مینامید، برادرش به شهادت رسید.
به او گفتم خیلی تعجب کردم وقتی خواندم جنبش طالبان مدارس دخترانه را تعطیل کرده و آموزش دادن و درس خواندن آنها را متوقف کرده است، و این کار، آخرین چیزی است که آدم میتوانست انتظارش را از آنان داشته باشد، چرا که نیروهای طالبان اهل علوم دینی هستند و در نتیجه بیش از دیگران میدانند که علمآموزی، وظیفهی واجب هر مرد مسلمان و هر زن مسلمانی است، و در نتیجه بستن مدارس دخترانه، تعطیل کردن انجام این وظیفهی دینی محسوب میشود.
همچنین برایش گفتم تا وقتی که به کابل بیایم، این موضوع مهمترین دغدغهام در حوزهی آموزشی بود، تا اینکه در اینجا از بعضیها چیزهایی دربارهی این موضوع شنیدم که خلاصهاش این بود که جنبش طالبان آموزشهای غیرمذهبی را متوقف کرده و آموزشهای مذهبی را گسترش داده است. و این حرف اگر درست باشد، نیازمند توضیح است.
«متأسفانه بزرگنمایی و جوسازیای که از طرف رسانههای جهانی دربارهی وضعیت زن در افغانستان صورت گرفته است، حتی در روزنامهها و مجلات طوری ما را تصویر میکنند انگار ما با زن دشمنیم، با اینکه ما از همه اصرار و تأکید بیشتری برای احترام و حفظ کرامت زن داریم.
بعد از من پرسید: آیا در هیچ نشریه در خارج از افغانستان، بیانیهای که امیرالمومنین در نیمه ماه جمادی الاولی (سپتامبر 1998) دربارهی آزادسازی زنان افغان از آداب و رسومی که کرامتش را خدشهدار میکرد خواندهای.
پیش از آنکه برایش بگویم من خلاصه آن بیانیه را به نقل از روزنامه کابل تایمز، در یکی از مقالاتم آوردهام، خودش سریعتر ادامه داد: ملا محمد عمر مجاهد حفظه الله در اعلامیهاش فرموده است که اسلام حافظ کرامت زن است، اما برخی رسوم جاری در کشور به این کرامت تعدی میکند. بر اساس همین تفکر، او به صورت قاطع عمل کردن به یک رسم مرسوم در افغانستان را ممنوع کرد.
این رسم میگوید اکر یک افغانی کشته شود، خانواده قاتل یک زن یا بیشتر را به عنوان غرامت و راضی کردن آنان، به خانواده مقتول میدهد تا جلوی انتقام و خونریزی گرفته شود. و امیرالمومنین معتقد است این رفتار مخالف دستورات اسلامی که حافظ کرامت زن است محسوب میشود و به همین جهت و با توجه به کرامت زن و تعالیم اسلام، جایز نیست که با زن به این نحو برخورد شود و او را هدیه دهند یا به عنوان غرامت و غیر آن به کسی داده شود.
با توجه به همین منطق بود که امیرالمومنین اجبار زنی که همسرش فوت میکند به ازدواج با یکی از اعضای خانواده یا قبیله شوهر متوفی را هم ممنوع کرد، در حالیکه رسوم و سنتها، ازدواج زن با کسی خارج از این دایره را عار و ننگ میدانست. و در بیانیهی ملا محمد عمر آمده است که این اجبار، منافی با تعالیم اسلامی است و زن بیوه، در ازدواج با هر کسی آزاد است و مجبور نیست با خانواده یا قبیله معینی وصلت کند. به همین جهت، باید کلیه ازدواجهای اینچنینی متوقف شود، کما اینکه به کارگیری زنان به عنوان وسیلهی جبران قتل هم باید متوقف شود. و در صورت تخطی کسی از این دستورات، قضات باید حکم شدیدترین مجازاتها را برای تخطیکنندگان صادر کنند.
مولوی سعید اضافه کرد: طالبان کاری بیش از اجرای شریعت انجام نمیدهد، و همین موضعش، خیلیها را در غرب، خصوصا در رسانهها، عصبانی میکند. «درحالیکه ما می دانیم مسئله آنها دفاع از زنها نیست، بلکه کینهی قدیمیشان از اسلام است و همین کینه است که در موضعگیریهایشان حرف اول را میزند. و اینها این جوسازیها را متوقف نخواهند کرد و از ما راضی نخواهند شد، مگر اینکه بشویم زیر دست آنها و مقلدشان. و قرآن از چهارده قرن پیش به ما خبر داده که آنها ابدا از ما راضی نخواهند شد مگر اینکه از دین آنها پیروی کنیم، حتی در سبک زندگی و راه و روش آن.»
مولوی سعید در حالیکه خواندن بیانیهی ملا عمر را تمام میکرد گفت: از قول من بنویس ما از کرامت زن دفاع میکنیم، چون ما به اجرای شریعت اسلامی ملتزمیم، و اگر آنها از این خوششان نمیآید، ما نمیتوانیم دست از شریعتمان برداریم.
ادامه دارد... [ادامه گفتگوی چالشی فهمی هویدی با مولوی سعید را میتوانید در قسمت آینده بخوانید.]
قسمتهای قبل: