سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. هر روز ۰۷:۳۰ با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
تئوریپرداز گرانی بلیط مترو، خواستار تعطیلی مترو شد
شورای شهر تهران غیر از بودجهخواری و "تعطیلی" چه هنر دیگری دارد؟
محمود میرلوحی، فعال اصلاحطلب و عضو شورای شهر تهران، طی یادداشتی در شماره دوشنبه گذشته روزنامه آرمان ملی نوشته است: در این شرایط ما شاهد هستیم که از 16 فروردینماه در تهران، مردم برای رفتن به سرکارشان به خیابانها آمدند و هر چه میگذرد طرح فاصلهگذاری اجتماعی مخصوصا در اتوبوسها، مترو و معابر کمرنگتر از گذشته میشود که این امر جای نگرانی دارد. از سوی دیگر شرکتهای بزرگ دنیا همچون کشورهای انگلستان و امارات حدود 60 تا 80 درصد کارکنانش را یا تعدیل کردند، یا با 50 درصد حقوق به مرخصی فرستادند.
او در ادامه همچنین تأکید میکند: دولت باید بتواند که هر چه سریعترتعداد اتوبوسهای مورد نیاز را به شهرداری تحویل دهد تا با افزایش تعداد آنها، هر اتوبوس با جمعیت کمتری در شهر رفت و آمد کند. از سوی دیگر همانطور که آقای هاشمی نیز به آن اذعان داشت اگر نتوانیم فاصلهگذاری را در واگنهای مترو عملیاتی کنیم، باید فعالیت مترو تهران متوقف شود! [1]
*میرلوحی، پیش از این و قبل از ماجرای کرونا هم خواستار گران شدن بلیط مترو شده بود. [2]
او به تازگی خواستار اختصاصی سهمی از صندوق توسعه ملی به شورای شهر تهران نیز شده است.
و اکنون سؤال اینجاست که چرا در ذهن آقای میرلوحی چیزی غیر از بودجهخواری، تعطیل کردن و گرانسازی وجود ندارد!؟
یعنی واقعا ایشان از مردم تهران رأی ستاندند که چند سال آزگار در شورای شهر تهران چنین متدی را از مدیریت و نمایندگی به نمایش بگذارند!؟
از سوی دیگر، مقامات بلندپایه کشور بارها تأکید کردهاند که نباید از تریبونهای عمومی سخنان غیر کارشناسی مطرح شود.
آقای میرلوحی چگونه سخنی میگوید که مغایر با تصمیمات ستاد ملی کروناست؟
آیا ایشان و برخی دوستان ایشان وظیفه ندارند که بهجای سخنان غیر کارشناسی؛ کمککار دولت و مردم در طرح فاصلهگذاری هوشمند باشند!؟
برخی محافل تحلیلی معتقدند شورای شهر و شهرداری تهران در حدّی از ناکارآمدی قرار دارد که حتی اجرای طرح فاصلهگذاری هوشمند نیز برایش مشکل است و از همین روست که دائم مشغول درخواست پول، تأکید بر بسته شدن وسایل حمل و نقل مردم و سیاهنمایی علیه دولت است. [3]
***
اگر دولت سقوط کند با اذن رهبری بوده است!
ورود رهبری به مسائل کشور، عنداللزوم است یا علیالرویه؟
محمدصادق جوادیحصار، از فعالان اصلاحطلب در بخشی از یک مصاحبه با شماره دوشنبه گذشته روزنامه اعتماد، اقدام به تصویرگری از چیزی تحت عنوان "چالشسازی مجلس یازدهم برای دولت رئیسجمهور روحانی" کرده است.
او سپس در پاسخ به این سؤال که "فکر میکنید آنقدر این چالشها پیش برود که منجر به سقوط دولت آن هم در شرایط بحرانی شود؟ " میگوید:
"خیر؛ فکر نمیکنم این اتفاق بیفتد. رهبری اجازه نمیدهد دولت ساقط شود. اگر شد حتما -اصولگرایان مجلس یازدهم- اذن ایشان را داشتهاند! "[4]
*آقای جوادیحصار اساساً گویا به ساختارهای سیاسی کشور آشنا نیستند و نمیدانند که دخالت ولی فقیه در امورات کشور یک رخداد عنداللزوم است نه علیالرویه!
یعنی تمامی امورات سیاسی و اجرایی کشور با هر فرجامی در روال خود برقرار است و ولی فقیه صرفاً در صورت صلاحدید کلان وارد مسئله خواهند شد. (کما اینکه مثلا دیدیم در جریان برجام و حتی علیرغم عبور مذاکرهکنندگان از برخی خطوط قرمز کشور اما رهبر انقلاب به ماجرا ورود نکردند)
این صلاحدید نیز خواستههای این طیف سیاسی یا آن حزب و گروه نیست و مصلحت عمومی اسلام، نظام و مردم را در نظر میگیرد.
در بحث سقوط یا مانایی دولت نیز باید از اصلاحطلبان پرسید که چرا دولتی چنین بیکارنامه و در مقولاتی ناکارآمد را در دامان مردم گذاشتهاند که امروز خود مویهکن سقوط او شدهاند!؟
در واقع، چیزی که امروز مردم انتظار دارند از امثال جوادیحصار بشنوند "عذرخواهی" است نه پیشبینی برای سقوط دولت!
در بحث مجلس یازدهم نیز باید دانست که چالش سازی با دولت، هرگز شعار ستاد اصولگرایان نبوده است و تدبیر منزل نیز ایجاب نمیکند که پارلمان جدید به محض روی کار آمدن به سراغ چالش گفتمانی برود زیرا مقولات مهمی از جمله در معیشت مردم وجود دارد که دولت بایستی با کمک مجلس به آنها بپردازد.
میماند تعمّد احتمالی برای کار نکردن یا معطل گذاشتن امور به بهانه اینستکس و برجام و غیره که راه حل آن هم پاسخگو کردن دولت است نه اسقاط آن...
اینکه چرا اصلاحطلبان اصرار دارند دست به چنین تصویرگریهای عجیبی از سیاست کشور بزنند و فضای ذهنی مردم را با مقولاتی مثل تعطیلی مترو، اسقاط دولت و اغتشاش در پساکرونا مغشوش کنند؛ جای سؤالات جدی دارد و تأملاتی امنیتی را طلب میکند.
***
"حاج قاسم" ربطی به حاکمیت ایران نداشت!
حسین مرعشی، فعال اصلاحطلب، عضو حزب کارگزاران و از دستگیرشدگان فتنه 88، در بخشی از مصاحبه خود با سالنامه نوروزی روزنامه سازندگی، در اشاره به کاهش مشارکت در انتخابات مجلس یازدهم و نسبت این رخداد با تشییع میلیونی سردار سلیمانی از سوی مردم گفته است:
"-مردم- حاج قاسم را به عنوان کسی که خدمات مهمی به ایران ارائه داده بود احترام کردند و مردم این موضوع را به حکومت ربطی ندادند! "
او سپس در پاسخ به این سؤال که "یعنی علیرغم دلخوریشان در تشییع جنازه شرکت کردند؟ " اظهار میکند: بله، مردم به هر موضوعی در جای خودش به آن میپردازند. تجلیل از خدمتگذاری که در امنیت کشور نقش ایفا کرده و در صحنههای مختلف جنگ با عراق، داعش و... درخشیده و توانسته است شرّی را از منطقه کم بکند، ربطی به این ندارد که معنای حضور مردم این باشد که از همه اقدامات حکومت اظهار رضایت کرده باشند.
*حقیقتاً آقای مرعشی مرزهای واقعبینی و تحلیل سیاسی را جابهجا کردند و از رخدادی سخن گفتند که عقلانیت آن مشخص نیست!
مرعشی حکماً حواشی برخی اصلاحطلبان در دهه 70 را فراموش کرده است که "شهید" را نماد حاکمیت عنوان میکردند، به گروههای دانشجویی وابسته به خود دلگرمی میدادند که نگذارند شهیدی در دانشگاه دفن شود و گاهی با کنایه از این میگفتند که حاکمیت به هر قیمتی هست قصد تشییع شهدا را دارد تا به اعتبار خود بیافزاید...
آیا "شهید" اکنون تعریفی دیگر یافته است!؟
از طرف دیگر سردار سلیمانی آیا مگر شأنی غیر از سربازی برای اسلام، ولایت فقیه و خدمتگزاری به مردم در زیر پرچم نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را داشت؟
واقعیت محض آنچنان که حتی خود او وصیت کرد روی قبرش صرفاً بنویسند: "سرباز". و وصیتنامه این شهید عزیز نیز سرتاسر توصیه به پشتیبانی از ولایت فقیه و نظام اسلامی است.
مرعشی منکر کدام قسمت از این واقعیتها و عقلانیتهاست که میگوید مردم حساب حاج قاسم را از حاکمیت جدا کردند!؟
شرکت در انتخابات نیز امریست که هم سفارش حاج قاسم بود و هم فرض عمومی.
اما کسانی از مردم به دلیل عملکرد بد اصلاحطلبان در مناصب انتخابات و ایضاً به دلیل تشویقهای ستاد اصلاحات برای "تحریم خاموش انتخابات" در آن شرکت نکردند و البته اشتباه کردند.
آقای مرعشی باید دقت کند که همان اصلاحطلبانی که در تشییع حاج قاسم شرکت کردند؛ همانها مردم را به عدم شرکت در انتخابات تشویق کردند و خود نیز اعلام کردند که رأی ندادهاند. (منظور تاجزاده است)
اکنون آیا مشخص نیست که چرا تشییع حاج قاسم میلیونی بود و حضور در انتخابات کمفروغ!؟
بله! هرچیزی دلیلی دارد و عقلانیتی... به شرط آنکه حاضر به بیان آن باشیم و واقعیتهای جهان پیرامون را تغییر ندهیم.
پس از شهادت سردار سلیمانی، برخی حلقههای خاص سیاسی و رسانهای در تقلا هستند تا مرام و مسلک آن شهید عزیز را تحریف کنند و یک حاج قاسم جعلی را به جامعه و خاصّه به نسل جوان معرفی کنند. این مسئله حتما نیازمند تدقیق و توجه گروههای فرهنگی، خواص کشور و جوانان است.
***
1_ http://www.armanmeli.ir/fa/print/main/285764
2_ http://ana.ir/i/348775
4_ http://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/145365