به گزارش مشرق، «محمدجواد اخوان» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:
با انتشار سند پیشنویس برنامه همکاری بلندمدت ایران و چین، موج رسانهای گستردهای به راه افتاد که حاکی از تلاش جریانی سازمان یافته برای مقابله و یا به نتیجه نرساندن این برنامه همکاری بود. در این راه از ابهامات موجود در ذهن برخی نخبگان و افکار عمومی نیز سوءاستفاده شد. طبیعی است که موشکافی این برنامه و اسناد آن مجالی مجزا و مبسوط میطلبد که در حوصله این سطور نیست، اما در یک نگاه اجمالی میتوان یک دستهبندی ساده از مخالفان و منتقدانی که در برابر این برنامه همکاری به اظهار نظر پرداختهاند، ارائه داد.
بیشتر بخوانید:
چرا انعقاد قرارداد بلندمدت با چین نگرانکننده نیست؟
فیلم/ واکنش مردم به خیانتهای چین به ایران
۱- پررنگترین و برجستهترین مخالفان جدی و تمام عیار برنامه سران کاخ سفید و پادوهای رسانهای آنها در شبکههای فارسی زبان و ... هستند که میترسند وجود چنین برنامهای تمام تلاشهای چندین ساله برای معماری سلسله تحریمهای پیچیده و هوشمند را علیه کشورهای مستقل همچون ایران و چین بر باد دهد. طبیعی است که در صورت موفقیت این الگو برای شکست یکجانبه گرایی امریکایی، میتوان انتظار داشت که بلوکی از کشورهای مستقل و مخالف امریکا در کنار یکدیگر شکل گرفته و به اصطلاح «عنان کار از کف کدخدا خارج شود.»
عصبانیت واشنگتن از چنین امری کاملاً طبیعی است و البته عجیب نیست جیغ پادوهای رسانهای -که نان برهم زدن آرامش ایرانیان را میخورند- در آید.
اما به جز مخالفانی که منافعشان به سلطه امریکا گره خورده است، دو گروه دیگر نیز هستند که احتمالاً در شمار منتقدان برنامه اعلامی قرار گیرند:
۲- طیفی از منتقدان داخلی برنامه همکاری اعلام شده و به طور کلی توسعه روابط با قدرتهای غیر غربی، شامل نخبگان و برخی شبه روشنفکرانی هستند که به لحاظ بنیادین به غرب گرایش دارند و به طور کلی باور آنها بر این است که نظامی سلسله مراتبی بر جهان حکمفرماست و «توسعه» بدون حمایت «کدخدا» امکان پذیر نیست. در باور اینان «وابستگی» یک الزام نهادی در جهان سوم است و افراد چارهای جز وابستگی به شرق و غرب ندارند و بر اساس پارادایم ذهنی خود هرگونه توسعه روابط با کشورهای شرقی، چون روسیه و چین را در مسیر وابستگی تحلیل میکنند. با توجه به پارادایم نقش بسته بر اذهان اینان، توسعه بدون وابستگی به غرب و یا شرق امکان پذیر نیست و از آنجایی که غرب چه به لحاظ فناوری و چه به لحاظ قدرت علمی و سیاسی فعلاً بر شرق تفوق دارد، بر شرق مرجح است. بر این اساس است که طیفی از اینان در طی سالهای گذشته به هر بهانهای تلاش کردهاند جمهوری اسلامی ایران را متهم به وابسته شدن به شرق و روسیه کنند و با شعارهای مضحکی، چون «مرگ بر روسیه» و «مرگ بر چین»، سعی نمودهاند شعار «مرگ بر امریکا» را به حاشیه ببرند.
مشکل طیف وسیعی از این گروه از نخبگان -که متاسفانه در برخی مسئولیتهای حساس اجرایی نیز رشحاتی از گرایش به چنین دیدگاهی وجود دارد- همان است که ۴۰ سال پیش امام راحل عظیمالشأن آن را پیشبینی نمود: «ما از شرّ رضاخان و محمدرضا خلاص شدیم، لکن از شر تربیت یافتگان غرب و شرق به این زودیها نجات نخواهیم یافت. اینان برپادارندگان سلطه ابرقدرتها هستند و سر سپردگانی میباشند که با هیچ منطقی خلع سلاح نمیشوند.»
۳-، اما آخرین دسته از کسانی که در فضای رسانهای و تحلیل پرسشها و ابهاماتی درباره «برنامه همکاری ایران و چین» مطرح کردند، افراد دلسوزی هستند که سودمند بودن توسعه روابط اقتصادی و راهبردی با کشورهای دوست و غیرمتخاصم را درک کرده و ترجیح شرق بر غرب را با وابستگی اشتباه نمیگیرند. اما به دلایلی، چون نوبودن موضوع و عدم اطلاع رسانی شفاف نسبت به ابعاد این برنامه، وجود ابهامات در خور اصلاح در مفاد برنامه و برخی انتقادات به پیشینه عملکرد برخی شرکتهای چینی در کشور و... انتقادات و پرسشهایی را مطرح کردهاند که بعضا شایسته بررسی و مداقه است. طبیعی است که بررسی فنی و دقیق این برنامه و توافقات دوجانبه پیرامون آن نیازمند فضایی کارشناسی و به دور از هیاهوی رسانهای است و با توجه به بلندمدت و راهبردی بودن این برنامه، ضروری است که در فضای نخبگانی و افکار عمومی کشور، شفافسازیهای لازم صورت گرفته و به ابهامات پاسخ منطقی و متقن داده شود.
روشن است که تجربه تلخ فضاسازی کاذب برای تحمیل برجام که به تصویب ۲۰ دقیقهای آن در صحن علنی مجلس انجامید و اکنون تبعات این «خسارت محض» گریبانگیر کشور شده است، در هیچ توافق خارجیای با هیچ جای دنیا نباید تکرار شود. اما فضای نقد و تحلیل برنامه باید در بستری قانونی و به دور از فشار سیاسی کاخ سفید و پادوهای رسانهایشان و یا جنجال آفرینی دگماندیشانی که تنها راه نجات کشور را تسلیم محض به نظام سلطه میدانند، این مهم صورت پذیرد. انتظار میرود که هم نهادهای مسئول در مورد مفاد و ابعاد پیوستار این برنامه شفافسازی بیشتری نمایند و مسیر پیش روی بررسی و تصویب آن را روشن سازند. در مقابل نخبگان دلسوز نیز با درک اهمیت این برنامه در آتیه کشور و بلکه جهان، پیشنهادهایی در تقویت و انطباق هرچه بیشتر آن با منافع ملی جمهوری اسلامی ایران ارائه دهند.