کد خبر 619374
تاریخ انتشار: ۲۷ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۹

در کتاب زیبای تنها که دربردارنده خاطرات ثریا اسفندیاری، همسر دوم شاه است، از فرار اول شاه با عنوان ماه عسل یاد شده است. در این کتاب آمده است که اوضاع مملکت به گونه‌ای بود که به جای سفر ماه عسل، من و همسرم به عراق و سپس روم گریختیم.

به گزارش مشرق، فرار از کشور یکی از عادات مرسوم بین دیکتاتورها است، در شرایطی که پایان حکومت خود را قادر به پیش بینی می‌باشند. همین دلیل خود گواهی بر نامشروع بودن حکومت این عده در بین مردم تحت سلطه خود است.
 
تاریخ را که ورق بزنیم موارد گوناگونی از این فرارها مشاهده می‌کنیم. فرار محمدرضا پهلوی در ایران، فرار بن علی در تونس و فرار علی عبدالله صالح در یمن برخی از این نمونه‌ها است. فرار را بر مرگ در دادگاه انقلابی ترجیح دادن،باعث می‌شود این حاکمان از کشور خارج شوند. در این میان محمدرضا پهلوی یک مورد ویژه بود. شاه ایران در کارنامه حکومت خود تجربه دوبار فرار از ایران را دارد که هر دو در شرایطی رخ داده است که مخالفین او قدرت زیادی به دست آورده بودند.
 
در کنار شباهتهای این دو فرار، بین این دو تفاوتهای بارزی را نیز می‌توان نشان داد. از جمله این تفاوتها این بود که به گفته ثریا همسر شاه، وی در فرار نخست از بازگشت ناامید بود، در حالی که در فرار دوم احتمالا برعکس بود.1 از این رو پرداختن به مقایسه دو فرار شاه بر اساس سه مولفه گستردگی قیام، حمایت ایالات متحده و حمایت ارتش قابل توجه است. اما پیش از این بد نیست روایت همسران شاه را در زمینه این دو فرار بخوانیم.
 
روایت همسران شاه از این دو فرار

هر دو همسر شاه پهلوی در ارتباط با فرار او بر عنصر ترس محمدرضا تاکید می‌کنند. در کتاب "زیبای تنها" که دربرارنده خاطرات ثریا اسفندیاری، همسر دوم شاه است، از فرار اول شاه با عنوان «ماه عسل» یاد شده است.
 
در این کتابآمده است که اوضاع مملکت به گونه‌ای بود که به جای سفر ماه عسل، من و همسرم به عراق و سپس روم گریختیم. ثریا می‌نویسد در طرح کودتا فرار شاه از ایران پیش بینی نشده بود، اما محمدرضا اصرار کرد که در صورت شکست کودتا، از ایران فرارکند.2گنجاندن فرار در فرایند کودتا حاکی از ناامیدی شاه به بازگشت بود.
 
در حالی که فرح روایتی متفاوت از فرار دوم دارد، گویی شاه امید به بازگشت داشت. فرح می‌نویسد: «محمدرضا در گفتگوی کوتاهی که پای پلکان هواپیما انجام داد گفت: برای چند روز استراحت به اسوان می‌رود. در موقع تشکیل این دولت گفته بودم مدتی است که احساس خستگی می‌کنم و احتیاج به استراحت دارم.»3این بیان حاکی از امید به بازگشت است ولی نتیجه‌ای متفاوت از فرار اول داشت. با این حال فهم این نتیجه با توضیح سه مولفه زیر بهتر ممکن است. 
 
1- گستردگی قیام مردمی

برخلاف فرار دوم شاه در دوران قبل از فرار اول، نیروهای اپوزیسیون بیشتر در حکومت و احزاب تجلی می‌کرد و مردم نقش مستقیمی در اعتراضات علیه او نداشتند. آنها اغلب در حمایت از رهبران مخالف شاه به تظاهراتمی‌پرداختند.
 
یک نمونه از ایناعتراضات، قیام 30 تیر 1331 بود.محدود کردن قدرت دربار به سلطنت و نه حکومت کردن موضوع چالش انگیز اپوزیسیون با دربار در این برهه بود که به ویژه از سوی مصدق و نیروهای مذهبی به رهبری کاشانی دنبال می‌شد.
 
دعوای مصدق برای گرفتن وزارت دربار و کنترل نظامیان حاکی از این مساله است. بنابراین در این دوره صحبت از کنار رفتن شاه یا پایان دادن به سلطنت یک خواسته عمومی نبود.4 عواملی همچون اختلاف در مورد نوع شخصیت رهبران، عزل و نصبها و سیاستها و عدم تعقیب و مجازات مسببین کشتار 30 تیر 1331 سبب شد بین دو نیروی سیاسی مخالف دربار، یعنی ملی‌گراها (به رهبری مصدق) و مذهبیون (به رهبری کاشانی)، شکاف ایجاد شده و زمینه جری شدن حامیان دربار فراهم شود.
 
5شکاف در میان رهبران و تردید در حمایت مردم از مصدق چنان که در 28 مرداد 32 دیده شد، قیام را ناکارآمد کرد. بدین ترتیب نابودی کامل سلطنت و حذف کامل شاه، حتی در عرصه تئوری نیز چندان بارور نشد.
 
در این دوران که فرار اول شاه رخ داد، تنها از سوی حسین فاطمی وزیرخارجه مصدق تلاش شد شورایی برای تعیین تکلیف سلطنت تشکیل شود که وقوع کودتا و بازگشت شاه ورق را برگرداند و زمینه را برای استبداد مطلق شاه فراهم کرد.6
 
گستردگی حمایت مردم از مخالفین حکومت در جریان انقلاب اسلامی در مقایسه با نهضت ملی شدن صنعت نفت نشان می‌دهد که اگر طیف وسیعی از توده مردم حکومتی را نامشروع بدانند، حتی ارتش و حامیان خارجی نیز نمی‌توانند آن حکومت را حفظ کنند.
 
اما در سال 1356-1357 شاهد قیام وسیع‌تری هستیم که به انقلاب اسلامیشهره شد. از آنجا که نیروهای اپوزیسیون همچون ملی‌گراها و حزب توده در آزمون خود در مبارزه با شاه قبل از کودتا سربلند بیرون نیامدند، مردم پشت سر چهره برجسته مذهبی، امام خمینی نهضتی در تقابل با شاه راه انداختند که به تدریج خلع شاه از حکومت هدف اصلی آن شد7. جامعه پیوند دین و سیاست را بهتر درک کرد. رهبری منسجم نهضت توسط امام (ره) و مخالفت ایشان در برابر هر نوع مسامحه‌ای با شاه، سبب شد بسیاری از جریانهای آن روز، به ویژه مارکسیستها، خود را دنباله رو مردم دانسته و حرکت مردمی را مانند دعوت به تظاهرات برای خود مصادره کنند. اگر در دوره مصدق بین مردم در ارتباط با حمایت از وی شکاف افتاد، در دوره‌ای که منجر به فرار دوم شاه شد، چنین شکافی در مردم راجع به حمایت از رهبری واحد دیده نمی‌شد.8
 

2- حمایت ایالات متحده از شاه

یکی از وجوه مشترک هر دو فرار شاه این بود که ایالات متحده در هر دو مقطع حامی او بود. اگرچه آمریکا در ارتباط با مساله نفت و مصدق سیاست «میانجیگری تا براندازی» را پیشه کرد اما به حمایت از شاه ادامه داد که اوج آن را در طراحی و اجرای کودتا در همراهی با انگلیس مشاهده می‌کنیم. آمریکا و انگلیس از قیام سی تیر به این نتیجه رسیده بودند که تنها راه برکناری مصدق از حکومت کودتا است و به نوعی در تلاش برای بازگشت شاه برآمدند.9 این حمایت در دوران منتهی به فرار دوم و انقلاب نیز مشاهده می‌شود و چه بسا نقش ژاندارم منطقهتوسط ایران این حمایت را بیش از دوره قبل دارای اهمیت کرد.
 
طرح انقلاب سفید، حمایتهای تسلیحاتی و پیمانهای امنیتی و همچنین کمک به شکل‌گیری ساواک برای برخورد با مخالفین گویای این موضوع است. 10نظام، با کمک مستشاران آمریکایی به صورت نسبتاً کارایی در خدمت اهداف شاه که همانا تثبیت و تحکیم قدرت سیاسی وی بود عمل می‌کرد.11 در واقع آمریکا تمایلی به کنار رفتن شاه در سالهای منتهی به انقلاب نداشت تا موجبات بی‌اعتمادی دیگر قدرتهای وابسته به آمریکا فراهم نگردد.
 
3- حمایت ارتش از شاه

دومین ویژگی مشترک در هر دو فرار شاه این بود که شاه حمایت ارتش را با خود داشت. در دوره قبل از فرار اول تلاشهایی از سوی مصدق صورت گرفت تا کنترل شاه بر وزارت جنگ و ارتش کاهش پیدا کند ولی موفقیت آمیز نبود.
 
12ارتش با تشکیل کمیته نجات وطن مجری کودتا برای سرنگونی مصدق و بازگشت شاه شد. شاه پس از بازگشت از فرار اول این جمله تاریخی را گفته بود که حکومتم را مدیون خدا، آمریکاییها و ارتشم هستم.13 حمایت ارتش از شاه در دوران منتهی به فرار دوم نیز تداوم یافت. اگر چه بر شمار سربازان فراری از ارتش افزوده می‌شد، اما نیروهای گارد که از بدنه ارتش بودند حتی پس از فرار شاه در برابر قیام ملت ایستادگی کردند.14 اگرچه شکاف در سطوح عالی ارتش در ارتباط با نحوه مقابله با قیام مردمی وجود داشت، اما این نکته را نمی‌توان به منزله عدم حمایت ارتش از شاه نسبت داد.
 
فرجام سخن

اگر بخواهیم بر اساس سه مولفه مورد بررسی به تحلیل چرایی عدم بازگشت شاه به ایران بپردازیم، می‌بایست تفاوتهای دو فرار شاه را مورد تاکید قرار دهیم. همان طور که مشخص شد نیز در میان سه مولفه ذکر شده، تنها مولفه اول، یعنی گسترده تر شدن قیام مردم، که مبتنی بر تغییر در رهبری و همچنین خواسته‌های مردم بود، سبب شد تا این بار فرار شاه بدون بازگشت باشد.
 
این مسئله به خوبی اهمیت و جایگاه مردم را در مشروعیت بخشی به یک حکومت نشان می‌دهد. یعنی اگر طیف وسیعی از توده مردم حکومتی را نامشروع بدانند، حتی ارتش و حامیان خارجی نیز نمی‌توانند آن حکومت را حفظ کنند.
 
 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 
1. خبرگزاری کتاب ایران، روایت همسران شاه از فرار محمد رضا پهلوی، قابل دسترس در:
 
www.ibna.ir/fa/docreport/215716
 
2. محمود طلوعی، زیبای تنها، تهران، نشر علم، 1381، ص 124.
 
3. فرح پهلوی، کهن دیارا، تهران، بهنام، 1383، ص 241.
 
4. جلال الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1391، صص83-87.
 
5. مجتبی مقصودی، تحولات سیاسی-اجتماعی ایران 1357-1320، تهران، انتشارات روزنه، 1386، ص 137.
 
6. جان فوران، مقاومت شکننده، تهران، پارسا، 1382، ص 445.
 
7. عبدالوهاب فراتی، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379، ص 67.
 
8. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ابعاد جهانی انقلاب اسلامی در بیانات امام خمینی، تهران، کاوش، 1377، ص 21.
 
9. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی و فتاحی، تهران، نشر نی، 1386، ص 300.
 
10. فراز چمنی، سیاست حقوق بشر کارتر و انقلاب اسلامی ایران، تهران، مرکز انقلاب اسلامی، 1383، ص 42.
 
11. منوچهر محمدی، انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلابهای فرانسه و روسیه، قم، نشر معارف، 1391، ص 104.
 
12. علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران 1357-1320، تهران، قومس، 1383، صص227-211.
 
13. علی میرفطروس، دکتر محمد مصدق: آسیب شناسی یک شکست، آمریکا، شرکت کتاب، 1384، ص 84.
 
14. صادق زیبا کلام، تاریخ تحولات سیاسی ایران 1320-1357، تهران، سمت، 1386، ص 108.
 
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران