کتاب همراه - مهرشاد شبابی - رحیم صفوی - کراپ‌شده

خندیدم و سوار ماشین شدیم. همین که نشستم یک کاغذ گرفت طرفم و گفت: این هم برگه جریمه من خانم معلم! با کنجکاوی برگه را نگاه کردم.

به گزارش مشرق، در بخشی از کتاب همراه، روایت مهرشاد شبابی درباره زندگی با سردار سرلشکر سیدرحیم صفوی، که انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشر کرده می‌خوانیم:

عصر بود. مدرسه تعطیل شده بود اما من هنوز آنجا بودم و نمره‌های بچه‌ها را وارد لیست می‌کردم. باید همان روز لیست را تحویل می‌دادم. کلافه بودم و با استرس کار می‌کردم. آخر رحیم توی ماشین دم در مدرسه منتظرم بود. شب قبل رسیده بود اصفهان و صبح زود هم من را گذاشته بود دم در مدرسه. شب هم می‌خواست برگردد منطقه و من فقط دو سه ساعت وقت داشتم او را ببینم. حالا این نمره وارد کردن همین فرصت چند ساعته را هم داشت ازم می‌گرفت.

۲۰ دقیقه طول کشید تا لیست کامل شد. آن را تحویل دادم و با عجله آمدم بیرون. تا چشم رحیم به من افتاد، آمد پایین و در ماشین را برایم باز کرد. از این کارش هم ذوق زده شدم، هم خجالت می کشیدم ولی این کار همیشگی اش بود و هنوز هم هست

رفتم جلو و نفس زنان و با هیجان گفتم سلام. وای ببخشید معطل شدی!
لبخندی زد و گفت: سلام عزیزم. خسته نباشی! بعد با شوخی و لحن کشداری گفت:منتظر گذاشتن که شگرد خانم هاست

خندیدم و سوار ماشین شدیم. همین که نشستم یک کاغذ گرفت طرفم و گفت: این هم برگه جریمه من خانم معلم! با کنجکاوی برگه را نگاه کردم. در فاصله ای که منتظر مانده بود یک برگه برداشته و نصف آن را با عبارت دوستت دارم پر کرده بود. خندیدم و گفتم جبران می کنم!

رحیم از همان بستنی فروشی ضلع جنوبی فلکه بستنی خرید. با هم حرف زدیم تا اینکه دو سه ساعت خیلی زود تمام شد. بعد من را گذاشت خانه و خداحافظی کرد و رفت. رفتنش سخت بود اما چاره ای نداشتم. با خودم گفتم خدایا سهم ما از هم، اونم بعد از این همه مدت ۲۴ ساعت هم نبود؟

دو سه سال بعد توی اهواز کارش را جبران کردم دلم می خواست بداند همیشه محبت هایش یادم هست. یک روز برایش نامه ای نوشتم:
خب رحیم جون یادته یک روز اومده بودی دنبالم مدرسه(اون وقتایی که اصفهان تدریس می کردم). تازه از جبهه اومده بودی. من کمی طولش دادم تا از مدرسه بیام بیرون. کار داشتم و تو هم تو اون مدت یه کاغذی برداشتی و نوشتی جریمه امروز من: مهرشاد عزیزم 
دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم و تا آخر صفحه را پر کردی از دوستت دارم
خب حالا من به خودم جریمه میدم:

رحیم عزیزم! دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 3
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 3
  • ۱۳:۴۱ - ۱۳۹۹/۰۷/۰۹
    9 0
    درود
  • IR ۱۶:۴۸ - ۱۳۹۹/۰۷/۰۹
    7 0
    زنده باشی سردار✌✌✌✌✌
  • کیومرث IR ۰۸:۴۴ - ۱۳۹۹/۰۷/۱۰
    0 0
    رحیم جان یادش بخیر دانشگاه تبریز همکلاس عزیز بالبخند همیشگیت من هم دوستت دارم.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس