به گزارش مشرق به نقل از فارس، مصطفی محدثی خراسانی از شاعرانی است که آثار قابل توجهی در حوزه ادبیات انقلاب اسلامی متشر کرده است. او جزءنسل اول شاعران حوزه هنری مشهد است که در سالهای اول انقلاب مأمن شاعران پرشور آن خطه بوده است.
محدثی خراسانی، مدتی نیز سردبیر نشریه «شعر» بوده است و جالب است که عالمانه در اولین شماره به معرفی قیصر شعر انقلاب میرود. محدثی تا کنون دفترهای شعر قابل توجهی سروده است که از آن جمله میتوان به «هزار مرتبه خورشید»، «سلوک باران»، «ولّی مهر»، «سُکر سماع»، «گزیده ادبیات معاصر» و ... اشاره کرد.
این گفتوگو به مناسبت دوماردیبهشت روز تولد قیصر امینپور انجام شده است.
* با هستی مهربان بود
اولین جایی که با قیصر امینپور آشنا شدید کجا بود؟
سالهای شصت و دو و شصت و سه با او آشنا شدم خصوصا یک طلبه جوانی با ما همواره بود به نام سید عبدالله حسینی که روابط عمومیاش خوب بود و زود با مجامع و مراکز ارتباط پیدا میکرد، با این که از خود من دو سه سال کوچکتر بود خیلی زود ارتباط میگرفت و میآمد تهران و برمیگشت و ما هم در مشهد با هم جلسه شعری داشتیم که ابتدا در باغ نادری جمع بودیم.
چه کسانی از شعرا آنجا حضور داشتند؟ فکر کنم غلامعباس ساعی و مجید نظافت هم بودند؟
بله، نظافت بود و ساعی، من و آقای منوری، احمد زارعی و محمد کاظم کاظمی هم که تازه از افغانستان آمده بود و آن موقع هم واژگان خاص خودش را داشت. اولین شعرهایی که آقای کاظمی میخواند اینها بود:
جنون هم خندهها دارد به فرهنگی که من دارم!
کاظمی هم بعدها آمد و با آقای معلم آشنا شد و تأثیرپذیری از آقای معلم گرفت و ....
همان سال 62 و شصت و سه میآمد مشهد؟
نه مشهد نمیآمد. اولین باری که ایشان را رسما دیدم سال 65 بود.
کجا؟
کنگره شعر جنگ اهواز
اسمش کنگره شعر جنگ بود یا دفاع مقدس؟
آن موقع اسم کنگره دفاع مقدس کنگره شعر جنگ بود و بانی آن آقای زارعی بود. ایشان بودند و سردار اثباتی کار را انجام دادند و ما هم گروه نوپایی بودیم در سال 65 در مشهد. در حوزه هنری تقریبا آن موقع اذعان داشتند که پایگاه حوزه هنری بعد از تهران مشهد بود. به همین خاطر یک اتوبوس از تهران برایمان فرستاده بودند که شما هر کس از شاعران را می خواهید بیاورید کنگره شعر جنگ. اتوبوس را فرستادند و حدود بیست، بیست و پنج نفر را بردیم اهواز. رفتیم اهواز و سه چهار روزی کنگره شعر اهواز بودیم. آقای حسینی آنجا بود و دوستان دیگر.
* رفتار قیصر جوری بود که با همه صمیمی میشد
آن جا چه طوری با قیصر اخت شدید؟
من نمیخواهم ادعا کنم که با امینپور اخت شدم. اصلا ایشان یک روحیهای داشتند که با همه صمیمی بودند.
خیلیها ادعا میکنند که با ایشان اخت هستند ولی وقتی که به شما عرض کردم عکسهایی که با ایشان داشتید بیاورید با اصرار من تنها یک عکسی که با ایشان داشتید را آوردید.
در حقیقت این لطف عام امینپور بود و شامل شخص خاصی نبود. خوب یک نگاه معرفتی و جذاب و جذب کننده داشت و همهاش دنبال دلجویی از هستی بود و این هم طبیعی بود که با همه نرم و با حوصله برخورد کند. بنشیند و با حوصله حرفشان را گوش کند. خوب برخیها اینچنین رفتارها را از دیگران نمیدیدند خیال میکردند که این برخوردها را نسبت به شخص خاصی دارد. نسبتی که خیلی از شاعران با ایشان داشتند ما هم داشتیم و طبیعتا آقای امینپور روحیهاش طوری بود که از خلق و خوهای متعادل و نرم بیشتر خوشش میآمد و میخواست یک نگاه مهربان به هستی داشته باشد.
خودش هم میگوید میتوان از سنگ تا انسان مهربان بود.
نه تنها حرفش و شعرش بلکه عملش این گونه بود. سیر و سلوکش این گونه بود. من هم تا حدودی به این سمت گرایش دارم. برخوردم با هستی این گونه است. فکر میکنم در این ویژگی با امینپور یکی باشم.
پس سال 65 دلدادگی و دوستی شما ادامه داشت؟
بله.
* قیصر باید مطرح میشد تا شعر از بنبست بیرون بیاید
چون اگر ادامه نداشت نمیآمدید اولین شماره مجله شعری که توسط شما احیا شد در مورد امینپور در بیاورید؟
بنده به آقای امینپور ارادت داشتم. تصورم این بود که راه برونشد شعر و بیرونشدن ما از بن بست این است که اینها میخواهند مطرح شوند باید ظرفیتهای این افراد برای جوانان شناسانده شود و بتوانند راه رستگاری را در شعر پیدا کنند. نه این که صرفا من خودم آقای امینپور را دوست داشتم و این گونه باشد. چون جوانها را دوست داشتم و نمیخواستم که در واقع این استعداد و توانی که دارند، هزینه مادی و معنوی که دارند صرف شعر میکنند و اگر میخواهند به سامانی برسد باید از این نقطه شروع کنند و چراغ راه نوجوانان قرار دهم. به خاطر این بود که من به تهران آمدم.
سال 80 آمدید تهران؟
بله سال 80 آمدم تهران. از همان موقع یکسالی بود که مجله شعر تعطیل شده بود و زمزمه این که دوباره مجله شعر میخواهد راه بیفتد هم بود و حتی با من هم راجع به مجله صحبت شد که دیگر سال 81 بود؟
شماره 30 را شما برای قیصر درآوردید؟
بله آنجا من تصورم این بود که پس از دو سالی که مجله شعر تعطیل شده بود و الان هم که با این آشفته بازاری که بود با چه رویکردی میشود وارد شد که بتواند جاذبه و تأثیرگذاری لازم را داشته باشد.
* به خاطر ویژهنامه قیصر مواخذه شدم
جو قیصرانه باید وجود داشته باشد؟
واقعیت این بود که جامعه ادبی ما نیازمند این روحیات است. این نگرشها به شعر خوب است با چند نفر مشورت کردم خیلیها هم مخالف بودند! خیلی مخالفهای سر سختی هم داشتیم مثل یک آقایی که قدرت داشت نمیگذاشت این کارها را انجام دهیم . بعدها دو سه بار ما را مواخذه کرد و حتی برد پیش رئیس حوزه هنری و گفت: ایشان بودجه بیتالمال را حیف و میل کرده است و از این حرفهای تند را میزد و میگفت که قیصر شاعری نبوده است که در صحنه باشد و از انقلاب دفاع کند و ساکت نشسته است؟
البته جناب محدثی قیصر ساکت ننشسته بود؟
بله میدانم، تصورشان از صحنه بودن چیز دیگری بود متأسفانه بعضی از این دوستان متوجه نمیشوند. قیصر در زیربنای شعرش دارد انقلاب را تحکیم میکند. اینها فقط ظاهر را میدیدند و جالب این است که پنج سال بعد که قیصر به رحمت خدا رفت دست حوزه هنری برای حضور در مراسم قیصر خالی بود. آمدند همان مجلهای که با فشار و بیمیلی چاپ کرده بودند پنج - شش هزار تا عکس گرفتند و حتی فایلها و زینکها را نگه نداشته بودند. همان را عکسبرداری کرده بودند و روز چهلم قیصر آن پنج - شش هزار مجله را توزیع کردند.
اجازه بدید که بیشتر به این ویژهنامه بپردازیم چون خود من یکی از آنهایی بودم که شما با این شماره از نشریه وزین راه را برای ما باز کرده بودید و ما را از شعر پویای انقلاب ما خبر کرده بودید. شما در همان ویژهنامه یک مطلبی نوشته بودید که میخواستم با «قیصر» مصاحبه کنم. صلاح ندانست که مصاحبه کند؟
بله.
چرا مصاحبه نکرد؟
آقای امینپور به شدت از چهره شدن و مطرح شدن به شکل تبلیغاتی و ژورنالیستی پرهیز داشت. دوست داشت که اثرش بیشتر تأثیرگذار باشد تا این که بخواهد مصاحبه کند و کارهای آن چنانی از این طریق داشته باشد و شاید این که شناخت دقیق از من نداشت و شاید افکار من برایش روشن نبود که حوزه هنری چطوری به سراغ سوژهای به نام «قیصر امینپور» آمده است و میخواهد با او مصاحبه کند.
* 15 سال از حوزه هنری کسی سراغ قیصر نرفت
یعنی از سال شصت و شش که قیصر از حوزه هنری رفت تا هشتاد و دو کسی از حوزه هنری سراغ قیصر را نگرفته بود؟
بله 15 سال کسی از حوزه پیش او نرفته بود هیچ تماسی با ایشان جهت حضور در حوزه گرفته نشده بود. این هم که من مطرح کردم بلوایی شد. به همین دلیل بود و بعد هم من از ایشان خواستم که یک فرصتی بگذرد با چند تن از شاعران به دیدار ایشان برویم و قیصر پذیرفت من و آقای ترکی و صادق رحمانی و یدالله گودرزی یک شب رفتیم خانه ایشان نشستیم، صحبت کردیم و گفت من مصاحبه نمیکنم با مجلهای که میخواهید برای من دربیاورید. بعد رفتیم سراغ سیدحسن حسینی و او هم سه چهار ماه ما را پیچاند. ایشان هم خیلی ذهنیت خوبی نداشت.
یک جاهایی همین سیدحسن به مجله شعر میتازد؛ بعد هم شما رفتید با سیدحسنی که از مجله شعر دل خوشی ندارد در مورد قیصر مصاحبه کردید. این نشان میدهد که شما رفتید سیدحسن را متقاعد کردید.
با آقای حسینی یکبار رفتم رادیو صحبت کردم و توضیح دادم که الان میدانید که جوانها در شعر دارند دنبال سبکهای فلان میروند و خیلی هم حوزه هنری در این فضا نیست، البته ایشان تأیید کرد و قبول کرد که مصاحبه کند و گفت پس بگذارید من یک صحبتی با قیصر هم بکنم و بعد مصاحبه کنم.
سیدحسن حسینی میگفت قیصر در فتح لانه جاسوسی هم بود
البته این مصاحبه شما در یادنامه قیصر امینپور «همزاد عاشقان جهان» هم آمده است. به نظر من بعد ازده پانزده سال بود که آقای حسینی با مجلهای گفتوگو میکرد. چیزهایی در آن مصاحبه بود که شما نتوانید انعکاس دهید با توجه به فضایی که از حوزه هنری مطرح بوده است؟
نه. همان صحبتهایی که بود مطرح شد حتی یک بخشی هم ایشان مطرح کرد که اولین بار بود ذکر میشد که قیصر امینپور از دانشجویان پیرو خط امام(ره) بوده و جزو فتح کنندگان لانه جاسوسی. یک هفته اول را ایشان لانه جاسوسی بوده است در آنجا او و دوستانش بیانیههایی را مینوشتند و میخواندند.
امینپور کتابی دارد به نام «طوفان در پرانتز» که کل این کتاب دیشب به دست من رسید. چرا نسبت به معرفی کتاب مذکور از سال انتشارش در 1365 اقدام نشده است. قیصر در واقع در نثر هم حرف برای گفتن دارد. مقدمه این کتاب گزینه اشعارش را ببنید کتاب «بیبال پریدن» یا دیگر آثارش . شاید به این خاطر است که ما مجله شعر بودیم و کانون توجه ما شعر بوده است ولی در معرفی آثارش اسمی از این کتاب آمده است من تصورم این است که آقای امینپور تا همین اواخر نثررا با پا به پای شعر کار کرد. شما درست می گویید نثرش هم عالی بود. اصلاً شروع کتاب ارزشمند (سنت و نوآوری در شعر معاصر). با این جمله زیبا و شاعرانه ی(نوآوری سنت اوست...)چقدر زیبا شروع میکند البته این نثر را جزوچیزی نثر دانشگاهی به شمار میآوریم.
خیلی از این ویژگیها مشترکاتی است که با سید حسن حسینی داشتند، حسینی هم نثر واژهها و برادههایش این گونه است. به تعبیری خاستگاههایشان یکی است.
قیصر در یکی از شمارههای سوره، کتاب «قیام نور» نصرالله مردانی را نقد عالمانهای میکند که الان هم خیلیها بر این عالمانهبودنش صحه میگذارند. در رابطه با نقدهای امینپور توضیح دهید.
این نقدی است که یکی از شاعران نسل بر آمده از انقلاب به شکل جدی مینویسد. البته آقای کاظمی هم این کتاب را نقد کرده بود و به ویژگیهای نقد امین پور اشاره میکرد.
قیصر امینپور در حوزه نقد چه حرفهایی برای گفتن داشت؟ یعنی صحبت هایی که در حوزه هنری و شبهای شعر دفاع مقدس داشت چگونه بود؟
چیزی که من شنیدم در واقع کار اجرای جلسات را بیشتر آقای حسینی و باقری به عهده داشتند. و نقد و مسایل هنری با آقای امینپور بوده است و امینپور و حسینی نقد میکردند. ظاهرا نقدهای آقای حسینی و امینپور مکمل همدیگر بودند. آقای حسینی صراحت لهجه و بیملاحظهگی در نقد داشت.
که البته در گزیده شعر دفاع مقدس ایشان هم هست؟
بله. آن جایی که لازم بوده به صراحت میگفته است و به عواقب کار نمیاندیشیده است ولی آقای امین پور انسان متعادل تری بود.
من با شما مخالفم که میگویید امینپور آدم متعادلی بوده است؟ همین قیصر امینپور یک شعری دارد به نام «باغ کاغذی» در آن جا میگوید: «سوخت دست و بال ما ازاین همه/کاسههای داغتر از آشها» و در جاهای دیگراین غزل نیز تعریضهای زیادی دارد؟
تعادلی که من میگویم از نوع تعادلی که سهراب سهری میگوید آب را گل نکنیم نیست. ببینید قیصر امینپور خودش جریانساز شعر انقلاب است.