سرویس جهان مشرق- هنوز مانده تا نقش کلیدی استراتژیست لهستانیالاصل را در سیاست خارجی ایالات متحده دریابند. زمانی که شوروی سابق مهمترین دولت متخاصم برای ایالات متحده بود، یکی از اصلیترین تعیینکنندگان راهبرد واشینگتن، زبیگنیو برژینسکی بود. وقتی بحث رشد گروههای تکفیری و تروریستی در جهان اسلام مطرح است، ریشه آن به تجهیز اسلامگرایان افراطی افغانستان از سوی او در دولت کارتر برمیگردد و زمانی که آمریکا پس از فروپاشی شوروی در تلاش برای سلطه تکقطبی بر جهان است، زبیگنیو باز دست به قلم میشود و نظریه بالکان اوراسیا را در اختیار دستگاه سیاسی و امنیتی ایالات متحده میگذارد.
نظریه بالکان اوراسیا و ارتباط آن با انقلابهای رنگی
«جوزف پلسودسکی» از سیاستمداران لهستانی مابین دو جنگ جهانی است. او بر این باور بود توسعهطلبی شوروی در سرزمینهای اطرافش بستر مناسبی برای ایالات متحده است تا قدرت مسکو را تضعیف کند. رمز این متناقضنما در آن است که حضور شوروی در اقمارش موجب میشود قدرت آن تحت تأثیر تحولات این کشورها قرار گیرد، در نتیجه ایجاد بیثباتی در اقمار شوروی میتواند موجب بیثباتی در شوروی شود. او برای این کار، ملیگرایی در اقمار شوروی را نشانه رفته بود و میگفت باید ملتهای غیرروس را علیه نفوذ مسکو در کشورهایشان بشورانیم.
دانلود کتاب «تخته بزرگ شطرنج» اثر برژینسکی
برژینسکی در اثر «تخته بزرگ شطرنج: برتری آمریکا و بایستههای ژئواستراتژیک آن» نظریه پلسودسکی را بر اوراسیا تطبیق داد. منطقه «بالکان ارواسیا» شامل جنوب غرب اروپا، آسیای مرکزی، حوزه خلیج فارس، خاورمیانه و بخشهایی از جنوب آسیا است. عدم وجود قدرت برتر در منطقه بالکان اوراسیا موجب شده قدرتهای خارجی مانند چین و روسیه قصد مداخله در آن را داشته باشند و حتی کشورهای منطقه برای بحرانهای خود دست به دامن خارجیها شوند، اما به دلیل وجود قدرت رقیب، امکان سلطه کامل بر آن را نمییابند.
از طرف دیگر به نظر برژینسکی برای اولین بار در تاریخ پس از فروپاشی شوروی شاهد جهانی هستیم که قدرت برتر بینالمللی در آن، از اوراسیا نیست. برای تداوم چنین شرایطی لازم است قدرتهای اوراسیایی کنترل شوند که این کار از طریق مدیریت کمهزینه منطقه بالکان اوراسیا امکانپذیر است زیرا این منطقه اولین جایی که قدرتهای اوراسیا برای افزایش قدرت بینالمللی خود خواهان نفوذ در آن هستند. در واقع آمریکا باید خط مقدم خود را در نزدیکترین قسمت به مرزهای قدرتهای رقیب ایجاد کرده و نگه دارد و اجازه قدرتگرفتن هیچکدام از قدرتهای اوراسیایی شامل چین، روسیه، هند، ایران و ... را در آن ندهد.
برژینسکی پیشنهاد میدهد ایالات متحده از توسعهطلبی قدرتهای خارجی در این منطقه همان استفادهای را بکند که از نفوذ شوروی در منطقه بالکان اروپا انجام داده بود، یعنی با ایجاد بیثباتی از طریق برانگیختن نهضتهای مردمی، قدرت روسیه، چین، ایران و ... را تضعیف کند و بیثباتی را به داخل قلمرو این قدرتهای رقیب بکشاند. این الگویی است که بر اساس آن و با فاصله کمی از انتشار کتاب، عملیات سیا برای انقلاب رنگی در بالکان اوراسیا آغاز شد. در دهه دوم قرن حاضر نیز الگوی پیشنهادی برژینسکی دستکم برای دو کشور اثرگذار دیگر اجرایی شد: اوکراین در حاشیه امنیتی روسیه، سوریه در حاشیه امنیتی ایران.
ایجاد بیثباتی از درون، همان کاری بود که نهضتهای ملیگرا در کشورهای بالکان اروپا انجام دادند. اکنون نیز ایالات متحده با بکارگیری مدلهای مختلفی از انقلاب رنگی قصد ایجاد بیثباتی در حاشیه امنیتی قدرتهای اوراسیا را دارند. اگر این پیشروی بتواند موجب براندازی دولتهای کوچک و جانشینشدن دولتهای غربگرا شود، چه بهتر، اما اگر نشد، بیثباتنگه داشتن این دولتها خود موجب تضعیف قدرتهای اوراسیا خواهد شد. واشینگتن برای رسیدن به هر دو هدف از دولتهای هممرز و متحد خود (مثلاً ترکیه در منازعه سوریه و لهستان در بحران اوکراین) برای آموزش نظامی مخالفان داخلی و تزریق پول و تسلیحات استفاده کرد. این مداخله غیرمستقیم از هزینه سیاست هژمونیطلبی ایالات متحده در اوراسیا میکاهد.
او برای کاهش هرچه بیشترِ هزینه سیاست پیشنهادیِ خود، تأکید میکند واشینگتن نباید منافع حیاتی قدرتهای ارواسیا را تهدید کرده و آنها ر ا به واکنش وادارد، علاوه بر اینکه از ورود بازیگران دیگر از اروپا به این منطقه جلوگیری کند. برای این کار پیشنهاد میدهد از گسترش اعضای اتحادیه اروپا حمایت شود تا تنوع دولتها در آن افزایش یافته و از تبدیل آن به یک بلوک یکدست و یکپارچه که امکان تصمیمسازی علیه منافع ایالات متحده را افزایش میدهد، پیشگیری شود.
این تنوع همچنین از تقابل کامل روسیه و اروپا جلوگیری میکند، زیرا هدف اصلی در مورد روسیه، اروپاییزهکردن آن است. به خاطر همین هدف است که به نظر او باید همکاری با روسیه را در اولویت قرار داد، البته تا جایی که به نفوذ آمریکا در روسیه کمک کند، نه اینکه او را متحد استراتژیک به شمار آورده و اجازه حضور و نفوذ روسیه در اروپا صادر شود، زیرا سابقه تاریخی نشان داده است مسکو در هر جا راه داده شده است، منافع ملی خود را دنبال کرده و زیرکانه در پی تغییر چینش مهرهها (حتی اگر شده مهرههای دست دوم) به نفع خود بوده است.
جالب این است که او پیشبینی میکند در صورت اعمال چنین سیاستی در اتحادیه اروپا، نهضتهای ریشهدار ملیگرایی در کشورهای قاره سبز دوباره احیا خواهد شد (آنچه در دو سال اخیر به چشم میخورد). برژیسنکی برای پیشگیری از موفقیت این نهضتها پیشنهاد میدهد واشینگتن فعلاً نفوذ و نقش خود را در اروپا چندان آشکارا پیش نبرد تا مردم اروپا کمتر به این نهضتها بپیوندند.
در حالی که نزدیک 20 سال از انتشار کتاب او میگذرد، عجیب است اگر هنوز قدرتهای اوراسیا نتوانند اقدامات واشینگتن را در این «تخته بزرگ شطرنج» حدس بزنند و سیاست واحد و مؤثری برای مقابله با هژمونیطلبی ایالات متحده پیشه کنند.
منبع
Brzezinski, Zbigniew. The Grand Chessboard: American Primacy and its Geostrategic Imperatives. New York, NY: BasicBooks, 1998