سرویس جنگ نرم مشرق - مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی در مقالهای به قلم آنتونی کوردزمن از مدیران ارشد این اندیشکده آمریکایی نوشت: افزایش مداوم رقابت استراتژیک آمریکا با چین در موضوع تجارت و دریای چین جنوبی چنان ابعاد زیادی به خود گرفته گاهی تغییر رفتار چین در مناطق دیگر به آسانی نادیده گرفته میشود. اما در هفته گذشته، چین دست به اقدامی زده که میتواند تأثیر واقعاً مهم و حیاتی روی این رقابت داشته باشد.
مخاطبان گرامی، محتوا و ادعاهای مطرحشده در این گزارش، صرفاً جهت تحلیل و بررسی رویکردها و دیدگاههای اندیشکدههای غربی منتشر شده است و ادعاها و القائات احتمالی این مطالب هرگز مورد تأیید مشرق نیست.
این اندیشکده مینویسد: محمدجواد ظریف وزیر خارجه ایران اعلام کرده است که ایران در حال مذاکره با چین بر سر یک توافق است؛ توافقی که دو کشور را به شرکای استراتژیک تبدیل میکند. این توافق میتواند دامنه رقابت آمریکا و چین را به شدت به مناطق جدیدی از جهان گسترش دهد. طرحی ۱۸ صفحهای از چنین توافقی به زبان فارسی درز کرده که اگرچه اصالت آن نامعلوم است، اما با گزارشهای قبلی مبنی بر اینکه چنین توافقی در حال بررسی است، همخوانی دارد.
گزارشهای متعدد نشان میدهند که توافق واقعی، رابطه استراتژیک جدید و بسیار مهمی را بین چین و ایران برقرار خواهد کرد که در نتیجه آن، دو کشور به شرکای استراتژیک تبدیل خواهند شد و این میتواند سرآغازی برای ایجاد چالش جدی چین برای جایگاه آمریکا در خلیج فارس و اقیانوس هند باشد.
منافع راهبردی شراکت راهبردی ۲۵ ساله برای ایران
کوردزمن به مفاد احتمالی این توافق اشاره میکند و مینویسد: به علاوه، گرچه ممکن است این گزارشها مبالغهآمیز باشند، اما حاکی از این هستند که توافق مذکور دربرگیرنده روابط نظامی مهمی خواهد بود و میتواند به فروش عمده تسلیحات چینی به ایران، سرمایهگذاری اقتصادی حدوداً ۴۰۰ میلیارد دلاری چین در ایران طی ۲۵ سال و ایفای نقش عمده چین در مدرنسازی راهآهن، بنادر، شبکههای نسل پنجم و ارتباطات منجر شود. در مقابل، چین نیز نفت، فرآوردههای نفتی و گاز ایران را در طی ۲۵ سال آینده با تخفیف خریداری خواهد کرد. به علاوه، چین میتواند ایران را به بخشی از طرح کمربند و جاده خود تبدیل کرده و مناطق آزاد تجاری در ایران، شامل ماکو در شمال غربی، آبادان در نزدیکی عراق و قشم که جزیرهای در خلیج فارس است، ایجاد کند.
همچنین گزارشها حاکی از این است که این توافق منجر به دسترسی چین به جاسک خواهد شد، بندری مهم در ایران که خارج از تنگه هرمز واقع شده است. آموزش و رزمایشهای مشترک نظامی، تحقیق و توسعه در زمینه ساخت سلاح و به اشتراکگذاری اطلاعات- که به لحاظ نظری بر مبارزه با مواد مخدر، تروریسم، قاچاق انسان و جرائم برونمرزی متمرکز است، اما در عمل، قابلیتهای ایران را برای مقابله با همسایگان عرب خود و آمریکا افزایش خواهد داد- از دیگر بندهای این قرارداد این شمار میروند.
مسائل مربوط به نوع سلاحهایی که چین قرار است به ایران بفروشد و فناوریهای جدیدی که ممکن است به این کشور انتقال دهد، تاکنون حلنشده باقی ماندهاند. در مورد سرمایهگذاری چین در تأسیسات تولید انرژی ایران نیز همین مسئله وجود دارد، گرچه مقامات ایران تصریح کردهاند که در تلاشند به ظرفیت تولید بیش از ۸ میلیون بشکه در روز برسند و این ظرفیت را حفظ کنند. البته اینها احتمالاً ملاحظات کاملاً واقعی هستند. وقتی این گزارشها را با همه شرایط موجود مورد بررسی قرار میدهیم، احتمال درست بودن آنها باورپذیرتر میشود. چین در طی جنگ ایران و عراق- که به سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ برمیگردد- شروع به گسترش موقعیت استراتژیک خود در منطقه خلیج فارس کرد. از آن زمان، چین ضمن افزایش حضور در خلیج فارس، حضور دیپلماتیک، سفرها و فعالیتهای سیاسی خود را نیز بطور مداوم افزایش داده است.
اگر فعالیتهای چین را تنها در دهه قبل مورد بررسی قرار دهیم، معلوم میشود که این کشور علاوه بر اینکه به دنبال واردات انرژی موردنیاز خود از خلیج فارس و رقابت با آمریکا و هند است، در انتظار روزی است که در خلیج فارس و اقیانوس هند نیز به اندازه آسیا و اقیانوسیه به یک قدرت واقعی تبدیل شود. چین تلاش کرده حضور نظامی و اقتصادی خود را گسترش دهد و برای فروش تسلیحات نیز اقدامات عمدهای داشته است- گرچه تاکنون به جز فروش موشکهای سطح به سطح به عربستان سعودی و مجموعهای نامعلوم از فناوریهای موشکی به ایران، موفقیت چندانی نداشته است.
سرمایهگذاری عظیم چین در منطقه خلیج فارس
در ادامه این گزارش آمده است: چین پاکستان را نیز در طرح کمربند و جاده خود به شریکی کلیدی تبدیل کرده و در حال حاضر، در توسعه و مدیریت بندر گوادر پاکستان نقشی مهم ایفا میکند. این بندر در دریای عرب واقع شده و به لحاظ اداری تحت کنترل وزارت کشتیرانی پاکستان قرار دارد، اما به لحاظ عملیاتی در کنترل نهادی موسوم به شرکت هلدینگ بنادر برونمرزی چین است. چین به گسترش حضور خود به سمت شرق در کامبوج و میانمار نیز ادامه میدهد و بندر هامبانتوتا در سریلانکا را نیز توسعه داده است.
سرمایهگذاریهای چین در منطقه خلیج فارس هنوز محدود است و شرکای تجاری آن، همراه با فرآیند تولید نفت و تأثیر تحریمهای آمریکا بر ایران با نوسان شدید مواجه بودهاند. در واقع تحریمهای آمریکا کل واردات نفت چین از ایران را از ۳.۸ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۹ (یعنی ۱۰.۸ درصد تجارت چین در منطقه خلیج فارس) به ۱.۸ میلیارد دلار (یعنی تنها ۴.۹ درصد) در سال ۲۰۲۰ کاهش داد.
البته چین برای تبدیل یک دهکده ماهیگیری در عمان به منطقه ویژه اقتصادی رقمی حدود ۱۰.۷ میلیارد دلار سرمایهگذاری کرده است. همچنین، علاوه بر سرمایهگذاری حدوداً ۳۰۰ میلیون دلاری در پایانه جدیدی در منطقه خلیفه ابوظبی، در بندر حمد قطر و شهر جدیدی موسوم به مدینه الحریر در کویت نیز سرمایهگذاری کرده است. طبق گزارشها، برای سرمایهگذاری در زمینه فناوریهای پیشرفته در بحرین نیز در حال مذاکره است.
این اقدامات چین، علاوه بر دلایل اقتصادی، دلایل روشن استراتژیک نیز دارد، زیرا به دنبال رقابت با نفوذ و قدرتنمایی آمریکا در منطقه است. یکی از منافع کلیدی آن، محاصره هند با استفاده از پاکستان، برقراری ارتباط با آسیای مرکزی و افزایش حضور دریایی در اقیانوس هند است.
اهمیت تأمین امنیت انرژی برای چین
منفعت استراتژیک دیگری که اهمیت بیشتری نیز دارد، دسترسی به صادرات نفت خلیج فارس و محدود کردن قابلیت نفوذ آمریکا در جریان نفت چین در شرایط بحران یا جنگ است. چین در حال حاضر بزرگترین واردکننده نفت دنیاست و وابستگی آن به واردات نفت پیوسته افزایش مییابد. این کشور اکنون بیش از ۷۰ درصد از کل نفت مصرفی خود را وارد میکند و بیش از ۴۰ درصد این واردات را از خلیج فارس انجام میدهد.
اداره اطلاعات انرژی آمریکا (EIA)، عوامل مؤثر در این وابستگی مهم چین را در اوایل سال جاری به صورت زیر خلاصه کرده- گرچه بحران کووید ۱۹ تقاضای آن در سال ۲۰۲۰ را کاهش داده است:
«عوامل مختلفی در افزایش واردات نفت خام چین در سالهای اخیر دخیل بوده است. گرچه تولید داخلی نفت خام چین در سال ۲۰۱۹ به اندازه ۰.۱ میلیون بشکه در روز افزایش یافته- بطور میانگین به ۴.۹ میلیون بشکه در روز رسیده است- اما اساساً از سال ۲۰۱۲ ثابت باقی مانده و از ۴.۸ تا ۵.۲ میلیون بشکه در روز متغیر بوده است. در مقابل، بر اساس برآوردهای اداره اطلاعات انرژی آمریکا، مصرف نفت خام و دیگر مایعات چین در سال ۲۰۱۹ حدود ۰.۵ میلیون بشکه در روز افزایش یافته و به ۱۴.۵ میلیون بشکه در روز رسیده و واردات خالص نفت خام و دیگر مایعات آن در سال ۲۰۱۹، حدود ۰.۴ میلیون بشکه در روز افزایش کرده و به ۹.۶ میلیون بشکه در روز رسیده است.
واردات نفت خام چین در سال ۲۰۱۹ به دلیل ذخیره استراتژیک نفت خام و افزایش موجودی نفت خام تجاری به خاطر توسعه پالایشگاهها نیز افزایش یافته، چون شروع عملیات پالایشگاهها مستلزم افزایش ذخیره نفت است. در سال گذشته، ظرفیت پالایشگاهی چین ۱ میلیون بشکه در روز افزایش داشت و دلیل آن عمدتاً فعال شدن دو مجموعه پالایشگاهی و پتروشیمی جدید بود که هر کدام ۰.۴ میلیون بشکه در روز ظرفیت دارند. در نتیجه، فرآوری پالایشگاهی نیز در سال ۲۰۱۹ به بالاترین میزان خود رسیده و بطور میانگین ۱۳ میلیون بشکه در روز شده است.»
این وابستگی نشان میدهد که چین حضور خود در منطقه اقیانوس هند را پیوسته افزایش داده است تا بتواند مسیرهای تجارت دریایی و جریان نفت خود از خلیج فارس را ایمن و محفوظ نگه دارد. به همین دلیل بوده که شی جینپینگ رئیسجمهور چین در سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۱۸ به منطقه خلیج فارس سفر کرده است (و برخی گزارشها حاکی از این است که تاریخ مذاکره او با ایران برای این توافق به سال ۲۰۱۶ بازمیگردد). چین از نقش خود در نیروهایی ضد دزدی دریایی که برای مقابل با دزدان دریایی سومالی شکل گرفت برای قدرتنمایی دریایی در آن بخش از اقیانوس هند استفاده کرده و در جیبوتی، در نزدیکی انتهای شرقی دریای سرخ، یک پایگاه دریایی و یک بندر جدید ایجاد کرده است.
آمریکا رویکرد چین را به نفع ایران را تغییر داد
روی آوردن به ایران، از چند جهت تغییر رویکرد مهمی برای چین خواهد بود. تاکنون، بیشتر واردات نفت خام چین- به خصوص بعد از وضع مجدد تحریمهای آمریکا علیه ایران که با خروج دولت ترامپ از توافق هستهای برجام انجام گرفت- از کشورهای عرب خلیج فارس بوده است. به باور بسیاری از تحلیلگران، چین با افزایش تنش بین ایران و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس بیطرف باقی خواهد ماند یا به سمت کشورهای عربی متمایل خواهد شد- چرا که علاوه بر برخورداری از نفت و گاز بیشتر و پول به مراتب بیشتر، با تحریمهای آمریکا نیز روبرو نیستند.
اما احتمالاً افزایش مداوم تنش بین ایالات متحده و چین، موجب تغییر موضع چین شده است. از جمله این تنشها، رویارویی فزاینده چین با آمریکا در موضوع تجارت، تایوان و دریای چین جنوبی بوده است و این رویاروییها با اظهارات پمپئو وزیر خارجه آمریکا در ۱۳ ژوئیه که در آن ادعاهای دریایی چین را نامشروع خوانده بود، تشدید شد.
همچنین این تنشها به نقطهای رسیده که وضعیت نظامی آمریکا و چین در کل منطقه از دریای چین جنوبی تا تنگه مالاکا و اقیانوس هند تا خلیج فارس، مرتباً محل رقابت بوده است. برگزاری رزمایشهای نظامی، انجام پروازهای شناسایی و حضور کشتیهای جنگی چین و آمریکا در همین راستاست. صحبت از همکاری مرتباً پوچتر و بیمعنیتر میشود. در استراتژی جدید آمریکا که در سال ۲۰۱۷ اعلام شد، چین و روسیه به عنوان تهدیدات بالقوه اصلی برای آمریکا معرفی شدند و چین اخیراً در مخالفت فعالانه با تمدید تحریم تسلیحاتی سازمان ملل علیه ایران، به روسیه پیوسته است.
دلایل احتمالی چین برای شراکت راهبردی با ایران
این اندیشکده آمریکایی به نیات و اهداف احتمالی چین در این خصوص هم میپردازد: شاید این رویدادها توضیح دهند که چرا چین حالا خواهان امضای یک توافق با ایران است، به خصوص اگر احساس کند که نتیجه نهایی این توافق، وادار کردن کشورهای عرب خلیج فارس به دست به دامن پکن شدن و نه واکنش خصمانه به آن خواهد بود. چرا که این کشورها در حال حاضر بطور فزایندهای در مورد تمایل آمریکا به ماندن در منطقه و مشارکت آن در هرگونه اقدام مهم نظامی نگران هستند.
همچنین ممکن است چین احساس کند که میتواند با کمترین ریسک، از برگ برنده ایران علیه آمریکا استفاده کرده و همچنان ایران و کشورهای عرب همسایهاش را به رقابت با هم تحریک کند. شاید هم تصور میکند که با وابستگی ایران به چین، در صورت بروز هرگونه جنگ ایران با آمریکا یا همسایگانش، ریسک درگیری مستقیم چین در آن بسیار محدود خواهد بود. به علاوه، ممکن است فکر کند که میتواند به عنوان تعدیلکننده تنش بین ایرانیها و اعراب به بهای ضربه زدن به ایالات متحده منفعتی به دست آورد.
آمریکا نمیتواند روی متحدان عرب خود حساب کند
باید تأکید کرد که گرچه گزارشها درباره شراکت ایران و چین همچنان غیرقابل پیشبینی است، اما برخی مسائل روشن به نظر میرسد. حتی اگر همه این گزارشها نادرست باشند، بدیهی است که آمریکا همچنان با رقابت استراتژیک روزافزون با چین در خلیج فارس و دیگر مناطق، بسیار فراتر از دریای چین جنوبی و تایوان روبرو خواهد بود. همچنین کاملاً روشن است که آمریکا نمیتواند روی شرکای استراتژیک عرب خود حساب کند، مگر اینکه به جای تهدید مکرر به ترک منطقه و جدال بر سر تقسیم مسئولیت، نشان دهد که در خلیج فارس خواهد ماند و شریکی واقعی خواهد بود. آنچه به همین اندازه مهم است اینکه، ممکن است ایران برای مقابله با تحریمها و واردات سلاح گزینهای داشته باشد که سیاستگذاران آمریکایی بهدرستی مورد توجه قرار ندادهاند؛ گزینهای که ممکن است روسیه نیز در آن نقش ایفا کند. به علاوه، روشن است که میزان رقابت آمریکا و چین همچنان افزایش خواهد یافت. اکنون رقابت با چین و روسیه صرفاً به معنای تقویت نیروهای نظامی آمریکا برای مقابله با نیروهای نظامی دو قدرت بزرگ دیگر نیست، بلکه به معنای رقابت نظامی و غیرنظامی در مقیاس جهانی است.