مولوی گفت: ما از جهت مبنا، با اختلاط مردان با زنان مخالفیم. و هر کس درباره‌ی [صحت] موضع ما شک دارد، می‌تواند برود چیزهایی که نشریات درباره‌ی داستان رئیس جمهور آمریکا کلینتون و مونیکا لوینسکی نوشته‌اند را بخواند.

گروه بین‌الملل مشرق - در قسمت‌های قبلی این نوشتار (که ترجمه‌ای است از سفرنامه‌ی فهمی هویدی به افغانستان طالبان در سال 1377 شمسی با عنوان «طالبان، سپاهیان خدا در نبردی اشتباهی!») ماجرای چگونگی آغاز سفر نویسنده به افغانستان را خواندیم. همچنین دیدیم که نویسنده چطور خود را به پاکستان رساند و از آنجا چطور برای وارد شدن به افغانستان به سمت مرز حرکت کرد.

ماجرای مواجه شدن با اولین نیروی طالبان و آخرین نیروی طالبان هم ذکر شد. وضعیت منطقه‌ی مرزی بین افغانستان و پاکستان و اوضاع قاچاق کالا و وضع سلاح و مواد مخدر در آن، داستان گرفتن مجوز ورود به افغانستان از مأمورین طالبان، و وضعیت فاجعه‌آمیز راه‌های افغانستان (که هم خنده‌دار بود و هم گریه‌دار) از دیگر مطالبی بود که ذکر شد. همچنین مشاهدات راوی از وضعیت کابل پیش از شروع جنگ‌های داخلی و وضعیت شبه‌ویرانه‌اش پس از این جنگ‌ها را هم خواندیم.

پس از آن گزارش فهمی هویدی از وضعیت اقتصادی اجتماعی کابل طبق مشاهداتش را مرور کردیم و نکاتی که درباره‌ی بحث ریش مردان و چادر زنان و نگاه غربی‌ها به این موضوع و حقیقت داستان در خود افغانستان ذکر شد. در کنار اینها، خواندیم که چطور برخی از نیروهای طالبان ناگهان به دستور ملا عمر وزیر شده‌اند در حالیکه خودشان هم چنین انتظاری نداشته‌اند و اینکه اساسا در وزیر شدن وزرا، تخصص نقش خاصی ایفا نمی‌کند. همچنین مطالبی درباره ساختار حکومتی طالبان از زبان برخی دست‌اندرکارانش مورد اشاره قرار گرفت.

از دیگر مطالب مطرح شده در این سفرنامه، بررسی خاستگاه جغرافیایی و قومیتی نیروهای طالبان و نحوه‌ی نگاه وزرا و مسئولین این حکومت به مناصب دولتی‌شان و همچنین بحثی با یکی از سران حکومت طالبان درباره‌ی هنر و بحث رادیو و تلویزیون و ممنوعیت تصویر در افغانستان طالبان بود. همچنین نویسنده به سه حقیقت مهم برای فهم کیفیت زندگی در کابل طالبانی اشاره کرده بود (تازه آشنا شدن نیروهای طالبان با زندگی شهری، برخاستن اکثر آنان از سه استان همجوار در جنوب افغانستان، و وجود مفاسد پیش از بروز طالبان و تلاش طالبان برای مبارزه با این مفاسد) و در ادامه پرداخته بود به دستورالعمل 16گانه‌ای پرداخته بود که طالبان پس از به قدرت رسیدن منتشر کرده و کارهای ممنوع را در آن مشخص کرده بودند.

در قسمت قبل بخشی از گفتگوی چالشی نویسنده با مولوی سعید شهید خیل (معاون وزیر آموزش طالبان) درباره مسائل آموزشی و خصوصا بحث درس خواندن دختران را مرور کردیم و در این قسمت ادامه جریان را پی می‌گیریم:

به مولوی سعید گفتم: چیزی که من می‌فهمم، لازمه‌ی اجرای شریعت؛ باز کردن مدارس دخترانه است، نه اینکه دستورالعملی برای بستن این مدارس صادر شود، چون طبق آنچه در حدیث نبوی آمده، [طلب] علم بر هر مرد مسلمان و زن مسلمانی واجب است. و چیز دیگری که از اهداف شریعت می‌فهمم این است که اگر کشور ویرانه و مخروبه باشد (همانطور که الان وضعیت افغانستان اینطور است) مصلحت اقتضا می‌کند که همه تشویق شوند و به همه برای مشارکت در بازسازی کشور آماده‌باش داده شود؛ نه اینکه جلوی کار کردن زنان گرفته شود و از آنان خواسته شود در خانه‌هایشان بمانند.

بعد پرسیدم: ممکن است این رفتارهای متناقض با مقتضیات شرع و عقل و منطق را توضیح دهی؟

مولوی سعید گفت: من چند نکته درباره سوال دارم. نکته اول اینکه: حدیث پیامبر که به آن اشاره کردی را ما می‌شناسیم از حفظ هستیم و این حدیث درباره‌ی واجب بودن [طلب] علم بر هر مرد مسلمان حرف می‌زند و در آن اشاره صریحی به زن مسلمان نیست. هرچند ما طبق قواعد علم اصول یاد گرفته‌ایم (و پیش از آن از قواعد زبانی) که اشاره به کلمه مسلم در زبان عربی، زن مسلمان را هم شامل می‌شود، اما در هر حال ظاهر حدیث مجال را برای برخی تأویل کننده‌ها باز می‌کند که واجب بودن [طلب] علم را به مردان مسلمان (و نه زنان) محدود کنند. البته ما الحمدلله از آن افراد نیستیم [که چنین تعریفی داشته باشیم].

نکته دوم اینکه ما از تهمت منع زنان از آموزش که به ما زده‌اند به خدا پناه می‌بریم، اما وقتی وارد کابل شدیم، وضعیت آموزش زنان را طوری دیدیم که ابدا هیچ چیزش خدا را راضی نمی‌کرد. برخی از مدارس مختلط بود، و روش‌های آموزش هم که در دورترین نقطه از شریعت خدا قرار داشت. [در نتیجه ی آن آموزش‌ها] دختران دانش‌آموز چیزی از دینشان یاد نمی‌گرفتند و آموزش‌هایشان ربطی به نقش آنان به عنوان همسر و مادر و زنان خانه‌دار نداشت. اما ظاهر دختران دانش‌آموز و اوضاع معلمان ، بلکه حتی ساختمان های خود مدارس، طوری بود که دیدیم نیاز‌مند بازنگری است.

نکته سوم اینکه ما تدریس در مدارس دختران را متوقف نکردیم، بلکه تصمیم گرفتیم مشکل را از ریشه حل کنیم، و بنا گذاشتیم که از علما درباره برخی مسائل فتوا بخواهیم که حل قطعی آن مسائل از نظر فتوایی به ما در از سرگیری آموزش دختران به صورتی که مطابق با شریعت و مورد رضایت خدا باشد کمک خواهد کرد.



از همین جهت، یک سری سوال جلوی آن‌ها [علما] گذاشتیم تا جواب دهند، از قبیل اینکه: آیا می‌شود دخترها را در هر سنی آموزش داد؟ یا اینکه دختران فقط تا سن معینی به مدرسه می‌روند و بعدش بهتر است در خانه آموزش ببینند، خصوصا اگر به سن بلوغ و حیض رسیده باشند. و چه علومی است که دختران، خوب است آن را یاد بگیرند؟ و این باید فقط به وسیله‌ی معلمان زن انجام شود یا آنکه مردان هم باید در تدریس مشارکت داشته باشند؟ و لباس و پوشش مناسب دختر دانش‌آموز چیست؟ و مدارس دختران باید در کجاها بنا شود: در راه‌های عمومی و میدان ها، یا در جاهای دیگری که پوشش و در معرض آزار قرار نگرفتنشان از سوی دیگران تضمین شود؟

گفتم: نظرت این است که دختران باید فقط یک سری علوم خاص را بخوانند، یا اینکه آموزش کسانی که به سن بلوغ رسیده‌اند، ممکن است در خانه صورت گیرد؟

گفت: نمی‌خواهم از وقایع جلو بزنم، این قبیل سوال‌ها هنوز از طرف علما در حال بررسی هستند. چیزی که در آن اختلافی نیست این است که آموزش دختران ضروری است و یک واجب اسلامی، و سوال‌های حساس و بحث‌برانگیزی درباره جزئیات این مسئله وجود دارد. و نظر شخصی خود من این است که اینکه زنان همه‌ی علوم را یاد بگیرند به دردشان نمی‌خورد.

کارآمد‌تر و مفیدتر این است که چیزی را یاد بگیرند که به انجام وظایفشان در زندگی کمک کند. اما در موضوع آموزش زنان در خانه، این مسئله کاملا از گزینه‌ها حذف نشده. و توصیه‌ی قرآن کریم به زنان پیامبر علیه [و علی آله] الصلاة و السلام به همین معنا اشاره دارد، در آیه 34 سوره احزاب می فرماید: «وَ اذْکُرْنَ ما يُتْلي في بُيُوتِکُنَّ مِنْ آياتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَةِ». [و آنچه را از آيات خداوند و حكمت (علوم عقلى و احكام شرعى) در خانه‏هاى شما بازگو مى‏شود به ياد آريد.]

گفتم: آیه خطاب به زنان پیامبر است و پیش از آن؛ آیه دیگری آمده که می‌گوید: «يَا نِسَاء النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء:» [سوره‌ی احزاب، آیه 32]. و علمای علم اصول می‌گویند قضایای اعیان (یعنی احکامی که در موضوع خاصی است) عمومیت پیدا نمی‌کنند. گذشته از این، این بحث در زمانی بوده که مدرسه وجود نداشته و زنان برای علم‌آموزی به مسجد می‌رفتند و پیامبر علیه [ و علی آله] اصلاة و السلام روزی را به آنان اختصاص داد.

گفت: چیزی که گفتی (درباره‌ی اینکه مخاطبین این توصیه، زنان پیامبر بوده‌اند) صحیح بود، ولی فقهای ما گفته‌اند که این توصیه عام و مربوط به تمام زنان مسلمان است. اما بحث رفتن زنان به مسجد، مسئله‌ی ثابت‌شده‌ای نیست.

گفتم: حدیثی نبوی داریم که صریحتا به این مسئله اشاره دارد، آنجا که پیامبر علیه [ و علی آله] اسلام می‌فرماید: لا تمنعوا اماء الله مساجد الله.

گفت: این حدیث، غریب [ نا آشنا] است و ما نشنیده‌ایم!

گفتم: سندی شرعی در مخالفت با تدریس به دختران توسط مردان داری؟

گفت: ما از جهت مبنا، با اختلاط مردان با زنان مخالفیم. و هر کس درباره‌ی [صحت] موضع ما شک دارد، می‌تواند برود چیزهایی که نشریات درباره‌ی داستان رئیس جمهور آمریکا کلینتون و مونیکا لوینسکی نوشته‌اند را بخواند، داستانی که بدون شک در دیگر مراکز حکومتی و دولتی که در آن اختلاط زن و مرد وجود دارد، به شکلی از اشکال تکرار می‌شود.

مولوی سعید لحظه‌ای سکوت کرد و بعد با خنده ادامه داد: نمی‌گویم عین همین ماجرا رخ می‌دهد، دقت کن که از عبارت «به شکلی از اشکال» استفاده کردم!

بعد ادامه داد: دلیل شرعی هم هست. در همان سوره احزاب این هم خطاب به زنان پیامبر [صلی الله علیه و آله] آمده است: «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً: [احزاب: 32 - پس با گفتارتان ناز و عشوه مريزيد تا كسى كه در دل او مرض ( فسق و فجور) است (در شما) طمع ورزد، و گفتارى نيكو (و دور از تحريك و ريبه) بگوييد] وقتی چنین هشداری به زنان پیامبر صلی الله علیه [و آله] و سلم داده شده، جا ندارد ما آن را جدی بگیریم؟ و وقتی مسئله به عموم زنان مسلمان و دختران کوچک و نوجوان مربوط باشد، ضرب در صدش کنیم؟ و این، نقطه نظر ما را در ضرورت احتیاط و جلوگیری از تدریس به دختران توسط مردان تأیید می‌کند تا به این ترتیب کسانی که در قلبشان مرضی هست، به آن دختران طمع نکنند.



گفتم: آیا آیات سوره‌ی احزاب رهبران طالبان را بر آن داشت که سر کار رفتن زنان را ممنوع و آنان را به ماندن در خانه الزام کنند؟

مولوی سعید نگاهی به اطرافش انداخت و به یکی از دستیارانش اشاره کرد که یک قرآن بیاورد. وقتی قرآن را آورد، مولوی سعید آن را بوسید و شروع کرد به ورق زدن صفحات آن و به سوره‌ی احزاب که رسید دست نگه داشت و آیات 31 تا 34 را خواند، که در آن بین آیه‌ای بود که می‌گفت: «وَقَرنَ في بُيوتِكُنَّ وَلا تَبَرَّجنَ تَبَرُّجَ الجاهِلِيَّةِ الأولىٰ». لحظه‌ای سکوت کرد و بعد ادامه داد: این دستور قاطع است و جای تفسیر و تاویل و بحث ندارد. پس جای زنان طبق این دستور شرعی، خانه است.

سریعا یاد عبارتی افتادم که هنوز هم حفظ هستم، عبارتی که شیخ محمد الغزالی در کتابش «قفایا المرأة بین التقالبد راکدة و الوافدة» نوشته و می‌گوید: اگر اهل دین موفق می‌شدند قدرت را در دست بگیرند، درها را به روی زن‌ها قفل می‌کردند و صورت هیچ کدام از آنها دیده نمی‌شد!

شیخ غزالی در این عبارت از غلات در الجزائر صحبت می‌کند و هیچ به ذهنش خطور نکرده بود که این ماجرا به دست طالبان در افغانستان محقق خواهد شد.

به معاون وزیر آموزش گفتم: این هم دستوری است که طبق عبارت صریح وارد شده در نص قرآنی، اختصاص به زنان پیامبر صلی الله علیه [و آله] و سلم دارد. چیزی که این برداشت را تأیید می‌کند این است که زنان مسلمان در عصر نبوی در خانه‌هایشان ننشسته بودند. حتی  عائشه همسر پیامبر صلی الله علیه [و آله] و سلم از خانه‌اش خارج شد و در جریان جمل در جنگ شرکت کرد و در تمام کتب سیره و تاریخ ثابت شده است که زنان مسلمان در آن عصر در تمام فعالیت‌های اجتماع شرکت داشتند، از مسجد گرفته تا بازار و میدان جنگ.

بعد پرسیدم: نشنیده‌ای که سیدنا عمر بن الخطاب یک زن را (که شفاء نام داشت) به عنوان مسئول امور «حسبة» [نظارت امر به معروف و نهی از منکر] در بازار مدینه منصوب کرد؟

گفت: این جریان را نشنیده‌ام، و در هر حال، باید این موضوع را به عنوان نقطه‌ی اختلاف بینمان در نظر بگیری. تو می‌گویی که این آیه و تکالیف ارائه شده در آن، خطاب به زنان پیامبر صلی الله علیه [و آله] و سلم است و ما می‌گوییم این دستورات به تمام زنان مسلمان تسری دارد. و این فقط نظر شخصی من نیست، بلکه نظر علمای ثقه‌ی افغانستان هم همین است.

و ادامه داد: می‌گویی ساختن افغانستان الان نیازمند تلاش و کار زن‌ها هم هست. این حرف از جهت نظری و منطقی صحیح است. ولی اگر نظری به واقعیت افغانستان خصوصا در کابل می‌انداختی حتما نظرت تغییر می‌کرد. مسئله از نظر ما فقط التزاممان به دستور شرعی در این زمینه نبوده، بلکه در کنار آن [طرحمان برای کار نکردن زنان] کاری بود برای جلوگیری از مفاسد فراوان، چون در طول سال‌های گذشته فساد زیادی در کابل شایع شده است. و متاسفانه، سال‌های حاکمیت کمونیست‌ها و سال‌های بعدش فقط سال‌های استبداد و مخالفت با احکام شرع نبود، بلکه سست شدن و فروپاشی ارزش‌ها و اخلاق هم بود. و اختلاط [زن و مرد] در مراکز دولتی و محل‌های کار مختلف، یکی از دلایل این سستی بود. به همین جهت، حتی اگر شرع هم اجازه‌ی کار کردن خارج از خانه را به زنان می‌داد، باز هم شرایط زنان (که ما شاهد آن بودیم) دلیل کافی برای جلوگیری از اقدام کردن آنها به آن کارها محسوب می‌شد، برای جلوگیری از ایجاد مستمسک [کار حرام] و برای مرجح کردن مصلحت بر مفسده.

این را هم فراموش نکن که دستور امیر المومنین آنها را از کارهایشان کنار نگذاشته، بلکه دستور داده معزز و مکرم در خانه‌هایشان بمانند و حقوقشان هم پرداخت شود تا این موجب ضرر خوردن به خانواده از جهت درآمد زن نشود.

گفتم: مسئله آموزش زنان و کار آنان در کارهای عمومی بیرون از منزل پنج سال یا بیشتر است که در جهان عرب حل شده است، البته معدودی از علما در منطقه خلیج فارس و جزیرة العرب در دهه‌ی سی میلادی با باز کردن مدارس دخترانه مخالفت کردند، ولی تاریخ مسیر طبیعی خود را طی کرد و مدارس دخترانه تأسیس شد و دخترها وارد آن شدند و از آن فارغ‌التحصیل شدند و تبدیل شدند به بخشی فعال از اجتماع (هر کسی به حدی). و آن موقع که علمای منطقه خلیج فارس و جزیرة العرب با باز کردن مدارس دخترانه مخالفت می‌کردند، وزارت معارف افغانستان تأسیس مدارس دخترانه را (در سال 1946 میلادی) شروع کرده بود، حتی از آن بالاتر، دانشگاه کابل اولین دانشکده دختران را در سال 1948 تأسیس کرده بود.

ولی حالا اوضاع پسرفت کرده و عوض شده است و طالبان افغانستان را بازگردانده به جایی که مناطق ما [عرب‌زبان‌ها] پنجاه سال پیش در آنجا بودند، طوری که انگار دارد در جهت برعکس جاده تاریخ حرکت می‌کند!



گفت: ما به علمای شما احترام می‌گذاریم و قدر می‌دانیم. و خیلی چیزها از آنها یاد گرفته‌ایم، ولی علمایی که به آنها اشاره کردی مخالف آموزش دختران بودند، در حالی که علمای ما چنین حرفی نمی‌زنند. علمای ما موافق تعلیم دختران هستند، ولی در سایه یک سری شروط و ضوابط معین. که اگر این شروط و ضوابط فراهم شود، طبیعی است که بعد از آن مدارس دخترانه باز شود. چیزی که ما را مشغول می‌کند این نیست که ما با تاریخیم یا ضد تاریخ، بلکه این است: کاری که می‌کنیم مطابق شریعت هست یا نه. و اگر کسانی هستند که تاریخ برایشان مهم است، ما در طالبان فقط رضای خداوند سبحانه و تعالی برایمان مهم است.

گفتم: راست می‌گویند که شما مدارس غیردینی [عادی] را بسته‌اید و تمرکزتان بر روی گسترش مدارس دینی است؟

گفت: مسئله به این شکل نیست، چون ما یک مشکل در مدارس نوین [غیر مذهبی] داشتیم و آن اینکه روش‌های درسی آن اختلاطی بود از سه دوره: دوران پادشاهی، دوران کمونیستی و دوران سازمان‌های جهادی. و گذشته از اختلاف جهت‌گیری‌های هر دوره، قطعی است که هیچ کدام از آن دوره‌ها اهتمامی به فرهنگ اسلامی نداشتند. به همین جهت دیدیم که بازنگری اساسی و کامل در همه‌ی روش‌های آموزشی ضروری است تا هم از یک جهت یک دست شوند و هم اینکه از جهت دیگر با فرهنگ اسلامی غنی گردند.

پرسیدم: [خب] چه کردید؟

-سال گذشته کارشناسان مسئله آموزش و مسئولین را از همه‌ی ولایت‌ها یک جا جمع کرده و مشکل را بررسی کردیم، بعد رسیدیم به ایجاد یک برنامه واحد برای مدارس دینی و جدید [غیر دینی] در تمام مراحل ابتدایی (یعنی از کلاس اول تا کلاس ششم) و بعد از آن انتخاب را به اختیار خود دانش‌آموز گذاشتیم که تصمیم بگیرد.

در عین حال به مطالب درسی مدارس نوین، یک سری مطالب از فرهنگ اسلامی اضافه کردیم که هیچ دانش‌موزی در یک جامعه‌ی مسلمان از آن بی‌نیاز نیست. و چون پس از ورود طالبان به کابل و دستیابی‌شان به قدرت این مدارس گسترش پیدا کرده‌اند، (و در کنار آن، وضعیت مدارس نوین هنوز بهم‌ریخته است و به ثبات نرسیده‌‌اند) برخی‌ها خیال کرده‌اند که جهت‌گیری ما به سمت گسترش دادن مدارس دینی و کنار گذاشتن مدارس نوین است.

پرسیدم: پس چه چیزی مانع شده که روش‌های جدیدی که طراحی کردید را اجرا کنید؟

جواب داد: طرحی که تهیه کرده بودیم را فرستادیم به قندهار پیش امیرالمومنین او هم طرح را برای بررسی به قاضی القضاة داد. خبری که دارم این است که این طرح بعد از اتمام بررسی باز برگشته پیش امیرالمومنین و ما هنوز منتظر موافقت او با طرحیم تا آن را در همه جا گسترش داده و اجرایش کنیم.

گفتم: با این موافقی که مدارس دینی در حال حاضر ثبات بیشتری دارند و به همین جهت تعداد آن‌ها به صورت مستمر رو به افزایش است، در حالیکه وضعیت مدارس نوین یا غیر نظامی هنوز روشن نیست و همین باعث بهم‌ریختگی آن‌ها و کم شدن تعداد آنها بوده است؟
-گفت: این حرف درست است، ولی این وضعیت موقت است و قطعا زیاد طول نخواهد کشید.

ادامه دارد ...

قسمت‌های قبل:

مقدمه

قسمت اول

قسمت دوم

قسمت سوم

قسمت چهارم

قسمت پنجم

قسمت ششم

قسمت هفتم

قسمت هشتم