به گزارش مشرق، مسعود کیمیایی ضمناشاره به اینکه هیچگاه اهل جشنواره فیلم فجر نبوده، از حضور در دوره سی و هشتم آن انصراف داد. این درحالی است که او از همان اولین دوره جشنواره فیلم فجر با فیلم «خط قرمز» در این جشنواره حضور داشته و رکورد بیشترین شرکت یک فیلمساز نسبت به آثار تولیدیاش را در این جشنواره در اختیار دارد. یعنی هر زمانی که چیزی به اسم فیلم ساخته، ضعیف یا قوی در این جشنواره پذیرفته شده و متاسفانه مسئولین و متولیان فرهنگی در هر دوره بدون رعایت موازین هنری و استانداردهای سینمایی و حتی سوابق وابستگی وی به دربار رژیم پهلوی، او و فیلمهایش را برروی سرشان قرار داده و بیشترین حمایت و جوایز را نثار این به اصطلاح فیلمساز کردهاند.
بیشتر بخوانید:
کنایه دژاکام به مسعود کیمیایی به دلیل انصراف از جشنواره فجر
یامین پور خطاب به مسعود کیمیایی: یک آدم منقضی شده!
فیلمسازی که اغلب فیلمهای حداقل یک دهه اخیرش در تالارهای نمایش دهنده جشنواره، به دلیل سردرگمی و کسالتبار و خسته کنندگی همواره مورد تمسخر تماشاگران قرار گرفته است و شنیده شده که امسال خدا را شکر کردهاند که از شرّ یکی دیگر از آثار این فیلمساز سمج جشنواره فجر خلاص شدند!
اما به اعتقاد برخی، امثال مسعود کیمیایی اساسا از ابتدای انقلاب اسلامی هم نمیبایستی به سینمای انقلاب راه مییافتند چراکه خود او بارها اذعان داشته که هیچ نسبتی با انقلاب و نظام اسلامی نداشته و علیرغم اینکه در همین اعلام انصراف از شرکت در جشنواره فیلم فجر، به عنوان یکی از دلائل این امر اظهار داشته که میخواهد در کنار مردم باشد اما واقعیت این است که او و آثارش هیچگاه در کنار مردم نبودهاند. کیمیایی از دوران پیش از انقلاب همواره برای استودیوهای درباری و کانونهای استعماری فیلم ساخت.
او فیلمهای «خاک» و «بلوچ» و «گوزنها» را برای مهدی میثاقیه بهایی از وابستگان به دربار، «داش آکل» را برای برادران رشیدیان، جاسوسان پیشانی سفید سفارت انگلیس، «قیصر» را برای عباس شباویز و آریانا فیلم از وابستگان به اشرف پهلوی، «بیگانه بیا» را برای برادران اخوان از کارگزاران شاه، «رضا موتوری» را برای علی عباسی و سازمان سینمایی پیام وابسته بهاشرف ، «غزل» را برای تل فیلم و رضا قطبی، پسر دایی فرح دیبا و «سفر سنگ» را با پول مهرداد پهلبد، وزیر به اصطلاح فرهنگ شاه و شوهر دوم شمس پهلوی ساخت. او به شدت مورد توجهاشرف پهلوی قرار داشته چنانکه بنا به نوشته پرویز ثابتی از روسای پرقدرت ساواک در کتاب «در دامگه حادثه»، کیمیایی پس از داریوش اقبالی دومین فردی بوده کهبرای خلاصیاش از زندان، اشرف پهلوی پا در میانی کرده و در تماس با ثابتی درخواست میکند که آزادش کنند، در حالی که ثابتی توضیح میداده اساسا کیمیایی دستگیر نشده است!!»
پس از پیروزی انقلاب نیز هیچیک از آثار مسعود کیمیایی ربطی به دغدغهها و باورها و اعتقادات مردم نداشت، او در طول هشت سال دفاع مقدس و پس از آن هیچ اثری درباره آن دوران نساخت و از فراز و نشیبهای روزگار مردم در طول این ۴۰ سال، نکتهای به درون فیلمهایش راه نداد؛ نه از تحریمها، نه از قهرمانیها، نه از ترورها و شهادتها و نه از پیشرفتهای علمی و اجتماعی و سیاسی. او در همین دوران اخیر هم مانند سایر همپالکیهایش نه تنها مجاهدتهای سردار رشید اسلام، شهید حاج قاسم سلیمانی را در سرکوبی داعش و امنیت منطقه و کشور ندیده و نخواسته بود ببیند، گویا نتوانست و یا بازهم نخواست که حماسه دهها میلیونی مردم در تشییع پیکر پاک سردار شهید را در سراسر این آب و خاک مشاهده کند و در کنار مردم نبود. گویا دم از مردم ایران زدن ایشان هم کم از ربع پهلوی و مریم رجوی و جمیع فراریان از وطن ندارد.