به گزارش مشرق، روزنامه «کیهان» در ویژههای خود نوشت:
روزنامه سازندگی با تأکید بر تنزل جایگاه اصلاحطلبی، به بیتوجهی اصلاحطلبان بر معیارهای اخلاقی تصریح کرد و نوشت: متأسفانه حتی در مواجهه با تشکلها و جریانات درونگفتمان اصلاحات نیز انگ و برچسب و تخطئه کردن نیز رواج پیدا کرده است.
بهاء دادن به نیروهایی را شاهد بودهایم که در کنشهای خود کمتر توجهی به اصول اخلاقی داشتهاند و بعضاً نیز کنشگری با سویهها و رویکردهای اخلاقستیزانه و ناصادقانه در رفتار و کردارشان همراه بوده. در عالیترین سطح موجه اصلاحات، با هزینه کردن از خود و اعتبار خود، این افراد برای برخورداری از مواهب قدرت توصیه شدهاند، در صورتی که اگر این اصول برای جریان اصلاحات جزو پرنسیبهای غیرقابل تخفیف و الزامآور باشد، تکلیف اصلاحات و جامعه با افراد مرتکب کنشهای اخلاق ستیز روشن میشود و این افراد از گردونه فرصتطلبی و از رأس و بدنه اصلاحات نیز کنار گذاشته میشوند.
سازندگی با تأیید بر اینکه اصلاحات به کاریکاتوری از اصلاح طلبی تبدیل شده، میافزاید: برخی ناصادقانه و با طرح یکسری گزارهها و فنون به دنبال قالب کردن ایدههای خود و قبیلهسیاسیشان به نام اصلاحات هستند و با پنهانکاری به تودههای مردم میخواهند وانمود کنند که در صورت عدم انتخاب آنها، منافعشان در خطر است و با این شیوه پنهانکاری شکل مترسک به خود گرفتهاند. برخی از تلاشها و کنشهای اصلاحطلبان در شرایط موجود بیهیچ برنامه و پلتفرم سیاسی روشنی سیاستورزی دارند؛ به گونهای که فقط برخورداری از نام و تابلوی اصلاحات برای این دسته اهمیت دارد.
موضوع جریان اصلاحطلبی فعال در بخشهایی از قدرت، اذهان سیاسی مردم و قشرهای اجتماعی مختلف را به اندازهای گمراه کرده که در عمل آنچه قابل مشاهده است، این است که ماهیت اصلاحطلبانه و تغییرخواهی نه تنها در کنشهای این طیف از نیروهای مستقر در قدرت وجود ندارد، بلکه صرفاً برای تقسیم مواهب ناشی از حضور در ساختار سیاسی و دستیابی به رانت و امکانات قدرت، اینکه صرفاً «نام اصلاحات» برای این مدعیان اصلاحطلبی به «نانی» تعبیر شود کفایت مینماید. با این وجود از نتایج حضور این دسته در قدرت، یحتمل هر امری ممکن است غیر از اصلاح مناسبات اصلاحگرایانه. در نتیجه، تنزل و تقلیل کردار برخی از شاخصین جریان اصلاحات موجود در ساختار قدرت، اصلاحات را عملاً به کاریکاتوری از واقعیت سیاسی بدل ساخته است. این میانمایگی سیاسی مولد اخلاق منفعت فردی است نه اخلاق منتج به خیر عمومی.
به طور مثال اگرچه تلاشهای منفعتطلبانه و بدون پرنسیب برخی از برجستگان شورای عالی سیاستگذاری بر کسی پوشیده نیست، اما اینکه بخواهیم تمامی فرصتطلبی سیاسی را به اشخاص تقلیل دهیم، برخلاف واقعیت است. مشکل اینجاست که رقابت موجود در شورای سیاستگذاری و میان غالب نیروها و احزاب در آن، رقابتی بر سر خیر عمومی و منافع عامه نیست، بلکه با تعدد احزاب و راهاندازی احزابی که به لحاظ هویتی و بعضاً بدنه و تشکیلات، اینهمانی برقرار است، صرفاً به دنبال برخورداری از «حق رأی» شورای سیاستگذاری یا گرفتن امتیاز از مناصب و صندلیهای منفعتگرایانه فرقهای هستند.
متأسفانه شورای سیاستگذاری به مکانی بدل شده که احزاب و اشخاص حاضر در آن با هرگونه شفافیت و بازتعریف اصلاحات و به تبع آن، بازسازی گفتمانی و تشکیلاتی اصلاحات مشکل دارند، زیرا توسعه تشکیلاتی منجر به کاهش اقتدار برخی از آنان میشود.