بچهها به صف ایستادند. در مقابلشان، گارد ریاستجمهوری عراق قرار داشت. با فرمان قربانی، نیروهای گارد را محاصره کردند و بخشی از منطقه را به خرمنی از آتش تبدیل کردند.
جنگ تن به تن آغاز شد و حتی بعضی از رزمندهها یکتنه در مقابل تانکها ایستادند. بچهها چند شبانهروز جنگیدند. با پایان یافتن بخشی از عملیات، حاج حسین خرازی با خوشحالی حسن را در آغوش گرفت.
برای اهل دنیا باورش سخت بود. اما این عنایت حقتعالی و دست یاری صاحبالزمان (عج) بود که بچههای یک گردان پیروزمندانه از نبرد با گارد ریاستجمهوری عراق بیرون بیایند. سالها بعد، رهپویان راه حق، گوشهای از وقایع این نبرد را در کتاب «نبرد فاو» به کلمه آوردند...