کد خبر 829445
تاریخ انتشار: ۱۹ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۶:۰۵
اخبار حوادث ازدواج

وقتی متوجه شدم یکی از کارگران شرکت از رابطه پنهانی‌ام با یکی از کارمندان باخبر شده، برای حفظ آبرویم به خواستگاری‌اش جواب مثبت دادم.

به گزارش مشرق، زن و مرد جوان به خاطر اختلاف‌های شدید خانوادگی و درگیری فیزیکی، کارشان به کلانتری کشیده شده بود. هر دو آشفته و عصبی بودند اما آنچه بیشتر از اتفاق پیش آمده به چشم می‌آمد، اختلاف ظاهری آنها با یکدیگر بود. زن جوان «ملیکا» نام داشت و با وجود ناراحتی شدید، همچنان شیک و باوقارنشسته بود.

اما همسرش «حبیب» نه لباس مرتبی پوشیده بود ونه ازهیچ نظر تناسبی با همسرش داشت. سکوت سنگینی فضای اتاق را پر کرده بود. نگاهی بدون عشق بین آنها رد و بدل شد تا اینکه «حبیب» سکوت را شکست وگفت: «زنم با خانواده‌ام کنار نمی‌آید و مدام بهانه‌گیری می‌کند. او مادرشوهر را دشمن می‌داند در حالی که مادرم توقع زیادی از او ندارد فقط دوست دارد عروسش بیشتر به او رسیدگی کند و کارهای خانه‌اش را انجام دهد. اما همسرم با بی‌توجهی‌هایش مادرم را اذیت می‌کند.

بیشتر بخوانید:

ازدواج با شناسنامه دختران مرده ایرانی

اعدام؛ عاقبت عشق عروس و برادر شوهر

«ملیکا» از خانواده‌ام خوشش نمی‌آید و در میهمانی و شب نشینی‌ها همیشه بی‌بهانه جاروجنجال و دعوا راه می‌اندازد. ما خانواده‌ای سنتی هستیم و دوست داریم همیشه دور هم باشیم اما همسرم از جمع فراری است... از رفتارهایش خسته شده ام، زندگی خودم وخانواده‌ام را جهنم کرده.»


«ملیکا» که تا آن لحظه سکوت کرده بود با شنیدن این حرف‌ها چشمانش از خشم پر از اشک شده بود و دندان‌هایش را روی هم می‌سایید. وقتی شوهرش از اتاق به بیرون هدایت شد به هق هق افتاد وگفت: «من به خاطر یک اشتباه بچگانه مجبور به تحمل این زندگی شده ام. هیچ عشقی بین ما نیست. از او و خانواده‌اش متنفرم. اگر پای آبرویم وسط نبود یک لحظه هم زیر یک سقف با او نمی‌ماندم. سه سال قبل بعد از گرفتن مدرک لیسانس معماری، در شرکتی ساختمانی کار پیدا کردم.

به خاطر سن و سال کم و شیطنت هایم، خیلی زود توجه همه به من جلب شد. «فرزاد» یکی از کارمندان شرکت بود. چرب زبان و خوش چهره بود و در کمتر از چند روز توانست مرا شیفته خودش کند. گرچه رابطه ما هر روز صمیمی‌تر می‌شد اما در شرکت طوری برخورد می‌کردیم که کسی از ارتباط‌مان خبردار نشود. غافل از اینکه «حبیب» کارگر شرکت از طریق فرزاد از همه چیز خبر داشت و حتی همه عکس هایم را هم از او گرفته بود. متأسفانه وقتی فهمیدم در چه دامی افتاده‌ام که دیگر راه پس و پیش نداشتم. آن روز هنوز کابوس وار جلوی چشمم است.

«حبیب» وارد اتاقم شد و بدون مقدمه از من خواستگاری کرد. با شنیدن این حرف شوکه شده بودم. او کارگر شرکت بود و از طرفی وضعیت شغلی و خانوادگی‌اش آنقدر با من فاصله داشت که از شنیدن حرف‌هایش خونم به جوش آمده بود. از طرفی به‌دلیل اینکه نمی‌خواستم کسی از این ماجرا باخبر شود با صدایی لرزان اما آرام به او گفتم: «تو چطور به خودت اجازه دادی که چنین درخواستی از من بکنی؟! اصلاً تو پیش خودت چه فکری کرده‌ای!...» اما او با ریشخند و بدون کلمه‌ای اعتراض از اتاق بیرون رفت که فکر کردم حساب کارحسابی دستش آمده و از موضعش عقب نشینی کرده است.

اما همان شب پیامکی از او دریافت کردم که تمام افکارم را به هم ریخت. باورم نمی‌شد اما او تهدید کرده بود اگر به درخواست خواستگاری‌اش جواب منفی بدهم، ماجرای رابطه پنهانی‌ با فرزاد را به خانواده‌ام می‌گوید و با پخش کردن عکس هایم آبرویم را می‌برد. با اطلاع ازاین موضوع ودرحالی که از ترس و خشم نمی‌دانستم باید چه کار کنم به فرزاد زنگ زدم. در حالی که صدایم از خشم می‌لرزید و به هق هق افتاده بودم موضوع را به اوگفتم. اما درکمال ناباوری خیلی راحت گفت: «حبیب» دوستم بود و با او درد دل کردم.» و...تصور اینکه پدرم با شنیدن حرف‌های «حبیب» چه بلایی سرم می‌آورد برایم وحشتناک بود.

حتی جرأت مشورت با کسی را نداشتم. آن لحظه تنها فکری که به ذهنم رسید، این بود که بدون هیچ سر و صدا به خواسته «حبیب» تن دهم و با او ازدواج کنم. وقتی «حبیب» با خانواده‌اش به خواستگاری‌ام آمد، پدر و مادرم با دیدن او یکه خوردند. اما من با اینکه از ناراحتی حتی نمی‌توانستم حرف بزنم با لبخندی تصنعی خودم را به حبیب علاقه‌مند نشان دادم.اما پس از برگزاری مراسم خواستگاری پدرومادرم بشدت با این ازدواج مخالفت کردند ولی حبیب هر شب پیام می‌داد و تهدیدم می‌کرد. خانواده‌ام تحت هیچ شرایطی راضی نمی‌شدند اما بالاخره آنقدر گریه و زاری کردم تا اینکه باورشان شد عاشق شده ام.


به همین خاطروقتی چاره‌ای جز پذیرفتن شرایط ندیدند دراوج بی‌میلی و ناراحتی، جواب مثبت دادند. اما مراسم ازدواج ما خیلی ساده برگزار شد و با مردی که هیچ تناسبی با من نداشت، زیر یک سقف رفتم. سه سال است به خاطر یک اشتباه کودکانه زندگی‌ام تباه شده است و فقط «حبیب» و خانواده‌اش را تحمل می‌کنم. شوهرم با من مثل برده برخورد می‌کند و اگر کاری خلاف میلش انجام دهم مرا به باد کتک می‌گیرد. دیگر تحمل این شرایط را ندارم و هیچ چیزی برایم مهم نیست.

تنها می‌خواهم از این زندگی لعنتی خلاص شوم.اوفکر می‌کند من باید نوکرمادروخانواده‌اش باشم. درآمد چندانی هم ندارد که بخواهد امور زندگی‌مان را اداره کند. به همین خاطر مجبورم کارکنم و با درآمدم، چرخ زندگی را هم بچرخانم. اما حالا که بیشتر به خودم آمده‌ام فهمیده‌ام چه بلایی سرجوانی و آینده‌ام آورده‌ام. ضمن اینکه دل پدر و مادرم را هم شکسته‌ام و آنها را نیز بشدت رنجانده‌ام.» و...


ازدواج‌های اجباری


بهناز عطایی، کارشناس ارشد مشاوره و مددکاری «مرکز مشاوره آرامش» وابسته به پلیس اصفهان درتحلیل این پرونده گفت: این ازدواج اجباری بدون هیچگونه علاقه، عشق، صمیمیت و محبت و تنها با یک تهدید شکل گرفته است. از آنجا که زن جوان نگران ازدست رفتن آبرویش بوده تن به این ازدواج داده. ضمن اینکه در طول زندگی سه ساله‌شان حتی خشونت و بدرفتاری‌های همسرش را هم مخفی نگه داشته که با این سکوت هر روز آتش نفرتش شعله ور شده بود. این زن در سن پایین، با تجربه کم و تصمیمی عجولانه تن به ازدواجی عجیب داده است.

از طرفی همراه نبودن خانواده‌ها و نداشتن بلوغ فکری قربانی و ورود زودهنگامش به دنیای کار موجب بروزمشکلات جدی برایش شده است.اما توصیه ما این است که افراد قبل از ازدواج، شناخت کاملی از نیازهای مربوط به خود، شریک آینده زندگی و خانواده‌ها داشته باشند. همچنین با شناخت از طرف مقابل و خانواده اش، به‌شرایط، سبک زندگی و شباهت‌های فرهنگی یکدیگر توجه کنند.نکته مهم دیگراینکه دخترجوان تحصیلکرده قبل ازاین ازدواج می‌توانست به مراکزمشاوره مراجعه کرده و پس از دریافت مشورت‌های لازم پیش از ازدواج، تصمیم منطقی را اتخاذ می‌کرد. چراکه بی‌تردید سرنوشت چنین ازدواج‌هایی از ابتدا مشخص است.


پس دختران و پسران جوان می‌بایست قبل ازهرتصمیمی برای ازدواج، شرایط را از ابعاد مختلف بررسی نمایند تا درآینده دچار چنین سرنوشت‌های شومی نشوند.

منبع: روزنامه ایران

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 31
  • در انتظار بررسی: 1
  • غیر قابل انتشار: 6
  • IR ۱۶:۴۳ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۹
    خیلی از مشکلات زمانی شروع شد که اشتغال اقایون رو خانم ها گرفتن .
    • IR ۲۲:۵۱ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۹
      47 45
      همه مشکلات جامعه از حضور غیر ضروری زنها در سطح اجتماع و اشتغالهای غیر ضروری است به نظر من زنان فقط باید در دو وزارت خانه کار کنن یکی آموزش و پرورش و یکی هم بهداشت و درمان همین و بس
    • IR ۲۲:۵۱ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۹
      27 3
      همه مشکلات جامعه از حضور غیر ضروری زنها در سطح اجتماع و اشتغالهای غیر ضروری است به نظر من زنان فقط باید در دو وزارت خانه کار کنن یکی آموزش و پرورش و یکی هم بهداشت و درمان همین و بس
    • IR ۲۳:۱۹ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۹
      2 10
      موضوع نیت سوء مرد برای برآوردن خواسته ی خودش بوده نه اشتغال !
    • IR ۲۳:۳۶ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۹
      20 5
      اگر زنها ظرفیت داشتند ,خدا اختیارشونو واختیار خانواده رو به مردها نمیداد..
    • IR ۰۷:۴۲ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۰
      5 3
      سلام دقیقاهمینطوره
    • IR ۱۰:۴۵ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۰
      6 3
      دمت گرم گل گفتی
    • IR ۱۳:۴۸ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۰
      4 1
      چرت نگو توی سه جا نباید روابط عاشقانه داشت دور و بر محل زندگی محل کار آخریش هم یادم نیست
  • IR ۱۶:۵۰ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۹
    51 12
    هم آن کارگر باید می فهمید که زنی که به زور با او ازدواج کند - آنهم از طبقه ای متفاوت- برای او زن بشو نیست و هم آن زن حقش بود که بچشد مزه اعتماد به نامحرم و عبور کردن خطوط قرمز شرع را. جالب است هر روز اخبار پر است از این موارد که تنها دلیلش عدم تعهد افراد به دستورات شرعی است اما باز هم به اسلام فحش می دهند و راه حل را در غربی شدن می دانند.
  • US ۱۷:۲۶ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۹
    33 20
    عشقهایی که از پی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود. اینهم نتیجه فمنیسم و توانمند سازی زنان و آزادیی که به ناکجا آبد میره. وقتی مردم، شعور و درک درستی از آزادی ندارن، و کنترلی بر رفتار و افکارشون ندارن، و در هنگام آزادی، سرکشی و طغیان میکنن و از آزادی بجای استفاده صحیح، سوء استفاده میکنن و به بیراهه میرن، خوب باید اون نوع آزادی ازشون سلب بشه و دیگران براشون تصمیم درستتری بگیرن چون بعضیها بالذاته نفهم و بی جنبه و کم ظرفیت هستن در مقابل مفهوم آزادی.
  • سیدحامد IR ۱۷:۴۲ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۹
    18 16
    بیشتر شبیه یک داستان مضحک و بی‌سر و ته بود. بعد از عقد جدا می‌شد مشکل عکس‌ها هم حل می‌شد و می‌گفت عکس‌هایی که دستشه مال دوران محرمیته ماست. چرا سه سال باهاش مونده؟!؟! بعید به نظر میاد همه زوایای ماجرا رو گفته باشه. به نظر من هنوز اصل موضوع را نگفتند این ازدواج با این قصه‌ی مزخرف و احمقانه یه چیز خیلی بزرگ کم داره... انگیزه‌های دیگری وجود داره. به هر حال من نتونستم باور کنم.
    • IR ۲۲:۳۳ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۹
      9 0
      عکسهای این خانم در رابطه با "فرزاد" بوده نه "حبیب"
    • محمد IR ۲۲:۵۵ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۹
      1 31
      یه چیز خیلی بزرگ کم داره...اونم اینه که تو چشماتو بستی و دهنتو باز کردی...ول درست بخون بعد کتاب بنویس
    • IR ۱۰:۲۱ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۰
      5 0
      دكتر عكسها،مربوط به دوران عياشي با اون كارمنده بوده،نه اين كارگره! اون بيغيرت با سواستفاده از اون عکسها،اين زن احمق عياش رو به عقد خودش دراورده. لااقل متنو بخون،پروفسور
    • IR ۱۰:۲۱ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۰
      0 4
      دكتر عكسها،مربوط به دوران عياشي با اون كارمنده بوده،نه اين كارگره! اون بيغيرت با سواستفاده از اون عکسها،اين زن احمق عياش رو به عقد خودش دراورده. لااقل متنو بخون،پروفسور
    • علی IR ۱۳:۱۸ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۰
      4 7
      اولا که این خانم در متن گزارش هم قید شده گفته عکس‌هایم نه عکسهای عیاشیم با فرزاد پس از خودتون حرف درنیارید و حرف نگفته رو القا نکنید. دوما چرا سه سال دوام آورده بعد سه سال اومده برای طلاق؟ سوما خوب نیست تا هرچیزی خوندید سریع باور کنید به نظر من هم این داستان همه واقعیت نیست.
  • زیبا احمدپور از تبریز US ۱۸:۴۳ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۹
    6 8
    جالب بود
  • ناشناس IR ۲۰:۴۹ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۹
    3 1
    امیدوترم تلوزیون ورسانه ها برنامه های خانواده رابیشتر توضیح دهند
  • کامران IR ۲۲:۴۰ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۹
    15 4
    خوب دختر نادون برای چی ترسیده بودی مگه قتل کرده بودی که بترسی خخخخخخخخخ واقعا که
    • IR ۲۳:۳۵ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۹
      0 0
      ببین اینا دیگه کیند!!
  • مجتبی IR ۲۳:۴۹ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۹
    1 0
    تا ببینیم اصل ماجرا چی بوده؟ ما که باور نکردیم
  • IR ۰۱:۱۰ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۰
    0 2
    من بودم فرزاد رو حلق اویز میکردم
  • حمید IR ۰۲:۱۳ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۰
    1 0
    چه حماقتی. خندم گرفت. ساده لوح.
  • IR ۰۲:۱۶ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۰
    8 0
    اگر این خانم با وقار و حفظ شرعیات در محیط کار حاضر میشد هیچ وقت به چنین مصیبتی گرفتار نمیشد این هم نتیجه آزادی غیر مشروع
  • GB ۰۲:۴۲ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۰
    11 0
    برخی از خانمها فقط ظاهربین هستند و برایشان شغل و قیافه ملاکه و از اخلاقیات چیزی درک نمیکنند هر چند این شخص شخصیت هم نداشته
  • IR ۰۴:۵۲ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۰
    7 0
    چرا حبیب خودخواه و بی غیرت با این که از رابطه ملیکا و فرزاد باخبربود،از ملیکا خاستگاری کرد؟؟؟؟؟یعنی براش مهم نبود که زنش پاک باشه!؟؟؟حبیب نمیترسید بعدازدواج ملیکا با کس دیگه ای دوست بشه؟؟؟
  • داش علی IR ۰۷:۴۲ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۰
    0 0
    آخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخی الههههههههههههههههههههههههههههههی مهندس با کارگر خخخخخخخخخخخخ ببین دختره چقدر ازخود راضی بوده که همچین شوهری نصیبش شده گل به همه لطلفت آب از گل میخورد غصه کارگررا مهندس زن
  • IR ۰۹:۱۶ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۰
    2 3
    دختر بیچاره ، واکنش پدر باغیرت نهایت باعث میشد سر کار نری ولی با ازدواج ناهمگون با یک عمله باعث بدبختی خودت شدی
  • IR ۰۹:۴۶ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۰
    6 1
    اولا اشتباه ملیکا ایجاد رابطه پنهانی با کارمند بوده و می بایست این موضوع را به خانواده اش میگفت دوم به فرض که حبیب فهمیده باشد باز هم بایستی موضوع را به خانواده اش می گفت اعدامش نمی کردند نهایتا مدتی دلگیر می شدند.سوم ازدواج اجباری بدترین اشتباهی بود که انجام داد. مشورت گرفتن از متخصصین دولتی در هر کاری را دختر خانمها و خانمها در مواقع بحرانی از یاد نبرند چون بدون هزینه است ومشگل گشا و هم امانت دارند.
  • IR ۱۰:۱۹ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۰
    5 3
    اون فرزاد باید محاکمه بشه. حبیب هم باید محاکمه بشه.
  • علی IR ۱۳:۵۶ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۰
    2 0
    به نظرم این قضیه یک جایی می لنگه احتمالا نه 100درصد ملیکا با مهندس رابطه داشته وبه گفته ای تا اخر خوده اش مهندس پولی داده به کارگر گفته بگیرش بعد طلاقش بده کارگر هم دیده چیز خوبی نگه داشته

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس