به گزارش مشرق، بیشتر از ۳۰ سال از پایان یکی از منحصربفردترین جنگهای دنیا میگذرد؛ جنگی که یک طرفش یک انقلاب نوپا، تک وتنها ایستاده بود و طرف دیگرش یک رژیم مجهز توسط هشتاد کشور دنیا پشتیبانی میشد. تمام که شد، یک وجب از خاک ایران به دست اجنبیها نیفتاد؛ پیروزی بزرگی که در دویستسال گذشتهاش سابقه نداشت. اما هنوز خیلی از حقیقتهای این جنگ ناگفته مانده و جای خیلی از روایتهایش، در روزهای پرچالشِ امروز ما خالی است. آن هم در جنگ تمامعیاری که در تمام سالهای بعد از سال ۶۷، ذهن و اندیشه مردم ایران را هدف قرار داده است. درباره نگفتههای دفاع مقدس هشتساله و جنگ روایتهای امروز با «روحالله رفیعی» پژوهشگر حوزه دفاع مقدس و مدیر گروه مستند روایت فتح گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
چطور باید با پارهحقیقتگوییِ رسانههای مغرض مقابله کرد؟
ما در حوزه مستند، بحثی داریم تحتعنوان «نگاه واقعیت» و «نگاه حقیقت». «واقعیت» آن روایتی است که ما از جایی که ایستادهایم به موضوع نگاه میکنیم. اما «حقیقت» آنچیزی است که تمام ابعاد یک موضوع را بررسی میکنیم، به یک شناخت کامل میرسیم و در واقع بر کل موضوع محاط هستیم. بهعبارت دیگر اشراف دقیق ما بر همه جوانب موضوع، روایت صحیح را شکل میدهد.
دشمن وقتی میخواهد روایت کند، چون میخواهد هم مستند باشد و هم به هدف مورد نظر خودش برسد، جایی که ایستادهاست را طوری تنظیم میکند که هم دروغ نگفته باشد و هم همه حقیقت موضوع را بیان نکرده باشد. در واقع در روایت خود، با بیان یک زاویه از ماجرا به تکنیک عملیات روانی «پارهحقیقتگویی» متوسل میشود. از زاویهای که میبیند که خودش دوست دارد. مثل بحث بریدن یک تصویر رسانهای؛ که هر بخشی از تصویر را که جدا کنیم و نمایش دهیم، یک روایت متفاوت را شکل میدهد.
راهحل مقابله با این شکل روایتسازی چیست؟ اینکه ما «حقیقت» موضوع را با بیان شفاف ابعاد مختلف آن برای مخاطب روایت کنیم. در این صورت دشمن دیگر جرئت نمیکند فقط یک گوشه از ماجرا را بگوید؛ چون هر بخشی را که بیان کند، به دیدهشدن کل روایت که روایت صحیح هست و قبلا ارائه شده، کمک خواهد کرد. در واقع وقتی همه زوایای مختلف موضوع را به مخاطب نشان دهیم، وقتی رسانهای فقط از زاویه دلخواهش موضوع را روایت میکند مخاطب ما آن را در پازل کلی میبیند و تفسیر میکند که قبلا به او ارائه شده است. حقیقت یک نگاه بالاتری به مخاطب میدهد و باعث میشود همه زوایای موضوع دیده و برجسته شود.
امروز در یک جنگ تمام عیار قرار داریم
دفاع مقدس مثل یک گنجینه میماند که ما میتوانیم از روایت ابعاد مختلف آن، برای کمک به رد شدن از وضعیت امروز استفاده کنیم. چون امروز در عرصه ذهنها و روایتها در یک جنگ تمامعیار قرار داریم.در جنگ روایتها باید محل منازعه را پیدا کنیم و روایت متناسب با آن را پیدا کنیم. در حوزه دفاع مقدس، موضوعاتی وجود دارد که شیوه روایت آنها محل اختلاف است؛ مثل ادامه یا پایان جنگ، قضه مکفارلین، پذیرش قطعنامه، تبادل اسرا و گرفتن غرامت از حکومت عراق. اما الان محل منازعه، بیشتر از آنکه شبهات جنگ باشد، مسائل مهمی است که در وضعیت امروز ما تعیینکننده است؛ مثل خودباوری، نوع نگاه به توانمندیهای کشور، نوع نگاه به دشمنان مردم.به عقیده بنده در موقعیت امروز کشورمان، نیاز است در زمین بازی که غرب برای ما تعریف کرده، بازی نکنیم. برای جوان امروز، اینکه جنگ دو سال باید طول میکشید یا هشت سال، در اولویت چندم است. روایتهایی که او از دفاع مقدس نیاز دارد جایی است که حس وطندوستی، عِرق نسبت به مملکت و امید و باور نسبت به توان خودمان را ببیند؛ اینکه به او بگوییم چطور میشود با وجود همه سختیها و محدودیتها ایستاد و کار کرد. و جنگی که در آن بیشتر از ۷۰ کشور در مقابل ایران ایستاده بودند را سرافرازانه به انتها رساند.
در روایتپردازی از دفاع مقدس، باید چنین مفهومهایی را مورد تمرکز قرار دهیم؛ مفهومهایی که انگارههای شناختی را شکل میدهد و بین جبهه حق و باطل بر سر آن نزاع وجود دارد. یعنی مفهومهایی که جنگ امروز حول آن شکل میگیرد و در واقع در ذهن مردم منجر به شکلگیری ابرروایتهایی حول ایستادگی، خودباوری و مفاهیم کلیدی مشابه آن میشود.
روایتهایی برای بیدار شدن، به جای قصههای برای خوابیدن
الان دشمن دارد تلاش میکند این باور را ایجاد کند که انقلاب به هیچ دردی نمیخورد و به کشور آسیب زد؛ باید بگوییم فقط در همین مقوله جنگ هشت ساله، انقلاب نگذاشت یک وجب از خاک کشور جدا شود. دشمن تلاش میکند اینطور جا بیندازد که کشور ما وقتی به مشکلات جدی بر میخورد، مستأصل میشود؛ ما باید با اشاره به مدل مقاومت و دفاع هشتساله، این روایت را جا بیندازیم که در مواجهه با مشکلات کاملا پویا و قوی هستیم. دشمن تمرکز کرده بر روی اینکه به مردم القا کند که در بدترین شرایط اقتصادی هستیم و دیگر امیدی به بهبود نیست؛ ما باید نشان دهیم که در زمان جنگ شرایط بسیار سختتری را پشتسر گذاشتیم و راه برونرفت آن نیز نسخهای است که در آن زمان با تکیه بر توان داخلی و باور نسبت به خود اجرا کردیم. ما قصه نمیگوییم که مردم بخوابند؛ ما روایتهایی را میگوییم که مردم بیدار شوند.
در چه صورتی روایتسازیهای مغرضانه موفق میشوند؟
اگر دفاع هشتساله ما میتواند روایتهایی را به نسل امروز و به مردم امروز ارائه کند که آنها در این جنگ شناختی تقویت کند، پس طبیعتا رسانههای جبهه مقابل انقلاب تمام تلاش خود را خواهند کرد تا واقعیتهای این هشت سال را هم با ارائه روایتهایی نادرست، تحریف کند. همین چندوقت پیش بیبیسی بر اساس گزیدههایی از صوت بیسیمها در زمان جنگ یک مستندی را تولید کرده که تلاش میکند روایتسازی کند. ما یک زمان با «تحریف روایت» مواجه هستیم و یک زمان با «روایتسازی»؛ که هر دو تلاش میکنند روایتی غیر از حقیقت را در ذهن مردم شکل بدهند.
روایتسازی رسانههای دشمن، زمانی اتفاق میافتد که ما در باره رویدادهای مختلف زمان جنگ، «روایت صحیح» را ارائه نکنیم. در موضوع دفاع مقدس بیش از سه هزار عنوان موضوع داریم که باید روایت شود اما همه موضوعاتی که در تمام این سالها دستگاههای مختلف فرهنگی ما تولید کردهاند نهایتا بیست درصد از این عناوین را پوشش داده است. انبوهی از کارهای نشده وجود دارد که ما اگر برای پیشرو بودن در ارائه روایت دست اول به سمت آن نرویم، قطعا در جنگ روایتها به مشکل بر میخوریم و روایتهای مغرضانه از سمت دستگاه رسانهای دشمن، در این موضوعات دست برتر را پیدا میکند.
نیم صفحه خاطره مقابل چهلودو هزار صفحه سند
این سه هزار عنوان، جدا از روایت تاریخ شفاهی رزمندههای ما در زمان جنگ است. همینطور جداست از سیره تربیتی شهدا در جنگ است؛ این حوزه، واقعیتهای تاریخی است که در زمان جنگ اتفاق افتاده و اسناد قاطعی در خصوص آن وجود دارد. مثلا مهندسی «لشکر ده سیدالشهدا» در منطقه شلمچه چه ابتکاری در مقابل یک مشکل جدی پیدا کرد یا در موضوع عملیات رمضان چه اتفاقی افتاد؟ در فاصله زمانی بین کربلای ۴ و ۵ چه اتفاقاتی افتاد؟ یک بازه گسترده از موضوعات مختلف حول دفاع مقدس است. فقط از زاویه نظامی هم نه؛ در حوزههای سیاسی مرتبط به جنگ نیز روایتها احصا نشدهاند. مثلا وزارتخارجه ما در برهه عملیاتهای مختلف، چه نقشی را در عرصه دیپلماسی ایفا کرده است؟ وزارتخانههای ما در این حوزه چکار میکردند؟ این یک دنیا موضوع است که یا به آن پرداخته نشده است یا اگر پرداخته شده، خیلی سطحی و حداقل اینکه خروجی نداشته است و روایتپردازی نشده است. در بهترین حالت بهصورت دیتای خام صرفا ثبت و ضبط شده است. در حالیکه هر کدام از این روایتها میتوانند در آن جنگ شناختی و انگارهسازی که صحبت کردیم، بسیار موثر باشند.
برای اینکه دستتان بیاید چقدر عقب هستیم، یک مثال میزنم؛ در قضیه مکفارلین، از سمت ما به یک خاطره نصف صفحهای از آقای هاشمی که در آن زمان فرماندهی جنگ را بر عهده داشتند، اکتفا میشود. اما در سمت دیگر میبینیم که در سال ۹۴، آمریکاییها چهل و دو هزار صفحه سند را از طبقهبندی خارج میکنند و منتشر میکنند. این تفاوت دو روایتی هست که از یک موضوع واحد، از دو سمت ماجرا میبینیم.
داریم منابع ارزشمندمان را از دست میدهیم
نیازمند این هستیم که یک عزم جدی در حوزههای مختلف ایجاد شود تا همه این روایتها احصا و پردازش شود. همه دوستان در مجموعههای مرتبط دارند تلاش خود را میکنند اما از آن جایی که باید باشیم، خیلی فاصله داریم. بههرحال گذرعمر و کهولت سن رزمندهها و جانبازان و از دستدادن فرصت احصای روایتهای آنها، یعنی داریم داریم منابع ارزشمند خود را از دست میدهیم و یک فقدان جدی برای تغییر روایتهای مختلف داریم. این خلأ در حوزه روایتهای شفاهی دفاع مقدس، از روایتهای مستند و مکتوب خیلی جدیتر و نگرانکنندهتر است.
مجموعههای مختلف به سراغ سرداران دفاع مقدس رفتهاند و ضبطهای خوبی صورت گرفته است اما خروجی مطلوب هنوز در ارائه روایتهای مختلف ایجاد نشده است. ما باید روایت صحیح را تولید کنیم و آن را در فضای جنگ روایتها، غالب کنیم. اگر ما این کار را انجام ندهیم، دشمن آنچه که میخواهد را بهعنوان روایت صحیح، غالب میکند.
جزیرهای عمل کردن، یک ضعف مهم ماست
مهمترین ضعفهایی که در این حوزه وجود دارد، عدم شناخت اولویت و جزیرهای عمل کردن مجموعههای مختلفی است که در حوزه دفاع مقدس به روایتسازی و تولید محتوای رسانهای مشغول هستند. ما یک وقتی یادمان میرود که در یک جبهه هستیم و باید همافزایی کنیم. البته الان الحمدلله ارتباط موثری بین مجموعههای مختلف، مثل روایت فتح، مرکز اسناد، ستاد پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی، ارتش ایجاد شده و باعث ایجاد یک همافزایی در تولید روایتهای متعددی شده است.
اساس کار حوزه مکتوب است. هر چندتا کتاب تبدیل به یک مستند میشود و هر چند مستند، بنای یک فیلم سینمایی را شکل میدهد. این ارتباط جزیرهای بین مجموعههای مختلف باعث ایجاد هزینههای مختلف و از دسترفتن زمان برای ما شده است. اگر که من بر اساس یک پژوهش مکتوب، تولید مستند کنم و چند مستند که هر کدام از یک زاویه به موضوع نگاه کردهاند، تبدیل به یک اثر سینمایی شود آن موقع میتوانیم شاهد بیان حقیقت در سینما بهعنوان یک رسانه استراتژیک و تأثیرگذار باشیم.
داشتههایمان را فرمولسازی کنیم
اینکه ما برای مخاطب چه چیزی بگوییم؟ ما چه مفهومی برای چه کسی در چه قالبی و در چه زمانی قرار است ارائه کنیم. همه اینها مهم است. یک وقتی من شاید با یک دقیقه مصاحبه یک رزمنده در یک خاکریز بتوانم یک جریانی در کشور ایجاد کنم که چندین سینمایی نتواند این کار را انجام دهد. مثال بزنم؛ همان چند فریمی که از تصویر شهید حججی و آن نمای پرصلابت دیدید، کاری با احساسات مردم ما کرد که اگر تمام دستگاههایمان دست به دست هم میدادند نمیتوانستند این اثرگذاری را داشته باشند. همینطور مظلومیت ما را همین چندفریم توانست به دنیا نشان دهد.
حالا برای اینکه بتوانیم موثر واقع شویم، باید نگاه درست و شناخت دقیق و تسلط کافی بر جنگ شناختی داشته باشیم. ما میتوانیم این انگارههای موفقی که قبل از این برای ما پیش آمده، مثل شهدای غواض، شهید حججی، حاجقاسم سلیمانی را تبدیل به یک فرمول کنیم و بر اساس یک طرحریزی شناختی به ارائه محتوا بپردازیم. محتوای خوب کم تولید نشده اما در طی این سالها بد عرضه شده یا اصلا عرضه نشده است.
این درس را از حسن باقری یاد بگیریم
من میخواهم برای یک بچه مدرسهای یک مفهوم مربوط به دفاع مقدس را ارائه کنم. بهتر است این مفهوم به چه صورتی باشد؟ در قالب بازی، انیمیشن، فیلم سینمایی، سریال یا ... . اینها ابزارهای مختلفی است که در اختیار ما قرار دارد. اینکه درست تشخیص دهیم چه مفهومی را در چه قالبی برای چه کسی و در چه زمان و مکانی و از کدام رسانه ارائه کنم، این سادهشدهی جنگ شناختی است. متاسفانه ما خیلی کم به ین طرحریزی توجه میکنیم. ما خیلی وقتها بدون درنظر گرفتن این پارامترها، محتوایی را تولید میکنیم که بنظر خودمان خیلی محتوای خوبی هم هست، اما اثرگذاری ندارد. به این خاطر که ما فقط مفاهیم «تبلیغاتی» را میبینیم نه مفاهیم «شناختی».
اگر نگاه ما از زاویه جنگ روایتها باشد، این نکته مهم را باید در نظر بگیریم که در جنگ، شما نیازمند یک طرحریزی دشمن هستید. در جنگ ،شما توان خودتان و استعداد دشمن را بررسی میکنید و به یک طرحریزی جامع و کافی میرسید و بعد با حداقل امکانات ضربهای به دشمن میزنید که دشمن انگشت به دهان میماند. مثل آن چیزی که ما در مسأله آزادسازی خرمشهر داشتیم. این چیزی است که ما از حسن باقری یاد گرفتیم؛ اینکه خودمان را بشناسیم، دشمن را هم بشناسیم، زمین را هم بشناسیم؛ بعد طرحریزی کنیم. آنچه که در جنگ شناختی دارد گفته میشود، غیر از این نیست. ما باید عملیات شناختی ببینیم نه صرفا یک محتوای تبلیغی.
همهچیز بستگی به مخاطب دارد
در جنگ روایتها حول موضوع دفاع مقدس، جبهه مقابل انقلاب دارد تمام تلاشش را میکند تا جنگ ۸ ساله ایران را آنطور که میخواهد از منظر خودش روایت کند. بهعنوان مثال چند سال قبل، فرح پهلوی گفته بود جوانهایی که در دوره ما تربیت پیدا کردند، باعث شدند یک وجب از خاک ایران از دست نرود. اینجا فرح، با تلاش برای نادیدهگرفتن اینکه بحرین و بخشی از آذربایجان و سیستان در دوران پهلوی از خاک ایران جدا شد، تلاش میکند به نفع پهلوی روایتسازی کند. ما باید چکار کنیم؟ ما باید روایت صحیح را بگوییم. اینکه اگر نفس پاک خمینی نبود، این جوانها مثل خیلی از نقاط دنیا و مثل دورههای دیگر این کشور، بیتفاوت از کنار این موضوع میگذشتند. «نقش رهبری امام» و «رابطه امام و امت»، روایتهایی است که باید خیلی صریح و شفاف بیان شود.
اگر بخواهیم در حوزه جنگ روایتها که یکی از زیرشاخههای جنگ شناختی است ورود کنیم، باید با توجه به گروه مخاطبان روایت غالب را تعریف کنیم. بهعنوان مثال برای یک جوان امروزی که احساس میکند وضعیت فعلی کشور خیلی بغرنج است و هیچ جایی برای پیشرفت کشور وجود ندارد، باید روایتهای مربوط به تولید دانش در حین جنگ و خودکفایی و شکوفا شدن توان داخلی در اوج فشار جنگ میتواند به ایجاد حس امید و باور کمک کند. یا اگر قرار است با روایتهایی که از دفاع مقدس ارائه میدهیم، سبک زندگی مردم را تحتتاثیر قرار دهیم، نوع تعامل و همدلی مردم در آن زمان میتواند کمک کند برای اینکه آن ارزشهای اخلاقی را در وجود خودمان زنده کنیم. بر اساس مخاطب میشود از آن هشتسال و تجربههای منحصربفردی که داشت، روایتهای مختلفی را ارائه کرد. پس اینطور نیست که از دفاع مقدس، یک روایت کلی را برای همه مخاطبین ارائه کنیم.