خانم جوشی شما را از فرماندهان اولیه جنگ در بسیج خواهران سپاه پاسداران آبادان می شناسیم. چه عواملی سبب شد تا حدود چهار دهه قبل و با تمام محدودیت های آن زمان، تصمیم بگیرید به این وظیفه دشوار بپردازید؟
قبل از حمله عراق به کشور،دورههای تکنیک و تاکتیک آموزش دیده و همان ها را آموزش میدادیم. شعارمان در کلاس ها این بود که همیشه فکر کنیم دشمن به ما حمله کرده و پشت سر ما ایستاده است.هنگام حمله عراق به کشور و تصرف خرمشهر و محاصره آبادان، بخاطر عِرق دینی،ملی، مذهبی و حفظ اسلام و انقلاب و شهرمان این وظیفه دشوار را پذیرفتم.البته با سختی های کار آشنا بودم، اما در زمان جنگ این مسؤولیت سختتر و مشکلات بیشتر بود.ما خانمها به این نتیجه رسیدیم که خون ما رنگینتر از خون برادران نیست.آن زمانی بود که باید میماندیم و دفاع میکردیم تا یک وجب از خاکمان دست دشمن بیافتد. به همین دلیل همه سختی ها را تحمل کرده و ماندیم.
اگر هر کدام از ما خانمها دنبال خوشی و راحتی بودیم، میتوانستیم شهر را ترک کنیم چون اجباری بر حضور نبود،اما آن علاقه ملی و مذهبی سبب شد تمامی خانمها در شهر مانده و به دفاع از آن بپردازند.
از فعالیت ها و نقش زنان آبادان در سال های ابتدایی دفاع مقدس برایمان بگویید.
این فعالیت ها و نقش ها خیلی زیاد و گسترده است. برای مثال نخستین کار خانم ها خانه پختن غذا برای افراد خانواده است. در جنگ هم همین شرایط بود.نخستین کاری که خانم ها عهده دار شدند پخت و پز غذا بود. تا پیش از آن کسی مسؤول این مهم نبود تا اینکه تعدادی از خانم ها در مسجد مهدی موعود(عج) به صورت خود جوش دور هم جمع شده و با همان مواد غذایی که در خانهها پیدا میشد غذا پخته و تقسیم بندی می کردند و در خط مقدم تقسیم میکردند. این کار خیلی تاثیر مثبتی بر رزمندهها داشت.چون رزمندههایی بودند که دو روز حتی بیشتر، غذایی برای خوردن نداشتند و نیاز به انرژی داشتند.
شستن شهدای زن در آبادان هم از فعالیت های مهم خانم های مبارز در آن سال ها بود.غسال های خانم از شهر بیرون رفته بودند و مسؤولیت شستن خانمهای شهید با ما و خانمهای بسیج بود. حتماً می دانید که یک سوم شهدای زن خوزستان از آبادان هستند. هر موقع خانمی شهید میشد،آقای شاکری مسؤول گلستان آبادان به بسیج دنبال نیروی خانم میآمدند و شهید زن شسته میشد.
نگهداری از شهدا در اوایل جنگ که ظرفیت سردخانه ها محدود بود هم از کارهای بسیار مهم و البته بسیار دشوار، آن هم برای خانمهای کم سن و سال و جوان بود.در بیمارستان شهید بهشتی که در وسط شهر بود صندوق ها و سردخانه ها پر شده بود و روی شهدا در زمین نگهداری میشدند و خونابه از بدنهای مطهرشان سرازیر میشد.آن هم در شرایطی که آب و برق نبود و شهر در تاریکی مطلق وجود داشت. جابجایی اجساد و نگهداری از آن ها با قالبهای یخ برای بو نگرفتن و حفاظت از آن ها برای جلوگیری از هجوم حیوانات ، برای خانمهایی که تا پیش از جنگ حتی یک جسد را از نزدیک ندیده بودند در شهر و شرایطی که کوچکترین صدا وهم و خیال به همراه داشت خیلی سخت بود.
وظیفه مهم دیگر خانمهای بسیجی در پشت جبهه، همراهی شهدا بود. به خانمها ابلاغ شده بود هر رزمندهای که در بیمارستان شهید میشد باید کفن شده، اسم و فامیل و روز و نحوه شهادت در کفن یادداشت میشد. سپس،از گل های باغ بیمارستان ، روی پیکر مطهر شهید گذاشته و از در بخش تا سردخانه با صلوات جنازه تشییع میشد.روزهای اول همه مخالف این کار بودند.چون فاصله ما تا نیروهای عراقی کمتر از نیم کیلومتر بود و منطقه بمباران می شد. در تاریکی مطلق شهیدها را مشایعت میکردند و عکس میگرفتیم. وقتی عکس ها را به خانوادهها نشان میدادیم باورشان نمیشد که مثلاً ساعت 2 شب، شهیدشان با آن همه احترام تشییع شده است.
در همان موقعیت و شرایط سخت جنگ، به روستاهای اطراف هم برای بیماریابی و هم برای آموزش احکام و قرآن خواهران روستاها سر میزدیم.
دادن خبر شهادت به خانواده های رزمندهها هم از کارهای بسیار سخت بود که بر عهده خواهران بسیجی بود. همراهی بیمارها و مجروحان به بیمارستان شهرهای اطراف و برگشت مجدد هم از دیگر کارهای آن دوران بود.
شاید به عنوان خاص ترین کار آن زمان بتوانم به پرستاری از اسرای عراقی در عملیات شکست حصر آبادان اشاره کنم.
زنان تحت پوشش و سرپرستی شما فقط از آبادان بودند یا از سایر شهرها هم داوطلب داشتید؟
بیشتر خانم ها از آبادان بودند، اما تعداد محدودی از خانمها از شهرهای اطراف مثل اصفهان، فسا میآمدند. اما بیشتر خود بچه های آبادان بودند.
سازماندهی زنان بسیجی برای حضور در بیمارستانها و مراکز درمانی و کمک به مجروحان و همچنین آموزش نظامی به زنان و دختران آبادان کار سختی نبود؟ چطور این همه کار را انجام میدادید؟
چرا، خیلی سخت بود، ولی واقعاً احساس میکنم قدرتی از طرف خدا برای تحمل آن همه سختی به همه ما داده شده بود. قدرتی وصف ناپذیر. شاید الان باور اینکه خانم های بسیجی زمان عملیاتها 48 ساعت نمیخوابیدند سخت باشد، در حالی که عین واقعیت است. خانمهای بسیجی در شرایط سخت و دشواری بودند اما عشق و علاقه به کار و ماندن در آبادان و صحبتهای امام تحمل این سختیها را آسان میکرد.
این حضور چه اثری در توفیقات و کسب پیروزی های رزمندگان داشت؟
این حضور قطعاً نقش مثبت بسیاری داشت. وقتی در نمازجمعه ها شرکت میکردیم، رزمنده ها تعجب میکردند که در شهر خانمی میدیدند. چون ما زیاد در شهر رفت و آمد نمی کردیم و حضور همه اقشار مردم و بویژه خانمها باعث دلگرمی آن ها بود.
اگر بخواهید یکی از اثرگذارترینش را برای خوانندگان ما انتخاب کنید، کدام را بازگو می فرمایید.
برای من کار کردن برای شهدا از همه کارهای دیگر تاثیر بیشتری داشت. همین که شب های اول شهید را در تاریکی مطلق از بخش ها به سردخانه تشییع میکردیم و از پیکر آن ها نگهداری میکردیم حس و حال روحانی خاصی داشت.
خاطرههای بسیاری از آن دوران در دل دارم که در کتاب به آن ها اشاره شده است اما الان دوست دارم به شهید مریم فرهانیان و نحوه شهادتش اشاره کنم. او همراه دو تن از خواهران همکار خود بر مزار شهیدی که بنا به وصیت مادر شهید که از آنان قول گرفته بود هر سال به جای او بر سر مزار پسر شهیدش حاضر شوند، در حالی که راهی گلستان شهدای آبادان شده بودند مورد اصابت ترکش خمپاره دشمن بعثی قرار گرفت و دو خواهر همراه او زخمی شدند و مریم فرهانیان نماد رشادت و مجاهدت زن ایرانی به فیض شهادت نایل شد.
به نظر شما پس از گذشت سالیان زیاد از پیروزی جنگ حق علیه باطل، وظیفه زنان در حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس چیست؟
باید همه رهرو راه شهدا باشیم. ببینند که آن ها در وصیت نامه هایشان به چه مواردی اشاره کردهاند. باید ارزش ها را حفظ کرد و هیچ وقت مساله جبهه و جنگ را فراموش نکنیم. باید فرامین امام را آنطور که هست گوش کنیم. بویژه در این زمان که دچار جنگ نرم و مشکلات فرهنگی هستیم. امروز باید گوش به فرمان مقام معظم رهبری باشیم.باید راهرو راه شهدا بوده، ارزش ها را حفظ کرده و گوش به فرمان مقام معظم رهبری باشیم تا ضربه نخوریم.
نقش خانمها در جنگ خیلی کمرنگ نشان داده شده است. اگر نقش خانم ها را همانطور که بوده بدون اغراق و بزرگنمایی نشان دهیم، می تواند الگویی برای زن های امروز ما باشد.متاسفانه این قضیه زیاد جدی گرفته نمیشود.به نظر من فیلمهایی که در زمینه دفاع مقدس ساخته میشود و در کنار آن بحث عشق و عاشقی هم مطرح میشود اصلاً حقیقت ندارد. در شهر آب نبود، چند ماه دسترسی به حمام نبود، عشق و عاشقی به آن شکلی که عنوان میشود وجود نداشت.
کار خانم ها فقط ملحفه تمیز کردن نبود. بحث فرهنگ جنگ و مقاومت بود. وقتی رزمندهها از خودگذشتگی خانم ها را میدیدند روحیه گرفته و بیشتر کار و همت به خرج میدادند. / روزنامه قدس