سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*******
سطری از آن هزاران
سعدالله زارعی در کیهان نوشت:
«حقیر سرباز صفر ولایت و نظام جمهوری اسلامی و ملت شجاع و عزیزتر از جانم بوده و انشاءالله با استعانت از خدای سبحان تا آخر عمر در همین جایگاه «سربازی» خواهم بود.»
حق بزرگ و بسیار بزرگ سردار سلیمانی را نمیتوان با عبارات و کلمات، هر چند از بهترینها، فاخرترینها و پرمعناترینها برگزیده شوند، ادا کرد. اما این حق آنقدر بر دوشمان سنگینی میکند که بیتابمان کند و به تلاشمان وا دارد تا اندکی و بسیار اندکی از آن همه را بیان کنیم به قول مولوی؛ کز برای حق صحبت سالها... بازگو حالی از آن خوشحالها.
سردار در پیام اخیر خود با همه عبارات محدودی که به قلم درآورد، حقیقت وجودی خود را نه برای آنکه دیگران دریابند؛ بلکه برای آنکه ناآشنایان عرصه جانبازی، چیزی که با «بازار مکاره دنیاطلبان» تناسبی ندارد را به ریب و ریای دنیاطلبی آلوده نگردانند، نشان داده است: سربازی برای «ولایت» و «ملتی عزیزتر از جان». بر صدق این حقیقت وجودی سردار، در و دشت و کوه و بیابانهای ایران و کشورهای منطقه هم گواهی میدهند. در این باره نکات زیادی وجود دارد که در مجال محدود این یادداشت به بعضی از آنها اشاره میشود:
«حقیر سرباز صفر ولایت و نظام جمهوری اسلامی و ملت شجاع و عزیزتر از جانم بوده و انشاءالله با استعانت از خدای سبحان تا آخر عمر در همین جایگاه «سربازی» خواهم بود.»
حق بزرگ و بسیار بزرگ سردار سلیمانی را نمیتوان با عبارات و کلمات، هر چند از بهترینها، فاخرترینها و پرمعناترینها برگزیده شوند، ادا کرد. اما این حق آنقدر بر دوشمان سنگینی میکند که بیتابمان کند و به تلاشمان وا دارد تا اندکی و بسیار اندکی از آن همه را بیان کنیم به قول مولوی؛ کز برای حق صحبت سالها... بازگو حالی از آن خوشحالها.
سردار در پیام اخیر خود با همه عبارات محدودی که به قلم درآورد، حقیقت وجودی خود را نه برای آنکه دیگران دریابند؛ بلکه برای آنکه ناآشنایان عرصه جانبازی، چیزی که با «بازار مکاره دنیاطلبان» تناسبی ندارد را به ریب و ریای دنیاطلبی آلوده نگردانند، نشان داده است: سربازی برای «ولایت» و «ملتی عزیزتر از جان». بر صدق این حقیقت وجودی سردار، در و دشت و کوه و بیابانهای ایران و کشورهای منطقه هم گواهی میدهند. در این باره نکات زیادی وجود دارد که در مجال محدود این یادداشت به بعضی از آنها اشاره میشود:
1. آنانکه با سردار قاسم سلیمانی از نزدیک آشنایی داشتهاند، معتقدند او سراسر زندگیاش را خارج از «خطوط» سپری کرده و در عین حال دائماً در یک خط سیر کرده و هیچ گاه از آن منحرف نشده است. او و البته بسیاری دیگر از سردارانی چون او، هیچ گاه در «قاعده» گروهها و طیفها و گرایشات قرار نگرفتهاند؛ البته نه به این معنا که او هر گروه و طیف و گرایشی را «باطل» و ناروا بداند بلکه به این معنا که نگاه او همواره به اصل انقلاب و نظام اسلامی بوده و هیچگاه انقلاب و نظام و ولایت را در تفاسیر حزبی و طیفی به تماشا ننشسته و قضاوتهای او تحت تأثیر آرایههای جناحی قرار نگرفته است.
«خط» سیر سلیمانی در تمام دوران انقلاب و تا امروز، رهبری و مردمی است که به قول حضرت امام خمینی- رضوانالله تعالی علیه- «پیروزی انقلاب و تداوم آن، رهین آنان است» سلیمانی هیچ گاه از این خط جدا نشده و ذرهای به غیر آن تمایل نشان نداده و به واقع «سرباز ولایت و مردم شجاع عزیزتر از جانش» بوده است.
2. میدانم که در این عبارت سنگینی زیادی وجود دارد ولی نمیتوان نگفت که او «فرادنیا»ست. چند روز پیش هنرمند ارزشمند کشورمان، پرویز پرستویی که در نقش هنری خود تلاش کرد تا به این شخصیت نزدیک شود، گفت: «سردار روی زمین نیست». خود او در یادکرد شهادت یار دیرینهاش «شهید احمد کاظمی» گفت: «من مستحق آن هستم که به احمد ملحق شوم». سلیمانی آنگاه که از یارانش که دیری است به شهادت رسیدهاند، یاد میکند، آنقدر بیتاب میشود که تو گویی چند ساعتی بیش از شهادت آنان نگذشته است. خیلیها تصاویری دیدهاند که سلیمانی با بدن مطهر شهدا وداعی میکند و آنچنان آنان را در بغل میگیرد که تو گویی میخواهد همراه آنان با این دنیا وداع کند. خیلیها هستند که با نگاه به حس عمیق برادریاش با ملتهای مظلوم منطقه- اعم از شیعه و سنی- او را «فرامرز» میدانند و میلیونها مظلوم فلسطینی، لبنانی، سوری، عراقی، یمنی، بحرینی، افغانی، پاکستانی و... به اندازه ما ایرانیها، او را از خود میدانند. سلیمانی وحدت روحی و جانی مسلمانان را در زبانها، ملیتها، رنگها و مذاهب مختلف عینیت بخشیده است. اما به اعتبار علاقه وافرش به عالم شهیدان، «فرادنیا»ست.
3. یک لحظه تصور کنیم که گروههای تروریستی که با برنامه قبلی سرویسهای اطلاعاتی و پشتیبانی مالی، اطلاعاتی، تسلیحاتی و... رژیمهای جنایتکار آمریکا، اروپا، سعودی، قطر، ترکیه و... به یکباره سربلند کردند و بسیاری از ملتهای مظلوم منطقه را به جرم آنکه زیربار استیلای آمریکا نمیروند، در آتش و خون فرو بردند، با «سد»ی که سلیمانی در برابر آنان پدید آورد، مواجه نمیشدند، الان وضع منطقه و مسلمانان مظلوم آن اعم از سنی و شیعه چه بود و وضع امنیت ایران چه بود؟ اگر نگاهی به شیوه عمل گروههای مسلح دستپرورده غرب بیاندازیم، تردید نمیکنیم که اینها از آباء پلید خود یعنی یزید، عبیدالله بن زیاد، شمر بن ذیالجوشن، خولی و سنان سفاکتر و وحشیترند. سرکرده گروه «احرارالشام» که حدود یک سال پیش به هلاکت رسید، نیروهای خود را به یک خرابه میبرد و به آنان میگوید: «این جای کاخ عبدالملک بن مروان است ما امروز آمدهایم تا بنیامیه را احیا کنیم و آنچه آنان از آن غفلت کردند، یعنی ریشهکن کردن کامل دوستداران حسین بن علی را به سرانجام برسانیم.» این فقط سرنوشت شیعیان- در صورت غلبه این گروهکهای تروریستی- نبود بلکه برادران و خواهران سنی ما نیز همین وضع را پیدا میکردند. یک مورد آن اقدام گروهک داعش در به شهادت رساندن برجستهترین شخصیت سنی سوریه- علامه شیخ محمد سعید رمضان البوطی- در مسجد الایمان دمشق به همراه حدود چهل نفر از نمازگزاران در اول فروردین 92 بود. سلیمانیها و به تعبیر رساتر، انقلاب اسلامی ایران، اگر نبود امروز از مسلمانان در گوشهگوشه این منطقه رودهای خون جاری شده بود. کما اینکه حدود سه ماه پیش وقتی یک محقق آلمانی -یورگن تودنهوفر- از یکی از فرماندهان داعشی در موصل میپرسد آیا واقعاً برای شما مهم نیست که 300 میلیون شیعه را بکشید، میگوید: «و میلیونها سنی هم که به خلافت البغدادی تن ندهند شایسته مردن هستند و تعداد مقتولین اهمیتی ندارد.» همه به یاد داریم وقتی که ماشین جنایت داعش- در 20 خرداد 93- در عراق به راه افتاد، همه دولتها و دستههایی که امروز- البته به دروغ - از لزوم مقابله با داعش سخن گفته و برای آن ائتلاف دروغین تشکیل میدهند، داعش را به عنوان یک جریان قومی معرفی میکردند که برای اجرای عدالت دست به انقلاب زده است! آن روز در منطقه آنان که با داعش موافق نبودند و خودرا در معرض تهدید آنان میدیدند هم مقابله با داعش را غیرممکن ارزیابی میکردند. تنها پساز آنکه، سردار سلیمانی ضربات اولیه به داعش زد و پس از حدود دو ماه، آنان را در عملیات مختلف به شکست کشاند، آرامآرام این باور پدید آمد که داعش را میتوان برچید و از آن پس ادبیات جهان هم تا حد زیادی نسبت به داعش تغییر کرد و آمریکا هم از ائتلاف علیه داعش سخن به میان آورد که خود این هم به غیر از اینکه نشان از سالوسی آنان داشت از زبونی آنها خبر میداد.
سلیمانی بدون ائتلاف با جایی نفس داعش را برید و آمریکا از شکلدهی به یک ائتلاف بینالمللی علیه داعش فقط حرف زد. جالبتر اینکه دو روز پیش جنگندههای آمریکا با حمله به یک موقعیت نظامی در اطراف فرودگاه دیرالزور حدود 60 نفر از نظامیان سوریه را به شهادت رساندند و در واقع تلافی عملیات دو هفته پیش ائتلاف ایران، روسیه و سوریه علیه داعش را گرفتند! در ماجرای شامگاه شنبه، آمریکا نشان داد که از شکست تروریزم در منطقه نگران است کما اینکه کاخ سفید رسماً اعلام کرد اوباما مصوبهای که عربستان را به دلیل انجام عملیات تروریستی حتی در مرکز آمریکا محکوم کند، وتو میکند. اگر میخواهیم اندازه و اهمیت پیروزی سلیمانی - و به طور کلی جبهه مقاومت- را دریابیم باید این وجوه پنهان تروریسم تکفیری کفار را هم ببینیم.
آنچه سردار سلیمانی و یاران او در منطقه انجام دادند در معادلات رایج جهان نمیگنجد؛ اقدامات او را فقط با واژگان قرآنی میتوان توضیح داد. «ان ینصرکم الله فلا غالب لکم» (آل عمران/ 160) و «ومن یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه انالله بالغ امره قد جعل الله لکل شیء قدرا» (طلاق/3).
سلیمانی منطقه را برای ملتها امن و برای دشمنان ملتها ناامن کرد. او و یاران شهادتطلبش در دریای فتنهای که با مکر و توطئه آمریکایی و کینه و دلارهای قارونهای عرب طغیان کرده بود، برای ملتها کشتی امن و برای فتنهگران، امواجی بنیانکن بودند. این گونه بود که دشمنان عنود اسلام در نیویورک تایمز نوشتند: «سلیمانی ریشه داعش را سوزاند».
4. بسیار گفتهاند که سردار سلیمانی آنگاه که از رهبر معظم انقلاب اسلامی سخن میگویدو یا به ضرورت نوشتهای به قلم میآورد، از واژه پرمعنای «حکیم» استفاده میکند او میگوید: «من فراتر از مباحث سیاسی و حتی اعتقادی که از این زوایا هم ممتاز هستند، رهبری را «حکیم» میدانم. ما در آنچه فرموده و ما به آن عمل کردهایم جز «حکمت» ندیدهایم و این موهبتی خدایی است که به «حضرت آقا» داده شده و در بزرگان دیگر ندیدهایم لذا همه سلولهای من میگویند عمل به دستورات رهبری بهترین نسخه موفقیت بوده و تبعیت محض از رهبر معظم انقلاب، کاری حکیمانه است.» او جدای از اینکه پیروی از ولایت فقیه را یک واجب شرعی میداند و جدای از اینکه عمل به تدابیر سیاسی رهبری را یک واجب ملی میشناسد، به حکمت رهبری در آنچه میگوید و عمل میکنند، ایمان دارد.
آیا قدر غدیر را می دانیم؟
کورش شجاعی در خراسان نوشت:
مبارک ترین و سرنوشت سازترین روز هستی، بی گمان هنگامه بعثت نبی مکرم اسلام و برانگیخته شدن حضرتش از سوی حضرت رب العالمین برای هدایت و به سعادت رساندن انسان است.
خداوند حکیم چنین اراده فرمود که سلسله جلیله نبوت انبیاء الهی به وجود سراسر نور و برکتِ اعظم و اشرف پیامبران، حضرت مصطفی ختم شود و اگر چه با رحلت خاتم الانبیاء و مُهر شدن پرونده نبوت، پنجره های وحی الهی بسته شد اما آفریدگار هستی و لوح و قلم از سر لطف و کرم و به حکمت بالغه و مطلقه خود پنجره های هدایت را همچنان به روی اهل زمین و زمان گشوده نگاه داشت تا خلق در مسیر رسیدن به سعادت، حیران و سرگردان نباشند. بر این اساس فرمان خداوند رحمان و رحیم به حضرت خاتم النبیین برای ابلاغ وحی الهی (یا اَیُّها الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیک مِن رَّبِّکَ و ان لّم تَفعَل فما بَلَّغتَ رِسالَتَه...) زیباترین و عالی ترین نماد و جلوه گشوده ماندن پنجره های هدایت الهی بعد از ختم نبوت، در قامت امامت و ولایت است - و چه فرمانی بود آن فرمان، از سوی پروردگار که ابلاغش توسط پیامبررحمة للعالمین به مردم معادل کل رسالت حضرتش برشمرده شد و ابلاغ نکردنش مساوی به انجام نرسیدن رسالت 23 ساله - و چنین شد که مبارک ترین و سرنوشت سازترین واقعه هستی پس از بعثت انبیاء در واپسین سال عمر پربرکت آخرین پیامبر برگزیده الهی در غدیر خم رقم خورد و مشیت خداوند حکیم این بود که آخرین پیامبر برگزیده اش در بزرگ ترین اجتماع مسلمین در حجةالوداع در غدیرخم محل تلاقی و تجمع کاروان ها قبل از جدا شدن از یکدیگر، آن سرنوشت ساز پیام و امر الهی را به مردم ابلاغ کند پس عده ای از مردم منبری از جهاز شتران برآوردند، پیامبر دستور داد و درنگ کرد تا آنان که رفته اند بازگردند و آنان که از پی اند و هنوز نرسیده اند به غدیر برسند.
سپس پیامبر بر فراز آن منبر شد و خطبه خواند چه خطبه ای! خطبه ای که یادآوری و خلاصه و عصاره ایمان و معرفت و جریان نبوت و رسالت حضرتش بود و پس آن گاه حضرت ختمی مرتبت دست بزرگوار مردی را در دست مبارکش گرفت و بالا برد و در پیش چشم هزاران هزار مسلمان از حج برگشته فرمود: «مَن کنتُ مولاهُ فهذا علّیٌ مولاه» و به این ترتیب پیامبر عظیم الشأن اسلام با اجرای این فرمان الهی نه تنها تکلیف حاضران بلکه تکلیف امت اسلام و جهان بشریت را در همه زمان ها و مکان ها روشن کرد.
مبارک ترین و سرنوشت سازترین روز هستی، بی گمان هنگامه بعثت نبی مکرم اسلام و برانگیخته شدن حضرتش از سوی حضرت رب العالمین برای هدایت و به سعادت رساندن انسان است.
خداوند حکیم چنین اراده فرمود که سلسله جلیله نبوت انبیاء الهی به وجود سراسر نور و برکتِ اعظم و اشرف پیامبران، حضرت مصطفی ختم شود و اگر چه با رحلت خاتم الانبیاء و مُهر شدن پرونده نبوت، پنجره های وحی الهی بسته شد اما آفریدگار هستی و لوح و قلم از سر لطف و کرم و به حکمت بالغه و مطلقه خود پنجره های هدایت را همچنان به روی اهل زمین و زمان گشوده نگاه داشت تا خلق در مسیر رسیدن به سعادت، حیران و سرگردان نباشند. بر این اساس فرمان خداوند رحمان و رحیم به حضرت خاتم النبیین برای ابلاغ وحی الهی (یا اَیُّها الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیک مِن رَّبِّکَ و ان لّم تَفعَل فما بَلَّغتَ رِسالَتَه...) زیباترین و عالی ترین نماد و جلوه گشوده ماندن پنجره های هدایت الهی بعد از ختم نبوت، در قامت امامت و ولایت است - و چه فرمانی بود آن فرمان، از سوی پروردگار که ابلاغش توسط پیامبررحمة للعالمین به مردم معادل کل رسالت حضرتش برشمرده شد و ابلاغ نکردنش مساوی به انجام نرسیدن رسالت 23 ساله - و چنین شد که مبارک ترین و سرنوشت سازترین واقعه هستی پس از بعثت انبیاء در واپسین سال عمر پربرکت آخرین پیامبر برگزیده الهی در غدیر خم رقم خورد و مشیت خداوند حکیم این بود که آخرین پیامبر برگزیده اش در بزرگ ترین اجتماع مسلمین در حجةالوداع در غدیرخم محل تلاقی و تجمع کاروان ها قبل از جدا شدن از یکدیگر، آن سرنوشت ساز پیام و امر الهی را به مردم ابلاغ کند پس عده ای از مردم منبری از جهاز شتران برآوردند، پیامبر دستور داد و درنگ کرد تا آنان که رفته اند بازگردند و آنان که از پی اند و هنوز نرسیده اند به غدیر برسند.
سپس پیامبر بر فراز آن منبر شد و خطبه خواند چه خطبه ای! خطبه ای که یادآوری و خلاصه و عصاره ایمان و معرفت و جریان نبوت و رسالت حضرتش بود و پس آن گاه حضرت ختمی مرتبت دست بزرگوار مردی را در دست مبارکش گرفت و بالا برد و در پیش چشم هزاران هزار مسلمان از حج برگشته فرمود: «مَن کنتُ مولاهُ فهذا علّیٌ مولاه» و به این ترتیب پیامبر عظیم الشأن اسلام با اجرای این فرمان الهی نه تنها تکلیف حاضران بلکه تکلیف امت اسلام و جهان بشریت را در همه زمان ها و مکان ها روشن کرد.
و چنین شد که از هنگامه آن ابلاغ و بیعت اصحاب و یاران و مردمان با امیرمومنان آن یگانه زمان بعد از پیامبر و «حلقه وصل» نبوت و امامت و ولایت، غدیر خم دیگر تنها یک برکه و نقطه ای از زمین نباشد بلکه به خاطر اجرا و ابلاغ آن فرمان الهی به اهل زمین و زمان که «اکمال دین» و «اتمام نعمت» حضرت رحمان را برای امت اسلام و جهان بشریت به ارمغان آورد، غدیر به زیباترین و پرشکوه ترین جلوه گشوده ماندن پنجره های هدایت الهی برای رساندن انسان به سعادت واقعی تبدیل شد و چشم عرشیان و فرشیان را تا آخرالزمان به نور و جلوه خود خیره کرد.
با این اوصاف پس روز غدیر نه تنها فقط عید سادات نیست بلکه حتی فقط عید به امامت و ولایت رسیدن امیر مومنان مولای متقیان علی(ع) هم نیست بلکه غدیر روز ابلاغ سرنوشت سازترین وحی الهی و به تصریح قرآن کریم در آیه سوم سوره مائده روز مأیوس شدن کفار و هنگامه اکمال دین و اتمام نعمت الهی و لحظه بی بدیل اعلام رضایت و پسند حضرت سبحان برای انتخاب اسلام به عنوان دین مردمان است و این مبارک و فرخنده عیدی است که خلاصه حکمت الهی در برانگیختن انبیاء و ارسال رُسُل و انزال و تنزیل وحی پس از ختم نبوت تعیین تکلیف و در قامت ولایت و امامت متجلی می شود و البته بدیهی است که احدی جز خالق هستی توان، شایستگی و اهلیت برگزیدن حلقه وصل نبوت و امامت و ولایت را ندارد و همان خالق حکیم بی همتا، مولا علی(ع) را به عنوان ادامه دهنده ولایت حضرت مصطفی و جانشین ایشان و سرسلسله امامت ائمه برگزید.
همان علی(ع) که اولین گرونده به اسلام و ایمان آورنده به آیین پاک و نورانی محمد(ص) بود، همان علی(ع) که در دامان پرمحبت پیامبر عزیز و عظیم الشأن اسلام با نفس های آن حبیب خدا نفس کشید و رشد کرد، همو که پیامبر او را همچون موسی که هارون را خلیفه خود برشمرد وصی و جانشین خود اعلام کرد با این تفاوت که فرمود بعد از من پیامبری نخواهد آمد.
همان علی(ع) که در شب خطر و آن گاه که عده ای از قریش قصد جان پیامبر را در بستر کردند (در لیلة المبیت) به جای پیامبر در بستر آرمید تا جان فدای پیامبر خدا باشد، همان علی(ع) که اعلم، ازهد، اتقی، اعدل، افضل و اشجع مردمان عالم پس از پیامبر بود، همان علی(ع) که قرآن کریم می فرماید ولّی شما تنها خداوند، رسولش و کسانی از مومنین هستند که نماز برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند (آیه55 سوره مائده).
همان علی(ع) که سپرش پشت نداشت و کننده در قلعه خیبر بود همان علی(ع) که سخنش نهج بلاغت و کلامش اوج حکمت است، همان علی(ع) که مطیع ترین بود نسبت به پیامبر خدا، و در فتوت و جوانمردی بی نظیر، همان علی(ع) که تنها کفّو زهرای اطهر حضرت صدیقه طاهره دخت و پاره تن رسول خدا(ص) بود و خانه اش تنها خانه ای بود که پیامبر اجازه داد در آن خانه به روی مسجد النبی باز بماند، همان علی(ع) که شمشیر از پی حق می زد، همان علی(ع) که شب ها نان و خرما برای گرسنگان و یتیمان کوفه بر دوش می کشید، همان علی(ع) که اجازه یافته بود بر شانه های مبارک حبیب خدا شود و بت های کعبه را فرو ریزد، همان علی(ع) که هیچ گاه بر پیامبر خدا سبقت نگرفت و در تبعیت از او عقب نیفتاد، همان علی(ع) که قهرمانان و جنگاوران بزرگ عرب از جمله عبدود را به خاک انداخت، اما پس از رحلت پیامبر(ص) در عین مظلومیت حریم خانه اش شکسته شد، اما او به خاطر ماندگاری آیین محمدی(ص) ذوالفقارش را از نیام برنکشید، همان علی(ع) که به خاطر اسلام 25 سال خار در چشم و استخوان در گلو داشت، همان علی(ع) که تا صد سال قبر مطهرش پنهان بود و جاهلان تحت تأثیر معاویه ای که خلافت را به سلطنت بدل کرده بود، سبّش می کردند، همان علی(ع) که جان پیامبر(ص) بود و باب علم نبوی، همان علی(ع) که پیامبر فرمود من و علی پدران امتیم، همان علی(ع) که حضرت مصطفی فرمود: ذکر علی(ع) عبادت است.خدایا به برکت غدیر و به قدر غدیر، روا مدار که لحظه ای بین ما و پیامبر(ص) و قرآن و علی(ع) و اولاد طاهرینش فاصله و جدایی قرار گیرد.
ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند
حسین قدیانی در وطن امروز نوشت:
حسین قدیانی در وطن امروز نوشت:
از واقعه غدیر تا ماجرای کوچه بنیهاشم چند ماه فاصله بود؟! و از آن ظهر گرم که پیامبر در حجه..الوداع، دست علی را به عنوان جانشین بعد از خود بالا برد تا ظهر عاشورا چند سال فاصله بود؟! و چیست راز این تلنگر معنادار تقویم که تنها با ورق زدن چند صفحه، اعظم اعیاد امت پیامبر، به «لا یوم کیومک یا اباعبدالله» ختم میشود؟! اگر یوسف نبی را فرزندان یعقوب به چاه انداختند، چه بسیار شب که حضرت ابوتراب، به اراده خود رهسپار نخلستان میشد، چرا که برای آه خود، مونسی جز چاه نمییافت! و این است تفاوت مظلومیت علی که خلیفه ختمالمرسلین بود لیکن غدیردیدهها به اسم پیامبر، به مصافش میرفتند! که «قرآن ناطق» بود اما آیات الهی را به رخش میکشیدند! من واقعا متحیر، مات و مبهوت ماندهام که آخر چه نسبتی است با واقعه غدیر و اینکه تا سالیانی حتی قبر امام مظلوم ما معلوم نبود! و تا به امروز، قدر او! «وحدت» آنقدر برایش موضوعیت داشت که لاجرم 25 سال، قید حق خود را بزند اما فیالحال فریاد از این طرفه حکایت که برای حفظ وحدت، باید آهستهتر نام مبارک علی علیهالسلام را بر زبان جاری کنیم! شگفتا! امروز هم بعضیها دوست میدارند ملت ما، عینا مثل امت زمان پیامبر رفتار کند! که در یک کلام! دوباره تنها بماند علی! ما ذوالفقار میخواهیم چه کار؟! کربلا درس مذاکره بود! هدف این است! ما به جای عبرت گرفتن از تاریخ، بسنده کنیم به تکرار آن! و برای علی، نه عمار، که روزی حکایت ناکثین باشیم! دگر روز حکایت مارقین! و هر روز در کار پر کردن جدول قاسطین! آخر از اعتدال به دور است که مالک را فقط دار و دسته معاویه تخریب کنند! از داخل هم باید او را زد! هم پهن کردن تور صندلی! و هم پهن کردن تور تحریم! آهای جماعت! «ما اهل کوفه نیستیم/ علی تنها بماند»! و به جهنم که از این شعار بدتان میآید! «به جهنم» را باید درست مصرف کرد! جایش همینجاست! اگر خمینی بتشکن، ملت ما را از امت صدر اسلام بهتر میدانست، یکی هم از آن رو بود که غدیر برای ما تنها یک واقعه تاریخی در آخرین حج پیامبر گرامی اسلام نبوده و نیست! ما دقیقا همین امروز، دست علی را در دست پیامبر میبینیم! و مشخصا همین امروز، ولایت فقیه را ولایت رسولالله میخوانیم! اصحاب کدخدا، از کل واقعه غدیر، تنها به این بسنده کردهاند که جلورفتهها برگردند عقب! یعنی که عقبگرد! فهم تاریخ در حد اکابر! به آن جلورفتههای حجه..الوداع اما از این رو امر برگشتن داده شد که صحنه بالا رفتن دست علی توسط پیامبر و به عبارت بهتر، صحنه تکمیل رسالت حضرت رسول را مشاهده کنند و ببینند. در نامه اخیر سردار جبهه مقاومت، علیالظاهر هیچ اشارهای به واقعه غدیر خم نشده بود لیکن میان آن چند خط کوتاه، هزاران کتاب بلند، حرف و سخن و نکته وجود داشت! یک جملهاش این بود: «ما هرگز اجازه نمیدهیم باز هم آه علی گره به سینه چاه بخورد!» یک جمله دیگرش این بود: «برای عمار، دست علی، تنها در ظهر روز غدیر خم بالا نیست!» یک جمله دیگرش این بود: «نه یک قدم و صد قدم، که صدها کیلومتر جلوتر از مرزها دارم میجنگم و از قضا همین است سند همراهی من با ولایت و مردم عزیزتر از جانم»! یک جمله دیگرش این بود: «علی دیگر به مالک نمیگوید برگرد!» یک جمله دیگرش این بود: «غدیر، دیگر به ماجرای کوچه بنیهاشم نمیرسد!» یک جمله دیگرش این بود: «ما اهل صندلی نیستیم، علی تنها بماند!» یک جمله دیگرش این بود: «سربازان علی در میدان سیاست هم باید همینگونه زیرک و کیّس باشند!» یک جمله دیگرش این بود: «اگر میخواهید نااهلان و نامحرمان بر صندلیهای ریاست تکیه نزنند، راهش سیاستورزی صحیح است، نه خالی کردن سنگر مقاومت»! یک جمله دیگرش این بود: «شب و روزت را هم اگر منباب امنیت همه این مردم با هر گرایشی، داری هزینه میکنی، حق منت نداری!»
یک جمله دیگرش این بود؛ «من آنقدر جنگیدن برای امنیت این مردم را دوست دارم که همین لباس خاکی مرا بس!» یک جمله دیگرش این بود؛ «الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه.. امیرالمؤمنین!»
***
اعظم اعیاد امت است! اعظم اعیاد امت شما یا بقیه..الله! بیقرارمان کرده اینکه هیچ نمیدانیم کجایی! نمیبینی که در هر فصلی، بهانه وصل تو را میکنیم؟! یعنی همین دوری و جدایی است سهم ما؟! کاش ابنای آدم، از تو «پادشه خوبان» میتوانست «ظهور» را عیدی بگیرد! کاش میآمدی و دستی بر سر روزگار میکشیدی! و بر سر زمان! سالیانی است دور و دراز که دارد دوران یتیمی خود را طی میکند! یا صاحبالزمان! فردا غدیر است و فرداتر عاشورا! هل من ناصر ینصرنی؟!
یک جمله دیگرش این بود؛ «من آنقدر جنگیدن برای امنیت این مردم را دوست دارم که همین لباس خاکی مرا بس!» یک جمله دیگرش این بود؛ «الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه.. امیرالمؤمنین!»
***
اعظم اعیاد امت است! اعظم اعیاد امت شما یا بقیه..الله! بیقرارمان کرده اینکه هیچ نمیدانیم کجایی! نمیبینی که در هر فصلی، بهانه وصل تو را میکنیم؟! یعنی همین دوری و جدایی است سهم ما؟! کاش ابنای آدم، از تو «پادشه خوبان» میتوانست «ظهور» را عیدی بگیرد! کاش میآمدی و دستی بر سر روزگار میکشیدی! و بر سر زمان! سالیانی است دور و دراز که دارد دوران یتیمی خود را طی میکند! یا صاحبالزمان! فردا غدیر است و فرداتر عاشورا! هل من ناصر ینصرنی؟!
عذر بدتر از گناه
عباس حاجينجاري در جوان نوشت:
هفته گذشته رئيس دولت اصلاحات در ديدار با اعضاي انجمن اسلامي معلمان با درخواست رفع حصر ديگر سران فتنه، مدعي ميشود كه ميرحسين موسوي و مهدي كروبي در صورت رفع حصر «قصد انتقامگيري ندارند» و جامعه آرام ميشود. براساس اين گزارش كه در وبسايت او درج شده، نامبرده ميافزايد: «ممكن است در مورد رفع حصر يا بازتر شدن فضاي سياسي بزرگان از جمله رهبري دغدغه داشته باشند، ما بايد برويم و اين نگرانيها را گوش بدهيم، صحبت كنيم و به رفع آنها كمك كنيم.»
رئيس دولت اصلاحات كه هنوز سران فتنه را در ايجاد آن غائله عظيم محق ميداند، تأكيد ميكند: «بنده به ضرس قاطع ميگويم هيچكس در فكر انتقامگيري نيست. كساني كه در حصر و حبس هستند اگر بيرون بيايند، نميخواهند انتقامگيري كنند، اما جامعه ما آرام ميشود و رو به سوي آينده خواهد داشت.» تنها بخش سخن رئيس دولت هفتم و هشتم كه اندكي با گذشته متفاوت است، تلاش براي فاصلهگيري با كساني است كه در جريان فتنه شعار ساختارشكنانه داده بودند. او مدعي ميشود كه اصلاحطلبان فاصله خود را با كساني كه به گفته او «به نام اصلاحطلبي شعارهاي ساختارشكنانه ميدهند»، حفظ كردهاند.
اگرچه مرور حوادث فتنه بعد از انتخابات 88 به دليل هزينههاي مختلف انساني و مادي زيادي كه از آن زمان تاكنون بر نظام تحميل شده، بسيار سخت است، اما ترديدي در اين نميتوان داشت كه هزينه اصلي كه به واسطه طرح موضوع «تقلب» در انتخابات از سوي سران فتنه مطرح شده و خسارت عظيمي را بر سرمايه اجتماعي نظام در عرصه داخلي و بينالمللي تحميل كرد هيچگاه، حتي با عذرخواهي و اذعان سران فتنه به اشتباه، جبران نخواهد شد و تحقق مطالبه نظام از سران فتنه در زمينه اذعان به سلامت انتخابات، ممكن است تنها به تغيير نگاه بخشي از هواداران اين جريان منجر شود كه هنوز به حقانيت نظام در آن انتخابات باور نداشته و همچون سران فتنه بر سر موضع خود باقي هستند.
اما آنچه كه در سخنان وی ديده نميشود، پاسخگويي به همين مطالبه اصلي نظام است. مضافاً بر اينكه او هنوز خود و ديگر سران فتنه را در ايجاد آن غائله محق دانسته و با اين سخنان تنها در پي اين است كه به مسئولان اطمينان دهد كه در صورت رفع حصر و بازتر شدن فضا(؟!) اتفاقي نميافتد و آنها در پي انتقامگيري نيستند! اين جمله او نشان ميدهد كه نظام هنوز بدهكار سران فتنه است و آنها به نظام ارفاق ميكنند كه در صورت آزادي مطالبهاي نداشته باشند.
تنها بخش مثبت از سخنان رئيس دولت اصلاحات، فاصلهگيري از كساني است كه شعارهاي ساختارشكنانه ميدادند، اما بهرغم تأخير هفت ساله در اين فاصلهگيري كه برخي آن را تلاش براي ارسال پالس مثبت به نظام ميدانند، نكته مهم آن است كه او هنوز حاضر نيست بپذيرد كه منشأ اين شعارهاي ساختارشكنانه، مواضع افراطي سران فتنه قبل و بعد از انتخابات و اصرار به تقلب براي كشاندن هواداران به كف خيابان بود. هواداراني كه بعضاً تقصيري نداشته و آلت دست عوامل پيدا و پنهان فتنه شده بودند كه يك مورد آن مصاحبه ميرحسين موسوي با روزنامه تايمز روز قبل از انتخابات و اعلام پيروزي در انتخابات در حين برگزاري انتخابات و فراخوان براي حضور خياباني در روز 25 خرداد بود. او از اين بخش نيز تنها با اين توجيه عبور ميكند كه «ممكن است كساني به نام اصلاحطلبي شعار ساختارشكنانه داده باشند، ما همواره فاصلهمان را با آنها حفظ كردهايم» و اين در حالي است كه اسناد متقن موجود كه تنها بخشي از آن از رسانهها پخش شده است، جايي براي انكار باقي نميگذارد و نكته مهم اين است كه طي اين هفت سال، بسياري از سران و عاملان فتنه حاضر شدهاند كه با اين بخش «ساختارشكن» مرزبندي كنند كه البته دليل آن نيز روشن است، چراكه مايل نيستند آن اندك بدنه باقيمانده را نيز از دست بدهند.
اما برآورد ديگر از اين تغيير لحن، زمينهسازي براي خارج كردن جريان اصلاحات از بحران مقبوليت و مشروعيت است. نكتهاي كه در انتخابات 92 با وادار كردن نامزد اصلي اين جريان به انصراف از نامزدي به نفع آقاي روحاني خود را نشان داد و اين روزها علاوه بر اوجگيري اختلافات در زمينه نحوه آرايش احزاب و گروهها در شوراي اصلاحات، در مباحث درون گروهي خود را نشان داده است، به گونهاي كه يكي از عناصر اصلي اين جريان، تاريخ مصرف «شعار اصلاحات» را تمام شده دانسته و ميگويد كه ديگر از «تنور اصلاحات» ناني بيرون نميآيد و بايد گفتمان و شعار جديدي داشته باشيم.
«کاپا»، فشاری بر امریکا
اسعدی سامانی در ایران نوشت:
اجلاس بینالمللی سرمایهگذاری هوانوردی کاپا (مرکز هوانوردی آسیا و پاسیفیک) که روز گذشته با حضور سرمایهگذاران و نمایندگان 20کشور جهان در تهران گشایش یافت دومین اجلاس از این نوع در سال 2016 در ایران به شمار میرود که خود نشان دهنده اهمیت زاید الوصف بازار و صنعت هوایی بکر ایران برای شرکتها و غولهای هواپیماسازی بزرگ دنیا است. این اجلاسها که بعد از اجرایی شدن برجام در ایران رونق یافته است، هم نشان دهنده گشایشهای حاصله در دوران پساتحریم محسوب میشود و هم نیاز مبرم صنعت هوایی ایران به بینالمللی شدن را تداعی میکند. شرکتهای بزرگ دنیا در این اجلاس ظرفیتها و توانمندیهای خود را معرفی میکنند و فعالان داخلی صنعت هوایی نیز به تشریح نیازها و ظرفیتهای خود خواهند پرداخت. از طرف دیگر در حاشیه این اجلاسها مذاکرات چند جانبهای در زمینه بازاریابی محصولات و تعامل چندجانبه شکل میگیرد که پایه قراردادهای هوایی آتی به شمار میرود. ایران بعد از 37 سال تحریم شدید، نیاز فزایندهای به نوسازی ناوگان هوایی خود دارد. ما از یک طرف باید هواپیماهای جدیدی وارد ناوگان خود کنیم و از طرف دیگر برای تحقق ایدهها و آرمانهایی نظیر تبدیل شدن به هاب هوایی منطقه ملزومات آن را ایجاد کنیم. البته در بستر توسعه صنعت هوایی، توجه به ظرفیتها و نیازمندیهای همه شرکتهای هواپیمایی داخلی به صورت عادلانه و تلاش برای ارتقای سطح و رتبه آنها به صورت مساوی باید در دستور کار مسئولان حمل و نقل کشور باشد. ما اکنون در شرایطی به سر میبریم که تحقق تجهیز آسمان کشور به هواپیماهای نو در صدر اولویت هایمان است. بدیهی است که برگزاری این اجلاس مهم بینالمللی در این مسیر تأثیر گذار است.
اسعدی سامانی در ایران نوشت:
اجلاس بینالمللی سرمایهگذاری هوانوردی کاپا (مرکز هوانوردی آسیا و پاسیفیک) که روز گذشته با حضور سرمایهگذاران و نمایندگان 20کشور جهان در تهران گشایش یافت دومین اجلاس از این نوع در سال 2016 در ایران به شمار میرود که خود نشان دهنده اهمیت زاید الوصف بازار و صنعت هوایی بکر ایران برای شرکتها و غولهای هواپیماسازی بزرگ دنیا است. این اجلاسها که بعد از اجرایی شدن برجام در ایران رونق یافته است، هم نشان دهنده گشایشهای حاصله در دوران پساتحریم محسوب میشود و هم نیاز مبرم صنعت هوایی ایران به بینالمللی شدن را تداعی میکند. شرکتهای بزرگ دنیا در این اجلاس ظرفیتها و توانمندیهای خود را معرفی میکنند و فعالان داخلی صنعت هوایی نیز به تشریح نیازها و ظرفیتهای خود خواهند پرداخت. از طرف دیگر در حاشیه این اجلاسها مذاکرات چند جانبهای در زمینه بازاریابی محصولات و تعامل چندجانبه شکل میگیرد که پایه قراردادهای هوایی آتی به شمار میرود. ایران بعد از 37 سال تحریم شدید، نیاز فزایندهای به نوسازی ناوگان هوایی خود دارد. ما از یک طرف باید هواپیماهای جدیدی وارد ناوگان خود کنیم و از طرف دیگر برای تحقق ایدهها و آرمانهایی نظیر تبدیل شدن به هاب هوایی منطقه ملزومات آن را ایجاد کنیم. البته در بستر توسعه صنعت هوایی، توجه به ظرفیتها و نیازمندیهای همه شرکتهای هواپیمایی داخلی به صورت عادلانه و تلاش برای ارتقای سطح و رتبه آنها به صورت مساوی باید در دستور کار مسئولان حمل و نقل کشور باشد. ما اکنون در شرایطی به سر میبریم که تحقق تجهیز آسمان کشور به هواپیماهای نو در صدر اولویت هایمان است. بدیهی است که برگزاری این اجلاس مهم بینالمللی در این مسیر تأثیر گذار است.
دولت امریکا اکنون با تعلل در صدور مجوز فروش هواپیماهای ایرباس و بوئینگ خلاف تعهدات خود عمل میکند و برگزاری چنین اجلاسهای مهم بینالمللی به نوعی فشار جامعه جهانی به این کشور برای عمل سریع به تعهدات خود محسوب میشود. هم از این رو من خوشبینم که نتیجه این اجلاس در تصمیم اوفک و دولت امریکا بسیار اثرگذار باشد. البته تنوع در شرکای هوایی بینالمللی یک الزام است وهمان گونه که اکنون مذاکرات دیگری برای انعقاد قرارداد خرید هواپیما از کشورهایی نظیر ایتالیا و ژاپن در دستور کار قرار دارد، راهبرد تنوعسازی اصل مهمی در مذاکرات بینالمللی ما باید به حساب آید. در کنار این نباید فراموش کرد که تعاملات بینالمللی در زمینه صنعت هوایی تنها به خرید هواپیما اختصاص ندارد بلکه فعال شدن ایران در صنعت قطعه سازی، توجه به مباحثی نظیر ایمنی و آموزش پرواز و همکاری با شرکتهای بینالمللی فعال در این زمینه از طریق اجلاس کاپا و اجلاسهای مشابه پیگری میشود. 150 شرکتی که در این اجلاس حضور پیدا کردهاند همه فعالیتهای طولانی در عرصههای مختلف صنعت هوایی داشتند و بدیهی است که هم مسئولان صنعت هوایی و هم شرکتها و فعالان داخلی این عرصه باید از فرصت پیش آمده برای بسط تعاملات و همکاریها در این زمینه استفاده کنند.
سرمشقی برای همه زمانها
سیدرضا صالحیامیری در شرق نوشت:
در میان شیعیان جهان، غدیر برای ما ایرانیان وجه تمایز بارزی دارد و آن عنصر پذیرش ولایتمداری اهل بیت (ع) است که از مهمترین عناصر جامعه ایرانی محسوب میشود. همین ویژگی، انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن را مدعی اجراي سیره حضرت علی (ع) در دوران خلافت آن حضرت کرده است. پس مدام باید از خود سؤال کنیم که نسبت جامعه ما با حضرت علی (ع)، چگونه است. از این منظر غدیر میتواند عیدی باشد که میزان قرابتمان را با امیرالمؤمنین (ع) بسنجیم.سرتاسر نهجالبلاغه، پند و اندرز و روش زیست انسانی در همه زمانها و مکانهاست. شهید مطهری بهزیبایی، شئون مختلف شخصیت ارزشمند علی (ع) را در کتاب جاذبه و دافعه علی به تصویر کشیده است. علی (ع) الگویی تمامعیار برای همه انسانهاست. او همه انسانها را دارای کرامت میداند و در توصیه به مالک اشتر میگوید: با مردم با مهربانی و دوستی برخورد کند، چراکه رعیت دو دستهاند: دستهای برادران دینی تو هستند و دسته دیگر در آفرینش با تو یکساناند. جامعیت امیرالمؤمنین در امر سیاست، از او یک سیاستورز اخلاقمدار ساخته است که باید برای همه مسئولان سرمشق و الگو باشد. در بعد اجتماعی، علی (ع) شهروندی است که برای خود هیچ امتیاز ویژهای قائل نیست و حتی به قاضی شهر میآموزد در برخورد با او تفاوتی میان علی و دیگران قائل نشود و با عدل و مساوات رفتار کند. در عرصه دینی و معرفتی، علی (ع) عارفی تمامعیار است. نگرش اقتصادی علی (ع)، عدالت مطلق و محض است و در مواجهه با بیتالمال سختگیر و جدی است. کاهش فقر و محرومیتزدایی را میتوان از سیره امام علی (ع) آموخت. استفاده بههنگام و درست از ابزار فکر و قلم و بیان برای امتناع بشر از دیگر ویژگیهای علی (ع) است. در روزگاری که بیش از هر زمان دیگر به وحدت جهان اسلام نیازمندیم و نباید بر طبل اختلاف بکوبیم، سیره امیرالمؤمنین بهترین چراغ راه برای عبور از این تنگناست.
در میان شیعیان جهان، غدیر برای ما ایرانیان وجه تمایز بارزی دارد و آن عنصر پذیرش ولایتمداری اهل بیت (ع) است که از مهمترین عناصر جامعه ایرانی محسوب میشود. همین ویژگی، انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن را مدعی اجراي سیره حضرت علی (ع) در دوران خلافت آن حضرت کرده است. پس مدام باید از خود سؤال کنیم که نسبت جامعه ما با حضرت علی (ع)، چگونه است. از این منظر غدیر میتواند عیدی باشد که میزان قرابتمان را با امیرالمؤمنین (ع) بسنجیم.سرتاسر نهجالبلاغه، پند و اندرز و روش زیست انسانی در همه زمانها و مکانهاست. شهید مطهری بهزیبایی، شئون مختلف شخصیت ارزشمند علی (ع) را در کتاب جاذبه و دافعه علی به تصویر کشیده است. علی (ع) الگویی تمامعیار برای همه انسانهاست. او همه انسانها را دارای کرامت میداند و در توصیه به مالک اشتر میگوید: با مردم با مهربانی و دوستی برخورد کند، چراکه رعیت دو دستهاند: دستهای برادران دینی تو هستند و دسته دیگر در آفرینش با تو یکساناند. جامعیت امیرالمؤمنین در امر سیاست، از او یک سیاستورز اخلاقمدار ساخته است که باید برای همه مسئولان سرمشق و الگو باشد. در بعد اجتماعی، علی (ع) شهروندی است که برای خود هیچ امتیاز ویژهای قائل نیست و حتی به قاضی شهر میآموزد در برخورد با او تفاوتی میان علی و دیگران قائل نشود و با عدل و مساوات رفتار کند. در عرصه دینی و معرفتی، علی (ع) عارفی تمامعیار است. نگرش اقتصادی علی (ع)، عدالت مطلق و محض است و در مواجهه با بیتالمال سختگیر و جدی است. کاهش فقر و محرومیتزدایی را میتوان از سیره امام علی (ع) آموخت. استفاده بههنگام و درست از ابزار فکر و قلم و بیان برای امتناع بشر از دیگر ویژگیهای علی (ع) است. در روزگاری که بیش از هر زمان دیگر به وحدت جهان اسلام نیازمندیم و نباید بر طبل اختلاف بکوبیم، سیره امیرالمؤمنین بهترین چراغ راه برای عبور از این تنگناست.
ضرورت وجود الگوها و اسوههایی که بتوان آنها را در عصر امروز به نسل جدید معرفی کرد تا بتوانند در چنین مسیری گام بردارند، بر هیچکس پوشیده نیست و اگر بتوانیم جامعه را به این سمت سوق دهیم که در روش و منش خود قطره کوچکی از دریای بیکران آن حضرت باشند، گام بزرگی برداشتهایم. قطعا ما نمیتوانیم شیوه آن حضرت را در دوران خلافت، بهطورکامل پیاده کنیم، ولی میتوانیم از مرزهای گفتمانی علی (ع) خارج نشویم و جهتگیری و مسیر پایداری در چارچوب گفتمان علی (ع) داشته باشیم. مفصلبندی اجزای ساختار رفتاری ما، باید تجلی حکومت علوی باشد و نباید از چارچوب گفتمانی علی (ع) خارج شویم. ازاینروست که غدیر میتواند بهانهای باشد تا مسئولان عملکرد خود را با سیره حضرت بسنجند و مدام خود را در بوته نقد و ارزیابی صاحب غدیر قرار دهند. وحدت، همدلی، همنوایی، گذشت، بخشش و بسیاری از فضایل نیکوی انسانی، روش معمول و قاعده حکمرانی مولای متقیان است و این ویژگیها نه برای ثبت در تاریخ بلکه برای الگوبرداری تابعان آن حضرت است.
توزيع تعطيلات، سودمند براي محيط زيست، آموزش و گردشگري
علي نوذرپور در اعتماد نوشت:
تعطيلات دو هفتهاي پيشنهاد شده از سوي محيط زيست براي كاهش آلودگي هوا، همين كه دارد تغييري را در ذهن مديران و مسوولان باعث ميشود، به تنهايي مبارك است. هر چيزي كه تبديل به عادت يا عرف شد، لزوما درست نيست. ميشود با ايجاد تغييراتي براي بهبود امور، مديريت را منعطف كرد. دهها سال رسم بر اين بود كه مدارس اول مهر باز و اواخر اردي بهشت تعطيل ميشدند. حالا ميشود فكر كرد مدارس در مقطعي ديگر شروع و تعطيل شوند. اين خوب است كه ما مرتب راجع به مسائل جامعهمان فكر كنيم، اين پويايي و راهحل جديد نكته مثبت ماجراست.
نكته دوم اينكه، اين موضوع در همه جاي دنيا هست، در اروپا هم مرسوم است تعطيلات اقشار مختلف همزمان نباشد كه با هدف مديريت جامعه اين تصميم گرفته شده. در اين مورد از تجارب كشورهاي ديگر هم ميشود استفاده كرد و ابعاد مختلف اين طرح را ديد.
نكته سوم اينكه اين طرح از اين جهت كه بار ترافيكي در زمانهاي مختلف توزيع ميشود، بار مثبت دارد. بار ترافيكي در آبان و آذر ماه زياد ميشود، ميتوان بار ترافيكي ناشي از سفر دانشآموزي را به ماههاي ديگري كه بار سبكتري دارد، انداخت. اوايل مهر و خرداد ماههاي مناسبي به لحاظ اين جابهجايياند.
اين قضيه اساسا براي كاهش آلودگي هوا طراحي شده است، در ماههايي كه با پديده اينورژن و وارونگي هوا مواجهيم، اگر تعداد سفرهايمان را كمتر كنيم، قطعا با هواي سالمتري مواجه خواهيم شد. آلودگي هم تابعي است از تعداد سفرهايي كه با وسايل نقليه انجام ميشود. سهم سفرهاي دانشآموزي در سفرهاي روزانه، بين ٢٠ تا ٢٥ درصد است. اگر در ماههاي پر ترافيك، اين ميزان سفر را حذف كنيم ميتواند با توجه به مجموعه اقداماتي كه دولت براي كاهش آلودگي هوا انجام ميدهد، تاثيرگذار باشد.
دولت امسال عزمش را جزم كرده كه آلودگي هواي كلانشهرها را كاهش دهد. مجموعه برنامههايي را هم دارد انجام ميدهد؛ از جايگزيني اتوبوسهاي پايه گازسوز با اتوبوسهاي آلاينده فعلي، توسعه ناوگان ريلي كه مصوبه دو هفته پيش دولت بود كه دو ميليارد يورو براي دو هزار واگن قطار درونشهري گذاشته شد تا در مناقصهاي بينالمللي انجام شود.
مديريت تقاضاي سفر هم بخشي از اين بحث است كه تعطيلي مدارس به نوعي آن را مديريت ميكند. يا بحث LEZ در شهر تهران كه ايجاد منطقه كاهش آلودگي هوا در منطقه زوج و فرد تهران است كه از اول مهر قرار است اجرايي شود تا ماشينهايي كه داراي معاينه فني نيستند وارد محدوده نشوند. در اوايل آبان هم كه براي كل شهر تهران اين ممنوعيت ايجاد ميشود، اينها همه سياستهايي است كه دارد براي كاهش آلودگي اجرا ميشود.
سامانه يكپارچه معاينه فني كه در وزارت كشور شكل گرفته هم اقدام ديگري است كه همه مراكز به اين سامانه متصل شدند و اين سامانه هم به پليس وصل شد، كه الزام جدي ايجاد ميكند كه حتما معاينه فني به درستي و صحت صورت گيرد و تقلبي در كار نباشد و ماشيني كه مجوز ميگيرد واقعا معاينه شده باشد، پليس هم بر اساس آن اعمال قانون و جريمه كند. جايگزيني مينيبوسهاي نو به جاي فرسوده يا تاكسي به جاي ميني بوس فرسوده در تهران كه قرار بر جايگزيني ٩٠ هزار تاكسي نو به جاي هزار مينيبوس است هم در ادامه اين سياستها است. دولت در سال جاري به دنبال اين است كه روزهاي اضطرار كمتري داشته باشيم.
نكتهاي كه بايد به آن توجه شود اين است كه كاهش سفرهاي درون شهري دانشآموزي بايد به گونهاي مديريت شود كه سفرهاي ديگر درونشهري جايگزين آن نشود. اگر در آن ماه مدارس و دانشگاهها تعطيل ميشوند، به جايش سفر دانشآموزان براي ورزش و استخر و مسائل ديگر جايگزين نشود، شايد بهتر باشد طوري برنامهريزي شود كه سفرهاي بين شهري جايگزين سفرهاي درونشهري شود. از آنجايي كه يك ماه تعطيلي مدت كوتاهي است، براي خانوادهها هم فرصت سفر پيش ميآيد تا همراه فرزندانشان در آخر هفته يا بين تعطيلي به سفر بروند تا شايد با طرحي كه سازمان گردشگري مبني بر توزيع زمان سفر و تعطيلات زمستانه داشت هم منطبق باشد. از سويي تعطيلات تابستان به خاطر طولاني بودن سه ماههشان، باعث ميشود دانشآموزان براي مدرسه رفتن انتظار بكشند.
خانوادهها كه اكثرا هستهاي شدهاند، والدين شاغلاند و دانشآموزان ترجيح ميدهند براي اينكه حوصله شان سر نرود به مدرسه برگردند. به همين دليل اگر طول مدت تعطيلات تابستان هم كم شود و يك ماه به زمستان اضافه شود، اين موضوع به نوعي حل خواهد شد. تاثيرات منفي آموزشي هم نخواهد داشت. هرچه تعطيلات تابستان طولانيتر باشد آموختههاي دانشآموزان كمرنگتر ميشود. اين كوتاهي و تقسيم تعطيلات در طول سال ميتواند آثار مثبت بيشتري داشته باشد، هم در جهت كاهش بار ترافيكي، كاهش آلودگي، توزيع سفرهاي بين شهري، به شرط اينكه با مطالعه و تحقيق پيش برود و ابعاد مختلف طرح به خوبي لحاظ شود.
حفظ روحیه
در سرمقاله روزنامه صبح نو آمده است:
«نعْمَتَانِ مَجْهُولَتَانِ الْأَمْنُ وَ الْعَافِيَه» ؛ ایران در میانه کشتی توفانزده منطقه آسیای جنوبغربی در امن و امانی مثالزدنی است. صبحها کسی با شایعه گروگانگیری از خواب برنمیخیزد و روزش را در میانه آژیر خودروهای امدادی نمیگذارند و هنگامی که شب به خواب میرود، صدای تیراندازی و انفجارهای دور و دراز، او را مشوش نمیکند. این آرامش خفته و ناشناخته، هیچگاه بر ما معلوم نخواهد شد، چرا که دستور کار «همه سازمانهای نیروهای مسلح و دستگاههای مربوط» حفاظت از این «دستاورد مهم در دنیای ناامن امروز» است. اما دامنه امنیت، صرفا جلوه نظامی ندارد و چه بسا امنیت فکر و فرهنگ، در سطحی بالاتر نیز قرار داشته باشد؛ اموری که دیده نمیشوند و رفت و آمد و ترور و توطئه و اخفای دشمن درون آن، به وضوح و روشنی جبهههای جنگی و امنیتی خودش را باز نمیتاباند. خاکریزی وجود ندارد که مرزی را نشان دهد، کشتهها و زخمیها، شهید و ایثارگر نیستند، میزان خسارتها را نمیتوان خیلی زود برآورد یا برنامهای برای ترمیماش ارائه کرد. امنیت زندگی، فراهمآوردن صرفا شرایطی نیست که همه در کنار یکدیگر امور خودشان را بگذرانند، بلکه آن امنیتی است که عافیت فرد و جامعه را تامین کند. ساز و کارهای تحقق این امور هم بسیار پیچیده و ناگفته و درونیترین عنصرحفظ نیروهای حافظ امنیت هم «ایمان و روحیه انقلابی و جهادی» است و«نباید اجازه داد که روحیه انقلابی با میل و دل بستن به دنیا و وارد شدن در مسابقه تجمل پرستی و اسراف تضعیف شود» چرا که «فردای کشور از امروز آن، بسیار بهتر خواهد بود» و با سرعت و تمام توان باید به آنسو رفت.