به گزارش مشرق، صفحه اینستاگرام مرزوبوم روایت سردار علی ناصری در کتاب پنهان زیر باران از نحوه ی گزینش سپاه در روزهای آغاز جنگ را منتشر کرد .
جنگ که شروع شد من در پایگاه بسیج محله مان در اهواز شروع به فعالیت کردم. فرمانده ی پایگاه، صاحب سیاحی بود. دو تن از دوستانم به نامهای سید سعد حسینی و راضی حمیداوی از دوستان آقای شمخانی، از بنیانگذاران سپاه اهواز بودند. من در بسیج، دوره ی آموزش اسلحه دیدم. عراق داشت به طرف اهواز پیشروی میکرد. حسینی و حمیداوی به من گفتند که سپاه اهواز نیرو میخواهد. من و کریم طعیبی برای گزینش در سپاه پاسداران به اهواز رفتیم.
ابتدا حاج حمید تقوی مسئول وقت تحقیقات سپاه، سوالات مختلفی از ما کرد. پذیرش سپاه اهواز خیلی سختگیر بود. وقتی مصاحبه میکردند تن آدم می لرزید. فکر میکردی مجرم هستی!
از جمله سوالاتی که کرده بودند این بود که سپاه چه ارگانی است؟ چهار پاسخ هم برای آن گذاشته بودند از جمله محافظهکار. من این گزینه را علامت زدم.
بعد از چند روز باز مرا برای مصاحبه صدا کردند و انگیزهام را درباره ی پیوستن به سپاه پرسیدند. گفتم جنگ شده و وظیفه همه ماست که از کشور و اسلام و انقلاب دفاع کنیم. میخواستم بروم طلبه شوم اما دیدم جنگ واجبتر است. کسی که با من مصاحبه میکرد با تعجب پرسید: پس برای چه نوشته ای سپاه محافظهکار است؟ و من در کمال سادگی و صداقت گفتم: بله سپاه محافظهکار است!
گفت میدانی محافظهکار یعنی چه؟
- بله میدانم
- معنیش چیه؟
- یعنی سپاه محافظهکار انقلاب است. از کارهای انقلاب محافظت می کند.
خندید و وقتی معنی واقعی محافظه کاری را برایم شرح داد شرمنده شدم. مدتی مرا سوال پیچ کردند.
سرانجام حوصله ام سر رفت و به حاج تقوی گفتم: چته این همه سوال پیچم میکنید؟ مگر شما نمیخواهید کسی جانش را برای انقلاب بدهد؟ مهم تر از جان چیز دیگری هست؟ من حاضرم جانم را بدهم.
پ.ن: عکس ها متعلق به سردار سرافراز، شهید حاج حمید تقوی است که در سال ۹۳ و در جریان عملیات محمد رسول الله (آزادسازی شهر سامرا)، به شهادت رسید.