ادبیات ایران

زبان سلین در این کتاب، ساده اما بسیار آشفته است. او در مصاحبه‌ای در مورد زبان کتاب‌های خود این‌طور می‌گوید: «من همان‌طور که حرف می‌زنم می‌نویسم.»

به گزارش مشرق، عنوان «مرگ قسطی» خود شعری‌ است و داستانی و معنایی از رنجی به نام زندگی. رنجی که گرچه سراسر ملال نیست، لحظات کوتاه شاد آن را به‌سختی می‌توان یافت. لحظاتی که حتی اگر یافت شود زود فراموش خواهد شد. سلین در این کتاب از زخم‌های نهانی می‌گوید که هرگز بهبود نخواهند یافت. انسان‌هایی را به تصویر می‌کشد که برای تامین رفاه عزیزانشان تن به دشوارترین کارها می‌دهند، اما در انتهای شب، پس از تمام تلاش‌هایی که برای آسایش آنها کرده‌اند، بی‌رحمانه از ایشان زخم می‌خورند و خطوطی پاک نشدنی بر روحشان می‌نشیند.

نهالی را تصور کنید که در اولین سال‌های رشد خود از امداد باغبانی چیره‌دست محروم بوده، ناگزیر زیر بار سنگینی اولین شاخ و برگ‌های خود خمیده است و حال پس از گذشت سال‌ها، تلاش او برای قد کشیدن و تصاحب سهم بیشتری از آفتاب بی‌اثر مانده. نه پناهی برای آشیان ساختن است و نه سایه‌ای برای آرمیدن.

شخصیت اصلی داستان، فردینان، پسرک جوانی است که طی سال‌ها به این باور می‌رسد که اگر دیگران ریشه ناکامی‌های زندگی را در ذات او می‌جویند، پس باید جهانی پلید و سیاه در وجود خود داشته باشد. می‌آموزد که باید به‌خاطر تمام اتفاقات ناگوار پیرامون خود شرمگین باشد و این شرم را تا آخرین لحظه در خود حس می‌کند. تا آنجا که برای دوری از ملامت دیگران همراهی با شخصیت‌هایی که جایی در دلش ندارند را وظیفه خود می‌داند.

وقایع داستان در فضای زندگی طبقه محروم جامعه رخ می‌دهد و فقر، عنصر مهمی‌ است که بر سراسر داستان سایه انداخته و تمام شخصیت‌ها را کم و بیش به خود دچار کرده‌است؛ خلأیی که حسرتی مدام در شخصیت فردینان می‌سازد و زندگی او را با جست‌وجویی بی‌پایان برای به دست‌آوردن آسایش و رفاهی نسبی گره می‌زند. او به‌دنبال یافتن شغلی مناسب با شخصیت‌هایی از شهرها و جوامع مختلف همراه می‌شود و تجربه سال‌ها زندگی را در مدت کوتاهی توشه راه می‌کند و در پایان چیزی که او بیش‌ از هرچیز با آن آشنا می‌شود شکست است. شکست و اهمیت تلاش دوباره.

زبان سلین در این کتاب، ساده اما بسیار آشفته است. او در مصاحبه‌ای در مورد زبان کتاب‌های خود این‌طور می‌گوید: «من همان‌طور که حرف می‌زنم می‌نویسم.» درحالی‌که حتی می‌توان گفت او همان‌طور که فکر می‌کند می‌نویسد؛ چرا که اثری از تلاش برای نظم‌دهی و معیارنویسی در جملات او به چشم نمی‌خورد. مهدی سحابی، مترجم کتاب، این ویژگی زبانی سلین را به‌خوبی حفظ کرده و به ما اجازه داده سبک نویسنده را دریافته و از آن لذت ببریم. او با وقوف کامل بر قصد نویسنده از انتخاب این شیوه نگارش، سعی کرده تا تفاوت‌های زبانی نویسنده را بی‌کم و کاست به مخاطب منتقل کند.

سلین با آدمی و زشتی‌های رفتاری و شخصیتی او بدون تعارف برخورد می‌کند و نشان می‌دهد انسان‌ها چطور در شرایط گوناگون ابعاد تاریک خود را بروز می‌دهند و دست به اعمالی شنیع می‌زنند. در قسمتی از داستان می‌خوانیم: «توی زندگی همین‌که وضع‌مان یک‌خرده بهتر می‌شود همه فکرمان می‌رود دنبال کثافت‌کاری.»

او شخصیت‌ها را با تمام وجوه مثبت و منفی‌شان می‌پذیرد و به ما می‌گوید ما نیز شاکله‌ای از نقاط قوت و ضعف هستیم که توسط دیگران و جامعه خود پذیرفته شده‌ایم. در طول داستان درمی‌یابیم که او مایل به خلق هیچ شخصیت سفید یا سیاهی نبوده و انسان‌ها را همگی ترکیبی از این دو رنگ می‌داند.

اگر در وهله اول با کتابی چنین پرحجم مواجه شوید، گمان خواهید کرد خواندن آن با لحظاتی کسالت‌بار همراه خواهد بود، اما اتفاقات و رخدادهای مهم داستان یکی پس از دیگری شما را به ادامه دادن آن ترغیب می‌کند؛ به‌طوری‌که حتی اگر اهل رمان‌های بلند و پر شرح و تفسیر نباشید، از خواندن این کتاب خسته نخواهید شد.

با این‌که مرگ قسطی در فراز و نشیب زندگی شخصیت‌ها در هر سنی سرک می‌کشد و از تلخی و شیرینی آن سخن می‌گوید، اما ادبیات نه‌چندان فاخر طبقه محروم داستان باعث می‌شود که این کتاب برای هر سنی از مخاطبان قابل توصیه نباشد.

*اسما ساجدی پویا نویسنده / ویژه نامه قفسه / روزنامه جام جم

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس