به گزارش مشرق، مفهوم سیاست خارجی آمریکا در مداخله خلاصه میشود؛ واشنگتن به خاطر قدرت نظامی و اقتصادی خود همواره سعی کرده است تا از آنها برای نفوذ و سلطه بر دیگر کشورها بهره ببرد.
در طول سالیان گذشته این سیاست توانسته است نفوذ آمریکا را در جهان به همراه داشته باشد.
بیشتر بخوانید:
حمایت خاموش جمهوریخواهان از پیروزی بایدن
اما اکنون نیز چنین روندی میتواند در سیاست خارجی آمریکا جایگاهی داشته باشد؟
روشن است که با ظهور و بروز قدرتهای جدید در دنیا، شاهد افول قدرت و نفوذ آمریکا در جهان هستیم.
بیشتر بخوانید:
از نظر دولتبایدن اروپاییها کودک و آمریکا پرستارشان هستند
تلاشهای بیوقفه و عصبانیتهایی که از چهره آمریکا دیده میشود، نشان میدهد که نظام لیبرال سرمایه داری نگران آینده و نقش جهانی خود است.
تلاشهای به شدت عصبی آمریکا در این روزها را باید به حساب آن گذاشت که این رژیم در بحث قدرت و نفوذ نفسهای آخر خود را میکشد.
آمریکا چارهای ندارد جز آن که بپذیرد قدرتهای نوظهوری در دنیا شکل گرفتهاند که باید آنها را تحمل کند و از هر گونه اقدامی علیه این قدرتهای نوظهور که سالها برای رسیدن به چنین جایگاهی تلاش کردهاند، بپرهیزد.
هر اندازه که آمریکا در تقابل با قدرتهای نوظهور بایستد و دشمنی کند، هژمونی خود را تضعیف کرده است.
آمریکا اکنون در نقاط گوناگون دنیا حضور نظامی و سیاسی دارد اما این حضور و نفوذ تضعیف شده است.
بیشتر بخوانید:
تحلیلی بر وجه تمایز سیاستهای بایدن و ترامپ
آمریکا در دوران جو بایدن اگر قصد تغییر در سیاستها خارجی خود دارد، باید به حضور نظامی در کشورها و مناطقی از دنیا پایان دهد.
هزینههای سنگین حضور آمریکا و تقابل و تضاد با برخی کشورهای دنیا، اکنون به یک چالش جدی برای این کشور تبدیل شده است.
مردم آمریکا نیز خسته از سیاستهای سردمداران خود هستند و در اعتراضات و تظاهراتی که در جریان انتخابات ریاست جمهوری در این کشور شکل گرفته است، نارضایتی خود را به سیاست خارجی حکام خود نشان میدهند.
مردم آمریکا خواهان رسیدگی به امور داخلی کشورشان هستند.
سالهاست که دولتهای آمریکا نسبت به مسائل داخلی کشور بیتوجه هستند و همین امر باعث شده تا مشکلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و حتی سیاسی در این کشور افزایش یابد.
تبعیض و بسیاری معضلات اجتماعی دیگر مردم آمریکا را رنج میدهد به همین خاطر است که برخی ایالتها خواهان استقلال شدهاند.
با وجود همه چالشهایی که آمریکا با آنها درگیر است، راهکار برون رفت از این مشکلات چیست؟
تنها راه ممکن برای نظام حاکم در آمریکا این است که دست از سر دنیا بردارد و به دخالتهای خود در امور دیگر کشورها پایان دهد.
مهمترین چالش آمریکا اکنون در غرب آسیاست، هر چند در دیگر نقاط دنیا نیز چالشهای زیادی دارد، در آمریکای لاتین، آسیای شرقی، کره شمالی و برخی دیگر از نقاط، اما مهمترین چالش آن، غرب آسیاست.
اگر آمریکا بتواند پس از سالها حضور تخریبگرانه خود در منطقه غرب آسیا دل بکند و این منطقه را به حال خود بگذارد، مهمترین و بهترین تصمیم را گرفته است.
شاید تصور شود که کشورها و رژیمهای عربی منطقه که تاکنون «گاو شیرده» برای آمریکا بودند، باز هم میتوانند همین نقش را برای این کشور بازی کنند، اما شرایط اقتصادی و سیاسی این رژیمها نیز بسیار شکننده شده و دیگر نمیتوانند «گاو شیر ده» آمریکا باشند.
ایران اکنون در منطقه غرب آسیا دست برتر را دارد و یکی از همان قدرتهای نو ظهوری است که توانسته است با پیشرفتهای چشمگیر خود تبدیل به یک قدرت سازنده و مثبت در منطقه شود.
همه گرفتاریهای موجود در غرب آسیا به خاطر حضور و دخالت آمریکاست.
جنگهایی که در غرب آسیا واقع شده و در جریان است از سیاستهای آمریکا سرچشمه میگیرد.
اگر اکنون در یمن مردم مظلوم این کشور از سوی رژیم سعودی و ائتلافی که راه انداخته قتل عام میشوند و جامعه جهانی نیز هیچ واکنشی نسبت به آن از خود نشان نمیدهد، به واسطه حمایت کاخ سفید از سران سعودی است.
اگر همچنان در عراق شاهد ناآرامی، بی ثباتی، حضور تروریستهای تکفیری وهابی و اختلافات هستیم به خاطر حضور آمریکا و دخالتها آن در این کشور است.
سوریه بیش از هشت سال است که درگیر گروههای تروریستی در سرزمین خود است، اما آیا آمریکا در مبارزه با تروریستها نقش مثبت داشته است؟
لبنان عاجز از تشکیل یک دولت است و هر گاه دولتی بر سر کار آمده است با دخالتهای آمریکا و اقداماتی که علیه آن انجام داده، مجبور به استعفا شده است.
بایدن برای رهایی از مشکلات و چالشهایی که آمریکا با آنها روبرو است، بهترین کاری که میتواند انجام دهد، پایان دادن به حضور مخرب خود در منطقه غرب آسیا و دیگر نقاط دنیاست.
هرگاه نظام حاکم بر آمریکا توانست چنین تصمیمی بگیرد، که البته تصمیم بسیار دشواری خواهد بود، میتوان امیدوار بود که غرب آسیا و دیگر مناطق دنیا آرامش را به روی خود خواهد دید و آمریکا نیز شاید به آرامش دست یابد.