به گزارش مشرق، باز المپیک تمام شد و باز محمد بنا رفت.این بار اما نه در مقام یک قهرمان. او شکست خورد و حالا منتقدانش خرسندند. منتقدانی که فرقی ندارد وزیر ورزش باشد یا رسول خادم و تیمش . او دیگر آن محبوبیت گذشته را ندارد، یا حداقل خودش این طور فکر می کند. سوپرمن بادش خوابیده. تمام سهمش از المپیک دو مدال برنز بوده. چیزی که برای کشتی فرنگی ایران ، تا قبل از خود او مثل یک رویا بود. بنا اما حالا از اسب افتاده. یک سال قبل ، مهرماه که در ساعاتی در کنارش بودیم ، برایمان از المپیک می گفت. از اینکه در خوش بینانه ترین حالت شانس یک طلا دارد.
می گفت راهش را برای آن یک مدال بلد است و با قاسم رضایی آن تک مدال را می گیرد. این اتفاق اما در عمل نیفتاد و این بی طلا ماندنش همه این حاشیه ها را به همراه داشته است. وقتی قاسم کشتی اش را باخت و بنا مطمئن شد بی طلا مانده است، بغضش ترکید. نشست و زار زد. او پاک باخته بود. با خود می گفت عصرش به سر رسیده و باید برود خانه اش. باید گوشه ای بنشیند و قلیانی بچاقد و روزگار را اینگونه طی کند. دور از دخترش ، به دور از کشتی و در سوگ مادر.
او خودش هم باورش شده این انتقادها را. حرف های تندی که از درون کمیته فنی شنیده اعصابش را به هم ریخته است. به هم ریخته و حالا چاره ای غیر از عقب نشینی ندارد. مردی که عمری تک ستاره کشتی فرنگی ایران بوده ، حالا باید جواب پس بدهد. جواب پس بدهد که چرا اعتقادی به انتخابی نداشت. چرا تحولی در تیم 4 سال قبلش ایجاد نکرد و چرا اساسا این قدر بسته کارهایش را پیش برد. انتقادهایی که حالا بعد از باخت ، خیلی از آنها درست به نظر می رسند و او هم به همین دلیل است که چاره ای غیر از تمکین ندارد. بنا اما دیکتاتوری دوست داشتنی است که اساسا نمی تواند این طور حرف ها را بشنود. این بار او قهرش نه از سر ناز کردن که از برنتابیدن شرایطی است که زمانه تحمیلش کرده. شاید بخواهد برود و در خلوتش برای خود زندگی کند. فکر می کند کنجی انتخاب می کند و روزگار می گذراند و بیخیال همه چیز می شود.
او اما با این کار هم ضربه ای بزرگ به خودش می زند و هم ما را که دوستش داریم ناامید می کند. بنا کسی نیست که خانه بنشیند. دنیایش همان خانه کشتی است. روزگارش را آنجا باید بگذراند . حالا که این نسلش به ته خط رسیدند ، او که دنبال آورده مالی نیست ، چرا باید پا پس بکشد؟ چرا از نوشروع نمی کند؟ چرا باید 4 تا انتقاد سردش کند. حالا اگر لرستانی و اعضای کمیته فنی ، خادم و تیمش در کشتی آزاد ، وزیر ورزش و معاونانش و چند روزنامه نگار رفته از ایران مثل رستمپور ، مدام انتقادهای شان به او تمام نمی شود، ساده ترین راه جا زدن است. درحالی که اگر بخواهد بماند و بجنگد ، هیچ کس نمی تواند حذفش کند. او باید دوباره برگردد به همان خانه کشتی، بچه های کم سن و سال را دورش جمع کند و از نو شروع کند. باز باید امثال سوریان و نوروزی را کشف کند، بسازد و پیش بیاورد . او استاد کشف استعدادهاست. مهم نیست متهمش کنند به کار گلخانه ای یا هر چیز دیگری. مهم این است اگر محمد آقا بخواهد، می تواند. پس لطفا برای دوستداران تان هم که شده جا نزنید، بمانید و برای ما که دوست تان داریم، بجنگید.