به گزارش مشرق، رضا بنی رضی متولد سال ۱۳۴۳ در شهر قم است. او که در رشته زبان و ادبیات فارسی تحصیل کرده است، خوشنویسی را از دوران کودکی آغاز کرد و خط نستعلیق را نزد اساتید مختلف آموخت، اما شهرت او به فعالیتهایش در خط نسخ برمیگردد. بنی رضی سالها به تدریس خط نستعلیق، ثلث و نسخ در انجمن خوشنویسان تهران پرداخته و نمایشگاههای متعدد داخلی و خارجی از آثارش برگزار کرده است. او برگزیده اولین جشنواره بینالمللی خوشنویسی جهان اسلام در سال ۱۳۷۶ است و آثاری از این هنرمند در حراج تخصصی خط و خوشنویسی "باران" نیز ارائه شده است. گفتوگوی ما با رضا بنی رضی را بخوانید.
آشنایی شما با خوشنویسی از چه زمان و با چه خطی شکل گرفت؟
من خوشنویسی را از کودکی و نزد پدرم آموختم. او به صورت آماتوری خط مینوشت اما خط خوبی داشت و من سواد نوشتن را از ابتدا با خوشنویسی یاد گرفتم. در نوجوانی به کلاسهای انجمن خوشنویسان قم رفتم و تا سال ۶۴ خط نستعلیق را آموزش دیدم. آن زمان استادم آقای حسینی موحد به خطوط نسخ و ثلث نیز تسلط داشت و چشم من از همانجا با این خطها آشنا شد. پس از آن برای مدت کوتاهی مسئول انجمن خوشنویسان بندرعباس شدم و آنجا با یکی از شاگردان استاد امیرخانی آشنا شده و با دیدن کارهای ایشان شیفته خطشان شدم. بنابراین به تهران رفتم و سالها نستعلیق را نزد استاد امیرخانی مشق کردم.
چه شد که به خط نسخ رو آوردید و به نام نسخنویس شناخته شدید؟
با توجه به علاقهای که به خطوط ثلث و نسخ پیدا کرده بودم بدون اینکه آموزشی دیده باشم به صورت تفننی در این خطوط مشق میکردم تا اینکه در سال ۷۵ با توجه به اینکه آن زمان تعداد نسخنویسان در کشور ما بسیار اندک بود، به من سفارش کتابت یک قرآن داده شد. همین مسئله باعث شد که جدیتر به مشق خط نسخ بپردازم، زیرا خوشنویس باید کار کلان انجام دهد تا خطش جا بیفتد و یکدست باشد. این مسئله در قطعهنویسی وجود ندارد اما در کتابت برای حفظ یکدستی خط، تلاش و ممارست زیادی لازم است. پس از آنکه نگارش این قرآن را تمام کردم همهجا به عنوان نسخنویس شناخته شدم و با وجود اینکه هیچ تصمیمی برای رها کردن خط نستعلیق نداشتم، جریان امور به گونهای پیش رفت که از آن زمان دیگر نستعلیق ننوشتم و جدیتر در خط نسخ کار کردم.
سال ۷۹ نگارش دومین قرآن به من سفارش داده شد و این اثر قرار بود به عنوان قرآن رسمی جمهوری اسلامی ایران منتشر شود. از سال ۷۹ تا ۸۱ برای کتابت این قرآن زمان گذاشتم و با توجه به ویژگیهای خاصی که در کتابت آن رعایت کرده بودم و تفاوتهایی که با کتابتهای قبل از خود داشت، با دشواریهای زیادی مواجه بودم.
این تفاوتها شامل چه نکاتی میشود؟
قرآنی که در ایران و بسیاری از کشورهای دیگر استفاده میشود به خط عثمان طاها است. این قرآن به شیوه ۶۰۴ صفحهای نوشته شده است اما این مسئله ابتکار او نیست و از حدود ۴۰۰ سال پیش در ترکیه قرآن به این شیوه نوشته میشد. در واقع ویژگی قرآن ۶۰۴ صفحهای این است که بر اساس طول آیات قرآن نوشته میشود و پایان هر صفحه باید مصادف با ختم آیه باشد. بنابراین هیچوقت این اتفاق نمیافتد که نیمی از یک آیه در یک صفحه و نیمی دیگر از آن در صفحه دیگر باشد. همین مسئله باعث میشود صفحات با هم تناسبی نداشته باشند و با توجه به کوتاه یا بلند بودن آیهها، یک صفحه خلوت و یک صفحه بسیار شلوغ باشد. در عینحال خوشنویس مجبور است با کشیده کردن بیش از حد کلمات و یا فشرده کردن بیش از حد آنها، طول آیات را در صفحه تنظیم کند. این شیوه باعث میشد کیفیت خط ضایع شده و قرآنی که نوشته شده بود از نظر اصول خوشنویسی درست نباشد.
قرآن ۶۰۴ صفحهای مدتها در ترکیه رواج داشت و زمانی که عربستان از عثمان طاها، خوشنویس اهل سوریه دعوت کرد که قرآن آنها را نگارش کند، عثمان از همین شیوه برای کتابت قرآن استفاده کرد. این نسخه از قرآن با توجه به اینکه غلط املایی نداشت به عنوان مرجع و نسخهای قابل اطمینان شناخته شده و در اوایل انقلاب وارد ایران شد. با توجه به اینکه مسئولین از مسائل فنی و هنری آگاهی نداشتند و قاریان قرآن نیز با خوشنویسی رابطهای نداشتند، هیچکس متوجه ضعف خوشنویسی این کتاب نبود و این قرآن در تیراژهای میلیونی چند دهه است که در ایران مورد استفاده قرار میگیرد. نوع نوشتار آن بهگونهای است که ابتدا مردم با خواندن این قرآن مشکل داشتند اما چون در تیراژهای بالا منتشر و پخش میشد بهمرور همه به آن عادت کردند و این باعث شد که چشم مردم ما از آن حسی که به خوشنویسی هنرمندانه ایرانی داشتند دور شده و با اصالت خط نسخ غریبه شوند.
قرآنی که شما کتابت کردید چه ویژگی خاصی داشت؟
زمانی که نگارش قرآن جمهوری اسلامی ایران به من سپرده شد احساس کردم برخلاف آنچه در کتابت قرآن رواج پیدا کرده است نباید به قرآن ۶۰۴ صفحهای پایبند باشم و بهتر آن است که کتابت را بر اساس ترکیببندی کلمات در صفحه و توازن و زیبایی آنها انجام دهم. این کار زحمات زیادی داشت و مجبور شدم حدود ۹ ماه به محاسبات مختلف بپردازم تا نحوه جایگیری آیات در صفحهها را مشخص کنم. حتی پیش میآمد که تا ۱۰۰ صفحه را پیشنویس میکردم و بعد ناگهان در یک صفحه به مشکل برمیخوردم و مجبور بودم از ابتدا نظم آیهها را بررسی کنم. چندین بار پیشنویس کل قرآن را نوشتم و با جدولبندیهای مختلف سعی کردم تناسب آیات را ایجاد کنم. همه این کارها را با عشق انجام دادم و سرانجام کتابت قرآن را در سال ۸۱ به پایان بردم.
با اینحال چرا قرآن کتابت شده توسط شما در بازار کتاب موجود نیست؟
متأسفانه پایان کتابت قرآن و اقدام برای انتشار آن با تغییر دولت مصادف شد و سفارشی که به من داده شده بود مورد بیاعتنایی قرار گرفت. این قرآن به مدت ۹ سال بدون استفاده باقی ماند تا اینکه در سال ۹۰ وزارت ارشاد تصمیم گرفت ۵ هزار نسخه از آن را منتشر کند. اگرچه این چاپ کیفیت خوبی نداشت و نسخههای آن تنها در دسترس مراکز خاص قرار گرفت، اما طالبان زیادی میان هنرمندان و کسانی که آن را دیده بودند پیدا کرد. پس از آن در سال ۹۲ با تغییر دولت بار دیگر تصمیم به چاپ این قرآن گرفته شد اما به شکل عجیبی نه اصل دستنویس قرآن و نه فایلهای اسکن شده آن پیدا نشد. بهاینترتیب بود که قرآن رسمی جمهوری اسلامی ایران هیچوقت به چاپ نرسید و در دسترس عموم قرار نگرفت.
با توجه به اینکه شما آموزشی در خط نسخ ندیدید، تا چه حد از نمونههای کهن این خط بهره بردید و چقدر خلاقیت در آن نشان دادید؟
خوشنویسی نیز مانند سایر هنرهاست و یک هنرمند در عین اینکه از آثار پیشینیان خود مشق میکند چیزهایی از حس و حال و دانش خود را به آن اضافه میکند. من هم خط نسخ را بر اساس ضوابط و آنچه از گذشته موجود بود آموختم، با اینحال هنرهای سنتی مانند هنرهای مدرن نیست که در آن هر چه توسط هنرمند خلق میشود باید با آثار پیشینیان یا افراد همزمان خود متفاوت باشد، زیرا هنرهای سنتی آنقدر کمالیافتهاند که نمیتوان از اصول آنها رها شد.
تمام عمر من صرف این شد که زحمت زیادی بکشم تا بدون آموزش بتوانم خط خود را بهبود بخشم و با مراجعه مداوم به کارهای قدما اشکالات کار خود را رفع کنم. در عینحال سلیقه انسان در طول زمان تغییر میکند و هرازگاهی جذب کار یک استاد میشود. در این سالها نیز این حالت همیشه با من بوده و درعینحال خطم ویژگیهای خاص خود را پیدا کرده است و بسیاری از خوشنویسان عقیده دارند که بدون امضا نیز قابل شناسایی است.
به نظر شما خط نسخ در خوشنویسی امروز ما چه جایگاهی دارد؟
خط نسخ ما در سالهای اخیر رشد فراوانی داشته و با سالهای اول انقلاب تفاوت زیادی دارد. این خط از زمان مشروطه در محاق رفت اما از اوایل انقلاب، خوشنویسی از همه جهت رشد کرد و خط نسخ نیز در همین راستا رشد بسیار خوبی داشت. هماکنون نسخنویسان بسیار خوبی داریم اما متأسفانه هیچ اعتنایی به این هنرمندان نمیشود.
امروزه شرایط برای هنرمندان خوشنویس به ویژه نسخنویسان رقتانگیز است. کسانی که به این هنر میپردازند تنها از سر عشق است و هیچ نفع اقتصادی برای آنها ندارد. به ویژه آنکه در هنر ما معمولاً فقط به نفرات اول توجه میشود و به سایر افراد توجهی صورت نمیگیرد. بنابراین کسانی که جزو هنرمندان طراز اول یا افراد شناخته شده نیستند، بیشتر از بقیه در فشار هستند. من هیچ افق روشنی برای هنر خوشنویسی و به ویژه خط نسخ نمیبینم. از یکسو جهان در حال عوض شدن است و روز به روز فرهنگ نوشتاری و کاربرد خط کمتر شده و جامعه با خط بیگانه میشود و از سوی دیگر مسئولین هیچ همتی برای ارزشگذاری و توسعه خوشنویسی در کشور ندارند. برخلاف ایران، در ترکیه چنان تجلیلی از خوشنویسی انجام میشود که بسیاری از نمایشگاههای آنها را شخص رئیسجمهور افتتاح میکند زیرا آنها میخواهند برای خودشان هویت بسازند.
با توجه به اینکه ریشه خوشنویسی در ترکیه نیست، چرا این کشور چنین توجهی به خوشنویسی نشان میدهد؟
این مسئله به چندین قرن پیش و زمانی که سلطان محمد فاتح به بیزانس حمله کرد برمیگردد. از همان زمان کلیسای ایاصوفیه را تبدیل به مسجد کرد زیرا میخواست بر جهان اسلام حاکم شود. آنها از ابتدا تلاش کردند برای خود هویت اسلامی درست کنند و این یک رفتار سیاسی بود. پیرو آن خوشنویسی نیز همین وضعیت را داشت، اما همه خوشنویسان بزرگ تاریخ خوشنویسی ترکیه شاگرد هنرمندان ایرانی بودند. بزرگترین خوشنویس آنها حمدالله آماسی در قرن ۹ شاگرد خیرالدین مرعشی بوده و دومین خوشنویس مطرح آنها قره حصاری نیز شاگرد اسدالله کرمانی بوده است. پیش از آن سابقهای از خوشنویسی در ترکیه موجود نیست درحالیکه ما از قرن سه هجری در ایران خوشنویسی داشتیم. ابن مقله شیرازی در قرن ۳، یاقوت مستعصمی در قرن ۷ و همه شاگردان آنها شاهکارهایی را به وجود آوردند که نابترین آثار خوشنویسی در اقلام شش گانه است و همه اینها مربوط به پیش از پیدایش خوشنویسی در ترکیه است. حال چگونه میشود که ترکیه سردمدار خوشنویسی باشد؟ آنها تاریخ را غلب میکنند تا بتوانند عقبهای برای خود بسازند. امروز هم ترکیه چون میخواهد دوباره هویت دینی خود را تقویت کند، با جدیت زیاد به بخش فرهنگ و هنر توجه میکند و درعینحال زمانی که میبینند در ایران هیچ توجهی به این مسائل وجود ندارد به خوبی میتوانند از فرصت استفاده کنند.
علاوه بر ترکیه، کشورهای عربی نیز پرونده ثبت خوشنویسی اسلامی را به یونسکو ارائه کردهاند. خوشنویسی در کشورهای عربی چه پیشینهای دارد؟
اگرچه قرآن در طول قرنها به خط نسخ نوشته شده است اما این خط مربوط به زبان عربی و کشورهای عربی نیست. خط نسخ در ایران به وجود آمد و اگر هم به زبان عربی نوشته میشد به این دلیل بود که روزگاری تمام کتابهای علمی ما به زبان عربی نوشته میشد. در عینحال همه کتابهای مهم تاریخ و فرهنگ ما همچون شاهنامه، دیوانهای سعدی، حافظ، نظامی و... با خط فارسی و به خط نسخ نوشته میشدند. این مسئله مدتها پیش از آن بود که خط نستعلیق به وجود آید، بنابراین خط نسخ کاملا ایرانی است و نمیتوان آن را به اعراب نسبت داد. در واقع همه خطوط به جز کوفی، منشاء ایرانی دارند و حتی اگر زبان نوشتاری آنها نیز عربی بوده است پیدایش آنها به ایران بازمیگردد.
با اینحال در کشور ما هم بسیاری از افراد گمان میکنند خط نسخ یک خط عربی است.
متأسفانه مشکل ما تنها ناآگاهی مردم یا کمکاری مسئولین نیست، بلکه حتی در میان هنرمندان نیز مشکل داریم. در روزگاران قدیم یک خوشنویس حتی اگر به همه خطوط تسلط نداشت، همه آنها را میشناخت. اما امروزه نگاه به همهچیز سطحی شده و یک نستعلیقنویس اطلاعات و شناختی از سایر خطوط ندارد. همین باعث میشود که حتی عدهای از خوشنویسان نیز خط نسخ را یک خط عربی دانسته و به همین دلیل به آن بیتوجهی کنند. اغلب خوشنویسان اقلام ششگانه نسخ، ثلث، محقق، ریحان، توقیع و رقاع را که پیش از نستعلیق وجود داشته و مورد استفاده قرار میگرفته است، نمیشناسند و گمان میکنند این خطوط عربی هستند.
در شرایط فعلی با توجه به اقدام ترکیه و کشورهای اسلامی برای ثبت خوشنویسی اسلامی در فهرست میراث ناملموس یونسکو، به نظر شما چه اقداماتی باید در ایران انجام شود؟
دورههای تاریخی ایران با آنچه از هنرشان باقی مانده است شناخته میشوند و هیچکس نشانی از سیاستمداران و سردمداران آن ادوار ندارد. درحالیکه آثار هنری از قرنها پیش باقیمانده و میان مردم شناختهشدهاند، در دوران فعلی ما هیچ همتی برای پشتیبانی از هنر وجود ندارد و احساس میکنم به سمتی میرویم که از تاریخ و فرهنگ فعلی ما هیچچیزی برای آیندگان باقی نمیماند.
بیتوجهی و عدم بینش مسئولان باعث میشود که چنین اتفاقی بیفتد و در شرایطی که خوشنویسی ما برتر از دیگران است، کشورهای دیگر بخواهند آن را به نام خود ثبت کنند. وقتی حتی درباره موضوع مهمی مانند قرآن که کاملا مورد توجه مسئولین است، چنین کمکاری و بیتوجهی صورت میگیرد که قرآن رسمی به خط خودمان نداریم، آشکار است که در سایر بخشهای هنری چه صدمهای میخوریم. درحالیکه اگر کوچکترین حمایتی از هنرمندان وجود داشت میتوانستیم پیشرفتهای چشمگیری داشته باشیم.
در عینحال خوشنویسان بسیار متفرق هستند و انسجامی ندارند که بتوانند کاری با یکدیگر انجام دهند. تمرکز جایی مثل انجمن خوشنویسان نیز بیشتر بر خطوط نستعلیق و شکستهنستعلیق است، بنابراین جایی که پیگیر این مسائل باشد و به دیگران انگیزه دهند وجود ندارد. در چنین شرایطی باید مسئولین اقدام کرده و افرادی که صاحبنظر هستند را برای حل این مسئله دعوت کنند.
اینکه مسئولین کشور ما برای ثبت خطوط نستعلیق و شکستهنستعلیق که تعلق آنها به ایران برای همه دنیا آشکار است، اقدام کنند چندان کار سختی نیست. مشکل ما این است که خوشنویسی در ایران از قرن سه و با خطوط دیگری وجود داشته که هماکنون به نام کشورهای دیگر معرفی میشوند. درعینحال به نظر من حرکتی که ترکیه برای ثبت خوشنویسی اسلامی انجام داده است مقدمهای برای تصاحب کل خوشنویسی و حتی خط نستعلیق و تاریخ آن است.
*هنرآنلاین