سرویس جهان مشرق - خبرگزاری رسمی لبنان گزارش داد ۳ تانک رزمی اسرائیل روز ۱۱ آگوست از مرز اسرائیل و لبنان عبور کردهاند. بنابر گفته طرف لبنانی، نیروهای اسرائیلی از حصار فنی در شهر میس الجبل عبور کردند و حداقل یکی از این تانکهای رزمی یک بمب فسفری شلیک کرد. این تانکهای رزمی بعداً از منطقه عقبنشینی کردند و هیچگونه تلفاتی گزارش نشد.ارتش اسرائیل در این خصوص هیچگونه اظهارنظری نکرد. حصار فنی توسط اسرائیل در امتداد خط تماس ۷۵ کیلومتری میان نیروهای لبنان و اسرائیل احداث شده است.
مخاطبان گرامی، محتوا و ادعاهای مطرحشده در این گزارش، صرفاً جهت تحلیل و بررسی رویکردها و دیدگاههای اندیشکدههای غربی منتشر شده است و ادعاها و القائات احتمالی این مطالب هرگز مورد تأیید مشرق نیست.
طی هفتههای اخیر، تنش میان اسرائیل و حزبالله به ویژه در خط تماس میان لبنان و اسرائیل و منطقه بلندیهای جولان سوریه که در اشغال اسرائیل است، بالا گرفته است. ارتش اسرائیل اعلام کرده که نیروهای بیشتری را در آنجا مستقر کرده و چند بار نیز حزبالله را به انجام حملات در داخل لبنان تهدید کرده است.
انفجار روز ۴ آگوست در بندر بیروت موجب تشدید بیش از پیش تنشها در منطقه شد. انفجار بیروت به کشته شدن بیش از ۲۰۰ نفر و مجروح شدن ۶۰۰۰ نفر انجامید و موجب بروز یک بحران سیاسی و اجتماعی عمیق در لبنان شد. با اینکه در قالب روایت رسمی همچنان گفته میشود که این اتفاق یک حادثه بوده و در اثر انفجار ۲۷۵۰ تن نیترات آمونیوم رخ داده است، اما روایت مربوط به «حمله» یا «خرابکاری» در بیروت روز به روز طرفداران بیشتری پیدا میکند. جالبترین نکته شاید این است که این روایت از حمایت بالاترین سطوح دولت آمریکا برخوردار است.
دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا جزو اولین کسانی بود که گفت انفجار بیروت شاید در اثر یک حمله اتفاق افتاده باشد. ترامپ این حادثه را یک «حمله وحشتناک» توصیف کرد. وی در این خصوص گفت:
«بنظر میرسد انفجاری رخ داده است. من با چند نفر از ژنرالهایمان گفتگو کردم و آنها بنظر برداشتشان این است که این رویداد مثلاً حاصل وقوع انفجار در یک کارخانه نبوده است. این نظر آنهاست. آنها بهتر از من میدانند. آنها بنظر معتقدند یک حمله بوده است. نوعی بمب منفجر شده است.»
بعداً، مارک اسپر وزیر دفاع آمریکا نیز تائید کرد که آمریکا این روایت را مدنظر قرار داده است.
اسپر در گفتگو با شبکه فاکسنیوز اظهار داشت «کلام آخر این است که ما نمیدانیم» چه چیزی باعث انفجار شده است. «روز اول، رئیسجمهور ترامپ بدرستی گفت که ما فکر میکنیم یک حمله اتفاق افتاده است. بعضی از ما حدس میزدیم شاید حملهای اتفاق افتاده است، مثلاً محموله تسلیحات حزبالله منفجر شده، یا شاید یک کارخانه بمبسازی حزبالله بوده است. کسی نمیداند.»
این موضع آمریکا به حدس و گمانها دامن زد و منابع طرفدار حزبالله و اسرائیل هر دو تقصیر فاجعه را به گردن طرف مقابل انداختند.
طبق روایت اسرائیل از رویدادها، انفجار شاید در اثر بروز حادثه در زاغه سلاحهای حزبالله رخ داده و به انفجار نیترات آمونیوم انجامیده است. منابع طرفدار حزبالله به نوبه خود حتی اسرائیل را به حمله موشکی یا خرابکاری و متعاقباً بروز فاجعه ۴ آگوست متهم کردهاند.
اگر این فرضیه به لحاظ نظری قابل قبول باشد، باید دید کدام بازیگران از چنین سناریویی منفعت میبرند:
۱- حزبالله از ایجاد چنین وضعیتی منفعت نمیبرند، زیرا بحران جاری در لبنان در حقیقت به موقعیت آنها در آن کشور لطمه زده است. شکی وجود ندارد که بیثباتی اجتماعی گسترده و بحران سیاسی تأثیر منفی بر روی محبوبیت حزبالله به عنوان یکی از ارکان اصلی قدرت در لبنان خواهد داشت.
۲- نخبگان سنی لبنان نیز پیامدهای منفی را در حوزههای سیاسی و اقتصادی متحمل شدهاند. کل دولت از جمله نخستوزیر حسان دیاب استعفا دادند.
۳- حماس و نیروهای وابسته به گروهها و جنبشهای سنی فعال در خارمیانه نیز بنظر نمیآید این وسط جزو مظنونین باشند. انفجار و بحران ناشی از آن موجب تضعیف جایگاه نه تنها حزبالله و ایران بلکه نخبگان سنی در ابنان شد.
۴- ترکیه و کشورهای حوزه خلیج فارس برنامههای خود را در منطقه دنبال میکنند، اما تحولات تحت کنترل در این بخش از منطقه را به بسط و گسترش هرجومرج ترجیح میدهند.
۵- در چنین شرایطی، اسرائیل و آمریکا تنها کسانی هستند که از بیثباتی در لبنان منفعت میبرند.
تلآویو این مسئله را پنهان نمیکند که شاهبیت سیاستش در منطقه تضعیف موقعیت حزبالله و ایران و خنثیسازی این «تهدید» به کمک حمایت دیپلماتیک کامل و بیقیدوشرط واشنگتن و توان نظامی آمریکاست.
بیثباتی در لبنان همچنین اسرائیل و آمریکا را قادر میسازد تا اهداف ژئوپلتیکی تاکتیکی خود را به نحو کارامدتری محقق سازند، زیرا بحران موجب منحرف شدن توجهات و منابع دشمنان اصلیاش به سمت دیگری میشود و زمینه را جهت دست زدن به اقدامات دیپلماتیک، اقتصادی، و حتی نظامی ضد آنها مهیا میسازد. این امر به ویژه پس از آنکه اردوگاه آمریکا-اسرائیل تقصیر فاجعه را به گردن حزبالله و ایران انداخت، مفید و مؤثر واقع میگردد.
تلآویو و واشنگتن همچنین فرصت مییابند از بحران سیاسی جهت تأثیرگذاری بر روند تشکیل دولت جدید لبنان (مثلاً از طریق تدابیر پنهانی) بهره جویند و یک دولت «طرفدار غرب» روی کار بیاورند.
حضور فزاینده دیپلماتیک و نظامی آمریکا و متحدان اروپاییاش در لبنان به بهانه مأموریت بشردوستانه بر هیچکس پوشیده نیست. شناور نقشهبردار اچاماس انترپرایز متعلق به نیروی دریایی سلطنتی انگلیس رسماً به بیروت اعزام شده تا ظاهراً خسارت وارده به بندرگاه شهر را ارزیابی کند.
فرانسه یکی دیگر از متحدان شناخته شده آمریکا نیز ناو کلاس میسترال موسوم به تونر را به لبنان اعزام کرده است. این ناو جنگی که حدود ۷۰۰ نیرو بر روی عرشه آن حضور دارند، قرار است روز ۱۳ آگوست در بندر بیروت مستقر شود. انتظار میرود نیروهای خارجی بیشتری به لبنان فرستاده شوند.
گلوبال ریسرچ در پایان اینگونه نتیجهگیری میکند: بنابراین، اگر قرار باشد در خصوص حمله احتمالی ۴ آگوست به لبنان گمانهزنی صورت گیرد، به آسانی میتوان فهمید کدام نیروهای خارجی از آن منفعت میبرند. با این وجود، در چنین سناریویی، رسانههای جریان اصلی و «دنیای دموکراتیک» احتمالاً حزبلله و ایران را مقصر معرفی خواهند کرد.