به گزارش مشرق، روزنامه «کیهان» در ویژههای خود نوشت:
محمدرضا تاجیک درباره افول اصلاحطلبان گفت: ما یک جریان مسلط اصلاحطلبی داریم که همه اهداف و آمالش زیستن و بودن و ماندن و بالیدن در بازی قدرت یا سهمی از قدرت داشتن است. به نظر من دو دست در ضعیف و نحیف شدن جریان اصلاحطلبی نقش داشتهاند؛ یک دست از برون و یک دست از درون.
آن دستی که از درون عمل کرد بهمراتب مؤثرتر از دستی بود و هست که از برون ضربه زد. همواره گفتهام که ما باید به نقادی خودمان بنشینیم و ببینیم آنچه از ماست که برماست چیست؟ سهم ما در نقاشی و کشیدن این نقش از جریان اصلاحطلبی امروز چیست؟ وی خاطرنشان کرد: به قول بزرگی روایت یک جریان یا جنبش، از آغاز تا پیروزی یک روایت است و از پیروزی به بعد روایت دیگری است. به تعبیر «فوکویی» روایت پدیدآورندگان یک جریان، یک روایت است، روایت کسانی که بعد از ایجاد جریان تلاش میکنند جریان را مصادره کنند، روایت دیگری است.
بیشتر بخوانید:
«آدمسوزی» هزینه پیشرفت غرب بود
این افراد کسانی هستند که نه یک کلام به گفتمان جریان افزودهاند و نه برای اعتلا و استعاریشدن این جریان هزینهای پرداختهاند و هیچ جا بار گران آن را بر دوش نکشیدهاند.
آنها «انقلابیون و مجاهدین شنبه» هستند که در فردای جریانات پیدایشان میشود و از جریان استفاده ابزاری میکنند. جریان را به اندازه فهم خودشان تقلیل میدهند و چون خودشان نه فهمی دارند و نه قدر و اعتباری، جریان را به اندازه و قامت خودشان تقلیل میدهند و کوچک و خفیف و کاریکاتوریزهاش میکنند. این اتفاق در مورد جریان اصلاحطلبی رخ داد.
تاجیک میگوید: کسانی که قامت اندیشهگی رشیدی نداشتند و اصلا از خلاقیت برخوردار نبودند به میدان آمدند، آنها در این جریان فقط مجرایی میدیدند برای رسیدن به کاخ قدرت و فتح کاخ سیاست که در مسیر و جریان دیگری این فضا را برای خودشان مهیا نمیدیدند. آمدند و جامه اصلاحطلبی پوشیدند و خود را غسل تعمید داده و نام اصلاحطلبی بر خود نهادند و برای رسیدن به قدرت به «هر حشیشی متوسل شدند» و به هرشکلی از اصلاحطلبی استفاده ابزاری کردند و متأسفانه در فضای سیاسی کدر و مغشوش موفق نیز شدند و توانستند موج اصلاحطلبی را به نفع خود مصادره کنند و در فردای آن روز که در قدرت قرار گرفتند آن کردند که در بیان و سخن نفی میکردند و یا به تعبیر شاملو آن کردند که «عدوی» و «نافی»اش بودند و هیچ توجه نکردند که این تئاتر سیاسی را عده قابل توجهی از مردم تماشا میکنند و این نمایش میتواند نوعی دلزدگی و رویگردانی و واگرایی نسبت به جریان اصلاحات بین مردم ایجاد کند.
وی در پاسخ به این سؤال که «در 2سال اخیر و با مضاعفشدن مشکلات اقتصادی و معیشتی، درست یا نادرست، اصلاحات مردم را دلسرد کرده، آیا اصلاحات میتواند بازهم جنبشی به راه بیندازد و جشن پیروزی بگیرد؟» گفت: اگر بخواهیم تحلیل منصفانهای داشته باشیم، باید این فیل نحیفشده و بیمار را در روشنایی قرار دهیم و ببینیم که بر او چه گذشته و میگذرد.
مشکل ما در شرایط کنونی فقط در این محدود نمیشود که آن کسانی که بهنام جریان اصلاحطلبی در نهادهای قدرت قرارگرفتند آن نکردند که باید میکردند و آن کردند که نمیباید میکردند، این تنها مشکل ما نیست.
افزون بر این، مشکل تنها این نیست که اصلاحطلبان در عمل ناکارآمد بودند و کژراهه و بیراهه رفتند و باز مشکل ما این نیست که بسیاری از اصلاحطلبان در قدرت، هم همان چیزی را تولید و بازتولید کردند که نافی و عدویاش بودند، یک بُعد مشکل ما برمیگردد به آنانی که برای خود منزلت و شأن پدرخواندگی قائلند. دیر زمانی است که از این پدرخواندهها ندا و کنش پدرانهای نمیرسد، دیر زمانی است که از باغ اندیشهگی، نظری و استراتژیک آنها بری نمیرسد و تازهتر از تازهتری نمیرسد.