به گزارش مشرق، پنجم مردادماه سال۹۲، مأموران پلیس از کشف جسد مرد میانسالی در صندوق عقب خودرویی در یکی از نمایندگیهای مجاز باخبر و راهی محل شدند. بعد از انتقال جسد به پزشکی قانونی، عامل قتل که نوجوان ۱۷سالهای به نام سامان بود بازداشت شد. متهم در بازجوییها به قتل پدرش اعتراف کرد و گفت: «بعد از فوت مادرم، پدرم با زنی به نام پروین ازدواج کرد.
من خیلی کم سن و سال بودم، اما رابطهام با پروین خوب بود. مدتی گذشت تا اینکه وقتی پروین صاحب دو فرزند شد، پدرم فهمید او معتاد به شیشه است. این باعث شد آنها اختلاف پیدا کنند و اختلافات آنها مرا کلافه کردهبود. پروین از این شرایط سوءاستفاده کرد و مرا خام حرفهایش کرد. او قول داده بود اگر پدرم را به قتل برسانم پولهایش را صاحب میشویم و اگر بازداشت شوم رضایت اولیایدم را هم جلب میکند.»
متهم در ادامه گفت:
«پروین مرا هم معتاد کرده بود و توانسته بود نفوذ خوبی روی من داشته باشد. آنجا بود که نقشه قتل پدرم را کشید و از من خواست به او کمک کنم.» متهم در خصوص قتل گفت: «پروین سهبار چند بسته قرص خرید و من آنها را در آبمیوه ریختم و به پدرم خوراندم، اما اتفاقی نیفتاد. برای بار چهارم پروین همراه خواهر و برادرم به خانه مادرش رفته بود که وقتی پدرم متوجه شد دنبال بچهها رفت و آنها را با خودش به خانه آورد.
تصمیمم جدی بود به همین دلیل شب حادثه، چند بسته قرص در خورشت قیمهای که درست کرده بودم ریختم و پدرم و بچهها آن را خوردند. ساعت دو ونیم شب با گاز اشکآور به صورت پدرم زدم و او هشیار شد میخواست حمله کند، اما رمقی نداشت آنجا بود که با میله آهنی چند ضربه زدم و با طناب او را خفه کردم. سپس جسد را لای پتو پیچاندم و داخل صندوق عقب خودروی پدرم گذاشتم. تا صبح در خیابانها میچرخیدم که یکباره ماشین خاموش شد. به دوستم زنگ زدم و دقایقی بعد جرثقیلی آمد و ماشین را به یکی از نمایندگیها برد. وقتی کارگران سمت ماشین آمدند و با دیدن قطرههای خون با پلیس تماس گرفتند.»
بعد از اقرارهای متهم پروین ۳۷ساله نیز بازداشت شد، اما جرمش را انکار کرد.
به این ترتیب متهمان بنا به شواهد و قرائن موجود روانه زندان شدند و پرونده به شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در اولین جلسه محاکمه با درخواست قصاص از سوی اولیایدم، سامان به قصاص و پروین به اتهام معاونت در قتل به ۱۵سال حبس محکوم شدند. در ادامه دو متهم به اتهام رابطه نامشروع به ۹۹ ضربه شلاق نیز محکوم شدند. این حکم به دیوان عالی کشور فرستاده شد، اما با اعتراض وکلای دو متهم از سوی قضات شعبه ۳۷دیوان نقض و به شعبه همعرض فرستاده شد.
بنابراین پرونده بار دیگر در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی بابایی روی میز هیئت قضایی قرار گرفت. ابتدای جلسه اولیایدم بار دیگر درخواست قصاص کردند و در ادامه سامان در جایگاه قرار گرفت و بعد از قبول جرم و شرح دوباره ماجرا در آخرین دفاعش گفت:
«من و پدرم با هم اختلاف داشتیم، اما هیچوقت به فکر کشتن او نبودم این پروین بود که با حرفهایش مرا خام کرد و گفت با کشتن پدرم نیمی از اموالش به نامم میشود و میتوانم زندگی راحتی داشتهباشم.» او در ادامه در پاسخ به سؤال هیئت قضائی مبنی بر اینکه آیا میدانستی کار حرام انجام میدهی و اگر دستگیر شوی حکم قصاص داری گفت: «نه نمیدانستم. شنیده بودم کسانی که مرتکب قتل میشوند حکمشان اعدام است، اما فکر میکردم قتلهای خانوادگی فقط زندان دارد.»
او در آخر گفت: «در مدتی که کانون هستم از خانوادهام کسی ملاقاتم نیامده است، اما به خاطر اشتباهی که مرتکب شدهام پشیمان هستم و سعی کردم گذشتهام را جبران کنم. در این سالها ادامه تحصیل دادم و توانستم دیپلم بگیرم و در کلاسهای قرآن شرکت کردم. حالا هم قصد دارم برای فوقدیپلم ادامه تحصیل دهم از پدربزرگ و مادربزرگم میخواهم مرا ببخشند و به من فرصت دوبارهای بدهند.»
سپس پروین به دستور ریاست دادگاه در جایگاه قرار گرفت و با انکار جرمش گفت:
«سامان دروغ میگوید. من با شوهرم اختلاف داشتم، اما هرگز راضی به مرگش نبودم.» در پایان هیئت قضائی جهت صدور رأی وارد شور شد.
منبع: روزنامه جوان