کد خبر 989206
تاریخ انتشار: ۱۱ شهریور ۱۳۹۸ - ۱۳:۲۳

مرور سوابق و زندگی لاکچری ظریف دست کم این را اثبات می‌کند اگر به تعبیر ایشان «انقلابی زیرکولرنشین» در جمهوری اسلامی باشد، قطعا ظریف جزو اولین نفرات آن است.

سرویس سیاست مشرق- روز یکشنبه(۱۰ شهریور) مصاحبه‌ای از محمدجواد ظریف، وزیر خارجه کشورمان، با روزنامه دولتی ایران منتشر شد که حاوی نکات بسیار قابل تاملی بود.

آقای ظریف در این مصاحبه، به زعم خود، از خجالت منتقدان دستگاه دیپلماسی درآمدند و به صراحت خود را از بابت قرار گرفتن در لیست تحریم، در نقطه مقابل آمریکا و مذاکره‌کنندگان قبلی را احتمالا در خط آمریکا جلوه داده است. به این بخش از اظهارات ظریف توجه کنید:

"‌ واقعیت دنیا را نگاه کنید الان امریکاست که شکست خورده است و دیپلماسی پیروز شده است. دوستان ما اعتقاد دارند که امریکا بزرگ‌ترین معاند انقلاب و کشورماست در حالی که باید ببینند که وقتی خودشان سال‌ها علیه امریکا شعار دادند و با دیپلماسی مخالفت کردند، تحریم شدند؟ آیا امریکا اقدامی علیه آن‌ها انجام داد؟ آیا آمریکا از آن‌ها ترسید که تحریم‌شان نکرد یا دوستان ما ضرری برای این کشور نداشتند که تحریم نشدند. من دوست ندارم از خودم تعریف کنم، اما تحریم نشدن کسانی که فریادهای ضد امریکایی‌شان گوش فلک را کر کرده است، نشان می‌دهد که امریکا هیچ مشکلی با آن‌ها ندارد و کار ایشان مشکلی به وجود نمی‌آورد."

و باز با همین استدلال، در بخش دیگری، تحریم شدن خود و تحریم نشدن دیگران را دلیل بر حقانیت خود گرفت:

" من نمی‌دانم این دوستان تا چه زمانی می‌خواهند دستاوردهای کشور را به این شکل زیر سؤال ببرند و تخطئه کنند وغرور مردم را به بازی بگیرند. باید دید چه دستاوردی دارند. اگرقرار بود من خط امریکایی‌ها را پیاده کنم، چرا امریکا من را تحریم کرده است؟ اگر قرار بود من به‌دنبال سیاست‌های امریکا باشم، چرا امروزهمه آقایان و همه کسانی که قبل از من مذاکره کردند، هیچ کدام تحریم نشدند و فقط من تحریم شدم؟ اگر منویات امریکا را اجرا کردم، چرا آقایان تحریم نشدند و من تحریم شدم؟ یکی می‌گفت ما انقلاب کردیم، مردم شهید شدند. حالا ظاهراً این طور است که آقایان انقلاب می‌کنند، ما تحریم می‌شویم."

این اظهارات در حالی مطرح می شود، که نزدیک سه دهه است که چهره‌های پرشمار نظامی، امنیتی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران که عمدتا وابسته به جریان انقلابی بوده و هستند، به بهانه‌های واهی از قبیل حقوق بشر و تروریسم، و در واقع به واسطه تلاش برای اقتدار ایران و تأمین امنیت مردم ایران و مقابله با سلطه بیگانگان، تحریم شده اند و لیست اشخاص حقیقی و حقوقی تحریم شده توسط دولت آمریکا، فهرست بلندبالایی است که آقای ظریف به تازگی افتخار پیوستن به این لیست را پیدا کرده است.

از قضا، بسیاری از قدیمی‌های این فهرست، کسانی هستند که نه نام و چهره آن‌ها رسانه‌ای است و نه از بابت قرار گرفتن در لیست تحریم‌های آمریکا به واسطه پیگیری منافع ملت ایران، طلبکار هستند، بلکه در گوشه و کنار این مملکت، در شرایط سخت و در گمنامی در حال تقویت بنیه کشور در حوزه‌های مختلف بوده و هستند. 

ظریف زمانی در فهرست تحریم قرار گرفتند که بعد از جنون ترامپ در دشمنی با ملت ایران و عیان شدن پیمان‌شکنی اروپایی‌ها در انجام تعهدات، آقای ظریف هم بعضا به برخی مواضع «دلواپسان»(لقب دولتی‌ها برای منتقدان) در تریبون‌های بین‌المللی اذعان کردند و در مواضعی انقلابی(و قابل تقدیر) انتقادات نسبتا تندی را متوجه شخص ترامپ و تیم او(بولتون و پمپئو و...) کردند. در واقع تیم تندروی حاکم بر کاخ سفید، می خواست با این تحریم به ظریف هشدار بدهد که کوچک‌ترین موضع انقلابی را از زبان «دیپلماتی» چون ظریف نمی‌پسندد و واکنش نشان خواهد داد.

این در حالی است که بعد از قرار گرفتن نام ظریف در فهرست تحریم آمریکا، حتی منتقدان جدی هم برای نشان‌دادن همدلی و همبستگی در برابر دشمن، از حجم انتقادات خود به طرز معناداری کاستند و حتی ابراز حمایت از وزیر خارجه کشورمان کردند. حتی این که سردار سلیمانی به دیدار ظریف رفت و از او دلجویی کرد، دقیقا در همین بستر معنا می یافت، وگرنه کیست که نداند اصرار بی‌منطق و خطرناک دولت و دستگاه دیپلماسی برای پذیرفتن ضمایم fatf در وجه اولی، به حوزه کاری سردار سلیمانی به عنوان فرمانده نیروی قدس در منطقه ضربه می زند و حتی خود سردار را آماج قید و بندهای تعهدات بین‌الملی غیرضروری و نالازم می کند.

به هر حال، پرداختن به تک تک دعاوی و اظهارات ظریف در ای مصاحبه، مقاله‌ای مستقل می طلبد، اما آن‌چه در این مجال مورد بحث است، طعنه‌ای بود که وزیر خارجه نثار منتقدان انقلابی کرد. او ابتدا، خود را در جایگاه یک سیاستمدار «مظلوم» و «ایثارگر» تصویر کرد:

" من از دوگانه‌سازی در کشور ابا دارم و برای اینکه این دوگانه‌سازی هم شکل نگیرد تاکنون تحمل کردم از این به بعد هم تحمل می‌کنم اما به شما می‌گویم که دوستان یقیناً اشتباه می‌کنند. اگر دیپلماسی و تلاش های شبانه روزی همکاران من نبود حتماً کشتی ایرانی آزاد نمی‌شد کما اینکه اگر مقاومت مردم ایران هم نبود دیپلماسی هیچ پشتوانه‌ای نداشت."

سپس در طعنه‌ای آشکار و با به کارگیری اصطلاح «انقلابیون ایرکاندیشن»، افزود:

" دوستانی که سعی می‌کنند یکی از پایه‌های قدرت جمهوری اسلامی ایران را به سخره بگیرند هیچ خدمتی به کشور و مقاومت نمی‌کنند. اگر دوستان ما معتقدند نمره مذاکره صفر و نمره مقاومت ۲۰ است دیگر ما نزدیک‌تر از سید حسن نصرالله و سردار سلیمانی به مقاومت نداریم حداقل ببینند آنها چه نمره‌ای به دیپلماسی می‌دهند و آنها چه ارتباطی با بنده دارند. پیام آقای نصرالله را ببینند. آیا آقای نصرالله نماینده مقاومت است یا حضراتی که در اتاق شان نشسته‌اند و زیر کولر شعار می‌دهند؟ انقلابیون ایرکاندیشن (زیرکولرنشین) مقداری از انقلابیون واقعی یاد بگیرند."[۱]

طعنه و کنایه زدن به منتقدان البته مشی و روش حسن روحانی و باقی دولتمردان است، اما زدن طعنه «زیر کولری» به منتقدان، از جانب چهره‌ای با عقبه و سابقه ظریف، بیش از «جدی» بودن، به یک شوخی شبیه است. شاید مروری به زندگی و سوابق کاری آقای ظریف خود به قدر کافی گویای واهی و تبلیغاتی بودن چنین طعن و کنایه‌هایی باشد.

مروری بر زندگی لاکچری ظریف

محمدجواد ظریف در تاریخ ۱۷ دی ماه سال ۱۳۳۸ ، در یــک خــانواده مــذهبی ســنتی و نسبتاً ثروتمند در تهران متولد شد. پدر وی از تاجران امور نساجی بود . محمدجواد ظریف تحصـیلات ابتـدایی و متوسـطه خـود را از سال ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۵ در دبسـتان و دبیرسـتان علـوی تهران گذراند ولی پیش از پایـان تحصـیلات دبیرسـتانی و بـه دلیـل شـرایط سیاسـی و امنیتـی در سال ۱۳۵۵ با ویزای دانشجویی بـرای ادامـه تحصــیل به ایالات ‌متحده عزیمــت کــرد و از سال ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۶ در کالج مقدماتی درو در ایالت سانفرانسیسکو در حال تحصیل بود.

پدر آقای ظریف از مذهبیون سنتی و البته بسیار محافظه‌کار بود که بنا بر قول خود ظریف، هیچ‌گاه اجازه ورود مسایل سیاسی به خانواده‌اش را نمی داد. از جمله، پدر مرحوم آقای ظریف به شدت مخالف خط مشی انقلابیون مسلمان علیه حکومت شاهنشاهی بود، تا آن حد که وقتی محمدجواد نوجوان در مدرسه علوی به واسطه آشنایی با برخی دانش‌آموزان سیاسی، کتاب‌هایی از قبیل کتب دکتر شریعتی یا صمد بهرنگی می خواند، این ماجرا به شدت خانواده اش را نگران کرد و به فکر چاره‌جویی افتادند. از دل این چاره‌جویی، فرستادن محمدجواد به خارج از کشور برای تحصیل(حتی پیش از پایان دوره دبیرستان) بیرون آمد. جواد ظریف در سال ۵۵، یعنی زمانی که هنوز آتش انقلاب شعله نزده بود، از کشور خارج شد و در جریانات انقلاب در داخل کشور، هیچ حضوری نداشت. خود ظریف می گوید:

"من قبل از انقلاب اسلامی برای ادامه تحصیل به آمریکا رفتم و در دوره حکومت گذشته فکر نمی کردم وارد این رشته بشوم و خودم هم احساس نمی کردم مصلحتم باشد که وارد این رشته بشوم، برای همین از آنجا که ریاضیاتم خوب بود و رشته ریاضی هم خوانده بودم، بعد از اینکه دیپلمم را در خارج از ایران گرفتم، مشغول تحصیل در رشته کامپیوتر شدم. لذا با خانواده ام اختلافی نداشتیم و آنها هم از تحصیل من در این رشته راضی بودند و من هم به رشته کامپیوتر بی علاقه نبودم و کماکان هم به مباحث کامپیوتری و فناوری های جدید علاقه مند هستم."[۲]

او در آمریکا، زمانی که دیگر آتش انقلاب شعله‌ور شده بود و پایه‌های رژیم شاهنشاهی در حال فروپاشی بود، به انجمن اسلامی دانشجویان در برکلی نزدیک شد. اوج فعالیت انقلابی ظریف در این بود که به توصیه حسین شیخ‌الاسلام(دیپلمات باسابقه جمهوری اسلامی) رشته تحصیلی خود را تغییر داد:

" انقلاب که در آستانه پیروزی بود، بنده هم تصمیم گرفتم رشته ام را عوض کنم، در دانشگاهی که من در آن مشغول به تحصیل بودم، رشته صدا و سیمایش خیلی خوب بود، ابتدا تصمیم گرفتم در این رشته ادامه تحصیل دهم، اما پدر و مادرم به شدت مخالفت کردند و دیدم نه، این دیگر شوخی بردار نیست و رضایت نمی دهند. ابتدا آنها را به جامعه شناسی راضی کردم و پس از یک ترم که جامعه شناسی را شروع کردم، چند کلاس روابط بین الملل برداشتم و با تشویق بعضی دوستان که اصرار داشتند جمهوری اسلامی نیاز به دیپلمات تحصیل کرده در همین رشته دارد، رشته ام را به روابط بین الملل تغییر دادم. تغییر رشته ام تقریبا همزمان با شروع روند انقلاب در سال های ۵۶ و ۵۷ بود."

که البته خانواده ایشان با همین حد از سیاسی شدن هم موافق نبود و زیر بار نمی رفت:

"‌ در ابتدا مقداری مقاومت از سمت خانواده وجود داشت، اما فاصله زیاد بود، من در سانفرانسیسکو بودم و خانواده ام در تهران. به همین دلیل مقداری آزادی عمل وجود داشت."

تازه فعالیت جدی ظریف در انجمن اسلامی دانشجویان مربوط به دوران بعد از پیروزی انقلاب بود که او دبیر تبلیغات از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۱ ، رابط شورا از سال ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۴  و دبیر تشکیلات انجمن اسلامی دانشجویان از سال ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۵ بود.

ظریف در سال ۵۸، برای مدتی کوتاه به ایران بازگشت و در همین فاصله ازدواج کرد و دوباره خیلی زود با خانواده به آمریکا برگشت:

" سال ۵۸ که از آمریکا به ایران آمدم به خانواده اعلام کرده بودم که قصد ازدواج دارم ولی از آن‌جا که در تهران گزینه مناسبی را برای این امر نداشتم من به اصفهان و خانه خواهرم رفتم... در اصفهان با همسرم دیدار داشتم و طی ۷ یا ۸ روز آشنایی ما و در نهایت ازدواجمان به ثمر نشست و ما برای ماه عسل ۲ الی ۳ روز به مشهد سفر کردیم و در نهایت من به آمریکا بازگشتم."[۳]

با بازگشت به آمریکا، در کنار ادامه تحصیل، فرصت شغلی هم بلافاصله برای ظریف فراهم شد. ، ظریف درحالی که ۲۰ سال داشت در کنسولگری جمهوری اسلامی در سان‌فرانسیسکو مشغول به کار شد. او مدتی بعد و همزمان با تحصیل در دانشگاه ایالتی سن فرانسیسکو، کارمند محلی نمایندگی جمهوری اسلامی در سازمان ملل شد و تا سال ۶۷ و با وجود اینکه هنوز کارمند وزارت خارجه نبود، سمت‌هایی چون مشاور و کاردار نمایندگی را عهده‌دار بود.

ظریف و صادق خرازی در نیویورک در دهه ۷۰

او پس از آن به همراه سیروس ناصری مشاور علی‌اکبر ولایتی، وزیر خارجه وقت، در هیئت مذاکره با عراق پس از جنگ می‌شود. هیئتی که حسن روحانی رئیس کمیته دفاعی مجلس نیز یکی از اعضای آن بود.

ماجرای سربازی در نیویورک

یکی از فرازهای حیاتی و سرنوشت‌ساز تاریخ ایران بعد از انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و دفاع مقدس بود. همان‌طور که گفتیم، بعد از سفر کوتاه ظریف به ایران در سال ۵۸ و ازدواج و مجددا بازگشت به ایالات متحده، تا سال ۶۷، او همزمان با تحصیل در هیات نمایندگی جمهوری اسلامی در سازمان ملل به کار مشغول بود. در این سال، و با اتمام تحصیلات، بحث سربازی ظریف مطرح شد. از قضاء، ماجرای سربازی او، با بحث پذیرش قطعنامه و پرکاری هیات نمایندگی ایران در سازمان ملل در دوره وزارت علی اکبر ولایتی در وزارت خارجه، همزمان شد.

ظریف در بخشی از کتاب «آقای سفیر» درباره دوران خدمت سربازی خود می گوید:

"تا مرداد ۶۷ از معافیت تحصیلی استفاده می کردم، اما در مرداد ۱۳۶۷ و پس از گرفتن دکترایم به ایران آمدم. اوایل مذاکرات ایران و عراق بود.

آقای ولایتی به رئیس جمهور وقت که رئیس شورای عالی دفاع نیز بودند، نامه ای نوشت تا مرا در وزارت امور خارجه مامور کنند. به این صورت از تاریخ ۸ آبان ۱۳۶۷ مامور به خدمت سربازی در وزارت امور خارجه شدم. حتی وقتی به عنوان سفیر و نفر دوم آقای دکتر کمال خرازی به نیویورک اعزام شدم هنوز سرباز بودم. دکتر خرازی شرط رفتنشان به نیویورک را پذیرش سفارت و نفر دومی بنده اعلام کرده بودند."

غلامعلی خوشرو، نماینده کنونی ایران در سازمان ملل، در همین رابطه گفته است:

" به خاطر دارم در یکی از سفرها به ژنو، مرحوم نظران که در آن زمان، از طرف ستاد ارتش و امور مربوط به اسرای عراقی در هیئت ایرانی عضویت داشت، در صحبتی دوستانه با اینجانب، به توانائی دکتر ظریف و حمایت های دکتر ولایتی از ایشان اشاره کرد و گفت، در ابتدا عزم و پیگیری دکتر ولایتی برای صدور امریه برای گذراندن سربازی دکتر ظریف در هیئت نمایندگی ایران در نیویورک و پذیرش این موضوع برایش خیلی سخت بود، اما پس از توضیحات وزیر خارجه مبنی بر اینکه وظیفه دکتر ظریف هم اکنون در سازمان ملل و نقشی که در مذاکرات به عهده دارد، کمتر از تلاش رزمندان در جبهه های جنگ نیست، چرا که او با هوشمندی و پیگیری مستمر و توانائی حرفه ای خود مثل یک دیده بان جنگ، تجاوزگری دشمن را رصد کرده و در سازمان ملل متحد به ثبت می رساند."[۴]

به عبارت دیگر، ظریف که هیچ‌گاه در مبارزات پیروزی انقلاب در داخل کشور حضور داشت، در زمان جنگ تحمیلی هم در ایران نبود و در نهایت خدمت سربازی را هم به صورت «امریه» در نیویورک گذراند.

همیشه دیپلمات

سال ۶۸ و پس از انتصاب کمال خرازی به عنوان نماینده جمهوری اسلامی در سازمان ملل، ظریف معاون او شد تا اینکه در سال ۷۱ علی‌اکبر ولایتی او را به عنوان معاون بین‌الملل وزارت خارجه منصوب کرد و ۱۰ سال(از ۷۱ تا ۸۱) در این سمت ماندگار شد. در سه سال آخر دولت خاتمی، ظریف این بار به عنوان نماینده ایران در سازمان ملل به آمریکا بازگشت.

پس از اوج گرفتن موضوع پرونده اتمی ایران در دولت دوم محمد خاتمی و سپرده شدن مذاکرات اتمی به شورای عالی امنیت ملی، علی‌اکبر ولایتی پیشنهاد می‌کند که محمدجواد ظریف، سیروس ناصری و محمدرضا البرزی مسئولیت مذاکرات را بر عهده بگیرند.

حسن روحانی به عنوان دبیر شورایعالی امنیت ملی مسئولیت عالی تیم مذاکره اتمی را بر عهده داشت و مسئول انجام مذاکرات جواد ظریف بود.

ظریف تا سال ۸۶، یعنی تا نیمه دولت محمود احمدی‌نژاد هم در سمت نمایندگی ایران در سازمان ملل حضور داشت، سپس به واسطه تفاوت جدی خط مشی و دیدگاه‌های او با سرفصل‌های دولت وقت در سیاست خارجی، از این سمت کنار رفت.

او وقتی به ایران بازگشت، تا سال ۹۲ و معرفی به عنوان وزیر خارجه، علاوه بر تدریس در دانشگاه، معاون امور بین‌الملل عبدالله جاسبی در دانشگاه آزاد بود.

عملکرد ظریف در دوران وزارت خارجه، هر چه که با خود داشت و نداشت، نام او را به عنوان یک سیاستمدار معروف و «امیرکبیر زمان» و «مصدق دوران» (القاب مورد علاقه هواداران ظریف در رسانه‌های حامی دولت) در سیاست داخلی و خارجی مطرح کرد، تا به امروز که صحبت از آماده سازی او از طرف جریان «اعتدالی» برای ۱۴۰۰ است. درباره عملکرد ظریف به عنوان مسوول مذاکرات هسته‌ای و توافق «برجام»، داده‌ها و ستانده‌ها، و این که آیا برجام به اهدافی که وعده آن داده شد، رسید یا نرسید، می توان ساعت‌ها و روزها بحث کرد که البته موضوع این مقال نیست. مرور سوابق ظریف دست کم این را اثبات می‌کند اگر انقلابی زیرکولرنشینی در جمهوری اسلامی باشد، قطعا ظریف جزو اولین نفرات آن است.

حقیقت آن است که ظریف در بزنگاه‌های حیاتی و پرخطر و مخاطره‌ای چون انقلاب و جنگ در ایران حضور نداشت. در سن کم برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و در همان سن کم و در دوره دانشجویی وارد دستگاه دیپلماسی شد(بدون سابقه انقلابی قابل ملاحظه) و تا به امروز هم از حقوق و مزایا و معروفیت و اشتهار دیپلمات بودن، بهره کافی و وافی برده است. قطعا نه ظریف و نه هیچ دیپلمات دیگری، بابت انجام وظایف خود در هیات دیپلمات، نمی توانند منتی بر سر ملت ایران و حتی منتقدان خود داشته باشند و قطعا این حق تک تک آحاد و اقشار جامعه ایران است که نسبت به عملکرد ایشان مطالبه‌گر و سوال‌کننده باشند، چون مایه و محتوای کاری ایشان، منافع ملی این مردم است.

برچسب‌ها