به گزارش مشرق، مدیر کمپ ترک اعتیاد که به اتهام قتل یکی از معتادان در بازداشت به سر میبرد، با تأیید حکم قصاص وی از سوی قضات دیوان عالی کشور در انتظار چوبه دار قرار گرفت. متهم در صورتی که موفق به جلب رضایت اولیایدم نشود به زودی مجازات خواهد شد.
به گزارش خبرنگار ما، تابستان سال ۹۳، مأموران پلیس پایتخت از قتل مرد جوانی در یکی از کمپهای ترک اعتیاد حوالی اسلامشهر باخبر و راهی محل شدند.
جسد متعلق به مردی ۳۵ساله به نام افشین بود که بر اثر اصابت جسم سخت به سرش کشته شده بود. با انتقال جسد به پزشکی قانونی یکی از شاهدان که در محل حضور داشت در توضیح ماجرا به مأموران گفت: «چند هفته قبل از حادثه، افشین به اصرار خانوادهاش در کمپ بستری شده بود. او خیلی بیقراری میکرد تا اینکه امروز تصمیم گرفت فرار کند، اما مدیر کمپ متوجه شد و او را به شدت تنبیه کرد. افشین به خاطر شدت ضربات جان سپرد.»
با این توضیحات مدیر کمپ که مرد ۴۵سالهای به نام احمد بود بازداشت شد. او در بازجوییها با اقرار به جرمش گفت:
«خانواده افشین مدتی قبل او را به کمپ آوردند و بستری کردند، اما او بیقراری میکرد و اصرار داشت به خانه برگردد. چند بار با او صحبت کردم، اما بیفایده بود تا اینکه فهمیدم از کمپ فرار کرده است به همین خاطر از همکارانم خواستم او را به کمپ برگردانند. وقتی افشین را دست و پا بسته به دفترم آوردند خواستم او را تنبیه کنم تا بار دیگر فکر فرار نکند آنجا بود که با لوله پلاستیکی چند ضربه به پا و کمرش زدم.
اصلاً متوجه شدت ضربههایم نبودم که ناگهان دیدم افشین نفس نفس زنان روی زمین افتاد.» با اقرارهای متهم، احمد روانه زندان شد و پرونده به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
متهم در اولین جلسه رسیدگی به پرونده بعد از آخرین دفاع بنا به درخواست اولیایدم به قصاص محکوم شد. این حکم به دیوان عالی کشور فرستاده شد، اما با اعتراض وکیل متهم از سوی قضات یکی از شعبات دیوان نقض و به شعبه همعرض ارجاع دادهشد.
به این ترتیب متهم بار دیگر در شعبهدهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی قربانزاده محاکمه شد. در دومین جلسه رسیدگی به پرونده، دادگاه سه نفر از کارمندان کمپ را به عنوان شاهدان حادثه اظهار کرده بود.
یکی از آنها بعد از درخواست قصاص از سوی اولیایدم در جایگاه قرار گرفت و گفت: «مدتی بود در کمپ مشغول کار شده بودم و امور بیرون از کمپ را مدیریت میکردم. روز حادثه وقتی مدیر کمپ متوجه فرار افشین شد، چند نفر از همکاران را دنبال او فرستاد.
دقایقی گذشت تا اینکه آنها مقتول را دست و پا بسته به کمپ آوردند. مقتول نفس نفس میزد که احمد دبهای آب سرد به سر و صورتش پاشید و با لوله پلاستیکی او را کتک زد. دلم برای افشین سوخت به همین دلیل از احمد خواستم او را رها کند، اما او اهمیتی نداد و همچنان مقتول را به شدت تنبیه میکرد.»
آن مرد در ادامه گفت: «احمد مقتول را کشان کشان به داخل سالن برد و سرش را به دیوار کوبید. آنجا بود که ناگهان مقتول بیهوش روی زمین افتاد و احمد او را در همان وضعیت رها کرد و رفت. دقایقی بعد دوستان مقتول گفتند افشین به شدت میلرزد.
بلافاصله برایش پتو بردم و موضوع را به احمد گفتم، اما او گفت مقتول دروغ میگوید و نقش بازی میکند! فردای آن روز وقتی برای خرید نان به خارج از کمپ رفته بودم فهمیدم افشین فوت کرده است. خودم را به کمپ رساندم که دیدم احمد وسایلش را جمع کرده تا از کمپ فرار کند.»
در ادامه دیگر شاهدان نیز در جایگاه حاضر شدند و با تأیید این توضیحات گفتند: «آن روز وقتی متوجه شدیم افشین حالش خوب نیست تصمیم گرفتیم او را به بیمارستان برسانیم، اما احمد مانع شد و درها را قفل کرده بود.»
در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت و با شرح دوباره حادثه در حالیکه به شدت گریه میکرد در آخرین دفاعش گفت: «باور کنید قصد داشتم به افشین کمک کنم تا اعتیادش را ترک کند به همین دلیل او را تنبیه کردم تا دیگر فکر فرار به سرش نزند، اما قبول دارم که در تنبیه او افراط کردم و حالا پشیمانم.»
در پایان هیئت قضائی بعد از شور متهم را با توجه به گواهی شاهدان و مدارک موجود در پرونده به قصاص محکوم کرد. این حکم به دیوانعالی کشور فرستاده شد و از سوی قضات شعبه ۴۱ دیوان تأیید شد.
منبع: روزنامه جوان