به گزارش مشرق، «جو بایدن» رئیسجمهور برگزیده از منظر رسانههای آمریکا، برای اولینبار در تاریخ سیاست خارجی آمریکا طی حکمی «جان کری»، وزیر خارجه اسبق این کشور را به عنوان نماینده ویژه دولت آمریکا در امور تغییرات اقلیمی معرفی کرد.
زمانی که این انتصاب بایدن در کنار سخنان تبلیغاتی وی و میثاق سبز قرار میگیرد به خوبی روشن میشود که تغییرات اقلیمی تبدیل به موضوعی راهبردی برای واشنگتن شده که علاوه بر ابعاد محیط زیستی جنبه امنیتی نیز یافته است.
البته در کنار تمام اینها باید به اولین اقدام دولت بایدن در حوزه سیاست خارجی نیز از همین دیدگاه نگریست. به این ترتیب بازگشت به پیمان مقابله با تغییرات آب و هوایی به احتمال زیاد اولین قدم اصلاحی بایدن در حوزه سیاست خارجی خواهد بود.
اما به واقع این تحولات طلیعه چه دورانی از نقشآفرینی تغییرات آب و هوایی در روابط بینالملل خواهد بود؟
* موجی که تغییرات اقلیمی به همراه خود میآورد
پیشبینی دقیق این که تحولات آب و هوایی چه تغییری در توازن قوا در دنیا ایفا خواهد کرد، بسیار مشکل است. بخش مهمی از این عدم قطعیت به ناتوانی بشر در پیشبینی آب و هوا و مدلسازی تحولات آینده باز میگردد.
با این حال نگاهی به مدلسازیهای موجود کنونی نشان میدهد که در صورت گرم شدن آب و هوا شاهد تغییراتی خواهیم بود که به صورت مستقیم بر وضعیت ژئوپلتیک جهانی تاثیر خواهد گذاشت.
به عنوان مثال ذوب یخهای قطبی پتانسیل فوقالعادهای که در مناطق یخزده قطب شمال وجود دارد را آزاد خواهد کرد. با باز شدن راههای دریایی به صورت دائمی امکان کشتیرانی دائمی در تمام طول نوار ساحلی شمالگان فراهم خواهد شد و در کنار آن موجب اکتشافات گسترده برای بهرهبرداری از ذخایر عظیم نفت و گاز این منطقه اقتصادی میشود.
چشماندازی که حتی «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا را وادار به مطرح کردن پیشنهاد خرید گرینلند از دانمارک کرد. گرم شدن هوا هم چنین تأثیر قابل توجهی بر جغرافیای کشاورزی در دنیا خواهد گذاشت. در طول ۵۰ سال آینده سیبری به عنوان یک منطقه یخزده دارای آب و هوایی معتدل خواهد شد که کشاورزی در آن را ممکن میکند.
همین اتفاق برای بیابانهای شمال چین و مناطق قطبی شمال کانادا نیز روی میدهد و عملاً وضعیت اسکان جمعیت را بهطور کامل متحول خواهد کرد.
در این میان مهمترین خطری که کشورهای توسعهیافته را تهدید میکند بالا آمدن سطح آب دریاهاست. شاید این تهدید در ابتدای امر چندان مهم به نظر نرسد اما زمانی که بدانیم ۷۰ درصد تولید ناخالص ملی کشورهای مزبور در مناطق ایجاد میشود که تنها ۳۰ کیلومتر از ساحل فاصله دارند ابعاد فاجعه روشن خواهد شد. به این ترتیب خسارتهای کلانی به علت سیلابها و طوفانهای ناشی از این تغییرات به بار خواهد آمد که مقابله با آنها به این سادگی نخواهد بود.
به این ترتیب تغییرات آب و هوایی حتی میتواند در طولانیمدت امنیت ملی کشورها را تحت تأثیر قرار دهد و همین نکته باعث شده تا این مساله از یک معضل زیست محیطی خارج و به یک اولویت حاکمیتی تبدیل شود.
البته در این میان کشورهای در حال توسعه نیز آسیبهای فراوانی خواهند دید با این حال نکته اساسی اینجاست که حرکت کشورهای در حال توسعه به سمت رشد اقتصادی نیازمند منابع ارزان فسیلی است و اتکای صرف به انرژیهای تجدیدپذیر مسیر رشد را برای آنان سختتر میکند؛ مزیتی که بسیاری از کشورهای در حال توسعه در سالهای قبل از آن استفاده کردهاند و حالا برخی به دنبال محدود کردن آن در سطح جهانی هستند.
* موضوع انرژی چگونه سیاست ترامپ را در قبال ایران تعیین کرد
به نظر میرسد آنچه که موتور محرکه محدود کردن گازهای فسیلی باشد طرح بایدن در قالب یک پیمان سبز برای حرکت به سمت یک اقتصاد بدون کربن است.
بر این اساس قرار است که ۲ هزار میلیارد دلار در خصوص توسعه انرژیهای سبز و گسترش مصرف آنها سرمایهگذاری شود. این حرکت کاملاً بر خلاف رویکرد دونالد ترامپ رئیسجمهور فعلی آمریکاست که قرار است سمت ریاست جمهوری خود را در ژانویه سال ۲۰۲۱ به بایدن تحویل دهد.
ترامپ که بیشتر به دنبال توسعه صنایع سنتی انرژی در آمریکا بود نه تنها از پیمان آب و هوایی پاریس خارج شد بلکه توسعه استخراج «شیل نفت» و گاز و همچنین بازسازی صنعت ذغالسنگ آمریکا را در دستور کار قرار داد.
نتیجه مستقیم این سیاست افزایش تولید آمریکا تا سقف ۱۲ میلیون بشکه بود. ترامپ نه تنها خواستار خودکفایی آمریکا در تولید انرژی بود بلکه تصرف بازار سایر کشورهای نفتی را هم در دستور کار خود قرار داد. ۴ میلیون بشکه در روز ظرفیت اضافه تولید شیل نفت با خارج کردن ایران، ونزوئلا و لیبی از بازار نفت دنیا با ابزار تحریم در بازار جا کرد.
سیاستی که بازتاب مستقیم آن خروج آمریکا از توافق هستهای با ایران بود که به واشنگتن این امکان را بدهد تا تحریمهای نفتی علیه ایران بازگردانده شود. در سال ۹۸ نیز تمام تخفیفهای تحریمی برای صادرات نفت ایران لغو شد تا جای آن را نفت سبک آمریکا بگیرد. هند، کره جنوبی و ژاپن سه کشوری بودند که با صفر کردن واردات نفت خود از ایران مشتری نفت آمریکا شدند.
از سوی دیگر با افزایش تولید گاز از میادینی همچون «ایگل فورد» آمریکا صادرات گاز مایع شده را در دستور کار خود قرار داد. به همین دلیل نیز تحریمهای گستردهای در حوزه انرژی علیه زیرساختهای گاز روسیه وضع شد تا اروپاییها به خرید گاز از شرکتهای آمریکایی روی بیاورند.
حتی زمانی که ترامپ مذاکرات خود را با چین برای افزایش صادرات خود به این کشور آغاز کرد خرید گاز مایع یا «LNG» اولین پیشنهاد واشنگتن به پکن برای رفع کسری تجاری بود.
به این ترتیب توسعه تولید نفت و تسلط بر جریان سوختهای فسیلی در دنیا پایه و اساس سیاست ترامپ را تشکیل میداد اما حالا در شرایط فعلی میتوان گفت که دولت بعدی آمریکا نه تنها با چنین رویکردی مخالف است بلکه به دنبال جایگزین کردن آن با انرژیهای سبز است.
* پیمان سبز نوین در دوره بایدن
مخالفت با توسعه استخراج شیل نفت و گاز یکی از مهمترین سیاستهای بایدن در راستای مقابله با تغییرات اقلیمی است. محدود کردن حفاری در زمینهای فدرال، لغو برخی معافیتهای مالی و بستن چاههای نفت ضررده اولین گام در این حوزه است.
البته این سیاستها به معنی این نیست که استقلال انرژی آمریکا به خطر بیفتد بلکه ظرفیت صادراتی آمریکا کاهش مییابد. برخی از تحلیلگران چنین رویدادی را به موافقت ضمنی آمریکا با بازگشت نفت ایران و ونزوئلا به صورت محدود به بازار تفسیر میکنند.
از سوی دیگر طرحهایی برای حذف کامل گازهای گلخانهای از سیکل تولید انرژی همزمان با پیروزی بایدن به جریان افتاده است. به عنوان مثال دولت «بوریس جانسون» نخستوزیر بریتانیا رسماً اعلام کرده است که تا سال ۲۰۳۰ فروش خوردروهای بنزینی به طور کامل ممنوع خواهد شد. فرانسه نیز طرح مشابهی در دست اقدام دارد. از هماکنون سهام «شرکت تسلا» که پر آوازهترین تولیدکننده خودروهای برقی در دنیاست به بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار رسیده است.
چین هم از این قافله عقب نمانده و در برنامهای بلندپروازانه از حذف گاز کربن تا سال ۲۰۶۰ در این کشور خبر داده است.
* آپارتاید بهرهمندی از انرژیهای سبز
با نگاهی به اهداف فوق این نکته به ذهن متبادر میشود که اجرای چنین برنامههایی میتواند به محیط زیست کمک فراوانی کند اما واقعیت این است که در این مسیر دنیا به سمت یک آپارتاید جدید حرکت خواهد کرد.
شاید استفاده از انرژیهای سبز برای مصرفکنندگان در کشورهای توسعهیافته قابل تحمل باشد اما شهروندان کشورهای در حال توسعه اغلب هزینه استفاده از انرژیهای جایگزین به خصوص در صنعت حمل و نقل را ندارند. به این ترتیب اگر یک نظام جهانی در خصوص سهمیهبندی تولید کربن در دنیا به اجرا در بیاید، باید امتیازاتی به کشورهای در حال توسعه داده شود تا به تدریج با چنین ساختاری هماهنگ شوند اما دادههای فعلی خلاف این مساله را نشان میدهند.
از سوی دیگر اغلب کشورهای توسعهیافته فناوری و سرمایه لازم برای گذار از انرژیهای فسیلی به نو را در اختیار دارند ولی چنین امکانی برای سایر کشورها صدق نمیکند. بنابراین همان شکافی که در دوران انقلاب صنعتی قرن ۱۷ بین کشورهای اروپایی و سایر نقاط دنیا به وجود آمد، این بار به شکلی دیگر تکرار خواهد شد.
نکته دیگر اینجاست که اگر کشوری بر خلاف سیاستهای مزبور حرکت کند احتمالا به نوعی، تهدیدکننده تلقی خواهد شد. به این ترتیب بعید نیست که برخی اعمال محدودیتزا علیه کشورهای خارج از این پیمان اعمال گردد.
در کنار این نباید فراموش کرد که ایران به عنوان یکی از بزرگترین تولیدکنندگان انرژی جزو کشورهایی است که به صورت مستقیم تحت تأثیر اجرای پیمان پاریس و تحولات مرتبط با گذار انرژی قرار خواهد گرفت. صرفنظر از بحث بازارهای انرژی ایران که اهمیتی فراوان برای توسعه ایران خواهد داشت، هرگونه نقشآفرینی ما در این فرآیند باید بر اساس این فرض صورت بگیرد که امکان استفاده حداکثری از منابع زیرزمینی کشورمان برای توسعه فراهم باشد.
به طور حتم همانگونه که سیاست دوره ترامپ در حوزه انرژی بر نوع تقابل تهران و واشنگتن در موضوعاتی مانند برجام مؤثر بود، سیاستهای دوره بایدن در حوزه تغییرات اقلیمی نیز میتواند چنین اثری داشته باشد. به طور متقابل نیز ایران باید این موضوع را در قالب یک پکیج امنیتی، اقتصادی و زیست محیطی در نظر بگیرد و تمام جوانب هرگونه پیوستن به رویههای بینالمللی را در نظر بگیرد.