سرویس سیاست مشرق- محمود واعظی، رییس دفتر حسن روحانی، پیش از ظهر چهارشنبه (۲۰ آذر)، در حاشیه جلسه هیات دولت و در جمع خبرنگاران، در پاسخ به سوالی درباره بیانیه محمد باقر قالیباف، قبل از ثبت نام در مجلس گفت:
"من صحبت های آقای قالیباف را اصلا نشنیدم اگر این حرفها را زده باشد ایشان باید به گذشته وعملکرد خود برگردد و نگاه کند."
وی ادامه داد:
" این که نه خودش جوان است و نه عملکرد آنچنانی دارد. اگر عملکردی هم در شهرداری داشته خیلی روشن است. این همه بدهکاری که در آنجا به بار آورده با این دولت که در این تحریمها این همه پروژهها انجام می دهد قابل مقایسه نیست."[۱]
واعظی گفت:
"به نظر میرسد چون حرفی برای مردم ندارند و این گونه حرف زدن تبلیغات انتخاباتی است. به جای این که برنامه و سیاستهای خود را بگویند و از خودشان حرف بزنند فکر میکنند که اگر به دولت حمله کنند مردم به آنها اقبال نشان می دهند در حالی که اشتباه می کنند چون مردم ما مردم فهیمی هستند و یادشان نرفته است که دیگران در مسوولیت بودند چه کار کردند بنابراین این روش ها جواب نمیدهد."
حقیقت آن است که جریانی که امروز ذیل نام «اعتدال» قدرت اجرایی را در دست دارد، مبنا و پایهی سیاستورزی خود را بر یک مفهوم قرار داده است: «عملیات روانی»
ظاهرا این طیف، و در راس آنها، حسن روحانی، با سوابق امنیتی، از کل کارکردها و کارویژههای معمول یک نیروی امنیتی، تنها همین وجه «عملیات روانی» و سناریونویسی تبلیغاتی را فرا گرفتهاند.
از همان اوایل بهار ۹۲، که حسن روحانی در کشاکش بحث تایید یا عدم تایید صلاحیت هاشمی رفسنجانی، به همراه تیم خود و به صورت چراغخاموش در حال آماده شدن به ورود به عرصهی رقابتهای انتخاباتی بودند، این عملیات روانی به عنوان شاهبیت عملکرد تیم «اعتدال» در دستور کار قرار گرفت. ترسیم «وضعیت ته دره» از شرایط کشور، مسالهسازی از بحث «هستهای» به عنوان علتالعلل مشکلات کشور، استفاده از نماد «کلید»، شعارهای مردم فریب چون «هم چرخ سانتریفیوژ بچرخد و هم چرخ معیشت مردم»، رو کردن برگ «من حقوقدانم، سرهنگ نیستم»، دعوی «بلد بودن زبان دنیا» و متهم کردن رقبا به بلد نبودن این زبان و...همه نشان داد که این تیم «امنیتی»، از همه درسهایی که باید خوب می خواندند، استثنائا واحد «عملیات روانی» را به خوبی پاس کردهاند.
جالب این جاست که نقطهی عطف «حماسه» روحانی با حمله به محمدباقر قالیباف در مناظرههای تلویزیونی سال ۹۲ و با کلیدواژههای «گازانبر» و «حقوقدان به جای سرهنگ» کلید خورد، و البته قالیباف دستکم در آن مقطع، هر چه قدر در حوزه مدیریت اجرایی و بسیج انرژی و توان کار میدانی موفق بود، شاید به واسطهی حجب و حیای ذاتی، چندان در میدان مجادله فصیح نبود که همانجا با توضیح مدیریت استثنایی خود (در قامت فرمانده ناجا) در ماجرای ناآرامیهای کوی دانشگاه تهران در سال ۸۲ (که قابلیت تبدیل به ماجرای تیر ۷۸ را داشت، اما با درایت پلیس، مدیریت شد) و همچنین یادآوری همه مشاغل «امنیتی» روحانی در عمر ۴۰ ساله انقلاب، جلوی ترکتازی کلامی روحانی را بگیرد...
کینه و خصومت جریان «امنیتی»های اعتدال و تندروهای اصلاحاتی با قالبیاف ظاهرا تمامی نداشت و ندارد. سال ۹۶، دوباره روحانی از امتیاز جدلی بودن خود و جدلی نبودن قالیباف بهره کافی برد و از همان نقطهی سال ۹۲، این بار با کلیدواژهی «لوله کردن» (باز هم با اشاره به عملکرد سال ۸۲ قالیباف که از قضاء، نقطهی تابناک عملکرد قالیباف در مدیریت انتظامی کشور بود) به شهردار وقت تهران حمله کرد.
و البته دلیل این که چرا محمدباقر قالیباف برای اتحادیه اعتدال-اصلاحات یک «تابو» یا حتی بدتر از آن، یک کابوس است، چندان پنهان نیست. قالیباف مظهر همه آن چیزهایی در مدیریت است که دولت و متحدان آن در شورای شهر و مجلس، فاقد آن هستند.
برای مدیران «کارتابلی» و «لوکس» دولت و شورای شهر، که کل تصورات آنان از کار اجرایی و حکومتداری، برداشتهای سطحی، تخیلی و تاریخ مصرف گذشته از متون ترجمهای در باب «توسعه» و «حکمرانی خوب» (good governance)، مربوط به دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ میلادی در آمریکای شمالی و اروپای غربی است، مفاهیمی چون «مدیریت جهادی» یک شوخی و یک توهم است. از قضاء، قالیباف یکی از چهرههایی است که خط بطلان بر این تصور مدیران لاکچری برآمده از اصلاحات کشید و ثابت کرد که نه تنها مدیریت «جهادی» امری واقعی و انضمامی است، که تنها کلید حل مشکلات کشور است. صرفا مقایسهی خروجی مدیریتی دوران قالیباف در تهران با خروجی مدیریت دو سالهی شورای شهر و شهرداری کاملا اصلاحطلب در تهران، فاصلهی بین مدیریت میدانی و «جهادی» و مدیریت لاکچری مبتنی بر جزوات ترجمهای را نشان می دهد.
حال هر اندازه امثال واعظی، تلاش کنند خاک بر چشم حقیقت بپاشند و با شیوههای محبوب و مانوس خود در عملیات روانی، برای تخریب قالیباف تلاش کنند، دستاورد مدیریت قالیباف در جای جای تهران را نمی توان با چشمبندی و شعبده غیب کرد و بر مدیریت فشل اندر فشل اصلاحیون شورای شهر و شهرداری(که حتی از نمکپاشی بر سطح معابر در هنگام برف هم عاجزند) ماله کشید.
جالب اینجاست که بازوهای عملیات روانی این جریان معمولا از همان سناریوهای آشنای همیشگی برای تخریب چهرههای سیاسی که از جانب ایشان احساس خطر می کنند، بهره می برند. مبنای این سناریو، همان اصل قدیمی عملیات روانی است که «دروغ هر چه بزرگتر، باورپذیرتر». به عنوان یکی از شگردهای معمول، رقم بزرگی از زبان یک مقام «مسوول» به عنوان رقم بدهی، حیف و میل، اختلاس و...رها میشود؛ همین رقم توسط یگانهای سایبری که در خدمت پروژههای عملیات روانی هستند، ضریبهای انفجاری می یابد؛ ادعای اولیه (بدون سند و مدرک) در اذهان جا میافتد و در نهایت این عدد به عنوان یک «انگ» روی عملکرد سوژهی تخریب باقی می ماند.
همین روش روی عملکرد دولتهای نهم و دهم انجام شد. یعنی ارقام بزرگی چون ۸۰۰ میلیارد و ۱۰۰۰ میلیارد به عنوان درآمد نفتی هشتسالهی آن دولتها از زبان فرضا یکی از چهرههای سیاسی اصلاحات یا اعتدال مطرح شد، سپس توسط زنجیرههای رسانهای ضریب پیدا کرد و به صورت این گزاره درآمد که «در دولت سابق، ۱۰۰۰ میلیارد دلار درآمد ارزی دود شد و به هوا رفت!». در صورتی که کل درآمد نفتی در بازهی ۸۴ تا ۹۲، طبق نزدیکترین آمار به واقعیت، ۵۶۰ میلیارد دلار بود که عمدتا صرف پروژههای عظیم عمرانی در سراسر کشور، افزایش حقوق کارمندان و امور جاری کشور شد و تازه طبق گزارش وزیر اقتصاد دولت دهم در آبانماه ۹۲، ۱۰۰ میلیارد دلار ذخیرهی خارجی، ۵۰ میلیارد دلار پسانداز ارزی، ۹۰۰ تن طلا و ۱۶۲۳ میلیارد تومان ذخیره نقدی ریالی برای کشور باقی مانده بود.[۲]
اما قدرت رسانه و تاثیرات عمیق و ریشهدار «عملیات روانی»، آنچنان فضایی در اذهان عمومی پیدا کرد که در سال ۹۲، قرار داشتن کشور در «ته دره»، به باور عمومی تبدیل شد و متاسفانه بخش بزرگی از نیروهای انقلاب هم در تله ی این نوع عملیات روانی رقیب افتادند.
حالا عینا این ماجرا درباره ی مدیریت قالیباف بر شهرداری هم تکرار شده است. محمود میرلوحی، استاندار دوره اصلاحات و از افراطیون اصلاحطلب عضو سازمان مجاهدین انقلاب، در قامت سخنگوی شورای شهر اصلاحطلب تهران در ۱۸ آبان مدعی شد که بدهی دوران مدیریت قالیباف «۶۹ هزار میلیارد تومان» است. همین عدد، توسط رسانههای حامی دولت ضریب گرفت و برای کوبیدن دوران مدیریت قالیباف روی آن مانور داده شد.
اما وقتی روز ۲۹ آبان، مناظره تفصیلی میان میرلوحی و قدرتالله گودرزی، معاون مالی شهرداری در دوره قالیباف برگزار شد، معلوم شد که دوباره با یکی از عددسازیهای تخریبی اصلاحاتیها مواجه هستیم. در این مناظره مشخص شد که میرلوحی، مفاهیم پایهای چون «دیون ثبت نشده» در تعیین بدهی دستگاههای دولتی را بلد نیست و فرضا تفاوت میان «تلفیق» و «تفریغ» را نمی داند.
در این مناظره، قدرتالله گودرزی گفت که بدهی کل شهرداری تهران در زمان تحویل به شورای شهر پنجم، ۲۳ هزار میلیارد تومان بوده و در کنار آن، شهرداری دوره قالیباف، ۴۴ هزار میلیارد تومان منابع قابل تبدیل برای تسویه این بدهی برای مدیران دوره جدید باقی گذاشته است. معاون مالی قالیباف در دوران شهرداری گفت که حاضر است برای تکتک ارقام بدهی و منابع درآمدی که در پایان دوران شهرداری قالیباف به جا مانده، سند ارایه کند.[۳]
بهرحال، خوب است که جناب واعظی که از بحث شیرین «بدهیهای کلان» می گوید، از شاهکارهای مدیریتی «ژنرال»های دولت اعتدال در این زمینه نیز بگوید: خسارتهای چند 10 میلیارد دلاری کرسنت، خسارتهای چند 10 میلیارد دلاری حذف کارت سوخت، بدهیهای سنگین حاصل از اجرای طرح غیرکارشناسی و جاهطلبانهی «تحول سلامت» در دوره ژنرال قاضیزاده، بدهیهای سنگین موسسات اعتباری و بانکهای خصوصی به بانک مرکزی در دولت روحانی و ...و اینها تازه گوشههایی عیان شده از صورتحسابی است که دولت اعتدال روی دست ملت ایران باقی گذاشته است و دادههای دقیق و عمق ماجرا در ۱۴۰۰ روشن خواهد شد.