سرویس جهان مشرق - عادیسازی روابط رژیم صهیونیستی با کشورهای عربی اتفاقی غافلگیر کننده نبود، بلکه روند تحولات منطقه طی دو سال اخیر نشان میداد که برخی رژیم های عربی به صورت ویژه اولویت سیاستگذاری خارجی خود را بر این اساس قرار دادهاند. گزارشها و تحلیلهای متعددی که در این رابطه نگاشته شده و به ابعاد مختلف پیامدهای عادیسازی روابط بر منطقه و تاریخچه و سابقه این عادیسازی ها و همچنین اهداف آینده اسرائیل در روند عادی سازی پرداخته شده است. از آنجا که طبق آمار و اطلاعات موجود به نظر میرسد معاهده سازش رژیمصهیونیستی با امارات دومینویی برنامهریزی شده برای گسترش عادیسازی روابط با دیگر رژیمهای عربی است، ما در این گزارش بر آن شدهایم تا این موضوع را بررسی کنیم که چرا امارات به عنوان اولین ایستگاه عادی سازی در هزاره جدید انتخاب شد.
رژیم های عربی منطقه طی سالهای گذشته رقابت فشردهای را برای بهبود مناسبات دیپلماتیک با رژیم صهیونیستی در دستور کار خود قرار دادهاند. از جمله این رژیمها میتوان به امارات متحده عربی، بحرین، عمان ، قطر و حتی عربستان سعودی اشاره کرد.
گرچه برخی سیگنالهای غربی نشان از آمادگی بحرین و حتی عربستان سعودی برای عادی سازی علنی و رسمی مناسبات با اسرائیل دارد، در این میان به نظر میرسد، امارات متحده عربی آمادگی بیشتری برای امضای توافق سازش با رژیم صهیونیستی از خود نشان داده است. مجموعه عوامل این اتفاق را می توان در موارد زیر برشمرد:
* روحیه بلندپروازانه مسئولان امارات: امارات متحده عربی گر چه از فقدان عمق استراتژیک و عدم وجود زیرساختهای اساسی برای تبدیل شدن به یک بازیگر بزرگ منطقهای از جمله جغرافیایی بسیار کوچک رنج میبرد، اما طی دو دهه گذشته تلاش زیادی برای تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای از خود نشان داده است.
امارات طی چند سال گذشته به دنبال رقابت با عربستان، مصر و ترکیه بر آمده و تلاش دارد خود را به عنوان متحد اصلی آمریکا در منطقه معرفی کند. ابو ظبی پتانسیل های مالی خود در بازارهای جهانی را فراتر از اقتصاد نفتمحور عربستان سعودی میداند و معتقد است که با کاهش ذخایر نفتی در دنیا میتواند عربستان را در بازارهای جهانی کنار بزند. علاوه بر این که این کشور با ریاض در خصوص اهداف پشت پرده جنگ در یمن نیز اختلافات زیادی دارد.
اماراتیها سیاست خارجه خود را متفاوت از ریاض ترسیم کرده و معتقد است که گرچه عربستان رویکرد خشنی در قبال قدرتهای منطقهای نظیر ایران، ترکیه و قطر اتخاذ کرده؛ اما ابوظبی آماده همکاری با این کشورها است. اماراتیها موقعیت سوقالجیشی خود در منطقه را مهمتر از سعودی قلمداد کرده و معتقدند که از پتانسیل بالاتری برای اجرای برنامههای آمریکا در منطقه برخوردارند. همین موضوع آمادگی مسئولان ابو ظبی برای پذیرش طرحهای پر خطر در زمینه عادیسازی روابط با اسرائیل را بالا برده است. مداخله اماراتیها در پروندههای بینالمللی از جمله بحران سوریه، لیبی و قطر ناشی از همین رویکرد بلندپروازانه است.
* نیاز بیشتر به طرف آمریکایی: همانطور که گفته شد فقدان عق استراتژیک در دولت امارات در سایه بلندپروازی های مقامات این رژیم به ویژه محمد بن زاید ولیعهد این کشور باعث شده طرف اماراتی نیاز بیشتری به جلب حمایت آمریکا احساس کند. مقامات ابوظبی در حال حاضر پروندههای مهم منطقهای از جمله جنگ یمن و حضور نیروهای آمریکایی در این کشور شده، در حالی که بر خلاف عربستان پتانسیل داخلی برای خروج از این بحرانهای فرسایشی را ندارد. مسئولان کاخ سفید معتقدند عربستان پول کافی در ازای حمایت از خود به طرف آمریکایی می پردازد، علاوه بر اینکه برخی طرحهای آمریکا را نیز در منطقه اجرا می کند که دیگر کشورها قدرت آن را ندارند، اما امارات باید هزینه بیشتری برای حمایت از خود بپردازد.
* تفاوت مردم شناختی امارات با کشورهای دیگر عربی: سیاستگذاران بین المللی و استراتژیستهای آمریکایی معتقدند ناهمگونی مردم شناختی در امارات متحده عربی و چهره اقتصادی این کشور فضای مناسبی را برای کلید زدن دومینوی عادی سازی رسمی روابط عربی با رژیم صهیونیستی در این کشور ایجاد کرده است.
آنها این موضوع را به مقامات ابو ظبی القا کرده اند که افکار عمومی امارات که بخش قابل توجهی از آنها را اتباع دیگر کشورها تشکیل می دهند، اولویت آرمان فلسطین را از ذهن خود خارج کرده و بیشتر درگیری مسائل مربوط به اقتصاد بینالملل و توسعه مناسبات آزاد تجاری با دیگر کشورها هستند.
البته به نظر میرسد این طرز برداشت از رویکرد ایئدولوژیک مردم امارات اشتباه است، اما آنچه در شرایط کنونی مهم است اینکه مسئولان آمریکایی به این برداشت رسیده یا لااقل به عمد آن را در میان مسئولان اماراتی رواج دادهاند تا هزینههای امنیتی عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی را برای اسرائیل کمتر نشان دهند.
امارات معتقد است که امضای توافق سازش با رژیم صهیونیستی میتواند از مخاطرات ناشی از خروج دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا از کاخ سفید در دوره آینده انتخابات این کشور بکاهد. در طرف مقابل، دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی نیز که در عرصه داخلی اوضاع نابسامانی را پشت سر میگذارند، معتقدند امضای این توافق سازش میتواند نقش قابل توجهی در بهبود وزنه این طرفها در رقابتهای انتخاباتی داشته باشد.
آمریکا و رژیم صهیونیستی با ترسیم دشمنی واهی میان امارات و محور مقاومت و ایران، مقامات ابوظبی را به هزینه کرد چندین میلیارد دلاری در زمینه خرید تسلیحات و دست به دامن شدن به آمریکا و اسرائیل به بهانه حفاظت از خود در منطقه مجبور کرده اند. این در شرایطی است که محور مقاومت قبل از امضای توافق سازش امارات با رژیم صهیونیستی خطری برای این کشور به شمار نمیرفت، اما علنی شدن مناسبات اسرائیل با دشمن درجه یک محور مقاومت در منطقه بر حساسیتهای گروههای مقاومت خواهد افزود و به ویژه در سایه نقش دولت ابوظبی در جنگ یمن، فعالیت های امنیتی ضد این کشور را تشدید خواهد کرد.
لزوم هوشیاری دولتها و ملتهای منطقه
از سوی دیگر همانطور که گفته شد برآوردها نشان میدهد که امضای توافق سازش با امارات تنها یکی از حلقههای راهبرد جدید رژیم صهیونیستی در جهت عادی سازی علنی روابط با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس است. در همین رابطه رسانههای وابسته به غرب و همچنین برخی شخصیتها و نظریه پردازان آمریکایی از اسامی دیگری نظیر بحرین و عربستان سعودی به عنوان ایستگاههای بعدی عادیسازی روابط نام میبرند. ناگفته پیداست که پیشبرد این استراتژی بسته به شرایط بعد از امضای توافق ابوظبی – تلآویو خواهد داشت.
جهان اسلام و افکار عمومی مسلمانان و آزادیخواهان جهان و بویژه دولتهای مسلمان اگر واکنش قابل توجهی به اقدام خفت بار امارات ازخود نشان دهند، میتوانند عامل بازدارندگی در استمرار استراتژی صهیونیستها باشند، در غیر این صورت رژیمهای مستبد منطقهای که از دموکراسی و حمایت مردمی در کشورهای خود برخوردار نیستند و تاج و تخت خود را بر روی حمایتهای خارجی بنا نهادهاند، یکی پس از دیگری به امضای توافق سیاسی با رژیم صهیونیستی روی خواهند آورد.