به گزارش مشرق، «عبدالله گنجی» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:
این روزها سه کشور اروپایی امضاکننده برجام محور بیانیه شورای حکام علیه کشورمان شدهاند و در عین حال خواستار ادامه تحریم تسلیحاتی کشورمان تا ۲۰۲۳ هستند، به تعبیر دیگر از امضای خود که بر اساس آن در آبان ماه امسال میتوانستیم سلاح بخریم و بفروشیم عدول کردهاند. ماحصل این روند ما را به این جمعبندی میرساند که به زمستان سال ۱۳۹۱ برگشتهایم، با این تفاوت که اکنون رآکتور هستهای را دادهایم، ممنوعیتها را پذیرفتهایم، نفت نمیفروشیم، ارز و طلا به گرده آهو رفته است و آرزو میکنیم کاش همان شرایط ۱۳۹۱ ادامه مییافت که ارز ۳۶۰۰ تومان بود و سکه یک پنجم اکنون.
برای اینکه خوانندگان محترم بدانند این وجیزه مواجهه سیاسی با دولت روحانی نیست تأکید میکنیم که اگر دولتی دیگر نیز با همین مقیاس و شاخص حرکت میکرد باز به سال ۱۳۹۱ برگشته بودیم و برای اینکه کسی نگوید پس نقش رهبری در این هفت سال چه میشود، میتوان با صراحت گفت رهبری شعارهای داده شده در روزهای منتهی به انتخابات ۱۳۹۲ را که به رأی اکثریت مردم منجر شد، محترم شمرد و به جهتگیری نماینده برآمده از رأی مردم احترام کرد و به قول خود روحانی اگر رهبری نبود ما امتیازات بیشتری هم داده بودیم. اما رهبری علاوه بر همراهی با پروسه مردمسالاری، نظر شخصی خود را که «اعتماد نداریم» هم در پاییز ۱۳۹۲ اعلام کردند و هم بعد از اینکه پروژه مذکور منهای امریکا شد، باز بی اعتمادی خود را به اروپا اعلام کرد (اردیبهشت ۹۷). چرا رهبری حتی یک بار نگفتند «نتیجه میگیریم» یا «این راه روشن را ادامه دهید؟» و چرا همیشه ۱۰۰ را مقابل غرب طرح میکردند تا شاید دولت بتواند ۴۰ از آنان بگیرد؟ زیرا نگاه رهبری برخاسته از هویتی بود که به ما معنا میبخشد. اما روحانی مبتنی بر عرف و حقوق بینالملل فکر میکرد و بده و بستان را دال مرکزی عبور از مشکلات میدانست – و میداند- معلوم نبود روحانی در مواجهه با غرب چه تصویری از ایران در ذهن دارد آیا این تصویر با ایران قبل از انقلاب متفاوت بود؟
سؤال این است که اگر رژیم پهلوی بر اساس عرف و حقوق بینالملل و قاعده بده و بستان با غرب مراوده میکرد، جمهوری اسلامی نیز میتواند با همین اشل ادامه دهد؟ قطعاً خیر؛ بنابراین امروز به سال ۱۳۹۱ برگشتهایم، اما آن روز در خانه نیمه کاره ساکن بودیم و امروز در چادر هستیم. چرا؟ چون فهم انقلاب اسلامی از غرب که مشحون از اندیشه امام است و فهم غرب از ایران امروز که ماهیت معرفتی دارد برای روحانی متغیر اساسی نبود و اینکه غرب بر سیادت جهانی خود تأکید میکند مسئله دولت ما نبود.
این عبارت حضرت امام اگرچه قدری طولانی است، اما خود به اندازه چند جلد کتاب معنای ایرانشناسی (بعد از انقلاب) و غربشناسی میدهد که اگر همین عبارت مبنای برنامهریزی کشور قبل از ورود به برجام بود در ریل دیگری حرکت میکردیم:
«نکته مهمی که همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل میکنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همه هویتها و ارزشهای معنوی و الهیمان نمیشناسند. به گفته قرآن کریم، هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما برنمیدارند مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیستها و امریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبیمان را لکهدار نمایند. بعضی مغرضین ما را به اعمال سیاست نفرت و کینهتوزی در مجامع جهانی توصیف و مورد شماتت قرار میدهند و با دلسوزیهای بیمورد و اعتراضهای کودکانه میگویند جمهوری اسلامی سبب دشمنیها شده است و از چشم غرب و شرق و ایادیشان افتاده است! که چه خوب است [به]این سؤال پاسخ داده شود که ملتهای جهان سوم و مسلمانان و خصوصاً ملت ایران، در چه زمانی نزد غربیها و شرقیها احترام و اعتبار داشتهاند که امروز بیاعتبار شدهاند!
آری، اگر ملت ایران از همه اصول و موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانه عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین «علیهم السلام» را با دستهای خود ویران نماید، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بیفرهنگ به رسمیت بشناسند؛ ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر، آنها ابرقدرت باشند ما ضعیف؛ آنها، ولی و قیم باشند ما جیرهخوار و حافظ منافع آنها؛ نه یک ایران با هویت ایرانی- اسلامی.»
حضرت امام به صراحت میفرمایند مسئله غرب با ما هستهای، موشکی و... نیست و چه زیبا هشدار میدهند که «به یقین آنان مرزی جز عدول از همه هویتها و ارزشهای معنوی و الهیمان نمیشناسند». پس مشکل غرب با ما بر سر «وجود» است و با مذاکره بر سر «حدود» حل نمیشود. اگر به این باور داشتیم هیچگاه پس از برجام به سمت غرب نمیرفتیم که بعداً مجبور شویم قرارداد ۲۵ ساله با چین ببندیم تا فقط ثابت کنیم شما هم در شعاع نگاه ما هستید. اگر روحانی پاسخ این سؤال را به خود میداد حتماً از راهی میرفت که مجدداً به گردنه ۱۳۹۱ ختم نشود و سؤال این است که آیا میشود غربی که مشکل ماهیتی و هویتی با ما دارد مسیری را طی کند که ایران فربه شود و رفاه در آن رشد کند؟ مگر مغز خر خوردهاند که غیریت هویتی و معرفتی خود را تقویت نمایند؟ کدام عاقلی دشمن خود را تقویت میکند که غرب چنین کند؟
امام در سال ۱۳۶۷ و متأثر از هویت دوگانه ما و غرب فهمیده بود که «راهی جز مبارزه نمانده است» حال ما نمیخواهیم مبارزه کنیم، اما میتوانیم خانهای بسازیم که مصالح غربی در آن به کار نرفته باشد. آیا در جهان چندقطبی این امکان وجود ندارد؟ اگر روحانی تصویر حقیقی غرب از انقلاب اسلامی را آگاهانه به فراموشی نمیسپرد و «انتظار» و «امید به فردا» و «امید به پس فردا» را محور حرکت سیاست خارجی نمیکرد و فرصتها را حفظ میکرد حتماً ۱۳۹۹ بهتر از ۱۳۹۱ بود. شاید تاریخ آینده جزئیات فشار اقتصادی بر مردم را ننویسد امام عقب ماندن ایران در بستر مذاکره را ثبت خواهد کرد. نه ما میتوانیم از هویت خود دست برداریم و نه غرب هویتی را که استانداردهای غرب را نپذیرد تقویت خواهد کرد. هر کس این مدل مفهومی را میفهمد، سال ۱۴۰۰ وارد گود کار و خدمت شود، وگرنه سال ۱۴۰۸ دوباره به سال ۱۳۹۹ بر میگردیم.