به گزارش مشرق، تصویری که از مادری کردن و مادربودن توی ذهن همه است، تصویر زنی است که در قالب یک خانواد همراه با همسرش از بچهها مراقبت میکند و آنها را رشد میدهد. اما واقعیت این است که در دنیا مادرها به روشهای مختلفی مادری میکنند. یکی از این روشها خانوادههای تک والد و یا مادران سرپرست خانواده هستند. خیلی وقتها با شندین این دوعبارت هم اول از همه جدایی والدین و در نظر گرفتن عذر و تقصیر برای یکی از والدین در گرفتار شدن به مشکلات متعدد به ذهن میآید. ما آن دسته از مادرانی که مشکلاتشان اغلب در دستهبندی ذهنی جامعه نقشی ندارد مادرانی هستند که در اواسط یک زندگی رضایتبخش همسر خود را از دست میدهند و در کنار این خلاء عاطفی دچار مشکلات متعدد قانونی برای ادامه نقش مادری خود میشوند.
ماجرا از خیلی قبلتر شروع شده است اما شهره پیرانی؛ همسر شهید داریوش رضایینژاد؛ از شهدای هستهای کشورمان، کسی بود که در صفحه شخصی اینستاگرامش یک بار دیگر از این مشکلات صحبت کرد. نوشته خانم پیرانی حاوی تصویری از برگه ثبتنام آرمیتا دختر ۱۳سالهاش بود که امضای مادر روی اسم پدر شهید زده شده بود. در قسمت نظرات این نوشته بسیاری از همسران شهدای جنگ و مدافع حرم بر این قوانین که شان مادر را حفظ نمیکند صحه گذاشته و از خاطرات خود گفته بودند.
در ادامه سارا هوشمندی؛ فعال رسانهای و مادری که سرپرستی پسرش سیدمحمدحسین ۱۲ساله را بر عهده دارد را نیز در نوشتهای از مشکلات گرفتن حضانت فرزند توسط مادر بعد از فوت پدر گفت. فاطمه قاسمپور؛ رئیس فراکسیون زنان مجلس به هر دوی این نوشتهها واکنش مثبت نشان داد و از پیگیری دغدغههای مادران سرپرست خانواده در مجلس گفت.
به دنبال این ماجرا، فارس در میزگردی با دعوت از خانمها شهره پیرانی و سارا هوشمندی به بررسی مشکلات حقوقی مادران سرپرست خانواده پرداخته است. بسیاری از این مشکلات و خلاءهای قانونی مواردی است که مادران با حضور همسر هم با آن روبهرو میشوند و قانون به تنهایی با مادر اجازه حل و فصل و ورود به آنها نمیدهد. اما درباره مادری که همسر او در قید حیات نیست گاهی این موانع نه متولی مشخصی برای حل و فصل دارد و نه راهکاری برای رفع آن پیش پای مادر گذاشته شده است.
خانم پیرانی. شما چند وقت بعد از شهادت همسر بزرگوارتان برای اولین بار درگیر مسائل حقوقی ناشی از سرپرستی آرمیتا شدید؟
پیرانی: تقریباً از دو روز بعد از شهادت همسرم درگیر بحث های حقوقی شدم. اینها مشکلاتی بود که من حتی تصورش را هم نمی کردم با آنها درگیر بشوم. چون اساساً با داریوش این چنین صحبت ها و بحث هایی نداشتیم. تا قبل از شهادت ایشان ترجیح من این بود که مسئولیت کارهای بیرون از منزل از جمله کارهای حقوقی بانکی و غیره با ایشان باشد. حتی ثبت نام آرمیتا در مهد کودک هم به عهده همسرم بود. این ترجیح من بود و البته من و داریوش در زمینه مالی و کارهای حقوقی خانواده کاملا به هم اطمینان داشتیم. همسرم این حق را به من میداد که اگر بخواهم درگیر این مسائل بشوم و اگر نخواهم هم نشوم. حقی که داریوش به من میداد اما بعد از شهادت او قانون و غیر داریوش آن را از من گرفتند.
بعد از شهادت همسرم من ناگزیر در این مسیر افتادم. در مسائل مختلفی به مشکل خوردم و بسیاری از اوقات احساس کردم که گویا قانون حتی اجازه مادری هم به من نمی دهد. کسی شخصیت مادری را برای من به رسمیت نمیشناخت.
یک بار که برای حقوق همسرم به مشکل خورده بودم؛ با یکی از مسئولین عالی رتبه و مرتبط با این موضوع صحبت کردم. ایشان خیلی صریح به من گفتند که «بچه برای شما نیست. شما فقط از بچه نگه داری می کنی». این حرف برای من بسیار سنگین بود و حتی اشک من را هم درآورد. من مادر این بچه هستم من این بچه را به دنیا آوردهام و در مادری کردن برای او کم نگذاشتهام. اما حالا به من میگویند تو فقط کسی هستی که از او نگهداری می کنی و کوچکترین حقی حتی در حد یک امضا برای ثبتنام مدرسه با نام خودت برای فرزندت نداری.
قبل از اینکه این پست را در اینستاگرام بگذارم «روز تکریم همسران و مادران شهدا» هم پست دیگری با همین مضمون نوشته بودم. ولی چون مصداق نیاورده بودم احساس کردم که زیاد درک نشد. این بار تصمیم گرفتم با مصداق از این مشکلات صحبت کنم.
کمی دقیقتر از مشکلات حقوقی و اداری که درگیر آن شدهاید میگویید؟
پیرانی: آرمیتا دوبار در مدرسه، حین بازی دچار جراحت شکستگی ابرو شد. ابرویش باید بخیه میخورد و یک عمل جزئی داشت. من هر دو بار قبل از اینکه به بیمارستان بروم با مسئولین بیمارستان هماهنگ کردم. به خاطر اینکه همسر من جزو شهدای شناخته شده هستند من این امکان را داشتم که با هماهنگی با بیمارستان و بدون نیاز به اجازه ولی قهری، آرمیتا را به اتاق عمل بفرستم. اما واقعیت این است که هر زن دیگری جای من بود نمی توانست برای فرزندش اجازه عمل جراحی بگیرد و باید ولیقهری بچه یعنی پدربزرگ یا وصی او یعنی عمو به بیمارستان بیاید و اجازه بدهد که بچه عمل بشود.
در این شرایط خاص عمل آرمیتا یک عمل زیبایی بود. یعنی چون جراحت روی صورت بود باید فوری درمان میشد و بخیه زده میشد که جای زخم روی صورت بچه نماند. حالا تصور کنید من میخواستم در این شرایط منتظر اجازه ولیقهری بمانم. این مشکلی است که برای بسیاری از مادران سرپرست خانواده پیش می آید.
در این مورد حتی اگر همسر هم در قید حیات باشد و یا پدر و مادر همچنان با هم زندگی کنند بازهم مادر به تنهایی نمی تواند اجازه عمل جراحی برای فرزندش را بگیرد.
هوشمندی: بله. اگر مورد خیلی اورژانسی باشد؛ مثلاً جان بچه در خطر باشد عمل انجام میشود. اما در باقی موارد چه پدر شهید باشد، چه متوفی و یا از مادر جدا شده باشد بچه و مادر باید منتظر اجازه پدر، ولیقهری یا وصی بمانند.
پیرانی: اصل این موضوع دردناک است که مادر حتی درباره درمان فرزندش هم نمیتواند تصمیم بگیرد. تفاوت این است که وقتی پدر به هر دلیلی در قید حیات نیست، گرفتن اجازه ولیقهری، مخصوصا اگر شرایط اورژانس باشد سخت است.
پدری که با همسر و فرزندش زندگی میکند را میشود هر کجا هست، پیدا کرد. اما پدری که نیست را باید از کجا آورد؟ معمولا پدر یک خانواده بیشتر از ولی و وصی یک بچه در دسترس است.
واقعیت این است که این مشکلات مختص همسران شهدا نیست. جای همسران شهدا باید بگوییم همسر متوفی و یا حتی زنی که جدا شده است. این مشکلات در واقع برای مادران سرپرست خانواده شکل میگیرد.
هوشمندی: همه بحث این است که ولایت با پدر است و وقتی پدر نباشد این ولایت به مادر منتقل نمیشود بلکه اول پدربزرگ و در صورت نبودن پدربزرگ و یا وقتی پدربزرگ ویژگیهای احراز ولایت را ندارد، به عمو که به او وصی میگویند، منتقل میشود.
در بحث نگهداری از کودک زمانی که پدر به هر دلیلی فوت میشود حضانت در ابتدای امر به چهکسی واگذار میشود؟
هوشمندی: از سال ۹۱ طبق قانون حمایت از خانواده، حضانت به مادر داده میشود. سال ۱۳۵۲در قوانین حمایت از خانواده تصویب شد که حضانت و ولایت با شرایطی که برای دادگاه احراز میشود به مادر برسد. سال ۱۳۵۹ این قانون مغایر با شرع تشخیص داده شد. بعد از آن تعیین شد که حضانت با پدر است مگر اینکه پدر خودش بخواهد حضانت را به مادر بدهد. سال ۹۱ با پیگیریهای زیاد جمعی از حقوقدانان اصلاحیهای بر این قانون زده شد و تعیین شد که مادر بدون دوندگی های قانونی برای گرفتن حضانت بعد از فوت پدر، حضانت را داشته باشد. البته برای طلاق این گونه نیست و این موضوع فقط مربوط به فوت پدر است. اما در همه این شرایط متفاوت همچنان ولایت با پدر است و تمام مشکلات مادران سرپرست خانواده نیز از این نداشتن ولایت نشأت می گیرد.
اما اینکه ولایت متعلق به پدر و بعد از فوت پدر متعلق به پدربزرگ و عموی کودک است، یک موضوع فقهی و شرعی است.
هوشمندی: بله از آن جایی که این موضوع ریشه شرعی و فقهی دارد به سختی میتواند مورد نقد قرار بگیرد. اما قوانین زیادی بودهاند که با همین ریشههای شرعی و فقهی مورد بازنگری قرار گرفتهاند و با اصلاحیهای باعث کم شدن مشکلات افراد شدهاند. وقتی مادر حضانت را دارد اما ولایت را ندارد درست مثل این است که به او یک گلدان گل داده باشیم اما ابزار و وسایل مراقبت و رشد این گل را از او دریغ کرده باشیم.
نکتهای که در این بین برای دادن ولایت به ولیقهری یا همان پدربزرگ بررسی نمیشود این است که آیا مادر صلاحیت بیشتری برای داشتن ولایت فرزند دارد یا پدربزرگ؟ این موضوع اصلاً بررسی نمیشود و پدربزرگ هر شرایطی اعم از کهولتسن، بیماری جسمی، آلزایمر و یا هر مشکل دیگری بازهم در صورت فوت پدر، اولین نفری است که ولایت فرزند را به عهده میگیرد. من میگویم این واگذاری باید بررسی بشود. شاید مادری نخواست یا توانایی گرفتن ولایت را نداشت. اما شاید مادری این توانایی را داشت و اتفاقا تواناییاش از پدربزرگی که سن و سال بیشتری از او دارد، بیشتر بود. اگر این موضوع بررسی بشود بهترین شخص بین مادر و پدربزرگ یا عمو ولایت فرزند را بر عهده خواهد گرفت.
بیایید کمی در موضوع جزئیتر بشویم. الان مادری هست که حضانت فرزندش را دارد اما ولایت ندارد. به واسطه این شرایط ممکن است با چه مشکلاتی روبرو بشود؟
پیرانی: مثلاً خروج از کشور. شما به عنوان یک مادر می خواهید فرزندتان را برای مسافرت، درمان، زیارت یا هر مسئله دیگری به خارج از کشور ببرید. فرزندی که حضانت او با شماست، اما اگر پدربزرگ اجازه ندهد، شما نمی توانید فرزندتان را با خودتان به سفر ببرید.
چه تعداد از مادران سرپرست خانواده ممکن است به مشکل خروج از کشور فرزندشان مبتلا باشند؟
پیرانی: به هر حال این هم یکی از مشکلات است. اگرچه که فقط همین یکی نیست اما مبتلابه دارد. مثلاً من همسر شهید مدافع حرمی را می شناسم که بعد از شهادت همسرش هیچ وقت نتوانسته به زیارت عتبات برود. با اینکه این امکان برای او فراهم بوده است اما پدربزرگ بچه اجازه خروج از کشور را به بچه نداده است و مادر هم بدون فرزندش به سفر زیارتی نرفته است.
هوشمندی: مسئله قرارداد مالی که مدرسه با مادر سرپرست خانواده میبندد، موضوعی است که برای همه این دست مادران به وجود می آید. شما به عنوان مادر فرزندتان را در یک مدرسه ثبت نام می کنید و تمام هزینه و شهریه مدرسه را هم از جیب خودتان پرداخت می کنید. مدرسه اصلاً کاری به این ندارد که شمای مادر این پول را به چه سختی تهیه کردهاید. اما سند مالی که بین مادر و مدرسه تنظیم شده است به نام پدر بچه است. یعنی مادر دارد هزینه مدرسه بچه را پرداخت میکند و اگر هر کدام از این چکها پاس نشود مسئولیت آن با مادر است. اما باز هم در سند مالی پدری که سالهاست فوت شده به مادر زنده و حاضر ارجحیت دارد. اسم پدر، شماره تلفن همراه پدر، شماره شناسنامه باطل شده پدر و همه مشخصات مربوط به او در این سند مالی نوشته شده است.
حتی زمانی که پدر در قید حیات است مادر نمی تواند خودش به مدرسه مراجعه کند و پرونده بچه را برای جابجایی به مدرسه دیگر یا هر موضوع دیگری بگیرد. مشکلی که کل این داستان حضانت و ولایت دارد این است که در کشور ما برای شأن و جایگاه مادر تبلیغات و شعارهای زیادی داده میشود. اما قوانینی که وجود دارد بیاعتنا به شان مادر است. این یک تناقض بسیار بزرگ است.
اگر بخواهم یک مثال دیگربرای شما بزنم، میتوانم بگویم که مثلاً مادری تصمیم میگیرد فرزندش را در مدرسهای ثبتنام کند. از آن جایی که وظیفه تامین مالی فرزند با ولیقهری او یعنی پدربزرگ است؛ اگر پدربزرگ تشخیص داد که شهریه این مدرسه زیاد است و یا در کل بودن در این مدرسه برای بچه مناسب نیست، علیرغم تصمیم مادر میتواند مانع ثبتنام بچه در آن مدرسه مشخص بشود.
پیرانی: فقط بحث تامین مالی هم نیست. ولیقهری به هر دلیلی آن مدرسه را دوست نداشته باشد و نپسندد میتواند علیرغم تصمیم مادر مانع تحصیل فرزند در آن مدرسه بشود. کمی روند قانونی دارد ولی اگر کسی دنبال آن برود میتواند با دلایل حقوقی این کار را انجام بدهد. در واقع قانون این امکان را هم برای ولیقهری در نظر گرفته است و مادر دارای حق حضانت و سرپرستی کاری از دستش برنمیآید.
به نظر میرسد اگر موضوع حضانت و ولایت به چالشی بین مادر و خانواده همسرش منتهی بشود، کودک هم در این میان آسیب خواهد دید.
هوشمندی: دقیقا همینطور است. مشکل دیگری که در اختلاف بین حضانت و ولایت وجود دارد، آسیب های تربیتی است که در این بین متوجه کودک می شود. بچه در حال زندگی با مادر است و وظیفه نگهداری از او به عهده مادر است. اما اختیارات مالی با مادر نیست. یعنی شما در حال اداره بچهای هستی که نمی توانی هزینههای او را مدیریت و برنامهریزی کنی. چون منابع مالی که متعلق به اوست، در اختیار تو نیست. این عدم توانایی قطعا به کودک هم آسیب خواهد زد.
یا تصور کنید مادری بخواهد به دنبال گرفتن عدم صلاحیت ولیقهری برای ولایت برود. در این بین حتماً مشکلاتی بین او و خانواده همسرش به وجود میآید که این ها هم فشار روانی و آثار تربیتی بر روی فرزند دارد. به هرحال کودک به خانواده پدری خود وابسته است. آنها پدربزرگ، عمو و عمه و باقی افراد خانواده او هستند. اما گاهی همین قوانین و تلاش های مادر برای بهتر کردن اوضاع زندگی فرزندش، کودک را بین مادر و خانواده پدری اش قرار می دهد.
شما معتقدید برای حل تعارضات بین حضانت و ولایت تنها راه بررسی صلاحیت مادر و دادن ولایت به اوست؟
هوشمندی: همه این قوانین جوری تنظیم شده است که در نهایت مصلحت فرد را در نظر بگیرد. به نظر میرسد فقه و قانون هم با دادن حضانت به مادر و ولایت به پدر بزرگ خواسته مصلحت بچه را در نظر بگیرد و بهترین شرایط را برای بچه ایجاد کند. اما تجربیات من به عنوان مادری که حضانت فرزندم را بعد از فوت همسر به عهده دارم، میگوید ما در این مسئله سه معضل داریم.
اولین مسئله «عدم تامین مکفی مادر توسط ولی» است. وقتی که تمام اختیارات مالی با ولیقهری است اما نگهداری بچه با مادر است چه کسی مشخص می کند که آیا این مادر میتواند هزینه زندگی خودش و فرزندش را تامین کند یا نه؟ همیشه هم یک فرزند نیست و مادر سرپرست خانواده ممکن است چندین فرزند داشته باشد. در واقع این اختیار با ولی است که تشخیص بدهد مادر و فرزندان چه میزان هزینه مالی نیاز دارند تا گذران زندگی کنند تا آن مقدار را از سهمی که برای بچه ها نگهداری می کنند در اختیار آنها بگذارد.
اگر پدر کارمند دولت باشد بعد از فوت، حقوق او متعلق به مادر است. اما بقیه اموال او که به صورت ارث به فرزندان میرسد تا رسیدن فرزندان به سن قانونی در اختیار ولی است. ولی برای چگونگی خرج شدن این اموال برای بچهها، نحوه پسانداز و نگهدای از پول و اموال و... تصمیم می گیرد. در این شرایط اگر مادر و ولی با همدیگر به توافق نرسند بزرگترین لطمه را در این بین فرزندان میبینند.
معظل بعدی یک مادر سرپرست خانواده «عدم تأمین نفقه کافی در دادگاه» است. اگر مادر و ولی بر سر مسائل مالی به توافق نرسند مادر میتواند به دادگاه برود و بگوید ولی هزینه زندگی آنها را تامین نمی کند. در این مواقع دادگاه نفقه ای را برای مادر و فرزندان تعیین می کند که ولی موظف به پرداخت آن است. این نفقه معمولاً مبلغ بسیار کمی است که کفاف زندگی امروزی را نمیدهد. درواقع دادگاه کف نفقه رایج در جامعه را در نظر میگیرد و تعیین میکند.
سومین معظل هم «اختیارات محدود مادر» بهعنوان کسی است که دارای حضانت است. مجموعه این ها در واقع اختیارات محدود مادر است. مثل همان مثال گلدانی که قبلاً زدم. شما گلدانی را در اختیار دارید و باید آن را به بهترین نحو پرورش بدهید. اما آن قدر اختیارات محدود است که مدام باید ابزار پرورش این گل و گلدان را از دیگران طلب کنید. در واقع هر کجا هم که ولی احساس کرد سلیقه او اعمال نشده است. میتواند ورود کرده و همین اختیارات محدود را هم تبصره بزند.
خلاصه ماجرا می شود اینکه تکالیف گستردهای برای مادر در نظر گرفته شده است اما اختیارات محدودی برای رسیدگی به این تکالیف در اختیار او گذاشته شده است.
آیا ولیقهری میتواند به مالی که مادر خودش شخصا کسب کرده هم در دسترسی داشته باشد؟
پیرانی: به طور قانونی نه. اما جدا کردن مال مادر از پدر فوتشده طبق قانون انقدر سخت است که معمولا مادران دنبال آن نمیروند. در واقع همین طلب مهریه که حق زن حتی بعد از فوت همسر است، میتواند چالشی بین مادر و خانواده همسر باشد.
من دوستی داشتم که قبل از فوت همسرش، همسر ایشان با خانواده در حال ساخت یک زمین بودند. بعد از فوت همسر، این خانم تمام هزینه ساخت ساختمان در آن زمین را پرداخت کردند. یعنی سهمی که همسر ایشان داشته را تمام و کمال به خانواده همسر پرداخت کرد تا زمین ساخته بشود. در مقابل خانواده همسر حتی یک آجر از این ساختمان را به نام مادر نکردند و همه را به نام فرزندان آن مرحوم زدند. مادر هرچه دارد برای فرزندانش هست. اگر فردا روزی فرزندان این خانوم هر کدام سراغ زندگی خودشان بروند و عروس و داماد ایشان نخواهد که این مادر با آنها زندگی کند تکلیف این مادر چه خواهد شد؟
دوست من خواست با خانواده همسر همراهی کند. حرفی از پولی که خودش برای ساخت زمین در اختیار آنها میگذاشت نزد و حتی مهریهاش را به اجرا نگذاشت. از نظر قانونی حقی نداشت چون میخواست مصالحه کند و چالش ایجاد نکند. اما در نهایت خودش میگفت بعد از فوت همسرش درحالی که سرپست دو بچه است احساس پوچی و بیارزشی میکند. خب این حفظ شان مادر است؟
یک بار در مراسمی بودیم و یکی از خانمهای نماینده پیش آرمیتا آمد و به او گفت: «من هم فرزند شهید هستم. من درک می کنم تو چه درد و رنج کشیده ای» من از ایشان پرسیدم: «آیا درد و رنج مادرتان را هم درک کردهاید؟» ایشان گفتند: «بله» و من گفتم: «کاش الان که مسئولیت دارید قدمی برای کم کردن این درد و رنج بردارید.» من بارها این مسائل را با همه کسانی که دستم به آنها رسیده است مطرح کردم.
هوشمندی: وقتی مادری حضانت فرزندش را برعهده میگیرد یعنی یک عمر از همه موقعیتهای خود میگذرد و همه تلاشش را می کند تا فرزندانش را به ثمر برساند. اما هنگامی که این بچهها ازدواج میکنند و سراغ زندگی خودشان میروند قانون با این مادر مانند یک موجود اضافی برخورد میکند.
یکی از مشکلاتی که مادران سرپست خانواده و یا حتی مادرانی که همسر آنها در کنارشان هست، از آن گله میکنند عدم امکان افتتاح حساب بانکی برای کودک است. از آن طرف بعضی از بانک ها میگویند مادر تحت شرایطی میتواند حساب بانکی قرضالحسنه برای فرزندش باز کند. شما تا به حال به این مشکل برخوردهاید؟
پیرانی: من این سابقه را داشتهام که در طول یکسال سه بار حقوق همسرم قطع شود. راه حلی که بعد از پیگیریهای بسیار به من دادند این بود که به بانک بروید و بدون اینکه بگویید حساب را برای دریافت حقوق میخواهید، برای خودتان و دخترتان حساب بانکی باز کنید تا حقوق را به حساب شما واریز کنیم. آنجا به من گفتند برای افتتاح حساب آرمیتا باید پدرش حضور داشته باشد و وقتی گفتم همسر من در قید حیات نیست گفتند باید از ولی آرمیتا وکالتنامه بیاورید.
نکته جالب دیگر این است که تا آن زمان که سه بار حقوق همسرم قطع شده بود حقوق همچنان به حسابی با نام خود داریوش واریز میشد. اگر کارت بانکی متعلق به او گم میشد یا تاریخ انقضای کارت میرسید من یا دیگر نمی توانستم کارت بگیرم و یا گرفتن مجدد کارت یک کار بسیار پر دردسر بود. میخواهم بگویم فردی دیگر در قید حیات نبود اما حساب بانکی بود که حقوقش به آن واریز میشد. از آنطرف مادری بود که میخواست برای دخترش حساب بانکی باز کند اما نمیتوانست چون ولی نبود!
بعد از این البته با حسابی که به نام خودم و حسابی که با وکالتنامه به نام آرمیتا باز کردم مشکل حل شد. ولی خوب دردسرها و پیگیری های زیادی داشت در حالی که یک موضوع بسیار ساده بود.
اصلاً گاهی ما گرفتار مشکلات خنده داری می شویم. در این ایام کرونا بانک دو تا از قسط های ما را برگرداند. اما آن را به حساب من و آرمیتا برنگرداند، بلکه به همان حسابی که داریوش در آن بانک داشت برگرداند! من تا امروز هر چه گفتم دو تا از قسطهای ما را از آن حساب بردارید و پرداخت کنید گفتند باید بروید گواهی انحصار وراثت بیاورید و سهم خود را از این پول که اصلاً مبلغ چندانی هم نیست بگیرید.(میخندد)
تا به حال این مسائل را با مسئولین و افراد قانونگذار مرتبط مطرح کردهاید؟
پیرانی: من به واسطه شرایطم برخلاف بسیاری دیگر از مادران سرپرست خانواده، گاهی به مسئولین و افراد اجرایی دسترسی دارم و هرجا شده این مسائل را مطرح کردهام. یک بار با آقای رئیسی صحبت کردم و از مشکل همسر مدافع حرمی برای ایشان گفتم که پدر همسرشان اجازه نمیداد بچه شیرخواره را با خودش به عتبات ببرد. در حالیکه آن مادر در شرایطی که تازه همسرش شهید شده بود به رفتن به این سفر نیاز روحی داشت. من به ایشان گفتم این قوانین باید اصلاح بشود. نظر من این است که بعد از فوت پدر دادگاه به صورت مجزا برای هر مادر تصمیم بگیرد که آیا این مادر صلاحیت نگهداری از بچه را دارد یا نه. اگر مادر صلاحیت دارد و قرار است حضانت به او داده بشود؛ همه جوره حضانت به او داده شود و بخشی از اختیارات در قالب ولایت از او گرفته نشود.
هوشمندی: در قانون مادر برای حضانت سزاوارتر تشخیص داده شده است چرا؟ بخاطر احساسات، شفقت و مهربانی که به فرزند خود دارد. چرا این شفقت و مهربانی و اینکه مادر در هر شرایطی صلاح و بهترین چیز را برای فرزند خود میخواهد در باقی اختیارات هم به مادر داده نشود؟
پیرانی: شما کامنت های زیر آن پست اینستاگرام من را بخوانید. من تک تک آنها را خواندهام. همسران شهید بسیاری هستند که از همین مسائل گله دارند. فکر نکنید که این مسائل فقط مختص تعدادی از همسران شهدا یا مادرانی است که همسرشان را از دست داده اند. من حتی با همسران شهدای بسیار معروف جنگ هم صحبت کردهام. همه آنها این مشکلات را دارند.
تا به حال قانونی به این شکل بوده که تغییر کند؟
پیرانی: اوایل انقلاب قانون درباره حضانت فرزندان شهدا مشکلی داشت که خانواده همسر میتوانستند بچه را از مادر جدا کنند و ببرند. همسر یکی از شهدای جنگ این اتفاق برایشان افتاده بود و خانواده همسر فرزند شیرخوار را از ایشان گرفته بودند و اجازه ملاقات هم نمیدادند.
چون همسر ایشان از شهدای شناخته شده جنگ بود، این خانم این امکان را پیدا میکند تا نزد امام(ره) برود و مشکلش را مطرح کند. اینجا امام (ره) آن فتوایی را میدهند که حضانت فرزند حتی در صورت ازدواج مجدد همسر شهید با مادر است.
خانمی که پیگیر این ماجرا بود برای من تعریف میکرد که وقتی از دیدار امام(ره) برگشتم و به همسران شهدا گفتم امام(ره) قول پیگیری و اصلاح این قانون را دادهاند این زنان همگی من را در آغوش گرفتند و گریه کردند. چون این معظل خیلی از آنها یا دوستانشان بود.
یک اصلاحیه کوچک روی یک قانون اینچنین خانوادههایی را نجات داد و از مشکل رهانید. آیا این اصلاحیهها دیگر قابل انجام نیست؟
هوشمندی: حقوقدان ها یک طرف ماجرا هستند. طرف دیگر باید با فقها و افرادی که مسلط به شرع هستند هم در این مورد رایزنی بشود. همه ما مسلمان هستیم و روی رعایت شرعیات خود حساسیت داریم. اما ما فقه پویا هم داریم. حتماً با توجه به شرایط امروز برای این همه مشکلاتی که گریبانگیر افراد زیادی از یک قشر هست راه حلی وجود دارد. سالها یک خلاء قانونی کوچک باعث مشکلات فراوانی در زندگی آدم ها شده است. اما وقتی کسانی روی رفع آن خلاء کوچک اصرار و پافشاری کردند و دنبال آن را گرفتهاند بدون اینکه لطمهای به بحث شرعی ماجرا زده بشود آن خلاء برطرف شده و مشکلات آن آدمها هم از بین رفته است.