کد خبر 601059
تاریخ انتشار: ۲۰ تیر ۱۳۹۵ - ۰۵:۰۸

تجربه يك ساله برجام، اگر «تقريباً هيچ» دستاورد اقتصادي براي كشور به همراه نداشت، بر فهرست طولاني تجربه‌هاي ملت ايران افزود، اما آنچه همچنان در هاله‌اي از ابهام مانده است، سرنوشت كساني است كه حيات سياسي خود را به «برجام» گره زده‌اند!

به گزارش مشرق، محمد جواد اخوان طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت:
 
كمتر از چند روز تا اولين سالگرد اعلام توافق جامع هسته‌اي ميان ايران و كشورهاي 1+5 (موسوم به برجام) مانده است و مي‌توان در آستانه اولين سالگرد اعلام برجام به ارزيابي كلي از اين توافق و نتايج اوليه آن پرداخت.
 
البته ذكر اين نكته ضروري است كه برخي حاميان برجام و نيز برخي مسئولان اجرايي چندان موافق ارزيابي برجام نبوده و زمان حاضر را براي اين امر «زود» مي‌دانند، با اين حال روشن است كه موضوعي با اين وسعت و اهميت نمي‌تواند از ديدگاه ناظران و افكار عمومي دور بماند و منطقي نيست تا ارزيابي موضوعي كه تأثير آشكاري بر منافع ملي و راهبردي كشور دارد به آينده موكول شود.
 
از طرفي مخاطبان محترم نيز به ياد دارند كه در ماه‌هاي پيش از برجام، تعداد قابل‌توجهي از چهره‌هاي اجرايي حامي سرسخت توافق، همه چيز را از جمله آب، حل مشكلات ازدواج و... منوط به توافق پيش‌رو دانسته و بر افزايش توقعات و انتظارات اجتماعي دامن زدند. به اين ترتيب بايد به افكار عمومي حق داد كه پرسشگر نتايج و دستاوردهاي «برجام» باشد.
 
حال براي ارزيابي برجام مي‌توان آن را بسان معادله‌اي دوسويه دانست كه در دو كفه آن آورده‌هاي هر يك از طرفين است.

بنابراين در يك سو آورده‌هاي طرف ايراني، همان فعاليت‌هايي است كه ما در ابتداي كار انجام داده‌ايم و بعد منتظر بوديم تا طرف مقابل نيز متقابلاً به تعهدات خود عمل كند. اكنون با استناد به گزارش‌هاي مراجع بين‌الملل همچون آژانس بين‌المللي انرژي اتمي، روشن است كه ايران به تعهدات خود به صورت كامل عمل كرده است.
 
در خصوص پايبندي طرف مقابل به تعهدات برجام، بهترين شاهد مدعا اظهاراتي است كه از برخي مديران اجرايي نقل مي‌شود. زماني كه رئيس كل بانك مركزي دستاوردهاي برجام را «تقريباً هيچ» مي‌‌داند و معاون رئيس‌جمهور از «دبه درآوردن» امريكايي‌ها سخن مي‌‌گويد به وضوح مي‌توان كفه امريكايي را وزن‌كشي كرد.

در كنار اينها البته خود امريكايي‌ها نيز بارها تأكيد كرده‌اند كه بخشي از محدوديت‌ها را در قالب برجام نمي‌دانند و برطرف‌سازي آنها را منوط به مذاكرات جديد و امتيازدهي بيشتر مي‌كنند. اين در حالي بود كه پيش‌تر چنين وعده داده مي‌شد كه براي مثال با اجراي برجام همه تحريم‌هاي مالي و بانكي برطرف شود، ولي اكنون اين وعده نيز به سرنوشت حل مشكلات كشور در 100 روز، دچار شده است.
 
حتي اگر اين مستندات محكم از عدم پايبندي طرف غربي به تعهداتش نبود با معيارها و سنجه‌هايي به مراتب ساده‌تر نيز مي‌‌توان واقعيت‌هاي اين صحنه را سنجيد. اكنون بسياري از مردم با مشاهده وضعيت معيشتي خود و مقايسه با آنچه در گذشته مرتباً وعده داده مي‌شد، مي‌توانند قضاوت كنند كه آيا «برجام» آنچه را انتظار مي‌كشيدند، به همراه داشته است يا نه.

البته بسياري از دورانديشان از همان ابتداي كار مذاكرات  چنين پيش‌بيني مي‌كردند كه اين مذاكرات آن نتيجه‌اي را كه مدنظر مردم ايران است، به همراه نخواهد داشت و چندين بار نيز همين امر مورد تأكيد رهبر معظم انقلاب اسلامي نيز قرار گرفت، اما مصالح عاليه كشور و نيز كسب تجربه ملي ايجاب مي‌كرد كه فرآيند اين مذاكرات تا مراحل نهايي دنبال شود و شايد همين تجربه مجدد «عدم اعتماد به سلطه‌گران» خود دستاوردي ارزشمند باشد.
 
اكنون با مقايسه دو كفه ترازوي برجام و بررسي تطبيقي آن با پيش‌بيني رهبر معظم انقلاب در آبان‌ماه 1392 (قبل از توافق ژنو) مي‌توان گفت آنچه معظم‌له در خشت خام ديدند، بسياري از ذوق‌زدگان در آينه نديدند و پس از گذشت دو سال واقعيت ماجرا تا حد زيادي آشكار شده است.
 
اينك دو پرسش مهم در اينجا مطرح مي‌شود؛ نخست آنكه اكنون كه خلف وعده غربي‌ها در برجام، آشكار شده است چرا هنوز عده‌اي به دنبال بزك كردن چهره كريه سلطه‌گران هستند و نقض عهد و خيانت طرف مقابل را همچنان «رتوش» مي‌كنند.

ممكن است در نگاه اول تصور شود كه برخي به دليل اشتباه قبلي و گره زدن افراطي سرنوشت سياسي خود به برجام و مذاكرات، اكنون چاره‌اي جز اصرار بر درست بودن پيش‌فرض‌هاي خود ندارند، اما اگر اين طيف از چهره‌هاي سياسي منطقي به صحنه نگاه كنند، اصرار بر روش بي‌فايده و اصطلاحاً «شرط‌بندي روي اسب بازنده» جز افزايش احتمال شكست نتيجه‌اي نخواهد داشت!
 
پرسش دوم در خصوص بديل‌هاي برجام است. اگر عده‌اي تنها راه‌حل مشكلات اقتصادي كشور را توافق و نهايتاً «برجام» معرفي مي‌كردند، اينك كه ناكارآمدي اين مسير در حل اين مشكلات مشخص شده است چرا به دنبال راه‌حل جايگزين نيستند، راه‌حلي كه نظام و انقلاب از ابتدا مطرح مي‌كردند، چيزي جز تكيه بر توانايي‌هاي دروني و مقاوم‌سازي اقتصاد نبود. اكنون هم بسياري از كساني كه ابتدا به مذاكرات خوش‌بين بودند مسير اقتصاد مقاومتي را تجويز مي‌كنند.
 
با اين حال آنچه در صحنه اقدام و عمل مشاهده مي‌شود، مشحون از بي‌عملي‌ها، قصور و تقصيرهاست. متأسفانه گاه حتي مشاهده مي‌شود در ذيل عنوان «اقتصاد مقاومتي» اقداماتي انجام مي‌گيرد كه در تضاد آشكار و صددرصدي با اين راهبرد ملي است.

در پايان آنچه به طور خلاصه مي‌توان گفت تجربه يك ساله برجام، اگر «تقريباً هيچ» دستاورد اقتصادي براي كشور به همراه نداشت، بر فهرست طولاني تجربه‌هاي ملت ايران افزود، اما آنچه همچنان در هاله‌اي از ابهام مانده است، سرنوشت كساني است كه حيات سياسي خود را به «برجام» گره زده‌اند!