طرح اولیه این بود که ابتدا جمعی از دانشجویان داخل سفارت آمریکا شوند و کارکنان سفارت را به گروگان بگیرند و حدود 48 تا 72 ساعت در آنجا بمانند و بعد از آنکه صدای اعتراضشان به همه جا رسید گروگان‌ها را آزاد و سفارت را ترک کنند.

به گزارش سرویس تاریخ مشرق؛ آبان ماه 1358 مطابق با ماه ذی حجه، ماه حج تمتع بود. آیت الله خامنه‌ای پیش از آن به حج نرفته بود. همراه تعدادی از اعضای شورای انقلاب به حج رفتند. بنا شد سفرشان کوتاه باشد. (1) ششم ذی حجه(پنجم آبان) به مکه رسیدند. ایرانی‌ها بسیار دوست داشتند نوای انقلابشان به مسلمانان جهان برسد و حج را بهترین فرصت می‌دیدند. حسن روحانی، هادی غفاری و محمد منتظری روحانیون انقلابی پیشتر به مکه رفته بودند و در حال ساماندهی تظاهرات‌هایی برای رساندن پیام انقلاب بودند. روزی که آقای خامنه‌ای و هاشمی رفسنجانی به مکه رسیدند تظاهرات ششم ذی حجه انجام شده بود. ایرانی‌ها با پلاکادرهایی از شعارهای انقلابی به زبان عربی و سردادن شعارهای عربی تظاهرات کرده بودند. آنها در جلسه‌ای با حضور میناچی (وزیر ارشاد دولت موقت) آقایان خامنه‌ای و هاشمی برنامه گذشته را گفتند و برنامه آینده را توضیح دادند. آقای خامنه‌ای و هاشمی موافق بودند اما میناچی منتقد. (2)
 
 
 
 
آیت الله خامنه ای در سفر حج تمتع،‌آبان 1358
 
میناچی نمی‌دانست دو سفر مهم دیگر در این روزها پایان دولتی را که او وزیر ارشادش بود رقم می‌زند؛ سفر شاه به آمریکا و بازرگان به الجزایره. شاه برای درمان بیماری به آمریکا رفت و هیئتی از دولت موقت به سرپرستی مهدی بازرگان و همراهی دکتر ابراهیم یزدی و مهندس چمران راهی الجزایر شدند تا در جشن استقلال این کشور شرکت کنند و در حاشیه مراسم با برژینسکی دیدار کردند. خبر رفتن شاه به آمریکا و دیدار بازرگان و برژینسکی، انقلابیون ایران را به شدت نگران کرد.
 
 
*تسخیر لانه جاسوسی آمریکا
 
 
دانشجوها در جستجوی راهی برای ناکامی طرح‌های آمریکایی با تسخیر سفارت آنها بودند. در ماههای گذشته آقای خامنه‌ای در میان روحانیون انقلابی بیشترین ارتباط را با دانشجویان داشت؛ شنیده شده:«آنها زمانی که تصمیم به اشغال سفارت گرفتند، ابتدا می‌خواستند با آیت الله سیدعلی خامنه‌ای که در آن زمان یکی از نمایندگان رهبر و از مشاوران روحانی دفتر تحکیم وحدت بود، به صحبت نشسته و او را در جریان بگذارند اما به دلیل اینکه ایشان در سفر حج بودند، سراغ موسوی خوئینی‌ها رفتند و از اینجا پیوند این گروه جدید با یکی از اصلی‌ترین چهره‌های سیاسی روحانیون چپ‌گرا آغاز شد.» (3)
 
 
 
 
موسوی خوئینی ها در مصاحبه مطبوعاتی دانشجویان پیرو خط امام

دانشجویان از اوایل آبان ماه 58 به طور مداوم و مستمر جلسات برنامه ریزی و طراحی جزئیات عملیات  را تشکیل داده بودند. طرح اولیه این بود که «ابتدا جمعی از دانشجویان داخل سفارت آمریکا شوند و کارکنان سفارت را به گروگان بگیرند و حدود 48 تا 72 ساعت در آنجا بمانند و بعد از آنکه صدای اعتراضشان به همه جا رسید گروگان را آزاد و سفارت را ترک کنند. پیش بینی شد که حدود 400 تا 500 دانشجو برای این کار بسیج شوند.»(4)
 
13 آبان 1358 در تهران دانشجویان با پرچم و شعار الله اکبر روبه روی سفارت آمریکا جمع شدند و مردم زیادی به آنها پیوستند و سفارت آمریکا را تسخیر کردند. (5)
 
 
 
 
*بازگشت به تهران
 
 
آقای خامنه‌ای و هاشمی در پشت بام هتل بودند که خبر را شنیدند. هاشمی رفسنجانی: «خبر تصرف سفارت آمریکا را شب هنگام در پشت بام محل اقامت‌مان، هنگامی که آماده خواب می‌شدیم، از رادیو شنیدیم. تعجب کردیم، زیرا انتظار چنین حادثه‌ای را نداشتیم. سیاست‌مان هم این نبود. حتی اوایل پیروزی انقلاب که گروههای سیاسی، شعارهای خیلی تندی علیه آمریکا می‌دادند، مسئولان کمک کردند آمریکایی‌هایی که در ایران بودند، بدون هر گونه آسیبی به کشورشان بازگردند و خیلی از آنها اموالشان را هم بردند.
 
 
 
 
دیدار آیت الله خامنه ای با گروگان های آمریکایی

یک بار هم که [در تاریخ 25 بهمن 1357]، گروهی مسلح به سفارت آمریکا حمله کردند و آنجا را به اشغال درآوردند، از طرف دولت موقت، نماینده‌ای [ابراهیم یزدی]، رفت و مسئله را حل و فصل کرد. بنابراین واضح بود که نه شورای انقلاب و نه دولت موقت تمایلی به چنین اقداماتی نداشتند. تحلیل‌مان این بود که با توجه به مورد مشابه قبلی، این مسئله نیز به سرعت حل و فصل خواهد شد. البته این نظر چیزی از نگرانی‌های ما کم نکرد، زیرا با توجه به شناختی که از اوضاع و احوال کشور داشتیم، می‌دانستیم که پیامدهای حادثه چندان هم قابل پیش بینی نیست. روزهای بعد، روزهای انتظار و نگرانی بود،‌تا اینکه به تهران آمدم و در جریان جزئیات قرار گرفتم و مشخص شد که گروهی از دانشجویان معترض بدون اطلاع و هماهنگی با مسئولان به سفارت حمله کرده‌اند و آن را به اشغال خود درآورده‌اند. اکنون ما در مقابل یک عمل انجام شده‌ای قرار گرفته بودیم که امام نیز بعد از رویت اسناد و مدارک دخالت‌های آمریکا در اوضاع داخلی ایران، آن را تایید کرده بودند و طی سخنانی فرموده بودند آن مرکزی هم که جوانان ما رفتند گرفتند- آن طور که اطلاع دادند- مرکز جاسوسی و مرکز توطئه بوده است. آمریکا توقع دارد که شاه را ببرد به آنجا مشغول توطئه [باشدو] پایگاهی هم اینجا برای توطئه درست کنند و ملت ما و ... »
 
 
 
 
وقتی به تهران رسیدند و به تعبیر کارتر اشغال کنندگان سفارت یک شبه به قهرمانان ملی بدل شده بودند. آیت الله خمینی از آنان ستایش کرد و هیچ مقام دولتی حاضر نبود با آنها برخورد کند. (6)
 
 
*مذاکره با امام درباره‌ی گروگان‌ها
 
 
از آن پس مسئله‌ی گروگان‌ها از مهمترین مسائل کشور بود و آیت الله خامنه‌ای یادش هست:« من و آقای هاشمی و یک نفر دیگر -که نمی‌خواهم اسم بیاورم- از تهران به قم خدمت امام رفتیم تا بپرسیم بالاخره این جاسوسان را چه کار کنیم؛ بمانند، یا نگه‌شان نداریم؛ به خصوص که در دولت موقت هم جنجال عجیبی بود که ما اینها را چه کار کنیم!

وقتی که خدمت امام رسیدیم و دوستان وضعیت را شرح دادند و گفتند مثلاً رادیوها این‌طور می‌گویند؛ امریکا این‌طور می‌گوید؛ مسئولان دولتی این‌طور می‌گویند؛ ایشان تأملی کردند و سپس با طرح یک سؤال واقعی پرسیدند: «از امریکا می‌ترسید؟»؛ گفتیم نه؛ گفتند پس نگه‌شان دارید!
بله، آدم احساس می‌کرد که این مرد خودش از این شُکوه ظاهری و مادی و این اقتدار و امپراتوری مجهز به همه چیز، حقیقتاً ترسی ندارد. نترسیدن او و به چیزی نگرفتن اقتدار مادی دشمن، ناشی از اقتدار شخصی و هوشمندانۀ او بود. نترسیدن هوشمندانه، غیر از نترسیدن ابلهانه و خواب‌آلوده است؛ مثلاً یک بچه هم از یک آدم قوی یا یک حیوان خطرناک نمی‌ترسد؛ اما آدم قوی هم نمی‌ترسد؛ منتها انسانها و مجموعه‌ها در قوّت خودشان دچار اشتباه می‌شوند و قوّتهایی را نمی‌بینند.»(7)
 
 
 
 
 
*شکست آمریکا در طبس
 
 
سال بعد از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، دولت بعث عراق روابطش را با نظامی‌ها و سیاسی‌های فرار کرده از ایران گسترش داد و دهم فروردین 1359 میزبان شاپور بختیار (نخست وزیر فراری شاه) شد. صدام همزمان به عراقی‌های ایرانی الاصل فشار می‌آورد عراق را ترک کنند. اخراج شده‌ها آن قدر زیاد بودند که مراجع نجف هم واکنش نشان دادند و دولت برای اسکان موقت آنها در اردوگاه‎ها دچار مشکل شد. نوزدهم فروردین اعضای شورای انقلاب مسائل آمریکا و عراق را بررسی کردند. حجت الاسلام خامنه‌ای پس از جلسه به خبرنگاران گفت:«در برابر تحریکاتی که از پیش انتظارش را داشتیم، مصمم به مقابله هستیم.»   

ایرانی‌ها تحرکات عراق را تحرک آمریکا می‌دانستند. شهید بهشتی:«سرچشمه‌ی اقدامات عراق از توطئه آمریکاست و ایران در مقابل هر عمل عراق عکس العمل شدیدتری نشان خواهد داد.»

رفسنجانی:‌«این اعمال عراق از تحرکات آمریکاست. ما آمادگی مقابله با آن را داریم و اقدامات سیاسی نیز از طریق وزارت خارجه به عمل خواهد آمد.»

اما نمی‌دانستند آمریکایی‌ها در حال تدارک یک عملیات نظامی برای نجات گروگان‌ها هستند.
 
 
 

ناامیدی آمریکایی‌ها از آزادی گروگان‌ها و در پیش بودن انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا، تبلیغ رقیب او (ریگان) درباره‌ی مسئله گروگان‌ها و ناتوانی کارتر، گزینه نظامی را به گزینه‌ی اول کاخ سفید تبدیل کرد. بهار 1359 ارتش صدام درگیری‌های مرزی را افزایش داده بود و در کردستان هم جنگ و گریز گسترده تر شده بود. همزمان آمریکایی‌ها عملیات نجات گروگان‌ها را آغاز کردند. سه بالگرد آمریکایی از کار افتادند و عملیات متوقف شد. در طبس گروهی از مسافران ایراین گرفتار آمریکایی‌ها شده بودند. ماجرا لو رفته بود و آمریکایی‌ها نمی‌توانستند اصل عملیات را انکار کنند. در کاخ سفید جلسه‌ی کادر امنیتی هنوز درباره‌ی چگونگی توضیح دادن واقعه به نمایندگان کنگره و مردم آمریکا و دیگر کشورهای جهان، به ویژه ایرانیان، ادامه داشت ‌که خبر دادند یک بالگرد هنگام سوختگیری با یکی از هواپیماهای سی 130 برخورد کرده است. هر دو آتش گرفته‌اند و چند نفر هم کشته شده‌اند.

برژینسکی:‌«جلسه در سکوتی عمیق فرو رفت و کارتر چون مار زخمی بر خود می‌پیچید. بعد سرش را میان دو دستش گرفت و روی میز خم شد. دلم برایش می‌سوخت.»(8) کماندوها مسافران اتوبوس ایرانی و بالگردهای خودشان را رها کردند و با سی 130 هایشان طبس را ترک کردند.
 
آن روز جمعه بود و آقای خامنه‌ای سخنران خطبه نماز جمعه، مرتضایی‌فر مسئول شعار در نمازجمعه می‎گوید: «آقا نمازجمعه را اقامه کردند و برای نماز عصر آماده می‌شدند. به من اطلاع دادند که این حادثه رخ داده و هواپیماهای آمریکا در طوفان طبس گرفتار شده‌اند. به آقا عرض کردم و فرمودند خودتان اعلام کنید. پشت تریبون رفتم و اعلام کردم:‌«توجه فرمایید! توجه فرمایید! هم اینک خبری از وادی طبس به دست‌مان رسیده است. هواپیماهای استکبار جهانی به طبس حمله کرده‌اند و طوفان الهی آنها را گرفتار کرده است.» (9)
 
 
*بمباران مشکوک طبس
 
 
فاجعه‌ی طبس برای آمریکایی‌ها شکستی مفتضاحنه بود و بازتاب زیادی در جهان داشت. تا چند روز، خبر اول رسانه‌های جهان شکست کماندوهای آمریکایی در ایران بود. ایرانی‌ها خودشان را به طبس رساندند. وقتی نیروهای ژاندارمری و سپاه رسیدند و میان بالگردها پرسه می‌زدند چند فانتوم ایرانی رسیدند و میان بالگردهای باقیمانده را بمباران کردند. آنها چند بار رفتند و برگشتند و بمباران کردند. آنقدر بر بالگردها و لاشه هواپیمای آمریکایی بمب ریختند که دیگر چیزی جر لاشه‌ی بالگردها باقی نماند. بنی صدر، رئیس جمهور وقت که فرمانده‌ی کل قوا هم بود، در خاطراتش می‌نویسد: «سرلشکر شادمهر، رئیس ستاد مشترک ارتش، به من تلفن زد و گفت اگر آمریکایی‌ها شبانه بیایند و این هلی کوپترها و هواپیماها را ببرند، دیگر هیچ آبرویی برای ارتش باقی نماند. حالا اگر بیایند و ببرند خواهند گفت پس توی کشور هیچ کس به هیچ کس نیس. بعد از این توضیحات، او گفت اجازه دهید ما هواپیما بفرستیم و از بالا ملخ‌های هواپیما و هلی کوپترهای آمریکایی را بزنیم تا آنها را نتوانند ببرند. من که نظامی نبودم، قاعدتا می‌باید سخن مسئولان نظامی را می‌پذیرفتم و پذیرفتم.» (10)
 
 
 
 تیمسار شادمهر؛ رئیس ستاد ارتش
 
 
*کمیته‌ی بررسی حادثه طبس
 
 
بمباران بالگردها، کاری غیرمعقول و مشکوک بود و شورای انقلاب از دکتر چمران، حجت الاسلام خامنه‌ای و حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی خواست کمیته‌ای ویژه تشکیل دهند و مسئله را بررسی کنند. آقای خامنه‌ای، هاشمی و چمران به بازدید منطقه رفتند. هاشمی رفسنجانی درباره‌ی سرنوشت تحقیق این کمیته می‌گوید:«ما علی رغم اوضع خاص کشور در آن شرایط، بسیار تلاش کردیم که جزئیات ابهام آمیز این حادثه را روشن کنیم. حتی به اتفاق یکدیگر ]احتمالا در 10 اردیبهشت 1359[ سفری به صحرای طبس داشتیم و در آنجا هماره با تنی چند از افراد نیروی هوایی، صحنه و آثار باقیمانده از تجاوز آمریکایی‌ها را دیدیم و مسائل را از نزدیک بررسی کردیم و البته با توجه به رفاقت و اعتمادی که به شهید چمران داشتیم و با توجه به آشنایی‌ای که با مسائل نظامی داشت، ایشان را به طور اختصاصی مامور بررسی و تحقیق موضوع و تهیه‌ی گزارش نهایی کردیم. او هم پس از مدتی گزارش آورد که در اسناد شورای انقلاب موجود است، ولی ابهاماتی را حل نکرد و سوالات همچنان باقی ماند. من گزارش آنچه را که توسط کمیسیون تحقیق انجام شده بود، چند روز بعد ]در تاریخ 18 اردیبهشت 1359[ به اطلاع امام رساندم.»(11)
 
 
 
آیت الله خامنه ای به همراه شهید چمران و هاشمی رفسنجانی از طرف شورای انقلاب
مامور شدند تا به جریان بنباران طبس رسیدگی کنند
 
*پی نوشت:
 
1- احمد رشیدی/ عبور از شط شب/ خاطرات علی محمد بشارتی جهرمی/ مرکز اسناد انقلاب اسلامی/ چاپ اول / بهار 1383/ ص 285
2-خاطرات حسن روحانی/ ص 620 و 621
3- حسین سلیمی/ کالبد شکافی ذهنیت اصلاح گرایان/ ص 12
4-یحیی فوزی/ تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی/ ج اول/ ص 564 و 565
5- معصومه ابتکار / تسخیر؛ اولین روایت مکتوب از درون سفارت تسخیر شده آمریکا در تهران/ اطلاعات/ چاپ دوم/ 1387/ ص 82
6-جیمی کارتر/ ایران در خاطرات کارتر/ ابراهیم ایران نژاد، طیبه غفاری/ مرکز اسناد انقلاب اسلامی/ چاپ اول/ 1390/ ص 54
7-آیت الله سید علی خامنه‌ای/سخنرانی در دیدار با اعضای دبیر مجمع تشخیص مصلحت/ 1387/1/28
8-گری سیک/ همه چیز فرو می‌ریزد/ ص 236تا 245
9-ناگفته‌هایی از انفجار سال 63 در نماز جمعه تهران / گفتگو با محمود مرتضایی فر/ پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنه‌ای
10- ابوالحسن بنی صدر/ روزهای بر رئیس جمهور چگونه می‌گذرد؛ یادداشت روز/ 1360/2/6
11- اکبر هاشمی رفسنجانی/ انقلاب در بحران/ ص 96
روایتی از زندگی و زمانه حضرت آیت الله سید علی خامنه‌ای