به گزارش مشرق، آنچه می خوانید، برشی از روایت «مهرشاد شبابی» از همراهی با سرلشگر سید رحیم صفوی در کتاب همراه است:
قرار شد کارت عروسی را آقای افشار، شوهر خواهر رحیم تهیه کند. او هم یک برگه A4 را نصف کرد و با عکس برگردان هایی که الان هم هست، یک گل کنج آن انداخت. رحیم یکی از این برگه ها را که در واقع کارت عروسی هم بود روی تابلوی اعلانات دفتر سپاه اصفهان زد و از پاسدارها دعوت عمومی کرده بود.
با این دعوت عمومی، جمعیت آقایان خیلی زیاد شده بود. بعدا رحیم می گفت: دیگه توی حیاط خونه جا برای کفش پاسدارها نبود. خیلی هاشون مجبور شدن پوتین هاشون رو توی کوچه دربیارن. اما حضورشان خیلی موثر و خوب بود. با کارهایشان کلی مجلس مردانه را گرم و شاد کردند. شعرهای طنز خواندند و نمایش کمدی اجرا کردند. رحیم هم که همیشه متعادل بود با آنها مخالفت نکرد چون آن زمان عده ای حتی دست زدن را حرام می دانستند.
قبل از خواندن خطبه عقد، آقای پرورش سخنرانی کرد و بعد از آن آیت الله طاهری، امام جمعه اصفهان خطبه عقد را خواند. یادم هست موقع خواندن خطبه عقد باز هم خواستم سنت شکنی کنم. تصمیم گرفتم همان بار اول که آقای طاهری برای خواندن خطبه اجازه میگیرد، بله را بگویم. از هول اینکه کار به بار دوم نکشد، هنوز جملات آقای طاهری تمام نشده بود که بله را گفتم. آقای طاهری خندید و گفت: حالا اینقدر عجله نکنین! خجالت کشیدم اما همه خندیدند.
کتاب «همراه» را انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس به چاپ رسانده است.