کد خبر 615741
تاریخ انتشار: ۲۰ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۱۷

اختلاف سیاسی در میان هیلاری کلینتون و دونالد ترامپ نه در میان این دو است نه در میان احزاب جمهوریخواه و دموکرات. بلکه این اختلافات بازتاب اختلاف عمیقی است که در طبقه حاکمه امریکا ـ همان %1 معروف و در واقع 1/0% ـ وجود دارد.

 به گزارش مشرق، انتخابات مقدماتی احزاب دوقلوی امریکا بالاخره به پایان رسید و احزاب جمهوریخواه و دموکرات با برگزاری کنگره ملی خویش نامزدهای خود را برای شرکت در انتخابات نهایی ریاست جمهوری امریکا که در ماه نوامبر آتی برگزار خواهد شد انتخاب کردند. کنگره حزب جمهوریخواه روز دوشنبه 18 جولای (28 تیرماه 95) در شهر کلیولند در ایالت اوهایو آغاز شد و روز پنجشنبه 21 جولای با انتخاب دونالد ترامپ به عنوان نامزد رسمی حزب در انتخابات آتی ریاست جمهوری پایان داد. کنگره حزب دموکرات نیز، هفته بعد، روز دوشنبه 25 جولای (3 مردادماه 95) در شهر فیلادلفیا در ایالت پنسیلوانیا آغاز شد و روز پنجشنبه 28 جولای (7 مردادماه 95) با معرفی هیلاری کلینتون به عنوان نامزد رسمی حزب در انتخابات آتی ریاست جمهوری پایان داد.

آنچه که اساساً بر کنگره هر دو حزب سایه افکنده بود قبل از هر چیز شکافی بود که در انتخابات مقدماتی در هر دو حزب ایجاد شد و نه تنها هیچ یک موفق نشدند بر این شکاف فایق آیند، بلکه در مورد حزب دموکرات شکاف عمیق‌تر هم شد.

به‌علاوه، آنچه که در کنگره هر دو حزب مشهود بود اختلافات سنگین و عمیقی بود که هر دو حزب، تقریباً در کلیه موارد اساسی سیاست‌های داخلی و خارجی با یکدیگر داشتند و به علت عمق این اختلافات، کار به حملات بی‌حد و حصر و عملاً حملات شخصی نامزدها به یکدیگر رسید.

اختلاف سیاسی در میان هیلاری کلینتون و دونالد ترامپ به حدی است که آن‌ها اصطلاحا با یکدیگر دست به یقه شده و گلوی یکدیگر را پاره می‌کنند. در واقع این اختلافات نه در میان این دو است نه در میان احزاب جمهوریخواه و دموکرات. بلکه این اختلافات بازتاب اختلاف عمیقی است که در طبقه حاکمه امریکا ـ همان %1 معروف و در واقع 1/0% ـ وجود دارد. در این مقاله سعی می‌کنیم به آن پرداخته و علل و ریشه‌های آن را دربیاوریم.

برنامه هیلاری کلینتون:

برنامه خانم کلینتون، همان‌گونه که در سری مقالات پیشین توضیح داده شد و اوباما نیز در نطق خود در کنگره حزب که در حمایت از ریاست جمهوری خانم کلینتون ایراد کرد ابراز داشت، همانا ادامه سیاست دولت اوباما است که در سیاست اقتصادی اجرای الگوی اقتصادی نولیبرال و در سیاست خارجی ادامه سیاست نومحافظه‌کاران است.

جوبایدن، معاون رئیس‌جمهور اوباما نیز در نطق خود در کنگره سیاست قلدری و استیلاگری امریکا را در یک جمله بیان کرد. او گفت، "قرن بیست و یکم قرن امریکاست". به‌عبارت دیگر، استیلای امریکا بر سراسر گیتی گسترده است و به هیچ کشوری اجازه نمی‌دهیم حاکمیت ما بر جهان را به چالش بکشد. اوباما نیز در همین راستا اعلام کرد امریکا کشوری است "لازم‌الاوجود در کلیه امور جهان". به‌عبارت دیگر، به گفته او امریکا کشوری است استثنایی و یکه تاز در جهان.

خانم کلینتون، حدوداً یک ماه پیش، یکی دو روز پس از این‌که نامزدی مفروض حزب دموکرات را احراز کرد و خود را برای پذیرفتن نامزدی رسمی حزب آماده می‌کرد هنگامی‌که خانم میشله فلورنوی (Michele Flournoy) نفر سوم در وزارت دفاع امریکا، را به عنوان وزیر دفاع خود معرفی می‌کرد به صراحت برنامه تشدید دخالت در سوریه و مقابله با روسیه را اعلام نمود.

خانم میشله فلورنوی نیز در همان مصاحبه مطبوعاتی به صراحت خواهان "حمله محدود نظامی" به رژیم اسد شد.

از طرف دیگر، لئون پانه‌تا (Leon Panetta) وزیر سابق دفاع و رئیس سابق سازمان سیا در کابینه اول اوباما، که مشاور خانم کلینتون می‌باشد، اوایل ماه جاری در مصاحبه‌ای اعلام داشت که رئیس‌جمهور آتی باید تعداد نیروهای ویژه در سوریه را افزایش دهد و برای کمک به "نیروهای میانه‌رو" که علیه رژیم بشار اسد می‌جنگند دست به حمله هوایی بزند.

خانم فلورنوی، در مصاحبه با دیفنس وان(Defense One) خطاب به دولت‌های روسیه و سوریه گفت "اگر کسانی را که در کَنَفِ حمایت ما هستند بمباران کنید، ما دست به انتقام و مقابله خواهیم زد و نیروهای نیابتی روسیه، در این مورد نیروهای سوریه، را نابود خواهیم کرد."

در رابطه با چین و روسیه، دولت اوباما به سیاست شمشیرکشی اسلاف خود به عنوان پلیس جهان ادامه داده است. اوباما حضور نظامی خود در سرتاسر جهان را افزایش داده و پنتاگون مقابله تهاجمی با روسیه و چین را از سال‌های 2009 تا 2013 تشدید کرده و در این راه از کمک خانم کلینتون، وزیر خارجه وقت امریکا بهره‌مند بوده است.

در مورد چین، اوباما با ارسال انواع جهازات و سفینه‌های هوایی و دریایی به منطقه و دریای جنوبی چین و تقویت نیروی هوایی امریکا در پایگاه هوایی کلارک در فیلیپین و ارسال بمب‌افکن‌های هسته‌ای B-52  به منطقه، عملاً به قدرت‌نمایی در دریای جنوبی چین پرداخته است.

اوباما، در رابطه با مقابله با روسیه در دریای سیاه، سواحل آدریاتیک و اروپای شرقی، همراه با سازمان ناتو دست به انواع و اقسام تهدیدات، مانورهای نظامی در راستای مرزهای روسیه زده و حتی نسبت به استقرار موشک‌هایی که قادر به حمل کلاهک هسته‌ای می‌باشند در حوالی مرزهای روسیه اقدام کرده است.

اعلامیه اتحادیه نظامی ناتو که اخیراً در ورشو پایتخت لهستان انتشار یافت در واقع سیاهه‌ای از اتهامات بی‌اساس علیه روسیه است. به این ترتیب، امریکا و ناتو عملاً روسیه را به مقابله نظامی تهدید کرده‌اند و همان‌گونه که سخنگوی دولت روسیه دیمتری پسکوف (Dmitry Peskov) توضیح داد، "روسیه  بی جهت مدعی وجود دشمنی نیست، بلکه عملاً شاهد وجود دشمنی می‌باشد. وقتی که سربازان ناتو در راستای مرزهای ما رژه می‌روند و جت‌های جنگی ناتو همراه آن‌ها پرواز می‌کند، این ما نیستیم که نزدیک مرزهای ناتو حرکت می‌کنیم."

این سخنان پاسخی ندارد. ولی دولت اوباما در نظر ندارد از حرکات ضدچینی و روسی خود دست بردارد. و اگر خانم کلینتون رئیس‌جمهور شود، این نوع تحرکات و اقدامات افزایش خواهد یافت.

برنامه دونالد ترامپ:

آنچه که ترامپ، در رابطه با مسائل اقتصادی اعلام کرده این است که در نظر دارد مشاغل و سرمایه‌های ارسال شده به کشورهای دیگر را به امریکا بازگرداند و در این راه در نظر دارد:

با اتحادیه اروپا و ژاپن مذاکره نموده سعی کند رابطه دلار و یورو و ین را به نحوی تنظیم و توافق کنند که حرکت سرمایه و مشاغل به نفع امریکا تغییر کند. همچنین با مذاکره با چین سعی کند این کشور را قانع کند با کاهش ارزش یوان تراز تجاری را تا حدی به نفع امریکا تغییر دهد. به این ترتیب سعی دارد بتواند سرمایه‌ها و مشاغل مهاجرت کرده از امریکا را به این کشور بازگرداند.

ترامپ، همچنین اعلام کرده در نظر دارد با مذاکره با کشورهای حوزه قرارداد نفتا و قرارداد "مشارکت در منطقه اقیانوس آرام" (Trans-Pacific Partnership-TPP) تغییراتی در این قراردادها به نفع امریکا ایجاد کند.

و اما در رابطه با سیاست خارجی، ترامپ در مورد سوریه و ایران ظاهرا در نظر دارد همان سیاست اوباما را ادامه دهد.  ولی اختلاف اردوی ترامپ با اردوی هیلاری کلینتون در واقع بر سر رابطه با چین و روسیه است.

با وجودی که موضع جمهوریخواهان در رابطه با چین مقابله با آن کشور است، ولی ترامپ از مقابله با چین و روسیه استقبال نمی‌کند.

اظهارنظر او در رابطه با دخالت امریکا در اوکراین بسیار روشن کننده است. او در این رابطه می‌گوید: "ما همواره در رابطه با اوکراین دست به جنگ هستیم. من هرگز کشور دیگری را نشنیده‌ام که چنین موضعی داشته باشد ولی ما دائماً دست به جنگ هستیم. منظور من این است که اوکراین از ما خیلی دور است. چرا کشورهایی که نزدیک اوکراین هستند، همسایه او هستند، چرا آن‌ها حداقل اعتراضی نمی‌کنند؟ من از هیچ کشوری چیزی نمی‌شنوم جز امریکا."

ترامپ می‌گوید: "چرا از میان کلیه کشورهای کره زمین، این فقط امریکاست که در اوکراین دخالت می‌کند؟ آیا کشور دیگری نیست که در دخالت‌های وقیحانه واشنگتن در اوکراین منافع اقتصادی، سیاسی – اجتماعی و فرهنگی داشته باشد؟" او می‌گوید، جیمز کاردِن (James Carden) تعریف می‌کرد که "یک سناتور دموکرات در اطاقی... پر از کارشناسان سیاست خارجی (در تاریخ 25 جولای) گفت که امریکا اوکراین را ‘از دست داد’، از دست داد؟" اصلاً از کی اوکراین مال امریکا بود؟

نه فقط این، بلکه ترامپ می‌گوید ما قبل از "موعظه کردن" دیگر کشورها درباره این‌که چه رفتاری  داشته باشند باید "گندکاری خودمان را(در داخل کشور) رفع و رجوع کنیم." منظور ترامپ در اینجا اوضاع اقتصادی امریکاست.

ترامپ می‌گوید، چرا امریکا فکر می‌کند حق دارد به چین و روسیه زور بگوید و به آن‌ها موعظه کند. البته این به این سبب است که همان‌گونه که اوباما اعلام کرد، امریکا خود را "کشوری لازم الوجود در امور دنیا می‌داند".

این حرف از دهان رئیس‌جمهور کشوری درمی‌آید که عراق و لیبی را به نابودی کشانده و اکنون نیز در آشوبی که در داخل کشور خود گرفتار آمده عمداً سیاهپوستان را به دست پلیس می‌کشد، که نتیجه آن بالا گرفتن اعتراضات سیاهپوستان علیه این کشتار است.

ترامپ در ادامه می‌گوید، "وقتی که جهان می‌بیند امریکا چقدر بد است و آن وقت شروع به صحبت درباره حقوق مدنی می‌کند، من فکر می‌کنم پیام‌آور خوبی نمی‌باشیم."

ترامپ به صحبت خود ادامه می‌دهد "ما چگونه می‌توانیم دیگران را موعظه کنیم، در حالی که شاهد شورش و ترس و وحشت در کشور خود هستیم".

ترامپ راجع به پایگاه‌های امریکا در سرتاسر جهان اظهارنظر کرده با استعانت از شعور متعارف می‌گوید، به عنوان رئیس‌جمهور احتمالاً صدها پایگاه امریکا در سرتاسر جهان را تعطیل خواهد کرد. زیرا "اگر بر آن شدیم از امریکا دفاع کنیم می‌توانیم از خاک امریکا نیرو اعزام کنیم. این بسیار ارزان‌تر است"

خانم کلینتون در مقام دفاع می‌گوید، رئیس‌جمهور امریکا "قرار است رهبر جهان آزاد باشد. ظاهراً دونالد ترامپ حتی اعتقادی به جهان آزاد ندارد."

کدام جهان آزاد؟ ظاهرا خانم کلینتون فراموش کرده که شوروی و "بلوک کشورهای کمونیستی" 25 سال پیش فروپاشید. این حرف‌ها دقیقاً برآمده از رسوبات جنگ سرد برای مقابله با کشورهای مخالف است و اگر خانم کلینتون رئیس‌جمهور شود از این ادعاهای بی‌پایه "رهبری جهان آزاد" و "کشور واجب‌الوجود" زیاد خواهیم شنید.

ترامپ درباره ناتو می‌گوید اکنون مأموریت پیمان ناتو چیست؟ شوروی و پیمان ورشو که دیگر وجود ندارند، پس هدف از حفظ و تقویت پیمان ناتو چیست، بخصوص اینکه هزینه هنگفت آن را باید امریکا از جیب مردم امریکا به پردازد؟

اردوی هیلاری کلینتون، در پاسخ مدعی است که روسیه قصد دارد بر کشورهای حوزه بالتیک دست بگذارد. البته هیچ مدرکی هم در این مورد عرضه نمی‌کند.

آنچه که خانم کلینتون از فاش گفتن آن ابا دارد اینست که امریکا تلاش دارد به کمک ناتو از نزدیک شدن و متحد شدن روسیه با اروپای غربی جلوگیری کند. درواقع متحد طبیعی اروپا واتحادیه اروپا روسیه است نه امریکا. در حقیقت، این هدف واقعی پیمان ناتو می‌باشد.  البته در مورد مسائل استراتژیک مسئله اورآسیا  نیز مطرح می‌شود که بررسی آن از حوصله این مقاله خارج است.

سیاست خارجی پشتیبانان ترامپ در طبقه حاکمه امریکا در رابطه با روسیه در واقع جلوگیری از وقوع جنگ سرد جدید با روسیه است - واحیانا دستیابی به نوعی دتانت (همزیستی مسالمت‌آمیز) با روسیه. البته این را نیز باید یادآوری کرد که توافق دتانتی که با شوروی صورت گرفت در نهایت منجر به فروپاشی شوروی شد. بنابراین هدف اردوی ترامپ از دستیابی به دتانت با روسیه در واقع ادامه دشمنی با روسیه است - ولی از راه دیگر.

از آنچه گذشت کاملا روشن می‌باشد که موارد اختلاف نظر مابین دو اردوی متخالف در طبقه حاکمه امریکا گسترده و سنگین است.

در صحنه واقعی و عملیاتی مقابله با روسیه، لشگر کشی و تهدیدات امریکا و ناتو در مرزهای روسیه به چنان سطحی رسیده که روسیه واقعا احساس خطر می‌کند. ژیرونفسکی، معاون دوما (مجلس) روسیه، بیش از یک ماه پیش در مصاحبه با سردبیر یک روزنامه آلمانی می‌گوید: حضور لشگریان آلمان و ناتو باردیگر در مرز روسیه باعث حمله پیشگیرانه ما خواهد شد که چیزی از لشگریان آلمان و ناتو باقی نخواهد ماند. "هرچه بیشترسربازان ناتو در خاک شما باشند شما سریع تر خواهید مرد - تا آخرین نفر. ناتو را از خاک خود بیرون کنید." ( Armageddon Approach, پال گریک رابرتز International Clearing House, 23  جولای).

ولادمیر پوتین در مصاحبه‌ای که در همان ایام با رسانه‌های غربی داشت به آنها اعلام داشت که نقل و انتقالات و تحرکات نیروهای نظامی امریکا و ناتو در کنار مرزهای روسیه به سطح تهدیدآمیز و خطرناکی رسیده و ما باید در مقابل این زمینه چینی‌ها تدابیر لازم و تحرکات متقابل را انجام دهیم.  لازم است شما خطر روشن شدن شعله جنگ بخصوص ما بین دو کشور هسته‌ای را به اطلاع شهروندان خود برسانید.

واقعیت بسیار خطرناک اینست که چنانچه روسیه به این نتیجه برسد که امریکا و ناتو واقعا قصد جنگ دارند آنوقت مقابله طرفین وارد این مرحله خواهد شد که هرکدام سعی خواهند کرد برای دفاع از خود پیشدستی کنند.

به این ترتیب روشن است که اختلاف نظر اساسی مابین دو طرف متخالف در طبقه حاکمه امریکا بر سر دتانت و جنگ – جنگ هسته ای –  با روسیه است.

در واقع سرشاخ شدن دونالد ترامپ و هیلاری کلینتون بازتاب این اختلاف نظر سنگین در طبقه حاکمه امریکاست.

چشم‌انداز امریکا در 20 سال آتی

اخیراً بخش تحقیقات و مطالعات پنتاگون به نام "مرکز اطلاعات فنی دفاع" (Defense Technical Information Center- DIFC) در گزارشی که تحت عنوان "نیروهای مشترک در جهان رقابتی و بی‌نظم و مبارزه‌جو" انتشار داد اوضاع جهان را در سال 2035 پیش‌بینی کرد. به موجب این گزارش با فرارسیدن سال 2035، امریکا خود را در این وضع خواهد یافت. روسیه، چین، با استفاده از "بی‌نظمی و رقابت حاکم بر جهان"، در برخی از زمینه‌ها یا به سطح توان نظامی و قدرت اقتصادی غرب رسیده‌اند و یا حتی احیاناً از آن پیشی گرفته‌اند. این گزارش را خبرگزاری راشاتودی (Russia Today) اخیراً در وبگاه خود منتشر کرده است.

این گزارش توضیح می‌دهد که در عرض فقط 20 سال امریکا و متحدان آن خود را در جهانی خواهند یافت که حفظ و تداوم نظم کنونی جهان که فاتحان جنگ دوم جهانی به دنیا تحمیل کردند اگر غیرممکن نباشد دست کم به طور افزاینده‌ای مشکل خواهد بود.

"نظم جهانی آتی شاهد وجود کشورهایی خواهد بود که به کمک اراده سیاسی، ظرفیت اقتصادی و توانایی نظامی خود دگرگونی‌هایی را به هزینه سایر کشورها، به جهان تحمیل خواهند کرد."

"قدرت‌های نوخاسته، به عنوان مثال، چین، روسیه، هند، ایران یا برزیل به طور افزاینده‌ای عدم رضایت خود را نسبت به میزان نقش، نفوذ و قدرت خود در نظام جاری جهان ابراز داشته‌اند."

محققان پنتاگون پیش‌بینی می‌کنند که "روسیه نیروهای هسته‌ای قاره‌پیمای زمینی، هوایی و دریا-پایه خود را نوسازی خواهد کرد" و به عملیات بازدارنده مانند "مانورهای هسته‌ای سریع، پرواز بمب‌افکن‌ها و پروازهای اکتشافی استراتژیک بر فراز امریکا دست خواهد زد."

روسیه، چین، هند و دیگر کشورهای نوخاسته، که در گزارش مذکور "کشورهای تجدیدنظرطلب" نام گرفته‌اند، دست به ایجاد و تقویت اتحادیه‌های دیگری برای خود خواهند زد. و این در حالی خواهد بود که منابع تضعیف شونده غرب تأثیر خود را بر سطح و میزان استیلای واشنگتن بر جهان خواهد گذارد.

سازمان‌هایی مانند "سازمان همکاری شانگهای" و "اتحادیه اقتصادی اورآسیا"، گرچه امروز از اهمیت چندانی برخوردار نیستند، ولی چین و روسیه و دیگر کشورها به آن‌ها پیوسته‌اند تا به کمک آن‌ها نظم جهان را به نفع خود تغییر دهند.

این گزارش چنین هشدار می‌دهد: "فشار مالی و جمعیت این کشورها به چالش ظرفیت و توانایی ناتو ادامه می‌دهند". کشورهای مذکور در آسیا، بر پایه این برداشت که تعهدات امریکا تنزل یافته، اتحادیه‌ها و شراکت‌های موجود را تشویق می‌کنند، با نوسازی یک‌جانبه توان نظامی خود، دست به تلاش برای دست یافتن به اتحادیه‌ها و شراکت‌های جدید بزنند.

به عبارت دیگر امپراطوری امریکا رو به افول گذارده است. هم‌اکنون نیز نشانه‌های به چالش کشیدن شدن نظام تک‌قطبی به عینه دیده می‌شود.

امپراطوری‌هایی که خود را در حال افول می‌بینند بسیار امکان دارد که دست به جنگ بزنند و به جای این‌که سعی کنند اشکالات و معایت خود را اصلاح نموده و ضعف خود را بپوشانند، سعی می‌کنند با ضربه زدن به طرف مقابل از قدرت گرفتن او جلوگیری کنند.

مردم امریکا به وضوح مخالفت خود را با جنگ‌طلبی هیئت حاکمه ابراز داشته‌اند. به عنوان مثال، هنگام برگزاری کنگره حزب دموکرات اتفاق بسیار جالبی افتاد که مخالفت مردم امریکا با سیاست جنگ‌طلبی امریکا را به طور واضحی نشان داد. هنگامی که لئون پانه‌تا در سومین شب برگزاری کنگره به سخنرانی و توجیه سیاست‌های نظامی امریکا اشتغال داشت به یکباره جمعیت حاضر در کنگره سخنرانی او را قطع کردند و یک صدا به اعتراض اعلام داشتند "No More War” (دیگر جنگ بس است!)

نعل وارونه خانم کلینتون

دونالد ترامپ علناً مخالفت خود را در مقابله با روسیه و چین ابراز داشته و از این موضع خود دفاع کرده است. ولی خانم کلینتون نمی‌تواند مواضع جنگ‌طلبانه خود را علناً با مردم امریکا در میان گذارد و لذا به دروغ و بر چسب و به طور خلاصه  وارونه جلوه دادن واقعیت روی آورده است.

از طرف دیگر درست در آستانه آغاز کنگره حزب دموکرات به ناگهان ویکی لیکس ایمیل‌های مبادله شده مابین شورای مرکزی حزب دموکرات با دیگر مقامات حزب را منتشر کرد. این ایمیل‌ها نشان می‌داد که تشکیلات حزب دست به انواع حیله‌ها و تدابیر ناروا زده تا در انتخابات مقدماتی از پیروزی برنی ساندرز بر خانم کلینتون جلوگیری کند. این رسوایی دیگری بود که به رسوایی‌های دیگر خانم کلینتون در رابطه با دروغ گفتن به بازپرسان پلیس قضایی امریکا - اف‌بی‌آی – و ارسال بیش از 000/30 ایمیل غیرقانونی و سپس پاک کردن آن‌ها اضافه شد.

رهبران حزب دموکرات، بلافاصله به رفع و رجوع مسئله پرداختند و برای منحرف کردن اذهان اعلام داشتند که پوتین رئیس‌جمهور روسیه در این کار دست داشته و با هک کردن کامپیوترهای تشکیلات حزب و سپس انتشار ایمیل‌ها در انتخابات امریکا جاسوسی و دخالت کرده است. این در حالی است که اسنودن، کارمند سابق "سازمان ملی اطلاعات" امریکا و افشاءکننده جاسوسی‌های این سازمان علیه کشورها و رهبران جهان، اعلام داشت که اگر روسیه این ایمیل‌ها را ضبط و انتشار داده باشد حتماً باید "سازمان ملی اطلاعات" امریکا از آن اطلاع داشته باشد. در صورتی که سازمان مذکور تاکنون درباره منشاء و چگونگی این کار اطلاعاتی اظهار بی‌اطلاعی کرده است. دولت روسیه نیز ادعای مذکور را رد کرده است.

از آن پس، موضوع تقلب تشکیلات حزب دموکرات و خانم کلینتون به کلی کنار رفت و موضوع تبلیغات حزب دموکرات تبدیل شد به این ادعای بی پایه که ولادمیر پوتین در انتخابات امریکا دخالت کرده و این‌که ترامپ عامل پوتین است.

ولی واقعیت این است که رسوایی‌های خانم کلینتون چنان زیاد است که بعید به نظر می‌رسد اردوی خانم کلینتون بتوانند ذهنیت مردم امریکا نسبت به دغلکاری خانم کلینتون و رسوائی‌های ایشان را تغییر دهد.

ارزیابی وضع رقبا

کمپین اردوی خانم کلینتون بر محور منحرف کردن اذهان از موضوع اصلی و "نعل وارونه" متمرکز است. و همچنین سعی دارد دخالت پوتین در انتخابات امریکا و این‌که ترامپ در واقع آدم پوتین می‌باشد را در اذهان مردم جا بیندازد.

از طرف دیگر انتظار می‌رود با رسوائی‌های خانم کلینتون – بخصوص این رسوائی آخری – بسیاری از طرفداران برنی ساندرز که 43% کل آراء ماخوذه دموکراتها در انتخابات مقدماتی و عمدتاً جوان عضو حزب دموکرات را تشکیل می‌دهندعمدتاً به خانم کلینتون رأی ندهند.  احساس طرفداران ساندرز این بود که به آنها خیانت شده است.

 حزب سبزها که خانم جیل استین (Jill Estain) را نامزد خود اعلام کرده انتظار می‌رود درصد بالایی از طرفداران سابق ساندرز را به خود جلب کند. هرچه بیشتر خانم استین رأی بیاورد به همان نسبت از رأی‌های خانم کلینتون کاسته می‌شود.

عامل دیگری که تأثیر مهمی در انتخابات دارد عامل تقلب است. حزب دموکرات و خانم کلینتون نشان دادند که هیچگونه ابایی از تقلب در انتخابات ندارند. یکی از تقلب‌هایی که می‌تواند به شدت مؤثر باشد، پروگرام کردن کامپیوترهای شعبات رأی‌گیری است به نحوی که در نهایت نتیجه رأی مردم را در شعبات مختلف به نفع خانم کلینتون اعلام کند.

از حالا تا روز رأی‌گیری حدوداً 90 روز فاصله است. بازار کمپین‌ تهمت و افترا و دروغ به شدت در رسانه‌ها داغ است. تاکنون کار به لحن‌پراکنی و مسائل شخصی نیز کشیده است.

اوباما همین هفته گذشته اعلام کرد که ترامپ لیاقت ریاست جمهوری را ندارد. اردوی هواداران ترامپ، در پاسخ، اعتبار پذیرش اوباما در دانشگاه هاروارد را زیر سؤال بردند و ادعا کردند پذیرش ایشان براساس قابلیت های  شخصی وتحصیلی‌اش نبوده بلکه به دنبال توصیه‌های خاص انجام شده است.

6- کمپین دونالد ترامپ هم‌اکنون بر محور ضدجنگ و نادرستی و رسوایی خانم کلینتون جریان دارد. چنانچه بتواند از منحرف شدن موضوع جلوگیری کند و همین دو پیام را به مردم امریکا برساند شانس زیادی برای پیروزی در انتخابات دارد.

7- لازم به یادآوری است که این احزاب دو بال یک حزب واحد هستند که متعلق به طبقه حاکمه آمریکا می‌باشند.  و لذا گزینه‌ای که به مردم آمریکا داده شده کمافی‌السابق گزینه‌ای فریبکارانه است.  چرا که هر کدام از این دو نامزد را مردم انتخاب کنند آدم آلیگارشی را انتخاب کرده‌اند.
منبع: فارس