سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*************
چرا این جسد متعفن را دفن نمیکنید؟!
حسین شریعتمداری در کیهان نوشت:
لغو تحریمها هدف اصلی مذاکرات بوده است و آقای روحانی با همین باور در روز ۲۳ تیرماه ۱۳۹۴ که خبر نهایی شدن توافق هستهای ایران و شش قدرت جهانی روی خروجی بسیاری از خبرگزاریهای داخلی و خارجی قرار گرفته بود، در یک پیام تلویزیونی خطاب به مردم اعلام کرد: «امروز به مردم شریف ایران اعلام میکنم که طبق این توافق، در روز اجرای توافق نهایی، تمامی تحریمها، حتی تحریمهای تسلیحاتی، موشکی و اشاعهای هم به صورتی که در قطعنامه بوده لغو خواهد شد. تمام تحریمهای مالی، تمام تحریمهای بانکی، تمام تحریمهای اقتصادی بهطور کامل لغو خواهد شد و نه تعلیق».
شنبه ۲۶ دیماه سال ۱۳۹۴ آقای ظریف که برای اعلام آغاز روز اجرای برجام به وین رفته بود در بدو ورود به فرودگاه گفت: «همه تحریمهای ظالمانهای که بهخاطر موضوع هستهای ایران اعمال شده است، انشاءالله امروز لغو خواهد شد و کنار گذاشته خواهد شد و این یک روز بسیار خوبی برای مردم ایران است.».
آقایس یدعباس عراقچی، عضو ارشد تیم مذاکرهکننده هستهای کشورمان گفت: «در روز اجرای توافق، تحریمهای اقتصادی و مالی علیه ما همگی رفع خواهد شد، یعنی روزی که توافق اجرا شود همان روز اعلام خواهد شد که همه تحریمهای اقتصادی و مالی در همه حوزههایی که در چارچوب هستهای علیه ما وضع شده است، لغو خواهد شد».
براساس اظهارات صریح مقامات رسمی کشورمان، از رئیسجمهور تا وزیر خارجه و معاون ایشان، اولاً؛ منظور و مقصود اصلی از مذاکرات هستهای «لغو تحریمها» بوده است و نه حتی تعلیق آنها و ثانیاً؛ لغو همه تحریمها بخشی از متن برجام بوده است و ثالثاً؛ لغو همه تحریمها بایستی در همان اولین روز اجرایی شدن برجام صورت میپذیرفته. بنابراین ادعاهای بعدی آقایان که هدف برجام اقتصادی و لغو تحریمها نبوده است، سخنی خلاف و- با عرض پوزش- کذب محض است!
و اما، نه فقط هیچیک از وعدههای رسماً اعلام شده دولت درباره لغو تحریمها عملی نشده بلکه دهها تحریم دیگر نیز به تحریمهای قبلی اضافه شده است! اکنون سؤال این است که وقتی هیچیک از آنچه حریف در برجام، متعهد شده بود تحقق نیافته است، از برجام غیر از یک «جسد متعفن»! چه باقی مانده است؟! و چرا دولت محترم این جسد متعفن را دفن نمیکند که هر روز عفونت جدیدی نظیر FATF و CFT و SPV و پالرمو و اخیراً INSTEX ، در فضای سیاسی و اقتصادی کشور منتشر نشود؟!
اروپاییها اعلام کردهاند که به برجام متعهد میمانند و از ایران نیز خواستهاند از برجام خارج نشود! اما به این سؤال پاسخ نمیدهند که کدام برجام مورد نظرشان است؟! دیروز کشورهای آلمان، فرانسه و انگلیس در بیانیه مشترکی که به مناسبت راهکار جدید خود «اینستکس» صادر شده است، آوردهاند: «فرانسه، آلمان و بریتانیا براساس تعهد قاطعانه و تلاشهای پیگیر خود برای حفظ برجام که شورای امنیت سازمان ملل متحد آن را در قطعنامه ۲۲۳۱ خود تأیید کرده است، تشکیل «سازوکار حمایت از معاملات تجاری» یا اینستکس ساس (INSTEX SAS) را اعلام میکنند که یک ابزار انتقالی ویژه با هدف تسهیل تجارت مشروع بین عاملان اقتصادی اروپا و ایران است». در این بیانیه به «تلاش پیگیر اروپا برای حفظ برجام» اشاره شده است ولی این پرسشها را بیپاسخ گذاشتهاند که اگر لغو تحریمها بخشی از متن برجام است و شما نیز خود را متعهد به اجرای برجام میدانید چرا با لغو تحریمها به تعهدات خود عمل نمیکنید و دهها شرط و شروط جانبی جدید هم به آن افزودهاید؟! و اگر آنگونه که در بیانیه آوردهاید قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت را تضمین برجام میدانید -که چنین نیز هست- چرا علیه آمریکا که با خروج از برجام این قطعنامه را نقض کرده است اقدامی نمیکنید؟! و اساساً از کدام برجام سخن میگوئید؟!
درباره SPV پیش از این بررسی مستندی داشته و نشان دادهایم که SPV همان طرح حقارتآمیز «نفت در مقابل غذا و دارو» است و موضوع آن بارها از برجام ذلتبارتر است. در این نکته دقت کنید؛ SPV کانال ویژه مالی اروپا برای تسهیل تجارت با ایران است! که اکنون با چند درجه تنزل به INSTEX SAS تبدیل شده است.
بر این اساس ضمن آنکه اروپا خرید نفت از ایران را در تحریم نگاه میدارد (نقض آشکار برجام)، ایران هم حق دسترسی به ارز حاصل از فروش نفت خود به کشورهای دیگر نظیر هند و ژاپن و کره جنوبی را ندارد! بلکه ارز حاصل از فروش نفت ایران باید از کشورهای خریدار به بانکهای اروپایی منتقل شود! خب، تا اینجا یک قلم درشت به نفع اروپاست که پول نفت ما را در اختیار دارد و از سود آن استفاده میکند! بعد چه؟… ایران میتواند از کشورهای اروپایی کالا خریداری کند. این هم یک قدم بزرگ دیگر به نفع اروپاست که بازار کالای وارداتی ایران را در اختیار میگیرد! اما، آیا ایران میتواند هر کالایی که نیاز داشت را از اروپا خریداری کند؟ SPV و طرح اخیراً اعلام شده آن یعنی INSTEX SAS چنین اجازهای نمیدهد! بلکه ایران در مقابل ارز حاصل از فروش نفت خود فقط به فقط میتواند از کشورهای اروپایی مواد غذایی و دارویی بخرد. و نتیجه آنکه، ایران به تدریج تمام کارخانهها و مراکز تولید دارو و مواد غذایی خود را که نقش برجستهای در اقتصاد کشور و اشتغالزایی دارند، تعطیل کند. این هم امتیاز دیگری برای اروپاست. در این پروژه رابطه اقتصادی ایران با سایر کشورها قطع شده و منحصراً در اختیار اروپا قرار میگیرد و این نیز امتیاز دیگری است که قرار است به اروپا بدهیم!
تا اینجا مشخص میشود که ایران با پذیرش SPV و طرح تنزل یافته آن یعنی INSTEX SAS دستکم ۵ امتیاز ویژه به اروپا تقدیم میکند و در مقابل، به دست خود، ذلت و تحقیر و نابودی اقتصادی خود را رقم میزند!
صبر کنید! ماجرا هنوز تمام نشده است، اجرای SPV و INSTEX SAS علاوه بر نتایج فاجعهباری که به آن اشاره شد، شرط و شروط دیگری هم دارد. باید بدون فوت وقت، FATF و CFT و پالرمو را هم بپذیریم. یعنی چه؟! بهعنوان نمونه - و فقط یک نمونه- باید براساس CFT که موضوع آن مقابله با تامین مالی تروریسم است، بودجه نیروی قدس، سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات، وزارت دفاع و… را قطع کنیم! چرا که این مراکز از نظر آمریکا و متحدانش «تروریست» هستند! یعنی ایران اسلامی و مردم این مرز و بوم را دست بسته تحویل دشمن و تروریستهای تحت امر آنها بدهیم! داعش که یادتان هست؟!
و در خاتمه، این سؤال با دولت محترم و حامیان دیگر کنوانسیونهای یاد شده در میان است که کجای آنچه در این وجیزه آمده است را غیرواقعی میدانند؟! و اگر چنین تصوری دارند چرا بهجای حضور یکطرفه در صدا و سیما و یا مجامع دیگر، حاضر نیستند در یک گفتوگوی دوجانبه با حضور دیگر کارشناسان شرکت کرده و مستندات و دلایل نظر خود را برای آگاهی عموم مردم بیان فرمایند؟! و چنانچه موارد یاد شده را واقعی میدانند، چرا جسد متعفن برجام را دفن نمیکنند تا مردم از خطر عفونی میکروبهای برخاسته از آن نظیر FATF و CFT و SPV و پالرمو و اخیراً INSTEX در امان باشند و مانند ۵ سال و چند ماه گذشته، معیشت و حرمت آنان از نتیجههای فاجعهبار برجام و کنوانسیونهای پیرامونی آن در رنج و آسیب نباشند؟!
پاسداشت بلوغ انقلاب
محمدرضا تابش در ایران نوشت:
۱۲ بهمن، امام آمد و با فجرنامه آزادی، ردای پرشکوه وحدت را بر تن زخم خورده میهن پوشاند. وقتی منها، ما شدند در روز ۲۲ بهمن بزرگترین معجزه قرن رقم خورد و انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. اکنون این انقلاب ۴۰ ساله شده است. همانگونه که ۴۰ سالگی در فرهنگ دینی، ادبیات، اسطوره و واقعیت، نماد عقلانیت، کمال و بازاندیشی است، در تاریخ انقلاب ما هم فرصتی برای ارزیابی دستاوردها، آرمانها، رویکردها و عملکردهاست.
فرصتی برای پیش بردن و تقویت نقاط قوت و کاستن از کژیها و ترمیم نقاط ضعف است. انقلابی که همه متفکران، نخبگان جریانهای سیاسی، اقشار مختلف مردم و همه آنان که از استبداد، وابستگی و تبعیض به تنگ آمده بودند، در شکلگیری و پیروزی آن پشت سر امام (ره) قرار گرفتند و آینده بهتر ایران را بر پایه آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی ترسیم کردند.
آیندهای که خواست تاریخی ملت را در دستیابی به عدالت، پیشرفت، دموکراسی، مردم سالاری، رفاه و حقوق اساسی در ذیل جمهوری اسلامی نوید داد. آنچه مردم آن روزها خواستند و امام (ره) بر آن صحّه گذاشت و در قانون اساسی متبلور شد، قطب نمای حرکت امروز ما هم هست که باید ملاک ارزیابی قوتها و ضعفهای ما هم باشد. انقلاب اسلامی به ایران اقتدار داد تا بتواند با جهان بر اساس منطق عقلانی سخن بگوید و در ساختن جهان صلحآمیز و عاری از افراطی گری و خشونت، مشارکت مؤثر داشته باشد.
برای چنین مشارکت مؤثر و تأثیرگذاری مهمترین و تعیینکنندهترین عامل را باید در درون ساختار جمهوری اسلامی و مرزهای ایران عزیز جست. جایی که به جد و با اولویتی به مراتب فراتر از هر مسأله دیگری نیازمند وحدت ملی هستیم. اما تبصره مهم چنین وحدتی پذیرش این اصل عینی و آشکار است که وحدت ملی از مسیر آمریت امکانپذیر نخواهد شد. ما برای رسیدن به این وحدت نیازمند سازوکار و تدبیری سیاسی هستیم که در چهل سالگی انقلاب اسلامی و اوج دوران بلوغ این نظام قطعاً خواستی امکانپذیر است.
به عبارتی برای رسیدن به این وحدت باید سه اصل را در تدبیر سیاسی خود بپذیریم؛ اول پذیرش وجود تکثر در میان گروههای مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی. دوم پذیرش عملی ارجحیت منافع ملی به منافع گروهی در هر حالت و موقعیتی و سوم نیز تقویت سازوکارهایی که رجوع به نظر مردم در تصمیمگیریهای کلان و همینطور رقابت سالم و عادلانه بین جریانهای مختلف را تسهیل میکنند.
شکی نیست که در همین شرایط هم موقعیت کشور ما به لحاظ شاخص اتحاد ملی حداقل در منطقه و میان کشورهای همجوارمان موقعیت قابل قبولی است. اما مسأله اساسی دیگر این است که هماکنون به شکلی مشهود فشارهای خارجی و فرا منطقهای در جای جای خاورمیانه در مسیر ضربه زدن به انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران با یکدیگر همراستا شده و در پی پشتیبانی از همدیگر هستند.
همین مسأله است که در جشن چهل سالگی انقلاب اسلامی، ضرورت تحکیم وحدت ملی ما را دو چندان میکند. کشور ما در این شرایط برای پیشبرد اهداف خود هم نیازمند رویکردها و سیاستهای ملی است و هم نیازمند میدان دادن بیشتر به اندیشهها و شخصیتهای ملی و فرصت آفرین.
از جمله مهمترین شاخصههای رسیدن به چهل سالگی و تجربه دوران بلوغ به افزایش توان محاسبهگری عقلانی در تصمیمگیریها، اوج گرفتن توانایی استفاده از دستاوردهای گذشته برای ساختن آینده و همینطور رسیدن به ثبات لازم برای خود انتقادی در بررسی اشتباهات قبلی است.
بر همین اساس جمهوری اسلامی ایران در آستانه چهلمین سال تأسیس، قطعاً از آن حد ثبات و اقتدار برخوردار است که بتواند ضمن حفظ تمام دستاوردهای قبلی و اصرار بر روشهای سازندهای که تا قبل از این تجربه کرده، نگاهی جدیتر به فرآیند سازندهای از خودانتقادی ناظر به انجام اصلاح در مسائل مقتضی بپردازد.
در آستانه چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی میتوان گفت که مهمترین دستاورد این چهل سال در واقع رسیدن به همین دوران بلوغی است که میتواند آغازگر دورهای جدید از نوزایی و شکوفایی در جمهوری اسلامی باشد.
کوه اروپا موش زایید
امیرحسین یزدان پناه در خراسان نوشت:
کوه اروپایی ها سرانجام پس از ۹ ماه وعده های پی در پی برای حفظ برجام، «موش زایید» تا مهر تاییدی باشد بر این پیش بینی دقیق هشت ماه پیش رهبر انقلاب از رویکرد اروپا در قبال ایران: «ما بنای دعوا کردن با اروپاییها را نداریم؛ با این سه کشور اروپایی بنای معارضه و مخالفت و بگومگو نداریم، اما واقعیت ها را باید بدانیم. این سه کشور نشان دادهاند که در حساسترین موارد با آمریکا همراهی می کنند و دنبال آمریکا حرکت می کنند» (بیانات در دیدار مسئولان نظام؛ دوم خرداد ۱۳۹۷)
سازوکاری (INSTEX) که اروپا دو روز پیش برای حمایت از تجارت با ایران ایجاد کرد، براساس اظهارات خود اروپایی ها اولاً «تحریم های آمریکا را دور نمی زند» ثانیاً فعلاً فقط روی «چند قلم کالای بشردوستانه و پزشکی» تمرکز کرده که تحریم نیستند! و ثالثاً اینکه در جزئیاتی که از این سازوکار توسط رسانه ها منتشر شده، «INSTEX» مبادلات نفتی ایران را پوشش نمی دهد؛ درحالی که اساساً هدف اصلی این سازوکار پوشش دادن مبادلات نفتی ایران بود.
البته با وجود این نقاط ضعف جدی که اگر اصلاح نشود می تواند حتی این ساختار را از حیّز انتفاع خارج کند اما «INSTEX» علاوه بر اینکه می تواند تاحدودی برخی مبادلات ارزی ایران را تسهیل کند اتفاق قابل تاملی را سبب شده که اگرچه نفع مستقیم اقتصادی برای ما ندارد اما در دراز مدت می تواند به فرایندهای جدید و ضد آمریکایی در جهان منجر شود. آن هم اینکه «INSTEX» نخستین سازوکاری است که علیه ارز مسلط جهان یعنی دلار ایجاد می شود و با دور زدن سوئیفت می تواند تهدیدی برای سلطه دلار باشد؛ موضوعی که روزنامه آمریکایی واشنگتن پست آن را «چالشی بسیار بزرگ» علیه سیطره آمریکا بر نظام مالی جهان توصیف کرد.این موضوع را روزنامه نیویورک تایمز، پنج ماه پیش در گزارشی مورد اشاره قرار داده و همان زمان آن را «خطر برای آمریکا» توصیف کرده بود که می تواند «جزئی دایمی در سیستم پرداختهای بینالمللی شود.»
تهدیدهای این سازوکار چیست؟
با این حال این سازوکار با تهدیدهای جدی مواجه است. اولین تهدیدی که «INSTEX» با آن مواجه است احتمال تحریم مستقیم از سوی آمریکاست. هرچند ساختار پیچیده حقوقی این سازوکار به این نحو که رئیس آن یک آلمانی، محل ثبت آن در فرانسه و ناظر آن انگلیس است برای مقابله با تحریم آمریکا اتخاذ شده اما همین ساختار پیچیده نیز نحیف تر از آن است که بتواند ضدتحریم باشد. یکی از راه های ضد تحریم شدن این سازوکار اتصال آن به بانک های مرکزی کشورهای اروپایی بود، موضوعی که هرچند درباره آن اطلاع رسانی نشده اما با توجه به رویکرد اروپایی ها، تمهید آن خیلی بعید به نظر می رسد.
تهدید دوم استقبال نکردن شرکت ها و بانک ها از فعالیت ذیل آن است. به این دلیل که این سازوکار طبعاً در نقطه تمرکز وزارت خزانه داری آمریکا قرار خواهد داشت و لذا شرکت هایی که بخشی از منافع شان در خاک آمریکا قرار دارد، به آن ورود نخواهند کرد.
خلاصه آنکه پیگیری نکردن اصولی اجرای توافق هسته ای توسط طرف های غربی از سوی هیئت نظارت بر اجرای برجام، متناسب با آنچه رهبر انقلاب در آغاز برجام طی شروط ۹ گانه از دولت خواسته بودند سبب شد منافعی که می توانست از این توافق نصیب کشور شود، حداقل شده و با خروج آمریکا این توافق در آستانه مرگ قرارگیرد و اکنون با آنچه از اروپا شاهدیم، نمی توان چندان امید داشت که این رویکرد اروپا برجام را از مرگ قطعی نجات دهد.
لذا به نظر می رسد اول اگر قرار است اروپا قدم جدی و عملی برای حفظ توافق هسته ای بردارد، ایران باید بخشی از تعهدات برجامی خود را که البته حساسیت برانگیزی کمتری دارد، متوقف کند تا اروپا متوجه باشد که تعلل او با واکنش قاطع ما مواجه می شود و دوم هم اینکه راهبرد اصولی دولت برای حل مسائل و مشکلات کشور باید بازکردن گره مسائل داخلی کشور از برجام و مسائل خارجی و توجه جدی و حقیقی به ظرفیت های داخلی باشد.
نگرانیهای حیاتی درباره Instex
مهدی محمدی در وطن امروز نوشت:
اتحادیه اروپایی روز پنجشنبه اعلام کرد مکانیسم مالی جدید با ایران را با عنوان Instex ثبت کرده است. Instex در واقع یک نوع SPV یعنی ابزار دارای هدف خاص است که اروپاییها گفتهاند هدف آن پشتیبانی از معاملات مشروع ایران است. در همین آغاز کار نگرانیهای بسیار مهمی وجود دارد که اگر به آنها پرداخته نشود Instex نهتنها کمکی به سبک کردن فشار ناشی از تحریمهای آمریکا نخواهد کرد بلکه به سرعت به مکمل تحریمهای آمریکا تبدیل شده و همان اهداف آمریکا را از مسیر دیگری تامین خواهد کرد.
۱- قبل از هر چیز هم از جانب اروپاییها و هم از سوی طرف ایرانی نشانههایی هست که یک سلسله توافقات جانبی انجام شده و توقع اروپاییها این است که ایران در ازای فعالیت این موسسه (Instex در واقع یک موسسه ثبت شده در فرانسه است) وارد مذاکرات منطقهای و موشکی شود.
اگر چنین وعدهای داده شده باشد، اصلیترین هدف آمریکا که کشاندن ایران پای میز مذاکرات منطقهای و موشکی و ایجاد تناظر میان تحریمها و برنامه موشکی و منطقهای ایران بوده تا اینجا محقق شده است. آقای ظریف پس از اعلام راهاندازیInstex از آمادگی ایران برای «تعامل سازنده با اروپا با شرایط برابر و احترام متقابل» سخن گفته است.
این جمله باید راززدایی شود و آقای ظریف خیلی روشن باید متعهد شود منظور از این تعامل سازنده هیچ نوعی از مذاکرات منطقهای- از جمله آنچه چند ماه قبل درباره یمن انجام شد- نیست.
۲- نگرانی دیگر این است که Instex به تدریج تبدیل به سیاهچاله اروپایی شده و همه تجارت خارجی ایران را ببلعد. اروپاییها به صراحت گفتهاند پولی که در این موسسه جمع میشود فقط برای معاملات مشروع ایران (یعنی غذا، دارو و تجهیزات پزشکی) هزینه خواهد شد.
اگر آنگونه که آقای عراقچی گفته ایران بخواهد حتی پول فروش نفت به خریداران غیراروپایی را هم به Instex هدایت کند، معنایی جز این نخواهد داشت که مدیریت کل پول ایران در اختیار اروپاییها قرار خواهد گرفت و ایران میتواند این پول را فقط صرف معاملاتی کند که آنها اجازه میدهند.
این دقیقاً منطبق با هدف آمریکاست که اختیار پولهای ایران را از دست ایران خارج کرده و اجازه ندهد این پولها به شکلی که مدنظر ایران است و فراتر از اهداف تحریمی مصرف شود. «کنشزدایی» از تجارت خارجی ایران اتفاق بسیار خطرناکی است که اگر Instex آن را محقق کند خدمت بزرگی به آمریکا کرده است.
۳- با توجه به اصرار اروپاییها به کامل شدن برنامه اقدام FATF در ایران به عنوان پیششرط عملیاتی شدن Instex، 2 نگرانی فوقالعاده مهم ایجاد میشود: اول- اروپاییها تازه این موسسه را ثبت کردهاند و شواهد نشان میدهد میخواهند آغاز به کار عملی آن را مشروط به تصویب نهایی CFT و پالرمو در ایران کنند.
در این صورت Instex نهتنها سبککننده فشارها نخواهد بود بلکه خود به ابزار فشاری جدید بر ایران به منظور گرفتن امتیازهای بیشتر بدل خواهد شد. دوم- از این مهمتر، احتمالاً Instex فقط با آن دسته از موسسات مالی و شرکتها در ایران کار خواهد کرد که استانداردهای مقابله با تامین مالی تروریسم و پولشویی مدنظر اروپا را کامل اجرا کنند و این یعنی، این مکانیسم جدید خود به چشمهای جدید برای تزریق پرفشار خودتحریمی و قطع همکاری بخش خصوصی با نهادهای مورد هدف در ایران تبدیل میشود.
۴- اصرار برای انباشت هر چه بیشتر تجارت خارجی بویژه پول ناشی از فروش نفت ایران در Instex خدمتی بزرگ به رژیم تحریمهای آمریکاست، چرا که اساساً امکان هرگونه دور زدن تحریمهای آمریکا را از ایران سلب کرده و به شناسایی کامل هویت مشتریان ایران از سوی آمریکا- که بر این مکانیسم اشراف کامل دارد- میانجامد.
برای آمریکا خبری خوشتر از این نیست که ایران به دست خود اطلاعات مالی حساس مربوط به شرکای تجارت خارجی خود را در اختیار نهادی بگذارد که در هماهنگی تنگاتنگ با خزانهداری آمریکا قرار دارد. از این جنبه Instex کمککار و تسهیلکننده تحریمهای آمریکا خواهد بود نه مقابلهکننده با آن.
این ۴ نگرانی حیاتی است و اگر همین حالا با شفافیت کامل رفع نشود، میتواند به فاجعهای برای امنیت ملی ایران در سالهای آینده بدل شود. راه بهتر این است که ایران تاکید کند Instex باید خرید همه کالاها و خدمات از سوی ایران- نه فقط آن دسته از کالاها و خدمات که مشمول تحریم نیست- را تامین مالی کند و الا فعالیتهایی که در زمینه خروج ایران از تعهدات هستهایاش آغاز شده شدت خواهد گرفت و ایران تعهدات برجامی خود را ترک خواهد گفت.
آفت تلقی غلط از عدالت!
محمدعلی وکیلی در ابتکار نوشت:
این روزها در میان انباشت مصائب ملت و مسائل کشور، مسئله اقتصادی و معیشتی بیش از همه به چشم میآید. گذشته از مشکلات معیشتی که خود بیواسطه حس میکنیم، نرخهای اقتصادی هم خبرهای خوبی از وضع درآمد، اشتغال، رونق و… نمیدهد.
در این وضعیت، یک آسیب جدی حکمرانی ما را تهدید میکند؛ اینکه به جای تن دادن به نسخههای علمی، تجدید نظر در رویکردهای کلی و ایجاد اصلاحات اساسی، گشودن راه ورود نخبگان به عرصه تصمیم، ایجاد شفافیت ساختاری و بازسازی علمی اقتصاد و… به دامِ نسخههای پوپولیستی و صدقهای بیفتیم.
متاسفانه گرایش عجیبی در میان بخشی از مجلسیان و دیگر مسئولان شکل گرفته که به جای حل بنیادی مسئله و تولید ثروت و کم کردن هزینه اداره کشور و ایجاد شفافیت، با فهمی غلط از عدالت، به دنبال تنبیه طبقات متوسط و ملحق کردن آن به طبقات ندار و فقیر هستند. به عبارتی به جای تدبیر و همت به خرج دادن در جهت ارتقای وضعیت درآمدی فقرا و ملحق کردن آنها به طبقه متوسط، عکس آن را دنبال میکنند.
تزریق پول به طبقات ضعیف، تنها طبقه متوسط را نحیف میکند و خط فقر را بالاتر میبَرَد. افزودن بر نسخههای مبتنی بر توزیع یارانه نهتنها ثروت را تقسیم نمیکند بلکه فقط تولید رانت میکند. در این ساختار آشفته، یارانه راه درست خود را پیدا نمیکند و به جای اینکه در سفره مستحقین بنشیند به جیب رانتخواران میرود.
تنها راه ترمیم فضای موجود، ایجاد تمهیداتی برای رونق تولید و شفاف کردن ساختارها است. باید راههای تولید ثروت را تسهیل کرد تا جامعه ثروتمندتر شود و خط فقر پایینتر برود. از طرف دیگر با شفاف کردن ساختارها، میتوان طبقات ضعیف را راحتتر نشانه گرفت و تقویت کرد.
با این کار راه فساد و رانت هم بسته میشود. اینها گزارههای بدیهی در اقتصاد است. سناریوهای مقابل این، فقط فقر را عمومی میکند و اگر عدالتی هم برپا کند عدالت در توزیع فقر است.
جامعهای که طبقه متوسط و مولد آن ضعیف شود، حتماً بر حجم فقر آن افزوده میشود. عجیب است که عدهای هنوز فکر میکنند اگر فقر فراگیر شود (از باب «بلا که عمومی شود رحمت میشود») از درد فقرا کم میشود. این همان انحراف شبهکمونیستی و التقاطی است که در اول انقلاب موجب شکلگیری جریان مخوف منافقین شد.
در این افکار رابینهودی، باید طبقات متوسط و برخوردار را تراشید تا در پرتو آن، طبقات ضعیفتر تقویت شوند. انتهای این تلقی خام و غلط از عدالت، باید دور شکم افراد جامعه را متر کرد و آن را معیار فساد انگاشت. تلقی برابرطلبی از عدالت، ناعادلانهترین خوانش از عدالت است. ما امروز مکلفیم تدابیر عقلانی بورزیم و به دام ایدههای خام و پوپولیستی و منافقانه نیفتیم.
چهلمین حضور و نقش نیروهای انقلاب
عباس حاجی نجاری در جوان نوشت:
در طلیعه چهلمین فجر انقلاب اسلامی، استقامت مردم ایران در مقابله با جنگ همهجانبه دشمن سبب گردیده است که کاخ سفید در روند تقابل با نظام اسلامی پردهها را کنار زده و اهداف واقعی خود را از تشدید تحریمها و فشارها علیه مردم ایران آشکار سازد.
پمپئو، وزیر خارجه امریکا در آخرین موضعگیری خود علیه مردم ایران با انتقاد از دولت اوباما که چرا در دوران فتنه ۸۸ همه ظرفیتهای امریکا را برای حمایت از فتنهگران برای براندازی نظام جمهوری اسلامی بهکار نگرفته است، تأکید میکند که «ما تلاش میکنیم تا مردم ایران کنترل پایتخت خود را در دست بگیرند و ایران به کشور نرمال تبدیل شود.» با این اعلام حتی برای کندذهنترین افراد نیز تردیدی باقی نمیماند که هدف امریکا از طرح مذاکره با ایران رسیدن به توافق نیست و بر فرض اینکه ایران برجامهای موشکی و منطقهای را همچون برجام هستهای پذیرفته و تمامی شروط FATF را هم بپذیرد، در راهبرد امریکا تغییری ایجاد نمیکند با این تفاوت که امریکا را دو سه گام در براندازی نظام اسلامی جلو انداخته و مصممتر میکند.
انتقاد ترامپ و پمپئو از دولت اوباما در عدم بهرهگیری از تمام ظرفیت امریکا برای حمایت از فتنه ۸۸ درحالی است که در همان زمان خانم کلینتون وزیرخارجه وقت امریکا چندین بار تأکید کرده بود که امریکا در جریان آشوبهای خیابانی تهران در ماجرای بعد از انتخابات ۸۸ هرکاری از دستش برمیآمد برای حمایت از فتنهگران انجام داد و حتی کنگره امریکا هم بهطور مستقیم ۵۵ میلیون دلار برای دامن زدن به آشوبها در آن زمان اختصاص داد و دولت اوباما را موظف کرد که آن را در عرض سه ماه هزینه و نتیجه آن را نیز به کنگره گزارش کند.
این موج سنگین عملیات روانی امریکا علیه مردم ایران در حالی است که امریکاییها به رغم تلاش برای بزرگنمایی تهدید ایران، در عین حال به اقتدار و توانمندی ایران اذعان کرده و به عدم توفیق خود در پیشبرد برنامهها علیه ایران تأکید دارند. به گونهای که در گزارش اخیر ۱۶ سازمان اطلاعاتی امریکا در عین اینکه بر پایبندی ایران به برجام تأکید شده، اما به اقتدار نظامی و نفوذ منطقهای ایران اذعان کرده، البته همچون ترامپ افسوس خورده که چرا در ایران ناآرامی نیست و گفته که ما انتظار داریم ناآرامیهای بیشتری هم در ایران اتفاق بیفتد.
انتظار مدیر اطلاعات ملی امریکا مبنی بر ریختن مردم به خیابانها که پیش از این چندینبار از سوی سردمداران کاخ سفید مطرح شده است ناشی از یک برنامه چندبعدی است که طراحان سازمان سیا با همکاری دیگر سرویسهای جاسوسی منطقهای برای برهم زدن شرایط داخلی ایران به اجرا درآوردهاند که طی آن تلاش دارند با سوءاستفاده ازمشکلات معیشتی مردم که بیشاز تحریم، ناشی از ناکارآمدی مسئولان و دستگاههای اجرایی کشور است و بهرهگیری از فضای مجازی و شبکههای ماهوارهای اعتراضات را تبدیل به آشوب نموده و فعالسازی گروهکهای تجزیهطلب و برهم زدن امنیت کشور و به خشونت کشاندن اعتراضات عملاً کشور را با بحران داخلی مواجه و به زعم خود اهداف ۴۰ ساله کاخ سفید در براندازی نظام اسلامی را محقق سازند.
به بیان دیگر آنچه در تحلیل راهبرد اعلامی و اعمالی کاخ سفید علیه مردم ایران میتوان گفت: این است که استقامت مردم ایران سبب شده است که دشمن پرده نفاق را کنار زده و اینگونه اهداف و برنامههای خود را با صراحت اعلام تا بتواند عوامل میدانی را به صحنه بکشاند و به همین دلیل هم است که بخشی از تلاش دستگاههای جاسوسی و رسانهای خود را نیز معطوف به سازماندهی گروهکهای ضدانقلاب خارجهنشین و ارتباط آنها با عوامل و سرپلهای داخلی نموده و میکوشد تا برای آنها «سر» بسازد تا بتواند در میان آنها انسجام ایجاد کرده و البته حمایت و پشتیبانی دیگر دشمنان نظام اسلامی را برای اقدامات براندازانه خود جلب کند.
این عرصه البته فرصتی نیز برای نیروهای مؤمن به انقلاب ایجاد کرده است، زیرا از یکسو دشمن را وادار کرده است که از پرده ابهام بیرون آید و به صراحت دم از براندازی نظام بزند و از سوی دیگر ماهیت صف جبهه مقابل را روشن کند، چراکه تمسک این روزهای کاخ سفید به منافقین و سلطنتطلبان و ملیگراها برای محور شدن در این تقابل با ایران اسلامی نشان دهنده دست خالی دشمنان انقلاب است.
توجه به چند نکته در این عرصه ضروری است: ۱- دشمن تلاش دارد تا با شایعهسازی و تهمتپراکنی و اختلافاندازی در میان مردم و مسئولان ایجاد اختلاف کرده و آنان را نسبت به کارآمدی انقلاب ناامید سازد. هوشیاری نسبت به این صحنه و درک ابعاد آن نقش مهمی در خنثی شدن نقشههای دشمن دارد.
۲- درک ابعاد اقتدار و توانمندی ایران و تأمل در اینکه ریشه این توطئههای دشمن ناشی از شکستهای مستمر استکبار از انقلاب اسلامی و سرپنجههای آن در منطقه است، نقش مهمی در افزایش توان مقاومت و ایستادگی در برابر سلطهگران دارد. روشنگری نسبت به ابعاد این فرآیند به ویژه برای جوانان و نسل جدید در افزایش تابآوری ملی نقش اساسی دارد.
۳- حفظ وحدت و انسجام ملی و پرهیز افتادن در دام حاشیهها و حاشیهسازیها که این روزها به یکی از راهبردهای اصلی دشمن تبدیل شده و البته نفوذیها در ایجاد آن نقش اساسی دارند، از بایستههای نیروهای مؤمن به جبهه انقلاب است.
۴- ایجاد این باور در مردم که راه و مسیر آینده تنها با اتکا به توانمندیهای درونی و قطع امید به بیگانگان است، متأسفانه آنچه در ماههای اخیر سبب تشدید مشکلات کشور و مسائل معیشتی مردم شده است، شرطی کردن کشور به برجام و ایجاد امیدواریهای کاذب در مردم ایران است که نهایتاً به دلیل پوچ بودن و بیاعتباری این انتظار، کشور لطمات سنگینی را متحمل شده است و متأسفانه این شرطیسازی اکنون در رابطه با طرح اروپاییها در حال شکلگیری است، مقام معظم رهبری در دیدار خانواده شهدا در ۲۱ آذر ماه در این زمینه تأکید نمودند که اولاً مسئولین نباید لحظهای از توطئههای دشمن غافل شوند و فریب ظاهرسازیها و زبانبازیهای دشمنان را نخورند و مراقب باشند دشمن که از در بیرون شده است، از پنجره وارد نشود.
۵- شرایط کنونی حضور آگاهانه و فعالتر نیروهای مؤمن به انقلاب در صحنه را ایجاب میکند، که مظهر آن حضور پرشور و فراگیر در راهپیمایی ۲۲ بهمن است که امسال باید متفاوت از سالهای گذشته باشد. این حضور باطلالسحر توطئههای دشمن خواهد بود.
چالشهای مکانیزم مالی اتحادیه اروپا
یوسف ملایی در آرمان نوشت:
به هرحال بسته پیشنهادی یا مکانیزم مالی که به منظور نحوه تعامل مالی ایران و اتحادیه اروپا در چارچوب برجام و به نوعی با رعایت محدودیتهایی که آمریکا در چارچوب تحریمها اعمال کرده، برنامه پیچیدهای است که هم ابعاد سیاسی، هم حقوقی، هم فنی و هم اقتصادی دارد.
در بعد سیاسی به نظر میرسد اتحادیه اروپا میخواهد نشان دهد که در عمل واقعاً به برجام وفادار است و منافع درازمدت خود را در این میبیند که برجام اجرایی شود و این برنامه تقریباً میتواند برای شفافسازی اراده سیاسیاش به عنوان یک ملاک قرار بگیرد. در بعد حقوقی، بحث این است که چارچوب حقوقیاش چگونه باید باشد که بتواند ضمانتهای اجرایی موثری داشته باشد که در اینجا از جزئیات اطلاع چندانی در دست نداریم.
درواقع به آن صورت ضمانت اجرای موثری ندارد که اگر زمانی نخواهد اجرا شود، ایران بتواند از باب مسئولیت، اتحادیه اروپا را به پاسخگویی وادار کند. در حقیقت به لحاظ حقوقی فعلاً بیشتر داوطلبانه به نظر میرسد تا اینکه یک تعهد حقوقی در چارچوب حقوق بینالملل باشد و برای ایران این حق را ایجاد کند که اگر اتحادیه اروپا این برنامه را اجرایی نکند یا این کانال مالی را فعال نکند یا زمانی بخواهد آن را کم تحرک یا دامنه عملش را محدود کند، ایران حق اعتراض داشته باشد یا حتی درخواست خسارت کند. پس به لحاظ حقوقی چندان چارچوب محکمی ندارد.
یا حداقل مسائلی که تا اینجا مطرح شده این را نشان نمیدهد، مضاف بر اینکه یک مقدار هم فعلاً مقید به این است که ایران کنوانسیونها یا مکانیزمهای مربوط به مقابله با پولشویی و تامین مالی تروریسم در چارچوب سیافتی، پالرمو و افایتیاف را به مرحله اجرا بگذارد که تا حدودی موضوع را مشروط و ایران را با چالش روبهرو میکند.
در حوزه اقتصادی هم دامنه عملی محدودی دارد و اینطور نیست که همه مبادلات و مراودات مالی ایران و اتحادیه اروپا را دربر بگیرد. فعلاً به یک حوزه محدود تجاری که شامل دارو، مواد غذایی و ابزارآلات کشاورزی است، منتهی میشود.
درواقع نمیدانیم در رابطه با نفت چگونه میخواهد عمل کند و شرکتهای اروپایی یا فعالان اقتصادی که میخواهند وارد بازار نفت ایران به منظور خرید یا فروش تکنولوژی و ارسال خدمات مربوط به صنعت نفت شوند، چگونه در این مکانیزم مالی باید عمل کنند.
در مورد بیمه، کشتیرانی و مسائل مختلفی که جنبههای گسترده تجارت بینالملل را دربر میگیرد هم وضع به همین صورت است. پس در بعد اقتصادی هم از جزئیات اطلاع چندانی نداریم و احتمالاً در آینده ابعاد آن روشن خواهد شد. در بخش فنی هم نمیدانیم چنین مکانیزمی که برای اولین بار تجربه میشود در عمل و در مرحله اجرا چقدر توان این را دارد که با توجه به مشکلات احتمالی آینده مخصوصاً فشارهایی که آمریکا برای اینکه تحریمهایش نتیجه بخش باشد، به لحاظ فنی از توانمندی برخوردار است؟
به لحاظ مالی آیا از قوانین و کارآمدی لازم برخوردار است که نیازهای مالی ایران را در رابطه با بازار مالی جهانی حداقل در آنچه مربوط به معاملاتش با اتحادیه اروپاست را تامین کند؟ لذا در بعد فنی هم به نظر میرسد که باید بحثها ادامه پیدا کند.
آنچه اکنون میتوان درباره آن نظر داد، فقط از بعد سیاسی است که اتحادیه اروپا به آمریکا اعلام میکند اراده سیاسی برای اینکه مسیری باز کند که ما همچنان برجام را زنده نگه داریم و دو طرف اتحادیه اروپا و ایران تلاش کنند که موانع موجود را بردارند تا این مسیر هموارتر شود، وجود دارد.
به نظر میرسد با توجه به بحثهایی که ایرانیها داشتند و حتی بعضاً به عنوان اعمال فشار اعلام کردند که اگر اتحادیه اروپا این مکانیزم را به اجرا نگذارد، این احتمال وجود دارد که ایران هم تدابیر دیگری بیندیشد و به آن صورت به اجرای برجام متعهد نخواهد بود، به منظور پاسخگویی به این دغدغه سیاسی این سازوکار را اعلام کردهاند ولی در مورد ابعاد دیگرش باید منتظر باشیم و ببینیم به کجا میانجامد.
"نقطه آغاز"یا "نقطه ابهام"؟
حنیف غفاری در رسالت نوشت:
سرانجام پس از ماهها تاخیر، وزرای خارجه انگلیس، فرانسه و آلمان با صدور بیانیه مشترکی، رسماً ثبت کانال مالی ویژه برای تجارت با ایران را اعلام کردند. این کانال درحالی ثبت شده که از زمان راهاندازی و عملیاتی شدن آن اطلاع دقیقی در دست نیست! فراتر از آن، اظهارات قابل تامل جرمی هانت وزیر امورخارجه انگلیس در خصوص INSTEX (کانال تبادل مالی اروپا با ایران)، بر شدت ابهامات موجود در قبال این کانال تجاری میافزاید.
جرمی هانت پس از پایان نشست وزیران خارجه اتحادیه اروپا در رومانی، راهاندازی کانال پرداخت مالی اروپا با ایران را نماد عملی تعهد اتحادیه اروپا به توافق هستهای با تهران عنوان کرده است:
"امروز گام قابلتوجهی را برای اجرای تعهداتمان در قالب برجام برای حفظ لغو تحریمها برای مردم ایران برداشتیم. ما سه کشور اروپایی (انگلیس، فرانسه و آلمان) سازوکار ویژه مالی اروپا را ثبت کردیم که فعال شدن همکاریهای تجاری مشروع با ایران را تسهیل میکند. تمرکز اولیه این سازوکار روی کالاهایی خواهد بود که موردنیاز فوری مردم ایران همچون مواد غذایی، دارویی و مصرفی است."
یک رمزگشایی ساده و اولیه از اظهارات وزیر امورخارجه انگلیس نشان میدهد که اروپا، بازی هدفمندی را در ازای ثبت کانال تبادل مالی با ایران در پیش گرفته است.
جرمی هانت از "ثبت" سازوکار مذکور بهعنوان گامی مهم و قابلتوجه برای اجرای تعهدات اروپا در برجام یاد کرده است! فراتر از آن، درحالی که اساساً هنوز هیچگونه اقدامی عملی در ذیل این پروسه صورت نگرفته است، وزیر خارجه انگلیس از آن بهعنوان "گامی عملی" برای حفظ توافق هستهای با ایران خبر می دهد! چنین رویکردی در مواضع هایکو ماس وزیرخارجه آلمان و ژان ایو لودریان وزیر امورخارجه فرانسه نیز قابل مشاهده است.
همانگونه که مسجل است، در میان هیاهوی تبلیغاتی و رسانهای اروپا در قبال ثبت سازوکار مالی ویژه، آدرسها و نشانههای گمراه کنندهای درخصوص ماهیت این پدیده مخابره میشود که باید مراقب آنها بود.
نکته بعدی در این موضوع به "مرحله بندیکردن"یا به عبارت بهتر، "سطح بندی "تعهدات اروپا در ساختار مالی ویژه باز میگردد.
چنانچه مقامات اروپایی تاکید کرده اند، این کانال در ابتدا روی رفع نیازهای فوری اقتصادی تمرکز خواهد داشت. این در حالیاست که هدف اولیه تعریف و تنظیم این ساز و کار اقتصادی، فروش میزانی مشخص از نفت ایران به اروپا (و دریافت ما به ازای آن به یورو) و ایجاد یک چتر حمایتی روی شرکتهای متوسط و کوچک اروپایی برای همکاری اقتصادی و تجاری با کشورمان بوده است.
هم اکنون مقامات اروپایی از یک سو زمان مشخصی را برای عملیاتی شدن نهایی ساز و کار مالی ویژه اعلام نمی کنند و از سوی دیگر، عملیاتی شدن این ساز و کار را نیز مترادف با تضمین فروش نفت ایران و آغاز مراودات تجاری ایران و شرکتهای اروپایی قلمداد نمی کنند.
آیا در چنین شراطی نباید نسبت به عملکرد اروپاییان نگاهی تردیدآمیز داشت؟ در نهایت اینکه ثبت ساز و کار مالی ویژه اروپا، بیشتر به جای آنکه "نقطه آغاز"تعهد پذیری عملی تروئیکای اروپایی در قبال برجام باشد، حکم یک "نقطه ابهام" را دارد که اساساً نباید نسبت به آن رویکردی خوشبینانه داشت. نکته ای که امیدواریم دستگاه دیپلماسی کشورمان نسبت به آن توجه و دقت لازم را به کار گیرد.